تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1- تلاوت قرآن 2- نگاه به چهره ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834686432




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ناصرخسرو و تأويل مناسک حج (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ناصرخسرو و تأويل مناسک حج (2)
ناصرخسرو و تأويل مناسک حج (2) اين نکته قابل ذکر است که ناصر خسرو، نه صوفي است و نه عارف.(رک. دو بر وين،1378،120) حکيمي عقل گرا و متکلمي زبردست است و اصولاً در قرن پنجم، چندان صلحي بين صوفي و حکيم نيست و به قول عطّار نيشابوري: کاف کفر اين جا به حق المعرفه دوستر دارم ز فاي فلسفه منطق الطير،ب4562به هر صورت، اگر اين قصيده از ناصرخسرو باشد -که ظاهراً دليلي بر ردّ آن، فعلاً، نيست - بايد به نوعي ديگر درباره او و اين قصيده بحث کرد.در جزء دوم «مستدرک الوسايل،186،باب 17» از مرحوم عالم فاضل، حاج ميرزاحسين نوري اصفهاني نقل مي کند که در مدارک مستند ديده است که «چون مولانا زين العابدين -عليه السلام -شبلي را، که از سفر حج برگشته بود، ديد» گفتگويي درباره مناسک حج با شبلي داشته است که يادآور قصيده ناصرخسروست، به همان شيوه و روال پرسش و پاسخ. همچنين در کتاب مصباح الشريعه -که منسوب به حضرت امام جعفر صادق (ع)(چاپ بيروت،1400ه47) مطالبي درباره مناسک حج آمده است که نزديک است به آنچه که ناصرخسرو در قصيده خود آورده است. امّا به صورت -جملات امري - نه پرسش و پاسخ -، بد نيست که اين تطبيق صورت گيرد براي تبيين دو مطلب: يکي آن قهرمان اين قصيده، خود ناصرخسرو بوده است يا شعر او ترجمه اي است از کلام آن بزرگواران، ديگر اين که تا چه حدّي گفته ناصرخسرو، به گفته آن بزرگواران نزديک است. ما در اين جا، معيار اين تطبيق را، روال کلام ناصرخسرو قرار مي دهيم و آن را با گفته آن دو امام هُمام مي سنجيم:... چون همي خواستي گرفت احرام چه نيت کردي اندر آن تحريم؟جمله بر خود حرام کرده بدي هر چه، مادون کردگار قديم؟در گفت و گوي امام زين العابدين (ع)با شبلي آمده است: «فَحينَ اَحرَمتَ نَوَيتَ اَنَّکَ حَرَّمتَ عَلي نَفسِکَ کُلِّ مُحرَّمٍ حَرَّمَهُ الله -عَزَّ وَ جَلّ-امام (ع)به شبلي:«آنگاه که مُحرم شدي،آيا عزم و تصميم داشتي که همه آنچه را که خداوند-عزّ و جَلَّ -حرام نموده است، بر خويشتن خويش حرام سازي!؟»در مصباح الشريعه - مطلب، به صورت سؤال و جواب مطرح نشده است، بلکه در باب الواحد و العشرون في الحج، مطالب به صورت کلي و با جملات امري، آمده، در اين باره آمده است: «وَ احرِم عَن کُلَّ شيءِ يَمنَعکَ عَن ذکرِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ -و يَحجِبُکَ عَن طاعتِهِ.»(مصباح /48)گفت: ني، گفتمش: زدي لبيک از سر علم و از سرّ تعظيم مي شنيدي نداي حق و جواب باز دادي چنان که داد کليم؟از قول امام زين العابدين(ع)، سؤالي چنين مطرح شده است:قال(ع) فَحينَ لَبَّيتَ نَوَيتَ أَنَّکَ نَطَقتَ لِلهِ سُبحانَهٌ بِکلِّ طاعَهٍ وَ صُمتَ عَن کُلِّ مَعصِيَه!(31)چون لبيک مي گفتي، قصد مي کردي که فقط براي خداي سبحان سخن گويي و به عبادت، دل ببندي و از هر گناهي باز ايستي؟امّا در مصباح آمده است:«وَ لبّ، بِمَعني اِجابهٍ صافيهٍ خالصهٍ زاکيّهٍ للهِ -عزَّ و جَلّ - في دَعوَتِکَ لَهس مُتَمَسّکاً بِالعُروه الوُثقي. (مصباح ،48)- مطلب ناصرخسرو با هيچ يک از گفتار دو بزرگوار مطابق نيست. گفت: ني، گفتمش چو در عرفات ايستادي و يافتي تقديم عارف حق شدي و منکر خويش به تو از معرفت رسيد نسيم؟ثُمّ قالَ لهُ عَلَيه السَّلام: او قَفتَ الوَقفَهَ بِعَرَفَهَ وَ طَلَّعتَ جَبَلَ الرّحمه، وَ عَرَفتَ وادي نَمّرَهَ وَ دَعُوتَ اللهَ سُبحانَه عِندَ الميلِ وَ الجَمَرات...؟قال: نَعَمقال(ع): هَل عَرَفتَ بِمَوقَفَک بِعَرَفَه ،مَعرفَه اللهِ سُبحانَه اَثَر المَعارِفِ وَ العُلُوم وَ عَرَفتَ فَيضَ الله عَلي صَحيفَتِکَ و اطلاعِه عَلي سَريرِتکَ وَ قَلبکَ؟ قال: لا.(33)حضرت فرمود: در عرفات وقوف و درنگ نمودي؟و از جبل الرّحمه بالا رفتي؟و بيابان «نَمره» را شناختي؟ و نزد «ميل» و «جمرات» دعا کردي؟و خداي را خواندي؟گفت: آري. امام فرمود: آيا با وقوف در عرفات، احساس نمودي که آگاهي و شناخت و معرفتت نسبت به پروردگار جهان بيشتر شد؟ و آيا نسبت به معارف و علوم ابراز علاقه نمودي؟(و تصميم گرفتي که بر سطح علم و آگاهي و در ک خويش بيفزايي؟)و آيا به هنگام درنگ در «عرفات» دانستي که نامه اعمالت و کتاب کردار و رفتارت نزد خداوند است؟ و او بر همه نهانيها و اسرار دل تو علم و آگاهي دارد؟شبلي گفت: خير.در مصباح، در اين مورد به صورت موجز آمده است: «وَ اعتَرف بالخَطَاءِ بِالعَرَفَات وَ حَدّد عَهدَکَ عندَ الله -تَعالي - بِوَحدانِيّته وَ تَقَربُ اِلَيهِ. (همان /48)که گفته ناصر خسرو، به فرموده امام سجاد (ع) نزديکتر است.گفتي: ني! گفتمش: چو مي کُشتي گوسفند از پي يسير و يتيمقرب خود ديدي اوّل و کردي قتل و قربان نفس شوم لئيم؟در اين باره حضرت امام سجاد(ع) سؤال مي فرمايند:.. وَذَبِحتَ هُديکَ ...»(ص35)و سپس فرمودند:«فَعِندَ ما ذَبِحتَ هُديکَ، نَوَيتَ اَنَّکَ ذَبِحتَ حَنجره الطمع بِما تَمَسَّکتَ بِهِ من حَقيقَه الوَرَع وَ اِنَّکَ التَّبَعتَ سُنَّه ابراهيم عليه السلام بِذِبحِ وَلَدِهِ وَ ثَمَره فُوادِه وَ رَيحان قَلبِهي و حاجهُ (سُنَّتَهُ لِمَن بَعدَه وَ قُربهُ اِلَي اللهِ -تعالي - لمن خَلفَهُ.»(36)«آن گاه که قرباني ات را ذبح کردي، نيت کردي که گلوي آز را ببري و چنگ به حقيقت ورع و پرهيزگاري زدي؟ و اين که سنّت ابراهيم (ع) پيروي مي کني که کشتن فرزندش و ميوه دلش و گل قلبش و حاجيان و کساني که از پس او مي آيند ايين سنّت قرباني را براي نزديکي به خدا انجام دهند؟»ولي در مصباح آمده است:وَ اذبَح حنجره الهَوي و الطمع عِندالذَّبيحه...» که گفته ناصرخسرو بسيار نزديک به گفته حضرت امام صادق (ع)است. گفته ناصر، به هر دو گفته نزديک است:گفت: ني! گفتمش چو مي رفتي در حَرم همچو اهل کهف و رقيم ايمن از شرّ نفس خود بودي و ز غم فُرقت و عذاب جحيم؟حضرت سجاد چنين سؤال کرده اند:«...فَحينَ دَخَلتَ الحَرَمَ نَوَيتَ اَنَّکَ حَرَمتَ عَلي نَفسِکَ کُلَّ غيبه تَستَغيبُها المُسلمينَ من اَهلِ مِلَّه الاسلام؟»(31)«آيا آن گاه که وارد حرم شدي، تصميم گرفتي که بر نفست حرام کني بدگويي و غيبت مسلمانان و برادران ديني را؟» که تا حدودي دو مطلب نزديک است، ولي تکيه حضرت سجاد(ع) بر عدم بدگويي از برادران ديني است ولي تکيه ناصرخسرو، از غم دوري از او- تبارک و تعالي - و بيزاري از عذاب جهنم است. در «مصباح» مطلب به صورت تفسيري چنين آمده است:«...و اَدخِل في امانِ الله- تَعالي- و کَنَفِه وَ سِترِه و حِفظِهِ وَ کَلائِهِ مِن مُتابِعَه مُرادِکَ بِدُخُول الحَرَم، وَزَر البَيتَ مُخَفَّفاً لتَعظيمَ صاحبهِ و مَعرِفتِه و جَلالِهي و سُلطانِهِ ...»(49)که بيشتر جنبه بزرگداشت حَرمَ مطرح شده است:گفتي: ني! گفتمش چو سنگ جمار همي انداختي به ديو رجيماز خود انداختي برون يکسر همه عادات و فعلهاي ذميم؟حضرت زين العابدين، چنين فرموده اند:«...فَعِندَ ما رمَيتَ الجِمارَ، نَوَيتَ انَّکَ رَمَيتَ عَدُوَّکَ اِبليسَ وَ عُصبتِهِ بِتَمَامِ حَجِّکَ النَّفيس....؟»(35)آيا زماني که رَميِ جمرات مي کردي، نيت کردي که دشمنت شيطان و زادگانش را سنگباران کني؟و با پايان گرفتن حجّت، براي هميشه آنها را دور کردي؟در «مصباح» آمده است: «وَ اَرمِ الشَّهَوات وَ الخَساسَه وَ الدَّناءه وَ الاَفعالَ الذّميمه عِندَ رَمي الجَمَراتِ .»(49)که به نظر مي رسد، شعر ناصرخسرو برگرفته از هر دو مطلب باشد:گفت: ني! گفتمش چو گشتي تو مطلع بر مقام ابراهيم کردي از صدق و اعتقاد و يقين خويشي خويش را به حق تسليم؟حضرت به شبلي فرمودند:«...نَوَيتَ حينَ وَقَفتَ عِندَ مَقامي ابراهيمَ اَنَّکَ وَقَّفتَ عَلي طاعَه و تَخَلَّفتَ عَن کُلِّ مَعصِيَه»(32)«آيا آن هنگام که در «مقام ابراهيم» ايستادي، نيت کردي که بر تمامي عبادات و طاعات الهي بايستي و فرمان او بري و از تمامي معصيت ها و گناهان دور شوي؟در «مصباح» چيزي در اين باره نيامده است:گفت: ني! گفتمش: به وقت طواف که دويدي به هروله چو ظليم از طواف همه ملائکتان ياد کردي به گرد عرش عظيم؟در اين مورد طواف به گرد کعبه، حضرت فرمودند: «فَما طَفتَ بِالبَيتِ و لا مَستَ الحَجَر ...»(32) و چيزي از تفسير عرفاني آن نفرمودند. ولي در «مصباح» به صورت جمله امريه ،آمده است:«وَ طَف بِقَلبِکَ مَعَ الملائکه حَول العَرشِ کُطوافِکَ مَعَ المُسلمينَ بِنَفسِکَ حَول حَولِ العَرش»(48)گفت: ني! گفتمش: چو کردي سعي از صفا سوي مروه بر تقسيم ديدي اندر صفاي خود کَونين شد دلت فارغ از جحيم و نعيم؟حضرت از شبلي پرسيدند:«اسَعَيتَ بَينَ الصَّفاءِ وَالمَروَه و مَشَيتَ وَ تَرَددتَ بَينَهُما!؟»قال: نعم قال لَهُ عَليه السَّلامُ: نَوَيتَ أنَّکَ بَِنَ الرّجاءِ وَ الخَوفِ؟»(33«آيا سعي بين صفا و مروه کردي؟و بين آن دو کوه آمد و شد نمودي؟»گفت: بلي!حضرت به او فرمودند: آيا در دلت گذشت که بين اميد و ترس در حرکتي؟گفت: خير.»در مصباح آمده است:... وَصَفّ رُوحَکَ وَ سِرَّکَ لِلقاءاللهِ تَعالي يَومَ تلقاهُ بِوُقُوفِکَ عَلَي الصَّفا و کُن ذامُرُوّه مِنَ الله بِفناءِ اَوصافِکَ عندالمَروه.»(49)به نظر مي آيد ناصرخسرو به گفته حضرت زين العابدين(ع) نظر داشته است. جحيم و نعيم «همان خوف و رجاست».گفت: ني! گفتمش چو گشتي باز مانده از هجر کعبه بر دل، ريم کردي آن جا به گور، مر خود را همچناني کنون که گشته رَميم؟حضرت فرمودند:«فَعِندَ ما رَجَعتَ اِلي مَکَّه وَ طَفَّتَ طوافَ الافاضََه، نَوَيتَ اَنَّکَ اَ فَضتَ مِن رَحمَةِ اللهِ - تَعالي - وَ رَجَعتَ اِلي طاعَتِه و تَمَسَّکتَ بِوُدِّهِ و اَدَّيتَ فرائِضَهِ وَ تَقَرَّبتَ اِلَي اللهِ تَعالي...؟(36)چون به مکه مراجعت کردي و «طواف وداع» را به انجام رساندي، نيت کردي که اينک به همراه رحمت پروردگارت بر مي گردي و به طاعت او بگشته اي و چنگ به دوستي او زده اي و فرايض او را ادا مي کني و به خداوند- تعالي- نزديک شده اي!در مصباح آمده است: «وَاستَقِم عَلي شُروطِ حَجِّکَ وَ وفاءِ عَهدِکَ الّذي عاهدتَ رَبَّک و اَوجبته لَهُ يَومَ القِيامَه»(49)بالاخره ناصرخسرو، خطاب به دوست «مخلص و عزيز و کريم» که در مقابل تمامي سؤالات، «نه! گفته» مي گويد:گفتم: اي دوست! پس نکردي حجنشدي در مقام محو، مقيم رفته اي، مکّه ديده، آمده باز محنت باديه، خريده به سيم گر تو خواهي که حج کني، پس از اين چنين کن، که کردمت تعليم حضرت زين العابدين (ع) به شبلي فرمودند: «فَما وَصَلتَ مُني، وَ لا رَمَيتَ الجِمادَ، وَلا خلَقتَ رَأسَکَ، وَ لا ذبِحتَ، وَ لا اَدَيتَ نَسُکِکَ، وَ لا صَلَّيتَ في المَسجِدِ الخيفِ، وَلا طَفتَ طوافَ لافاضَه وَ لا تَقَرَّبتَ... اِرجَع! فَاِنَّکَ لَم تَحَجِ...!(36)....«تو نه به «مني» رفتي و نه «رمي جمرات» کردي و نه سر بتراشيدي و نه قرباني کردي و نه در «مسجد خيف» نماز گزاردي و نه «طواف وداع» نمودي و نه به خداوند تقرّب جستي!، برگرد! تو حج نگزاردي!با توجه به مقايسه فوق، مي توان چنين نتيجه گرفت:1ـ آنچه ناصرخسرو، در اين قصيده آورده است، صورت ناقصي از گفتار حضرت سجاد(ع)بوده است که چون روي سخن با شبلي بوده است برداشتها عارفانه است.2ـ سؤال آن است که آيا روي سخن امام (ع) به شبلي بوده است؟ اين شبلي کيست؟ امام سجاد (ع)در سال 36هجري در شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشوده اند و به سال 94يا95هجري در دوازدهم محرّم به دست وليدبن عبدالملک مسموم و به شهادت رسيده اند. ولي، «شبلي» اگر مقصود ابوبکر شبلي، يعني جعفربن يونس يا ابوبکر دلف بن جحدر باشد،- عارفي که در زمان حسين منصور حلاج و هنگام سنگسار کردن او «موافقت را گلي انداخت-»پس از 87 سال عمر، در شب جمعه بيست و هشتم ماه ذي حجّه سال 334وفات يافت. (رک. نفحات الانس،ص 80و سفينه الاولياء ،ص39) که فاصله بين شهادت امام همام ومرگ شبلي حدود 240سال مي شود، با اين حساب، اين گفتگو، بين امام زين العابدين و شبلي معروف، نمي تواند صورت گرفته باشد، مگر اين که شبلي ديگري مورد سؤال امام(ع) قرار گرفته باشد که چنين کسي شناخته نشد. قديمي ترين شبلي نام بُردار ،همين شبلي است). آيا هرگز اين گفتگو با شبلي يا هرکس ديگر، واقع شده است يا خير؟3ـ مصباح الشريعه نيز منسوب به حضرت امام جعفر صادق (ع)و داراي صد باب است که دستوراتي معنوي درباره مسائل گوناگون زندگي انسان ها و براي رسيدن به کمال آنها داده شده است و جنبه عرفاني آن بسيار قوي است. ولي صورت پرسش و پاسخ ندارد. 4ـ ناصرخسرو، اين گفتگوي را بين خود و دوستي مطرح مي کند و بعضي از مطالبي که در گفت و گوي امام زين العابدين آمده، ذکر مي کند. که در اين مورد نظرهاي گوناگوني مي توان ارائه نمود:الف: آنچه که در «مستدرک الوسايل ،186)آمده است نبايد صحيح باشد و اسناد اين گفت و گو به حضرت سجاد(ع) بنيادي ندارد، يا اين که اين پرسش و پاسخ بين ايشان و شبلي واقع نشده است. ب: آنچه که در مصباح الشريعه و در باب الحج آمده است، از نظر شکل بيان مطلب، مستندتر به نظر مي رسد در نتيجه، بر اساس اين گفتار، کسي بعد از امام همام جعفر صادق (ع)، پرسش و پاسخي ترتيب داده و به امام سجاد(ع)نسبت داده و براي اين که جنبه عرفاني آن را بيشتر نشان دهد طرف گفت و گو را شبلي (م-334) قرار داده است.ج: ناصرخسرو يا به صورت افواهي اين گفت و گو را شنيده، يا در مأخذي ديده است و اين پرسش و پاسخ را به خود اسناد داده است - که با توجه به زهد و پارسايي او، اين امر بعيد به نظر مي رسد،خصوصاً که ناصرخسرو و کلاً اسماعيليه به حضرت سجاد (ع)و امام جعفر صادق (ع)ارادت خاص داشته اند و گفتار آنان را به خود اسناد دادن - لااقل - مجاز نمي دانستند، اگر آن را کفر و ناسپاسي نمي دانستند. د: اين قصيده نبايد از ناصرخسرو باشد.- که فعلاً سندي در دست نيست. ه- آنچه که در مصباح الشريعه آمده است بايد به صورت اصلي و مستند باشد و ناصرخسرو آن را در ذهن- به طور کلّي نه به صورت کتبي و مستند - داشته و مفاد آن را در گفت و گوي خود با دوست مخلص بيان نموده است و بعداً کسي - شيعه اي معتقد- آن را به ترتيب مناسک حج، منظّم کرده و پرسش و پاسخي ترتيب داده و طرف گفتگو را شبلي ذکر کرده است که ظاهرا اين حدس مي تواند به حقيقت نزديکتر باشد. منابع و ماخد: 1ـ امام جعفر صادق(ع)، مصباح الشّريعه، مؤسسه الاعلمي، بيروت،1980م.2ـ امام زين العابدين (ع)، حج را چگونه انجام داده اي؟حجتي کرماني، علي چاپ دوم، شرکت سهامي انتشار ،بي جا،1361.3ـ ابوجمال، ناديا، اسماعيليان پس از مغول، رفيعي، محمود، انتشارات هيرمند، تهران ،13824ـ اشرف زاده ،رضا، برگزيده اشعار مسعود سعد و ناصرخسرو، انتشارات اساطير، تهران ،13825ـ براون،ادوارد، تاريخ ادبي ايران، پاشا صالح، علي، ج2، انتشارات امير کبير،تهران ،13856ـ برتلس،ا. ي.، ناصرخسرو اسماعيليان،ترجمه آرين پور،يحيي،تهران،بنياد فرهنگ ايران، تهران. 46.7ـ جويني، عطاملک، تاريخ جهانگشا، قزويني، محمد، ليدن،378ـ حسني رازي، سيد مرتضي بن داعي،تبصره العوام في معرفه مقالات الانام، به تصحيح اقبال، عباس،چاپ دوم،اساطير ،تهران،13649ـ دوبروين، يوهانس، شعر صوفيانه فارسي،ترجمه کيواني،مجد الدّين، نشر مرکز،تهران ،137810ـ سجادي،سيد جعفر،فرهنگ لغات،و اصطلاحات و تعبيرات عرفاني،طهوري،تهران،چاپ دوم،135411ـ سعدي شيرازي،افصح المتکلّمين شيخ مصلح الدّين،بدايع،به کوشش ارّاني،تقي کتابهاي جيبي،تهران 5812ـ فضايي،يوسف، مذهب اسماعيلي و نهضت حسن صباح، شاه خليلي،امير حسين،انتشارات عطايي،چاپ دوم،تهران،137413ـ ناصرخسرو،حکيم قبادياني،ديوان اشعار،مينوي مجتبي- محقّق،مهدي،مؤسسه مطالعات اسلامي،مگ گيل کانادا -شعبه تهران ،135714ـ ناصرخسرو،ديوان،تقوي،سيد نصرالله،کتابخانه تأييديه اصفهان،چاپ سوم،138415ـ ناصرخسرو،سفرنامه،وزين پور،نادر،شرکت سهامي کتابهاي جيبي،چاپ چهارم ،تهران،135816ـ هانسبرگر،آليس سي،ناصرخسرو، لعل بدخشان،بدره اي،فريدون،فرزان،تهران،138017ـ يادنامه ناصرخسرو(مجموعه مقالات )،دانشگاه فردوسي ،مشهد،2535منبع:نشريه پايگاه نور- ش 13/ن





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن