تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خرج کردن در راه طاعت خدا دریغ مکن وگرنه دو برابرش را در راه معصیت او خرج خوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815217641




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آخرين شب يك سرهنگ عراقي در خرمشهر


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: آخرين شب يك سرهنگ عراقي در خرمشهر
جام جم آنلاين: چاپ دوم كتاب «آخرين شب در خرمشهر» خاطرات سرهنگ عراقي كامل جابر با ترجمه فاتن سبزپوش به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد آزادي خرمشهردر 72 صفحه و شمارگان 2200 نسخه به همت دفتر ادبيات و هنر مقاومت و از سوي شركت انتشارات سوره مهر روانه بازار كتاب شد.


نويسنده، خاطرات خود را اين گونه آغاز مي‌كند: «من شب آخر آزادي خرمشهر توسط نيروهاي اسلامي به اين شهر اعزام شدم. ما با تمام امكانات آماده بوديم تا از تصرف اين شهر به دست نيروهاي اسلامي جلوگيري كنيم.»

اين كتاب شامل 17 فصل (آغاز، درگيري‌هاي خونين، آغاز پايان، پيشروي نيروهاي اسلامي، سرهنگ احمد زيدان، درگيري آپارتمان‌هاي مسكوني، تصرف پل نهر عرايض و ايستگاه راه‌آهن، قسمت راست خرمشهر، سرنوشت نيروهاي ذخيره داخلي، هجوم اسارت، دريايي از خون) و سه سند است كه به وسيله آن مي‌توان گوشه‌هايي از آخرين شب آزادسازي خرمشهر به دست رزمندگان اسلام از زبان يك سرهنگ عراقي را بازخواني كرد.

او در اين كتاب، خاطرات خود را درباره ويران كردن منازل مسكوني و محل‌هاي تجاري خرمشهر براي پاكسازي منطقه و جنگيدن بهتر نيروهاي عراقي، درگيري نيروهاي دو طرف در شمال شرقي خرمشهر، فرار سربازهاي عراقي و رشادت نيروهاي ايراني بيان مي‌كند.

در فصل دوم كتاب «آخرين شب در خرمشهر» مي‌خوانيم: «سربازان ايراني مثل داوطلبان مرگ به سوي ما مي‌آمدند؛ انگار مي‌خواستند ما را از روي زمين محو كنند. براي آنها مرگ، فشنگ و آتش معنا نداشت.

با اين كه تانك‌هاي تيپ زرهي ما پيشرفته و از نوع تي 72 بود اما پياده نظام ايران پشت سر تانك‌هاي ما مي‌دويدند و در يك لحظه، آن را به خاكستر تبديل مي‌كردند. درگيري شديد بود.

نمي‌توانستيم سربازان خود را از سربازان ايراني تشخيص بدهيم. فرمانده گردان سرهنگ دوم لطيفه صبحي از من كه فرمانده گروهان دوم بودم، خواست كه تا آخرين نفس مقاومت كنم. او به دست خود، سربازان فراري و اسيراني ايراني را اعدام مي‌كرد».
 سه شنبه 31 ارديبهشت 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 885]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن