تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):از كسانى مباش كه بى‏عمل، به آخرت اميد دارند... از گناه باز مى‏دارند، اما خود باز ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798575477




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شاه عباس اول صفوى (5)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شاه عباس اول صفوى (5)
شاه عباس اول صفوى (5) تهيه كننده : محمود كريمي شروداني منبع : راسخون شکست عثمانی در تسخیر ولایات غربی ایران پس از آن که الله وردى خان از محاصره بغداد دست برداشت؛ اوزون احمد پاشاى جدید بغداد به تصور اینکه ولایات غربى ایران بى دفاع است، در صدد برآمد که این نواحى را اشغال کند و تا همدان پیش روى نماید. اما والیان محلى لرستان و کردستان ایران که از قصد او آگاه شده بودند، با شتاب نیرو گرد آوردند و با سه هزار سپاهى با جسارت و شجاعت پیش روى اوزون احمد را سد کردند. در نبردى که روى داد، سپاه عثمانى شکست خورد و اوزون احمد هم اسیر و به نزد شاه عباس فرستاده شد. شاه او را بخشید و اجازه داد که به بغداد باز گردد، اما در بین راه و در زنجان بیمار شد و درگذشت. سلطان عثمانى هم، پسرش محمد بیگ را با لقب پاشایى حاکم جدید بغداد کرد. واپسین جنگ شاه عباس با سنان پاشا «1014 ق / 1605 م»سنان پاشا - چغال اوغلى - سردار عثمانى، پس از شکست خوردن از الله وردى خان، از راه دریاچه وان به درون خاک عثمانى عقب نشینى کرد. در آنجا به گرد آوردن سپاه پرداخت و جمعى از سرداران رومى و کرد را براى حمله به ایران با سپاهى عظیم تدارک دید. در اواخر پاییز 1014 ق / نوامبر 1605 م، متوجه آذربایجان شد و در کنار شهر سلماس اردو زد. شاه عباس با آگاه شدن از تهاجم جدید ترکان، نخست به شهر خوى رفت و فرمان داد تا مردم دهکده‏ها و آبادیها، از سر راه سپاه عثمانى دور شوند و به داخل آذربایجان بروند. سپس چون شهرت یافته بود که سنان پاشا عزم تسخیر اردبیل را دارد، شاه ایران از خوى به مرند رفت تا در آنجا جلوى پیشرفت سپاه عثمانى را سد کند. شاه عباس، بار دیگر الله وردى خان امیرالامراى فارس را با جمعى از سرداران صفوى مانند ذوالفقار خان و امیر گونه خان - حکمران ایروان - مأمور جلوگیرى از پیشروى سپاهیان ترک کرد. اما چون از کثرت سپاه سنان پاشا که بالغ بر یکصد هزار تن بود، مطلع شد، در جنگ مردد شد و ترجیح مى‏داد که به تبریز عقب نشینى کند؛ اما سرداران سپاهش، مانند الله وردى خان و قرچقاى بیگ رئیس تفنگچیان، با این رأى شاه مخالفت و خواهان جنگ بودند. شاه در این باره با زینب بیگم، عمه خویش، که بانویى هوشمند و دلیر و صاحب رأى و پیوسته با اردوى شاهى همراه بود، مشورت کرد. زینب بیگم، نظر سرداران را تأیید و شاه را تشویق به نبرد کرد و به او توصیه نمود که از کثرت سپاهیان دشمن به هراس نیفتد، چنانکه اجدادش شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول چنین کردند. شاه عباس چون دریافت که هیچکس حتى زنان اردو با تصمیم او موافق نیستند، «سرداران را گرد خود آورد و بدیشان گفت که بامداد روز دیگر براى جنگ آماده باشند .... / سفرنامه آنتونیو دوگوه‏آ، صص 290 تا 291» و گفت: «به هر کجا که او بگوید خواهد رفت / مرجع پیشین». اتفاقا" در جنگى که میان سپاه الله وردى خان و همراهان وى با قواى عثمانى درگرفت، همانگونه که زینب بیگم پیش بینى کرده بود، به سبب از جان گذشتگى و جسارت و دلیرى سران و سپاهیان ایران، شکست در سپاه ترک افتاد، و اردوى عثمانى در اندک مدتى در هم شکسته و پراکنده شد. چغال اوغلى ناگزیر بار دیگر راه فرار در پیش گرفت و غنایم بسیار به دست ایرانیان افتاد. بسیارى از سرداران بزرگ ترک هم یا کشته یا اسیر شدند. از جمله اسیران نامدار، یکى على پاشا - حکمران ادرنه - بود که به فرمان شاه عباس او را گردن زدند و سرش را به گرجستان فرستادند؛ زیرا این سردار در جنگهاى پیشین، سیمون خان - حکمران گرجستان را اسیر کرده بود. على پاشا حکمران تفلیس؛ صفر پاشا فرمانرواى اورفه، کوسه صفر پاشاى جزیره قبرس و طرابلس و پسر قادر پاشا سازنده قلعه ایروان، جملگى به غیر از یک تن از آنان، به فرمان شاه عباس گردن زده شدند. پس از شکست و فرار سنان پاشا، عده اى از سرداران ایرانى معتقد بودند که مى‏باید به تعقیب دشمن بپردازند. اما شاه عباس گفت: «.... من با کسانى که مى‏گریزند کارى ندارم. بگذارید بروند. زیرا من راحت رعایاى خود را بر مرگ دشمن ترجیح دارم .... / سفرنامه آنتونیو دوگوه‏آ». چغال اوغلى پس از فرار از ایران به وان رفت و از آنجا به دیار بکر و ارزروم شتافت و پس از چندى در این شهر خودکشى کرده است. «نیمه صفر 1016 ق / ژوئیه 1607 م». تسخیر قلعه گنجه «1015 ق / 1606 م»شاه عباس پس از در هم شکستن نیروى عثمانى و فرار چغال اوغلى، قسمتى از اردوى خود را به تبریز فرستاد و خود در زمستان آن سال از راه اردبیل و شمال آذربایجان عازم فتح قلعه گنجه شد. پیش از حرکت به سوى اردبیل، الله وردى خان را اجازه داد تا به فارس باز گردد و در بهار همان سال با نیروى تازه به اردوى او در آذربایجان بپیوندد. سرداران خراسان را نیز مرخص کرد. پس از زیارت اردبیل، شاه به مردم گنجه پیام داد که چون امیدى به رسیدن قواى کمکى از سوى سلطان عثمانى نیست، بهتر است که بدون جنگ و خونریزى تسلیم شوند، تا جان و مالشان در امان بماند. ولى محمد پاشا حکمران قلعه که اصلا" تبریزى بود، به پیشنهاد شاه وقعى ننهد و آماده دفاع شد. شاه عباس در آغاز بهار سال 1014 ق / آوریل 1606 م قلعه را در محاصره گرفت؛ اما کار محاصره به سبب دلیرى و پایدارى نگهبانان قلعه نزدیک به سه ماه به درازا کشید. دراین مدت تعدادى از سربازان قزلباش هم کشته شدند؛ افزون بر این، اهالى قلعه، یکى از سرداران ایرانى را هم که دو سال پیش از آن به دست ایشان افتاده بود، با یکى از سادات مازندران، که از جانب مادر با شاه عباس خویشى داشت، کشتند. با این اقدام، خشم شاه ایران را برانگیختند، به همین جهت پس از آنکه قلعه گنجه را در 28 صفر 1015 ق / 5 ژوئیه 1606 م به دست سربازان ایران افتاد، چون محمد پاشا به خدمت شاه رسید و خواست بر پایش بوسه زند، اجازه نداد و به دستور وى، پاشاى ترک را به همراه سربازانى که از قلعه دفاع کرده بودند، گردن زند. در قلعه گنجه گذشته از غنایم بسیار و آذوقه فراوان، مقدار زیادى توپ و تفنگ نیز به دست آمد. شاه حکمرانى قلعه را به محمد خان زیاد اوغلى قاجار سپرد. درخواست صلح از سوى سلطان عثمانى «1015 ق / 1606 - 1607 م»شاه عباس پس از گرفتن قلعه گنجه، دو قلعه گورى و تفلیس را هم، به سبب آن که محافظان آنجا باوى از در اطاعت و تسلیم درآمدند، به آسانى گرفت و از گرجستان به جانب ایروان و نخجوان رفت تا از آنجا به گرفتن قلعه شیروان بپردازد. هنگامى‏که شاه عباس با سپاه ایران به سوى نخجوان پیش رفت، فرستاده‏اى از دربار عثمانى به اردوى ایران آمد. این فرستاده زنى به نام گلچهره بود که از سوى مادر بزرگ سلطان احمد خان - پادشاه عثمانى - مادر سلطان محمد خان - سلطان پیشین عثمانى - حامل پیامى‏براى زینب بیگم، عمه شاه عباس بود؛ دولت عثمانى در نظر داشت تا با واسطه قرار دادن زینب بیگم، جنگ و خونریزى خاتمه یافته، بین دو دولت ایران و عثمانى صلح برقرار شود. گلچهره خانم، همسر سیمون خان - والى گرجستان - بود که در لشکر کشى سپاه عثمانى اسیر و در استانبول زندانى شده بود. همسرش به تدریج جزو ندیمه هاى مادر سلطان درآمد و او حاضر شد گلچهره را به همراه همسرش آزاد سازد، مشروط بر اینکه پیام او را به زینب بیگم برساند. گلچهره این مأموریت را بر عهده گرفت و با شوهرش عازم ایران شد، اما سلطان احمد خان از بیم آنکه میمون خان، ضعف دولت عثمانى را نزد پادشاه ایران آشکار سازد، در نیمه راه او را به استانبول بازگرداند و تنها به گلچهره اجازه داده شد که به ایران بیاید. گلچهره در محل اوچ کلیسا به خدمت شاه و زینب بیگم رسید و در آنجا عریضه شوهر خود به شاه و مادر بزرگ سلطان عثمانى را به او تقدیم داشت. شاه عباس در 6 جمادى الثانى 1015 ق / 9 اکتبر 1606 م، گلچهره و همراهان او را به استانبول باز گرداند، و مراد آقا از ملازمان ویژه عمه شاه، نیز همراه ایشان به استانبول رفت؛ زینب بیگم در پاسخ مادر سلطان عثمانى نوشت که دولت ایران حاضر است با سلطان عثمانى صلح کند، مشروط بر آنکه آن دولت تمام سرزمینهایى را که سم اسب شاه اسماعیل اول بدانجا رسیده، به ایران بسپارد. مادر سلطان عثمانى در پاسخ نامه نوشت: «اسب شاه اسماعیل چموش بوده و بسیار دویده و به سرزمینهایى که هرگز متعلق به ایران نبوده است تجاوز کرده .... اگر شاه ایران به آنچه اجدادش داشته‏اند قناعت کند، او نواده خود سلطان عثمانى را به مصالحه راضى خواهد کرد، مشروط به آن که شاه ایران نیز آنچه از متصرفات عثمانى گرفته است باز دهد. / سفرنامه آنتونیو دوگوه آ، صص 313 - 15». فرستاده وزیر اعظم دربار عثمانی به دربار شاه عباس پس از آن یکبار دیگر در ماه شوال 1015 ق / فوریه 1607 م، درویش محمد پاشا وزیر اعظم عثمانى فرستاده‏اى به همراه پیامى‏نزد شاه فرستاد. وزیر اعظم در این نامه از در صلح جویى درآمده از شاه عباس خواسته بود که یکى از مردان کار آزموده و مجرب ایران را براى گفتگوهاى صلح روانه دربار استانبول نماید. شاه نیز در 24 شوال 1015 ق / 22 فوریه 1607 م، محمد بیگ روملو، از سرداران بزرگ ایران را با فرستاده وزیر اعظم همراه و به استانبول فرستاد. وزیر اعظم پس از پذیرفتن سفیر ایران و آگاهى از درخواستهاى دولت صفوى، سفیر دیگرى به نام خیرالدین به دربار ایران گسیل داشت. وزیر اعظم در نامه خود به شاه عباس نوشته بود، اکنون که شهریار ایران تمام ولایاتى را که در زمان پدرش به تصرف دولت عثمانى درآمده بود، به نیروى سپاهیان ایران باز گرفته، صواب آن است که در کار صلح پیشقدم گردد و در این باره به سلطان عثمانى نامه‏اى بنویسد، تا او و سایر سران خواهان صلح، سلطان عثمانى را به ترک جنگ که موجب ضعف دو کشور بزرگ مسلمان است، و مایه خرسندى پادشاهان اروپا، راضى کند. شاه عباس، فرستاده وزیر اعظم را یک سال در ایران نگه داشت و در اوایل 1018 ق / 1609 م به وى اجازه بازگشت داد. شاه همراه فرستاده عثمانى، بار دیگر محمد بیگ روملو را به دربار عثمانى فرستاد و چنانکه مراد پاشا خواسته بود در نامه دوستانه‏اى که به سلطان احمد خان نوشت، علاقه ایران را به صلح و آشتى ابراز داشت. اما شاه ایران تنها به ارسال فرستاده اکتفا نکرد، چون احساس مى‏شد که ممکن است این بار اقدامات دو دولت در ایجاد صلح به نتیجه برسد، پادشاه صفوى بر آن بود که تا در مذاکرات برگهاى برنده بیشترى در اختیار داشته باشد. از این رو، هم زمان با فرستادن سفیر به دربار عثمانى، اقدام به فتح قلعه هاى دیگرى که اهمیت استراتژى براى ایران داشت دست زد. اقدامات شاه عباس در این باره در مقاله (تسخیر قلعه‏هاى باکو و دربند و شماخى) آمده و پس از آن ادامه گفتگوهاى صلح میان دو دولت در مقاله (سیاست دولت عثمانى در مذاکرات صلح) پى گرفته شده است. تسخیر قلعه‏هاى باکو، دربند و شماخى «1016 ق / 1607 م»همانگونه که در مقاله )درخواست صلح از سوى سلطان عثمانى( آورده شد، شاه عباس، محمد بیگ روملو را به عنوان سفیر ایران براى مذاکرات صلح به دربار استانبول فرستاد؛ اما در همان حال در نظر داشت که برخى از مناطق استراتژیک و مهم را که هنوز در اختیار عثمانى بود، بیش از آنکه مذاکرات صلح جدى‏تر شود، در اختیار بگیرد؛ از این رو، با وجود کمبود آذوقه و آماده نبودن سپاه براى جنگ، و على رغم مخالفت اغلب سرداران سپاه صفوى، وى به آن سرزمین لشکر کشید و شهر شماخى مرکز ولایت شروان را به محاصره درآورد. فتح قلعه شماخى، که از قلاع مستحکم و استوار شروان بود، تا چند ماه میسر نشد؛ اما درهمین مدت حکمرانان قلعه‏هاى باکو و دربند خود را تسلیم کردند و آن دو قلعه بدون جنگ و خونریزى به دست ایران افتاد. شهر و قلعه شماخى نیز سرانجام در اول ربیع الاول 1016 ق / 26 ژوئیه 1607 م به تصرف سپاهیان ایران درآمد. چون محافظان و مردم ترک شهر در پایدارى سماجت کرده و از تسلیم شدن سر باز زده بودند؛ شاه عباس امر به قتل و کشتار مردم داد. شاه عباس پس از تصرف قلعه، سربازان ترک شماخى را به گروهى از مردم آن شهر، که پیش از آن به اطاعت برخاسته و تسلیم شده بودند، سپرد، تا آنان را به دست خود و به خاطر مصائب و رنجهایى که از ترکان دیده بودند، هلاک کنند. شاه مى‏خواست بدین وسیله میان مردم شماخى و ترکان عثمانى، کینه‏اى پدید آورد تا اگر ترکان عثمانى بار دیگر به آن شهر حمله بردند، مردم از بیم تقاص، ناچار به مقاومت شوند! از شهر شماخى غنایم بسیار به دست آمد که از آن جمله؛ معادل ششصد هزار اکو - پول فرانسه - نقره پول نقد و یکصد و پنجاه عراده توپ بزرگ و پانصد توپ کوچک برنجى و شش هزار قبضه تفنگ سر پر بود. پس از سقوط قلعه شماخى، احمد پاشا، بیگلر بیگى شروان و شمس الدین پاشا، سردار عثمانى و گروهى دیگر از سران ترک ناگزیر تسلیم شدند. شاه عباس بر احمد پاشا ترحم کرد و او را بخشید، اما شمس الدین پاشا را به دست رئیس زنده خواران خود به نام ملک على سلطان سپرد تا سردار عثمانى و پسر کوچک و برادرش را تکه تکه کرده زنده خوارى کند. سیاست دولت عثمانى در مذاکرات صلح «1018-1022 ق / 1609 - 1613 م»با تصرف قلعه هاى شماخى، باکو، و دربند و ولایت شروان، مراد پاشا وزیر اعظم تازه عثمانى و جمعى از سران دولت، همراه فرستاده ایران، محمد بیگ روملو، سفیرى به نام خیرالدین به دربار ایران فرستادند. وزیر اعظم در نامه خود به شاه عباس پیشقدمى‏شاه ایران را در صلح درخواست کرده بود. شاه عباس فرستاده وزیر اعظم عثمانى را یک سال در ایران نگه داشت و اجازه بازگشت نداد، پس از آن وى را همراه محمد بیگ روملو بار دیگر به دربار عثمانى اعزام کرد و تمایل خود را به ایجاد صلح پایدار بین دو کشور تأکید نمود. اما هنگامى‏که سفیر ایران و همراهانش به شهر دیار بکر رسیدند، خبر یافتند که مراد پاشا با سپاهیان بسیار به سوى سرحدات مرزى ایران در حرکت است؛ پس به راهنمایى نصوح پاشا بیگلربیگى دیار بکر، درنزدیکى ارزروم نزد وزیر اعظم رفت و نامه شاه عباس را تقدیم کرد. مراد پاشا حرکت سپاه عثمانى را، تجاوز سپاهیان ایران به قلعه ارزروم قلمداد کرد و عنوان ساخت که امیدوار است هنگامى‏که به سرحدات مرزى ایران مى‏رسد، وسایل صلح را فراهم آورد. سیاست عثمانی در وادار ساختن ایران به پذیرش پیشنهاد صلح عثمانی البته گفته مراد پاشا تنها بهانه‏اى بیش نبود و دولت عثمانى در نظر داشت تا با حضور نظامى خود در منطقه، شرایط صلح را به نفع عثمانى مقرر سازد و ایران را وادار به پذیرش خواسته هاى دولت عثمانى نماید. شاه عباس چون از حرکت مراد پاشا آگاه شد به امیر گونه خان، بیگلر بیگى چخور سعد «قسمتى از ارمنستان» و محمد خان زیاد اوغلى قاجار، بیگلر بیگى قراباغ دستور داد که با گروهى دیگر از سرداران ایران تا ارزروم پیش روى کنند و تمام علفزارها و مزارع غله را که در مسیر عبور سپاهیان ترک است، بسوزانند. سرداران ایران نیز به سرعت به سوى قلعه ارزروم تاختند و سپاه حسن پاشا، بیگلربیگى آنجا را، که به مقابله با ایشان برخاسته بود، در هم شکستند و به درون قلعه متوارى ساختند. سپس به دستور شاه عباس تمام مزارع را نابود و به ایران بازگشتند. شکست مراد پاشا از سپاه ایران مراد پاشا، پس از این شکست به نزدکى ارزروم رسید و چنانکه گفته شد، سفیر ایران را پذیرفت و نامه‏اى دیگر براى شاه عباس نوشت و اظهار امیدوارى کرد که مذاکرات صلح هر چه زودتر به نتیجه مطلوب برسد. مراد پاشا به پیشروى خود ادامه داد و از قارص و از طریق خوى و سلماس راه تبریز پیش گرفت. شاه عباس نیز به استحکام قلعه تبریز مشغول شد و دستور تخلیه شهر از سکنه را صادر کرد. سردار عثمانى چون به نزدیکى تبریز رسید بار دیگر به شاه ایران پیام داد که جز فراهم ساختن مقدمات صلح مقصود دیگرى ندارد و خواهان جنگ نیست؛ چنانکه در میان راه، مزاحم شهرها و قلاع ایران نگشته و سپاهیان او، جان و مال ایرانیان را محترم شمرده اند. شاه عباس نیز به سیاست کج دار و مریض ادامه مى‏داد، هر چند به سبب کمبود آذوقه، سران ترک از غارت برخى آبادیها دریغ نمى‏کردند و همین امر موجب برخورد و درگیریهاى پراکنده بین ترکان و سپاه ایران و تلفاتى هم از هر دو طرف مى‏شد، چنانکه جبل پاشا، از سرداران تاتار عثمانى و جمعى از سواران ترک در یکى از همین نزاعها جان باختند. عاقبت چون مراد پاشا، موضع ایران را محکم یافت و در عین حال یاراى پایدارى در خود نمى‏دید، راه بازگشت در پیش گرفت. در این هنگام، چند تن از نزدیکان خود را نزد شاه عباس روانه کرد و از اینکه تا نزدیکى تبریز پیش آمده عذرخواهى نمود و پیغام فرستاد که: «این جسارت بنا بر اطفاء حرارت بعضى از جهلاى رومیه و سرمستان باده نخوت و غرور که سیلى روزگار نخورده از حوادث عالم بى خبرند، اتفاق افتاد و انشاءالله تعالى من بعد صلح و صلاح بر وجه دلخواه و رضاى خاطر اشرف صورت خواهد گرفت. / عالم آراى عباسى، ص 825». تغییر سیاست عثمانی در صلح با ایران پس از شکست از قزلباشان پس از آن هم که به دیار بکر رسید، محمد بیگ ایلچى شاه را با نامه و هدیه او به استانبول روانه کرد و خود نیز عریضه‏اى براى سلطان نوشت که چون شهریار ایران با مصالحه موافقت دارد و سپاه قزلباش نیز تا کنون از حدودى که در معاهده سلطان سلیمان خان و شاه طهماسب معین شده بود، تجاور نکرده اند، مقتضى است که دولت عثمانى نیز با مصالحه موافقت کند. سلطان عثمانى نیز، مراد پاشا را اختیار تام داد تا در تنظیم معاهده صلح اقدام نماید. اما چندى نگذشت که مراد پاشا در دیار بکر به مرگ طبیعى درگذشت «29 جمادى الثانى 1020 ق / 7 سپتامبر 1611 م» و ادامه مذاکرات صلح به عهده تعویق افتاد. تنظیم نهایی مفاد صلح ایران و عثمانی پس از مرگ مراد پاشا، سلطان عثمانى، وزارت اعظم و سردارى سپاه ترک را، به نصوح پاشا حکمران دیار بکر سپرد. وزیر تازه نیز در همان سال، قاضى شهر ماردین را به سفارت نزد شاه عباس فرستاد و عنوان نمود که از سوى سلطان عثمانى اختیار تام براى عقد قرارداد صلح دارد. شاه ایران نیز، قاضى خان حسنى را که مقام صدارت داشت به همراه چند تن از علماى عالیقدر و قضات بزرگ ایران با نامه و هدایاى بسیار به دربار استانبول فرستاد. در همان حال، نامه هایى هم به علما و قضات و متشرعین عثمانى نوشت و توصیه کرد که براى تقویت اسلام و تحکیم بنیان دوستى و یگانگى میان دو کشور اسلامى‏با فرستادگان وى، که جملگى از علماى نامى‏ایرانند، مساعدت و همکارى کنند. سرانجام نمایندگان دو دولت، پس از گفتگوهاى فراوان در استانبول، اصول مصالحه ایران و عثمانى را، که در سال 969 ق / 2-1561 م میان شاه طهماسب اول و سلطان سلیمان خان قانونى منعقد شده بود، پذیرفتند. سپس سلطان عثمانى سفیرى به نام انجیلو چاوش با نامه‏اى محبت آمیز و هدایاى گرانبها همراه قاضى خان به دربار اصفهان فرستاد و در نامه خود موافقتش را با اصول قرارداد 969 ق /2-1561 م اعلام داشت. به فرمان سلطان عثمانى، محمدپاشا بیگلربیگى وان، براى تعیین سر حدات مرزى آذربایجان و ارمنستان، و محمود پاشا بیگلربیگى بغداد، براى مرز عراق عرب تعیین شدند. شاه عباس نیز، امیر گونه خان بیگلر بیگى چخور سعد، و مهدى قلى بیگ میرآخور باشى جغتاى، از سرداران خود را، براى مذاکره و همکارى با نمایندگان عثمانى انتخاب کرد. تعیین حدود مرزی ایران و عثمانی امیر گونه خان و محمد پاشا هر دو به شهر سلماس رفتند و در آنجا پس از دو ماه گفتگو و مطالعه، خطوط مرزى و سر حدى دو کشور را در آذربایجان و ارمنستان تعیین کردند، و اسناد لازم به مهر و امضاى طرفین مبادله شد. اما در جانب عراق عجم، اختلاف بیشتر بود، و مذاکرات مهدى قلى بیگ و محمود پاشا به نتیجه نرسید.در همین ایام، اتفاقهاى دیگرى افتاد که کار مذاکرات و صلح را نیمه تمام گذاشت و بار دیگر، آتش جنگ بین دو کشور شعله ور شد؛ از جمله، حمله طوایف کرد که در سر حدات مرزى دو کشور دائما" فتنه جویى مى‏کردند و ضمنا" لشکرکشى شاه عباس به گرجستان براى در اختیار گرفتن بخش ایرانى آن دیار طبق مفاد قرارداد 969 ق، و به ویژه سوءتفاهم هاى دیرینه و عمیق بین دو دولت که ناشى از نزاعهاى طولانى بود، اجازه برقرارى صلح را نداد.منابع تحقیق :daneshnameh.roshd.ir bashgah.netichodoc.irsispda.comwww.zangetarikh-tabadkan.persianblog.irnoorportal.netcloob.comforum.takdownload.irdaneshju.irFa.wikipedia.orgariarman.org (ارشام پارسی)تبیان همداندایرةالمعارف فارسی به کوشش غلامحسین مصاحب؛ چاپ ۱۳۵۶؛ چاپخانه سپهر؛ انتشارات امیرکبیر؛ تهران؛ تاریخ ایران به قلم عباس اقبال آشتیانی کتاب روابط سياسي و اقتصادي ايران در دوره صفويهسفرنامه پیتر دلاواله جغرافیای تاریخی مازندران هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۱عالم آراى عباسى ادامه دارد.../ج





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 756]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن