تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه از رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى تقاضا مى‏شد، اگر ايشان آن را مى‏خواستن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836447646




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

من از آينده خسته ام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
من از آينده خسته ام
من از آينده خسته ام   نويسنده: حميدرضا بيات   بررسي تطبيقي داستان و فيلم «گزارش اقليت»   مضموني تکان دهنده!   داستان گزارش اقليت داراي مضموني وحشتناک و آزارنده است. چگونه مي توان از ماجراي انتحار يک فرد براي نجات سيستمي که اختيار انجام جنايت را از بشر سلب کرده، وحشت نکرد؟ جان اندرتون مبدع سازمان پيشگيري از جنايت (که ظاهراً هدف خيرخواهانه! هم دارد) وقتي از توطئه ژنرالهاي از مد افتاده باخبر مي شود، خود را قرباني سيستم هوشمند پيشگيري مي کند؛ با انجام يک جنايت، از جنايتهاي احتمالي آينده پيشگيري مي کند! واقعاً که خير وشر و جبر واختيار در دنياي آرماني «فيليپ. کي .ديک» به مضحکه گرفته شده است. جان اندرتون هستي خود را فداي جهاني مي کند که توسط چند ميمون پيشگو اداره مي شود، تا هيچ جنايتي رخ ندهد. اين جهان توخالي و ظاهراً بي جنايت که شاهکار و غايت انديشه کي .ديک است، اتفاقاً حامل جنايت بزرگي است. از يک سو، با دستکاري حقيقت توسط اندرتون، که با اطلاع از گزارشهاي متفاوت، آن چه را که خود مي پسندد، عملي ميکند، حقيقت در اختيار کسي قرار مي گيرد که صاحب اطلاعات سري است! اوست که تصميم مي گيرد آينده جهان به سود چه کسي رقم بخورد. ديگر اين که جنايت مجاز مي شود، به شرطي که حفظ سيستم اقتضا کند. اگر لازم باشد حفظ سيستم مديريت (کشور يا جهان) به قيمت جان کسي باشد، به سادگي مي توان آن را پرداخت. اين قصه وحشتناک، آينده هولناکي را که سالها پيش برخي سينماگران و نويسندگان در آثار خود پيش بيني کرده بودند که در آن «ماشين» و سيستمهاي پيشرفته اختيار بشر را در دست خواهند گرفت، کامل مي کند و ضمن اشاره به ناچاري در سرسپردگي بشر به آن، احتمال اشتباه و خطا را نيز معطوف به اراده دارنده قدرت و اطلاعات، يعني انسان و نه سيستم، مي کند. گزارش اقليت و داستانهايي مثل آنها حاوي ارزش ادبي نيستند (حداقل در کشور ما فرم چنين داستانهايي اهميت ندارند) و احتمالاً کوششي صرفاً براي سرگرمي و خلق هيجانهاي عجيب و غريب براي مخاطب آمريکايي است. به همين خاطر، تناقضات منطقي و ايرادهاي روايي فراوان در آن وجود دارد. در واقع به اندازه يک داستان علمي -تخيلي معمولي هم توجهي به روابط شخصيتها و ساختار اطلاعات داستاني نشده است. به ذکر همين نکته بسنده مي شود که، اندرتون با اين که مبدع سيستم معرفي مي شود، ولي اطلاع کافي از نحوه استخراج اطلاعات و احتمال دستکاري آن را ندارد و با توضيحي که گوينده راديو مي دهد، متوجه وجود «گزارش اقليت» مي شود! اما به هر حال موقعيتهاي تخيلي هم مي تواند به اندازه موقعيتهاي واقعي هشدار دهنده باشد و علي رغم ضعف داستانپردازي، آزادي که از درگيري درونمايه داستان نصيب خواننده مي شود، بسيار زياد است.آن چه که باعث شده در بررسي اقتباس اين داستان و فيلمنامه، به مضمون توجه بيشتري شود نيز همين مسئله است. گو اين که در بيشتر سکانسهاي فيلم نيز مضمون بر فرم غلبه دارد. گسترش ابعاد   با وجود همه ضعفهايي که در اين داستان کوتاه وجود دارد، هسته آتشفشاني که ذهن فيلمنامه نويس را مشغول کرده ، قابل توجه بوده است. در اينجا آن چه اهميت پيدا مي کند. روش اقتباس است که با بي مهري تمام به داستان کوتاه صورت مي گيرد. معمولاً در اقتباس از يک داستان کوتاه بايد آن را به صورتي گسترش داد که در قواره يک اثر سينمايي درآيد. اما فيلمنامه نويسان گزارش اقليت به کلي ابعاد دروني و بيروني داستان را تغيير داده اند و داستان خود را خلق نموده اند. اگر نوشته فيليپ.کي.ديک را يک داستان کوتاه به حساب آوريم، داراي روايتي خطي و شتابزده است.داستان با ترس از دست دادن موقعيت آغاز مي شود و اندرتون ناگهان خود را وسط مهلکه مي بيند. پس از فرار و مواجهه با صحنه سازي تبهکاران، به سرعت حقيقت را درمي يابد و خود را قرباني حفظ سيستم پيشگيري از جنايت مي کند. اين داستان نقطه مبهمي ندارد. تعليق کمرنگي که در ابتداي داستان به وجود مي آيد، علاوه بر اينکه قابل حدس زدن است، به سرعت از بين مي رود. بنابراين ماجراهاي اين داستان و فرم روايي آن اصلاً به درد يک فيلمنامه نمي خورند.آن چه که در اقتباس پيش از هر چيز مورد استفاده قرار گرفته است، سوژه «امکان پيش بيني آينده» توسط مغزهاي پيشرفته است. علاوه بر اين موضوع سوءاستفاده از قدرت و قصه هميشگي ميل به بقا و تنازع فرودست و فرادست از موضوعات فرعي اقتباس شده به شمار مي روند. فيلمنامه علاوه بر اين که يک اکشن پرتحرک علمي-تخيلي است و حاوي تعقيب و گريز پرهيجان اندرتون براي کشف حقيقت است، موضوع متفاوتي نيز در خود دارد که داستان بنا شده برآن به دنيايي مي پردازد که خير وشر آن شبيه به دنياي ماست. بنابراين ابعاد فرمي و مضموني «داستان» تغيير و گسترش يافته اند. اندرتون داستان، شخصيت بارزي ندارد. اصولاً آدمهايي که در جهان اين داستان آفريده شده اند، هر يک از الگويي آشنا پيروي مي کنند. به علاوه ماجرامحور بودن داستان باعث شده که جز اندرتون، افراد ديگري اهميت پيدا نکنند. بنابراين بعد مهمي که در فيلمنامه گسترش يافته است، حذف و اضافه شخصيتها و در نتيجه ايجاد ماجرايي جديد است. تقابل شخصيتها در داستان کوتاه بين اندرتون و کارآگاه جوان ،ويت ور، است. با پيشرفت داستان، وقتي در نقطه عطف، اندرتون در مي يابد که کاپلان، ژنرال بازنشسته ارتش، دشمن اصلي اوست، تقابل اوليه اندرتون و ويت ور سرانجام به همراهي بدل مي شود و تعليق مناسبي را ايجاد مي کند اما حضور شخصيتي مثل کاپلان، علاوه بر اين که جهان پيرامون داستان را کاملاً تخيلي مي نمايد، قدرت عمل اندرتون را نيز محدود مي کند. البته کي.ديک به اين مسئله توجه نکرده و علي رغم تعريف قدرت گسترده برا ي کاپلان، دست اندرتون را نيز براي انجام هر عملي باز گذاشته است! در واقع به نوعي منطق شخصيتهاي خود را نقض کرده است. بنابراين بهترين راه براي فيلمنامه نويسان، حذف کاپلان و محدود کردن جهان داستان او به واشنگتن و ايجاد شخصيتي به نام بورگس بوده است. حالا انديشه جاه طلبانه بورگس در نيمه پاياني فيلمنامه، اندرتون را به فضايي ديگر مي کشاند. او خود را وسط توطئه اي مي بيند که بورگس (که مورد اعتمادش بوده) چيده است. ويت ور نيز که در نيمه اول شخصيت بد و فضول فيلمنامه بود، به جواني ترحم برانگيز بدل مي شود که فقط به دليل دستيابي به راز بورگس کشته مي شود. شخصيتهاي ديگري که با گسترش ابعاد ماجرا به وجود آمده اند نيز ضعفهاي روايي داستان را جبران کرده اند. مثلاً«پروفسور هايمن» به عنوان مبدع سيستم پيشگيري از جنايت، کمک زيادي به اندرتون مي کند تا از مهلکه نجات پيدا کند و در واقع به مدد«داستان» مي آيد تا به عنوان عنصري فرعي، اطلاعات مفيدي به مخاطب ارائه کند. از اينجا تلاش اندرتون (و در واقع اصل ماجرا) شروع مي شود. او به دنبال آگاتا( پيشگوي «گزارش اقليت») مي رود تا با کمک او خود را نجات دهد. اضافه نمودن مسئله مرگ «شان» پسر اندرتون و نقش لورا، همسر اندرتون در پيشبرد داستان و در نهايت انجام جنايتي که براي اندرتون پيش بيني شده است. ضربه آخر را به داستان فيليپ، کي. ديک مي زند و به کلي ارتباط فيلمنامه را با داستان قطع مي کند. زيرا دوران بين انجام جنايت يا بقاي سيستم از بين رفته است. حالا اندرتون انگيزه انساني براي قتل دارد. او قاتل فرزندش را پيش روي خود مي بيند و ترجيح مي دهد انتقام بگيرد. البته اين دوران در پايان داستان بر دوش بورگس، شخصيت پرماجرا گذاشته مي شود. او که نامش به عنوان قاتل پيش بيني شده است، ترجيح مي دهد با خودکشي، اعتبار سيستم پيشگيري از جنايت را حفظ کند. اما ديگر دير شده و با روشن شدن همه اتفاقات، سيستم پيشگيري که بي اعتبار شده، برچيده مي شود. نکته مهمي که بايد گفته شود، درباره گره گشايي و پايان بندي فيلمنامه است. ماجراي جنايتهاي بورگس و تصرف او در سيستم به سرعت روايت مي شود و در دام نوعي کليشه عامه پسند مي افتد. اگر چهره پنهان بورگس زودتر معلوم مي شد، اين روايت سريع ، به آرامي و به دور از ابهام انجام مي شد. ابعاد گسترش   چهل دقيقه طول مي کشد تا ماجراي گزارش اقليت آغاز شود. طي اين مدت جز جلوه هاي تصويري خيره کننده و ماجراهايي براي معرفي جهان فيلم، ماجرايي که در داستان اصلي مؤثر باشد، اتفاق نمي افتد. عجيب است که در فيلمنامه اي مثل اين، شاهد شخصيت پردازي قبل از ماجرا هستيم. اعتياد اندرتون، احساساتي و عصبي بودن او در تقابل با ويت ور، وابستگي عاطفيش با بورگس و ... مي توانست در حين ماجراها اتفاق بيفتد و نقطه عطف اول اين قدر دير اتفاق نيفتد. علاوه براين حداقل 20 دقيقه از فيلم نيز به تعقيب و گريز (در دو مرحله) اختصاص يافته است. اين تعقيب و گريزها در گره و اوج و فرود ماجرا نقشي ندارند. در فيلمنامه اي مثل گزارش اقليت که انبوهي از مسائل وجود دارد، طبعاً انتظار مي رود که همه عناصر موجود در فيلمنامه نقشي در پاسخ دادن به سؤالات ايفا کنند. فيلمنامه حاوي درونمايه اي انساني است. رابطه کمرنگي که بين آگاتا و اندرتون صورت مي گيرد، صحنه عاطفي که آگاتا آينده «شان»پسر اندرتون را براي او و لورا پيشگويي مي کند، ابراز احساسات اندرتون در مشاهده تصاوير ليزري فرزندش و بوسيدن طلق شيشه اي حاوي اين تصاوير و... مسير عاطفي و انسانگرايانه مضمون فيلمنامه را تشکيل مي دهند و در واقع بسامد تلخي را که از داستان کي.ديک ادامه يافته، تلطيف مي کنند. تفاوتهاي فيلمنامه و داستان بسيار زياد است، آن قدر که به راحتي مي توان احساس کرد چگونه مي شود اقتباسي معکوس انجام داد! از يک داستان کوتاه فقط هسته مرکزي را دريافت نمود و با چرخش مضموني و پرداخت سينمايي، فيلمنامه اي درخشان که هم واجد عناصر عامه پسند باشد و هم تأمل برانگيز به دست آورد. مثلاً تکنولوژي خيره کننده اي که در فيلمنامه وجود دارد، علاوه بر اين که بسيار حساب شده تر از دنياي تکنولوژيک داستان است، جهتي معکوس يافته است. همه آن چه در فيلم شاهد هستيم، در موقعيتي انساني و به منظوري والا به کار برده مي شود که همان رفع و محو جنايت از زمين است. اما در واقع آن چه در داستان اتفاق افتاده است، خدمتگزاري بشر به تکنولوژي و هدف بودن آن است، که به شدت غير انساني هم هست. (فقط کافي است به ميمون بودن پيشگوها توجه شود) کاپلان در واقع مي کوشد غير انساني بودن اين سيستم را نشان دهد ولي اندرتون خود را فدا مي کند تا همين سيستم غيرانساني حفظ شود. منبع:نشريه فيلم نگار-ش 12 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن