واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شرط دریافت الطاف ویژهى الهى
بشارت دادن به مؤمنان براى جذب نیروهاى با ایمان، عدم سازش و تسلیم در مقابل كفار و در برابر منافقان، بى اعتنایى به آزارهاى آنها و توكل بر خدا مجموعهاى را تشكیل مىدهد كه راه وصول به مقصد در آن نهفته است و دستور العمل جامعى براى همه رهروان راه حق است. این دستورات پنجگانه به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)كه در دو آیه 47 و 48 سوره احزاب آمده ، مكمل یكدیگر و مربوط به هم هستند. وظایف پیامبر صلی الله علیه و آله« وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبِیراً (احزاب 47) وَ لا تُطِعِ الْكافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِیلاً ؛ و به مؤمنان بشارت ده كه براى آنان از سوى خداوند بخششى بزرگ است . و كافران و منافقان را اطاعت مكن، و به آزارشان اعتنا مكن، و بر خدا توكّل نما كه خداوند براى وكالت كافى است.»(احزاب 48)در این دو آیه خداوند متعال به بیان پنج وظیفه از وظائف مهم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می پردازد ؛ نخست مىفرماید: « به مؤمنان بشارت ده كه براى آنها از سوى خدا فضل و پاداش بزرگى است ، اشاره به اینكه مسأله " تبشیر" پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنها محدود به پاداش اعمال نیك مؤمنان نمىشود ، بلكه خداوند آن قدر از فضل خود به آنها مىبخشد كه موازنه میان عمل و پاداش را به كلى بر هم مىزند ، چنان كه آیات دیگر قرآن شاهد گویاى این مدعا می باشد .در یك جا مىفرماید : « مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها ؛كسى كه كار نیكى كند ده برابر به او پاداش داده مىشود .» (انعام- 160).در جاى دیگر مىگوید :« مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ ، (بقره- 261) كه بر طبق آن، گاه پاداش انفاق هفتصد برابر، و گاه بیش از هزاران برابر خواهد بود.»و گاه از این هم فراتر مىرود و مىگوید:« فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ ؛ هیچ كس نمىداند چه پاداشهایى كه موجب روشنایى چشم ها است ، براى او پنهان داشته شده .» (الم سجده- 17).به این ترتیب ابعاد فضل كبیر الهى را از آنچه در وهم و تصور بگنجد دورتر و فراتر مىبرد .بعد از آن به دستور دوم و سوم پرداخته مىگوید :« از كافران و منافقان اطاعت مكن ؛ و لا تطع الكافرین المنافقین ».بدون شك رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هرگز اطاعتى از كافران و منافقان نداشت، اما اهمیت موضوع به قدرى است كه به عنوان تأكید براى شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) و برای هشدار و بیان سرمشقى براى دیگران ، روى این موضوع مخصوصاً تكیه كند ، چه اینكه از خطرات مهمى كه بر سر راه رهبران راستین قرار دارد به سازش و تسلیم كشیدن در اثناء مسیر است كه گاه از طریق تهدید ، و گاه از طریق دادن امتیازات ، زمینههاى آن فراهم مىشود، تا آنجا كه گاهى انسان به اشتباه مىافتد و گمان مىكند راه وصول به هدف تن دادن به چنین سازش و تسلیمى است ، همان سازش و تسلیمى كه نتیجهاش عقیم ماندن همه تلاشها و كوششها و خنثى شدن همه مجاهدات می باشد . و به مؤمنان بشارت ده كه براى آنان از سوى خداوند بخششى بزرگ است . و كافران و منافقان را اطاعت مكن، و به آزارشان اعتنا مكن، و بر خدا توكّل نما كه خداوند براى وكالت كافى استتلاش کافران برای انحراف پیامبر صلی الله علیه و آلهتاریخ اسلام نشان مىدهد كه بارها كافران و یا گروههایى از منافقان كوشیدند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را به چنین موضعى بكشانند ، گاه پیشنهاد كردند كه نام بتها را به بدى نبرد و از آنها انتقاد نكند ، و گاه گفتند اجازه ده یك سال معبود تو را بپرستیم و یك سال هم تو معبودان ما را پرستش كن و گاه مىگفتند به ما مهلت ده تا یك سال دیگر به برنامههاى خود ادامه دهیم و بعد ایمان بیاوریم، گاه پیشنهاد كردند تهیدستان و مؤمنان فقیر را از گرد خود دور كن تا ما ثروتمندان متنفذ با تو هم صدا شویم، و گاه اعلام آمادگى براى دادن امتیازات مالى و پست و مقام حساس و زنان زیبا و مانند آن كردند!
مسلّم است همه اینها دام هاى خطرناكى بود بر سر راه پیشرفت سریع اسلام و ریشه كن شدن كفر و نفاق ، و اگر پیامبر صلی الله علیه و آله در برابر یكى از این پیشنهادها انعطاف و نرمشى به خرج مىداد ، پایههاى انقلاب اسلامى فرو مىریخت و تلاش ها هرگز به نتیجه نمىرسید.سپس در چهارمین و پنجمین دستور چنین مىفرماید: «اعتنایى به آزارهاى آنها مكن، بر خدا توكل نما و همین بس كه خدا حامى و مدافع تو است ؛ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِیلًا .»این قسمت از آیه نشان مىدهد كه آنها براى تسلیم ساختن پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را سخت در فشار قرار داده بودند، و انواع آزارها چه از طریق زخم زبان و بدگویى و جسارت، و چه از طریق آزار بدنى، و چه محاصره اقتصادى نسبت به او و یارانش روا مىداشتند ، البته در دوران مكه به صورتى ، و در دوران مدینه به صورتی دیگر ؛ چرا که " اذى" واژهاى است كه همه انواع آزار را شامل مىشود . راغب در مفردات مىگوید : " اذى" به معنى هر گونه ضررى است كه به یك موجود زنده برسد ، چه در جان ، یا در جسم ، یا از طریق وابستگان به او ، خواه دنیوى یا اخروى .البته این كلمه گاه در آیات قرآن در خصوص" ایذاء زبانى" به كار رفته ، مانند آیه 61 سوره توبه : « وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ؛ بعضى از آنها پیامبر را ایذاء مىكنند و مىگویند او آدم خوش باورى است و به حرف هر كس گوش مىدهد».ولى در آیات دیگر در مورد آزار بدنى نیز به كار رفته ، مانند آیه 16 سوره نساء : « وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما ؛ مردان و زنانى كه اقدام به ارتكاب آن عمل زشت (زنا) مىكنند آنها را آزار دهید (و حد شرعى را بر آنها جارى نمائید) ».تاریخ مىگوید : پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مؤمنان نخستین هم چون كوه در مقابل انواع آزارها ایستادگى به خرج دادند و هرگز ننگ تسلیم و شكست را نپذیرفتند ، و سرانجام در اهداف خود پیروز شدند .دلیل این مقاومت و پیروزى همان توكل بر خدا و اعتماد بر ذات پاك او بود ، خدایى كه همه مشكلات در برابر ارادهاش سهل و آسان است ، فقط كافى است كه پشتیبان و پناهگاه انسان چنین خدایى باشد . اگر تیغ عالم بجنبد ز جاى نبرد رگى تا نخواهد خداى « وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما ؛ مردان و زنانى كه اقدام به ارتكاب آن عمل زشت (زنا) مىكنند آنها را آزار دهید (و حد شرعى را بر آنها جارى نمائید) »این نكته نیز قابل توجه است كه دستورات پنجگانه فوق كه در دو آیه اخیر آمده ، مكمل یكدیگر و مربوط به هم هستند ، بشارت دادن به مؤمنان براى جذب نیروهاى با ایمان ، عدم سازش و تسلیم در مقابل كفار و منافقان ، بى اعتنایى به آزارهاى آنها ، و توكل بر خدا مجموعهاى را تشكیل مىدهد كه راه وصول به مقصد در آن نهفته است و دستور العمل جامعى براى همه رهروان راه حق است. پیامهای آیه
1ـ ایمان ، شرط دریافت الطاف ویژهى الهى است: «بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ» 2ـ رهبر باید به مؤمنان بشارت دهد : «بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ» 3ـ رفتار خدا با مؤمنان بر اساس فضل است : «مِنَ اللَّهِ فَضْلًا» البتّه تفضّلات الهى بر بندگان، داراى درجات و مراتبى می باشد : «فَضْلًا كَبِیراً» 4ـ كسى كه به سرچشمهى قدرتِ حقّ دلگرم شد، مىتواند از منحرفان جدا شود : «مِنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِیراً وَ لا تُطِعِ» ...5ـ بى اعتنایى به كار شكنىهاى كفّار و منافقان و مقاومت در برابر خواستههاى آنان، به توكّل نیاز دارد : «لا تُطِعِ ... دَعْ أَذاهُمْ ... تَوَكَّلْ» 6ـ كفّار و منافقان در یك خط هستند : «وَ لا تُطِعِ الْكافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ» كار هر دو آزار دادن مؤمنان است : «أَذاهُمْ» 7ـ در شرایطى، رهبر باید فقط ارشاد كند و به فكر مقابله به مثل و انتقام از مخالفان نباشد : «دَعْ أَذاهُمْ» 8ـ به خداوند توكّل كنیم ، زیرا او وكیل لایق و با كفایتى است : «وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِیلًا»آمنه اسفندیاریبخش قرآن تبیانمنابع:1- تفسیر نور ، ج92- تفسیر نمونه ، ج 17
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 714]