واضح آرشیو وب فارسی:فارس: افتضاحات آمريكا در عراق(بخش 7 و پاياني) جنگ عراق با تلفات سنگين همراه بوده است
خبرگزاري فارس: بر اساس يكي از انتقاديترين مطالعاتي كه از سوي دانشگاه "دفاع ملي" پنتاگون، مركز آموزشهاي نظامي وزارت دفاع آمريكا صورت گرفت، فاش شد سابقه آمريكا در جنگهايي كه امكان انتخاب در آن وجود داشت مانند ويتنام و عراق شامل شكستها يا پيروزي همراه با تلفات سنگين بوده است.
اين گزارش از آن جهت با اهميت تلقي ميشود كه بوسيله "جوزف كالينز" يكي از مقامهاي ارشد سابق پنتاگون نوشته شده و حاوي ترديدهاي تازهاي در مورد طرحهاي جرج بوش رئيس جمهوري آمريكاست كه به پيروزي در عراق اميدوار بود و ميخواست در اين جنگ سربلند باشد. خبرگزاري فارس با توجه به اهميت اين گزارش اقدام به ترجمه متن كامل آن كرده است كه در چند شماره در دسترس مخاطبان قرار ميگيرد.كالينز در اين گزارش اقدامات دولت بوش در قبال جنگ عراق را كاملا زير سوال برده است.
.............................................
افزايش بودجه
نكته ششم، براي اين كه وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بينالمللي آمريكا عملياتيتر شوند، آنها بايد از بودجه بهتري برخوردار باشند. امروزه، وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بينالمللي آمريكا در همه زمينههاي عملكردي از جمله كمكهاي امنيتي كمتر از يك دهم از بودجهاي را مصرف ميكنند كه پنتاگون در بسياري ماموريتهاي خود برخوردار است. روي هم رفته كمتر از 8 هزار افسر خدمات خارجي در وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بينالمللي حضور دارند. ديپلماتهاي ما و متخصصان توسعه با اين تعداد اندك نيروي انساني مجبورند علاوه بر مراكز اصلي گسترده خود در واشنگتن، بيش از 120 كشور و 265 كنسولگري و امكان ديپلماتيك را پوشش دهند. كمبود بودجه نظاممند وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بينالمللي آمريكا تنها يكي از بزرگترين موانع طرحريزي و اجراي موثر كمكها توسعهاي، بازسازي و ايجاد ثبات به شمار ميرود. وزارت خارجه تنها نميتواند با ايدههاي خوب مجهز باشد در حالي كه وزارت دفاع همه پول و بيشتر داراييهايي را در اختيار داشته باشد كه ميتوان از آنها استفاده كرد. اين نسخهاي پيچيده شده براي سياست امنيت ملي نامتوازن است. نسخهاي كه در آن وزارت امور خارجه نميتواند به عنوان بازيگر كامل عمل كرده و يا مجبور است ديپلماسي جهاني خود را براي ادامه عمليات خود در ميادين نبرد، به كار گيرد.
اگر ما ميخواهيم طرحريزي و اجرا را براي احتمالات پيچيده درست كنيم ما بايد به وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بينالمللي آمريكا به عنوان نقشآفرينان عمده بودجه اختصاص دهيم نه اين كه به عنوان رابطان ضعيف پنتاگون. دستكم در طول پنج سال آينده، توان كاركنان خدمات خارجي وزارت خارجه و آژانس توسعه بينالمللي آمريكا بايد تا 50 درصد افزايش پيدا كند و بودجه كلي اين وزارتخانه و اين آژانس بايد در كل دو برابر شود. اولويتها براي هزينههاي جديد بايد به ديپلماسي عمومي، فعاليتهاي ايجاد ثبات و بازسازي و كمكهاي توسعهاي اختصاص يابد و بر ممانعت از ناكامي وزارت خارجه متمركز باشد. انتقال پول از وزارت دفاع به وزارت خارجه بايد آسانتر صورت گيرد. اما ممكن است بطور همزمان به صرف بودجه بيشتر در عمليات دفاعي و خارجي نياز داشته باشيم. نبايد تنها بر كاهش بودجه اختصاصي پنتاگون متمركز بود. كنگره نيز مجبور است نقش خويش را ايفاء كرده و بر بيزاري خود براي تامين بودجه عمليات غيرنظامي در خارج از آمريكا و ايجاد صندوقهاي احتمالي در زمان صلح در وزارت امور خارجه غلبه كند.
ساده كردن نظامهاي مقرراتي و قانوني
هفتم اين كه، براي بهتر شدن در زمينه طرحريزي و اجراي احتمالات پيچيده ما مجبورريم موانع قانوني و مقرراتي را كه مانع از حركت وزارت خارجه و دفاع ميشوند، برطرف سازيم. رفع اين موانع بخصوص اگر وزارت امورخارجه در امور گسترده ايجادثبات و مشكلات بازسازي فعاليت خود را آغاز كرده باشد، مهم خواهد بود. بسياري از اين مقررات قانوني تنها براي حفظ حقوق و امتيازات كنگره تدوين شدهاند. هنوز قوانين ديگري هستند كه به منظور جلوگيري از نقض حقوق بشر و يا ديگر اهداف قانوني وضع شدهاند. چگونه ميتوان اين امر را توضيح داد كه گروهي در وزارت امور خارجه مسئول رسيدگي به آوارگان باشند در حالي كه آژانس توسعه بينالمللي آمريكا وظيفه رسيدگي به افرادي را برعهده داشته باشد كه در درون كشور خود آواره هستند؟ با توجه به اهميت نظم و قانون براي توسعه، چرا آژانس توسعه بينالمللي آمريكا كه نهاد اصلي توسعه ما است از ارايه بودجه و مديريت برنامههاي توسعه انتظامي منع شده است؛ برنامهاي كه عنصر اصلي در احياي ثبات در يك كشورهاي شكست خورده به شمار ميرود؟
ديگر اين كه نهادي ديگر در وزارت امور خارجه براي پوشش اين مشكل داير شده است اما براي انجام امور به اندازهاي ضعيف و كوچك است و براي اين كار بيشتر به قراردادهايش متكي است. بايد گفت كه اين مقررات قانوني و حقوقي ناقص بايد ملغي يا حذف شوند. به هر حال اين امر تنها زماني بايد صورت گيرد كه ارزيابي كاملي از عقلانيتي صورت گيرد كه در پس هر كدام از آنها و كاربري مداوم آن وجود داشته باشد.
بدل كردن همپيمانان به شركا
نكته هشتم اين كه براي به دست آوردن اعتبار و بالا بردن ميزان مشاركت در فشارها، آمريكا بايد قدرتمندترين همپيمانان خود را در زمان عمليات پيچيده به شركاي كامل خود بدل كند. اهميت همپيمانان اروپايي آمريكا براي عملايت ثبات روز به روز بيشتر ميشود. بسياري از آنها تا حدود زيادي نيروهاي خود را براي عمليات صلح توسعه ميدهند و برخي از آنها داراي نيروهايي از نوع ژاندارم يا پليس ايتاليا هستند كه نيروهاي ايدهآل براي شرايط پس از جنگ به شمار ميروند.
آمريكا دو عمليات به راه انداخته است كه در آن بسياري از همپيمانان پس از اين كه عمل انجام شد، وارد طرح شدند. اين امر خسارت سنگيني در افغانستان كه مشروعيت كار زياد بود، به همراه نداشت. در حقيقت سازمان ناتو هدايت كار را در افغانستان در دست گرفت و اكنون نيز يك سال از آن ميگذرد كه اين سازمان از عمليات صلحباني به عمليات رزمي در اين كشور تغيير مسير داده است. به هر حال، آمريكا در عراق همچنان براي اقدام يكجانبه و قاطعانه خود در سال 2003 بهاي مستقيمي ميپردازد. تاريخ درباره عقلانيت اين تصميمات قضاوت خواهد كرد اما در آينده همراه كردن همپيمانان قبل از هرگونه اقدامي براي يك اقدام پيچيده، فرود آرامي به همراه خواهد داشت.
نتيجه اين كه، جنگ در عراق و پيامدهاي آن آشكاركننده روند تصميمسازي ناقص و مكانيزم ضعيف اجراي تصميم بود. سازمانهاي پايه، فرهنگهاي نهادي و روند عملياتي و سيستم حمايتي قانوني در طرحريزي براي عمليات در عراق و اجراي آن ضروت نياز به اصلاحات اساسي را مورد تاكيد قرار داند. كاركنان شوراي امنيت ملي ما، سازمانهاي وزارتي و بخصوص كنگره آمريكا هنوز نتوانستهاند خود را با مقتضيات مورد نياز براي وقايع و احتمالات پيچده قرن بيستويكمي آماده كنند. اميد آن است كه با وجود همه مشكلات، تصميم براي حمله به عراق و عمليات متعاقب آن بتواند راه گشاي اصلاحات امنيت ملي باشد.
با وجود اين كه تمركز اين مقاله بر تصميمات و روند سياستگذاري بود، اما مهم است نكته نهايي به تصميمگيري براي آغاز جنگ اضافه گردد. اعتبار قدرت آمريكا تا حدود زيادي بر عملكرد نيروهاي مسلح آن در جنگها بخصوص در جنگهايي بستگي دارد كه احتمال حمله به آمريكا و يا همپيمانان و شركاي آن وجود دارد. سابقه آمريكا در جنگهايي كه امكان انتخاب در آن وجود داشت مانند ويتنام و عراق شامل شكستها و يا پيروز همراه با تلفات سنگين بوده است. در جنگ وسيعتر با تروريسم آمريكا ديگر نميتواند گزينههاي پيشروي خود را ناديده انگارد و يا به جنگهايي بي توجه باشد كه در آنها به عمليات ايجاد ثبات و فعاليتهاي اجراي صلح نياز است. به هر حال، آمريكا و رهبران آن پيش از آن كه وارد جنگ شوند بايد جملات و نصايح "وينستون چرچيل" را به خاطر داشته باشند كه گفت: "بايد عبرت آموخت. هرگز و هرگز نبايد تصور كرد كه جنگي آسان و راحت خواهد بود و يا تصور كرد كسي كه بر عرشه كشتي نشسته مي تواند مشكلات و طوفانهايي را تخمين بزند كه پيش روي وي خواهد بود. دولتمرداني كه به تب جنگ دچار ميشوند بايد به اين تشخيص برسند زماني كه علائم لازم ارايه ميشود، ديگر سياستگذاري كارايي نخواهد داشت بلكه حوادث غيرقابل پيشبيني و غيرقابل كنترل در انتظار آنها است. هنگام اعلام جنگ، سازمانهاي فرسوده جنگي، فرماندهان بيلياقت، ضعيف و خودكامه، همپيماناني كه نميتوان به آنها اعتماد كرد، بيطرفين متخاصم، بدشانسي و حوادث ناگوار پيشبيني نشده و محاسبات غلط، هركدام در اين تصميم جايگاهي براي خود دارند. همواره به خاطر بايد داشت، هرچقدر مطمئن باشيد كه ميتوانيد به راحتي پيروز شويد، اگر ديگران به اين فكر نكنند كه آنها نيز فرصت دارند، ديگر جنگ معني نخواهد داشت ".
انتهاي پيام/.
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]