واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: شاه ايران پس از سقوط مگر چقدر مي ارزيد كه به لندن راهش دهيم؟! کیهان نوشت:وزير خارجه انگليس در زمان پيروزي انقلاب اسلامي اذعان كرد كه تاريخ مصرف شاه پس از فرار از ايران پايان يافته مي دانسته اند و به همين دليل هم وي را به لندن راه نداده اند.اخيراً بخشي از اسناد 30 سال پيش وزارت خارجه انگليس كه جنبه محرمانه ندارد منتشر شده و حاكي از آن است كه رژيم انگليس در ماجراي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم شاه 50 سال پس از كودتاي 28 مرداد، غافلگير شده است. به دنبال انتشار اين اسناد، ديويد اوئن با راديو فردا گفت وگو كرد. او درباره اين سؤال «زماني كه شاه ايران را ترك كرد، شما وزير خارجه بريتانيا بوديد. شما مي گوييد كشورتان تاريخي طولاني در پناه دادن به پناهندگان سياسي دارد و مي گوييد حتي يادداشتي به جيمز كالاهان، نخست وزير وقت كشورتان، نوشتيد و گفتيد اگر شاه خواست بايد پذيرفته شود. پس چه شد كه به او پناهندگي نداديد؟» اظهار داشت: براي ما ديپلمات هاي انگليسي واضح بود در اين صورت گروگان گيري خواهد شد. سايروس ونس، وزير خارجه وقت آمريكا، هم همين نظر را داشت. درست است كه ما با شاه ايران دوستي داشتيم و به اين دوستي وفادار بوديم، اما وقتي شخص در رأس قدرت سياسي نيست بايد واقعيت ها را سنجيد و اين حقيقت تلخي است. هنري كيسينجر خواهان پذيرفتن شاه بود و كارتر را قانع كرد شاه را بپذيرد و همين به بحران گروگان گيري دامن زد. ما اين اشتباه آمريكا را مرتكب نشديم و شاه هم چون مي دانست پذيرفته نخواهد شد از ما نخواست به بريتانيا بيايد.اوئن با ادعاي اينكه «دولت ما پس از كودتاي 28 مرداد و سرنگوني دولت مصدق به كمك سيا و ام آي 6 دخالت چنداني در امور ايران نكرد» گفت: وقتي شاه پس از كودتاي 28 مرداد، به ايران بازگشت، انگليس دست او را در اتخاذ سياست هايش بازگذاشت.وي همچنين مدعي شده كه «ما آن زمان بي اندازه كنار ايستاديم و از نفوذي كه داشتيم براي هدايت آهسته و پيوسته ايران به سمت دموكراسي پايدار استفاده نكرديم تا به جاي يك شاه مقتدر، پادشاهي مشروط شكل بگيرد و بتواند در نهايت قدرت را به فرزندش منتقل كند». اوئن در عين حال توضيح نداده كه انگليس چه گونه مي توانسته هم نهضت و دولت ملي در ايران را به واسطه تحريك آمريكا و اجراي كودتا ساقط كند و در همان حال ايران را به صورت آهسته و پيوسته به سمت دموكراسي هدايت كند؟! يا اين پرسش كه اساساً رژيم استبدادي و استعماري انگليس در طول 2 سده گذشته در كدام گوشه از دنيا به رأي ملت ها و دموكراسي احترام گذاشته و كجا عليه دولت هاي ملي و نظام هاي مردمي وارد عمل شده است؟ و اساساً چرا پس از دو كودتاي انگليسي سوم اسفند 1299 و 28 مرداد 1332 كه رضاخان قلدر و محمدرضا پهلوي فاسد را روي كار آورد، نوه رضاخان و پسر محمدرضا هم بايد قدرت را قبضه مي كرده است؟ديويد اوئن در مصاحبه خود همچنين درباره محمدرضا پهلوي تصريح مي كند «آنچه ما مي دانستيم و به آن توجه نكرديم اين بود كه شاه بنا به شخصيت فردي و طبيعتش آدم مصمم و با اراده اي نبود. اين امر را مي شد وقتي در زمان مصدق ايران را ترك كرد و سپس بازگشت متوجه شد. اينها به علاوه بيماري سرطان در قدرت تصميم گيري او تأثير داشت».اوئن در بخش ديگري از گفت وگو با راديو فردا با وجود تظاهر به درس گرفتن از انقلاب، باز هم خوي انگليسي ضديت با حقوق ملت ايران را به نمايش گذاشت و تلاش كرد ايران را به ساخت سلاح هسته اي متهم كند و برنامه اتمي كشورمان را نظامي جلوه دهد.نكته جالب در اين مصاحبه نوشابه باز كردن راديو فردا براي وزير خارجه اسبق انگليس بود با اين مضمون كه «قبول و اعتراف به اشتباه از سوي شما كه دومين نفر در دولت وقت انگليس بوديد تحسين برانگيز است»! اين اعتراف آن گاه مي توانست تحسين برانگيز باشد كه نسبت به سياست هاي خصمانه و خودزنانه انگليس در سالهاي معاصر باشد و با جبران خطاها و بازگشت از مسير دشمني و سنگ اندازي و خيانت همراه باشد. عجيب اينكه اوئن در پايان همين مصاحبه نيز از مردم و دولت ايران مي خواهد روش خود را در برابر انگليس و غرب اصلاح كنند! كه لابد نتيجه اخلاقي خطا و خيانت هاي انگليسي- آمريكايي است!!ملت ايران يكبار با انقلاب اسلامي رويكرد خود نسبت به مستكبران را اصلاح كرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]