واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بهترین فرزند انقلاب
«فرزند انقلاب» را معمولا به آنهایی میگویند که پس از انقلاب اسلامی بهمن 57 به دنیا آمدهاند، یا بالیدهاند. از این جهت شاید قدری نامأنوس باشد که شهید آوینی را «فرزند انقلاب» بخوانیم. اما اگر توجه داشته باشیم که آوینیای که ما میشناسیم «در انقلاب» و «با انقلاب» متولد شد و بالید و حیاتش را وقف این انقلاب کرد و از همه مهمتر پایانی به رنگ شهادت برای خود رقم زد، میبینیم که به کار بردن این عبارت درباره او چندان نیز نامأنوس نیست.از علاقمندان جدی و پیگیر آثار و آرای شهید آوینی پنهان نیست که این بزرگترین و مهمترین نظریهپرداز هنر بعد از انقلاب و این شمع جمع هنرمندان انقلابی و این سید شهیدان اهل قلم، گذشتهای هم دارد. گذشتهای که در ظاهر میانهای با آوینیای که ما میشناسیم ندارد، اما در حقیقت مقدمهای برای تولد این آوینی بوده است.ما از این آوینی چه میدانیم؟ و مهمتر از آن، آیا اساساً نیازی هست که ما این آوینی در پرده اجمال و ابهام و کتمان مانده را بشناسیم؟ به این سوال دو پاسخ داده شده است. اگر توجه داشته باشیم که آوینیای که ما میشناسیم «در انقلاب» و «با انقلاب» متولد شد و بالید و حیاتش را وقف این انقلاب کرد و از همه مهمتر پایانی به رنگ شهادت برای خود رقم زدبرخی از دوستداران و نزدیکان شهید آوینی معتقدند نیازی به شناخت آوینی پیش از انقلاب نیست و استدلال میکنند که اگر این گذشته چیز مطلوبی بود، خود این شهید از آن گذشته به دامان آینده نمیگریخت و شاهد میآورند که شهید آوینی بعد از پیوستن به کاروان انقلاب در سال 58، هرآنچه از خودِ سابقش باقی مانده بود، نابود کرد تا چیزی از آن دوران زندگیاش نماند. پس خود او هم تمایلی به افشای آن گذشته نداشته است و حتی ندارد. در مقابل، برخی دیگر بر این باورند که شناخت درست آوینی بدون توجه به آنچه بر او گذشته است ممکن نیست. ما میتوانیم آثار و نوشتهها و ساختههای پس از انقلاب آوینی را مرور کنیم، اما آنگاه به تصویر درست و کاملی از شخصیت این بزرگ میرسیم که آوینیِ پیش از آن را نیز دیده باشیم. این اختلاف البته همچنان ادامه دارد!اما هرچه هست، نمیتوانیم انکار کنیم که کاوش شخصیت پیش از تحولِ آوینی، برای دوستداران او جذابیتی غریب دارد. این نیز غیر قابل انکار است که آوینیِ متحول شده، بیشک مدیون آوینیِ پیش از تحول است. به راستی اگر آوینی در دورانی که از آن با عنوان «راه طیشده» یاد میکند، به طور جدی آلوده فلسفه، موسیقی، نقاشی و ادبیات غربی نشده بود و با عمق جان زیست روشنفکری (یا شبهروشنفکری) را تجربه نکرده بود، آیا میتوانست با این شناختِ عمیق و دقیق از غرب و هرآنچه غربی است، به نقد آن بپردازد. نمیتوانیم انکار کنیم که کاوش شخصیت پیش از تحولِ آوینی، برای دوستداران او جذابیتی غریب دارد. این نیز غیر قابل انکار است که آوینیِ متحول شده، بیشک مدیون آوینیِ پیش از تحول استآیا عبور از این راه طیشده به او این امکان را نداده بود تا پس از مسلح شدن به سلاح حکمت و هنری دینی و اشراقی، به رد و طرد و انکار آن برخیزد؟ در غیر اینصورت آیا او نیز یکی نبود از خیل شعاردهندگان و مدعیان هنر اسلامی، بیآنکه چیزی از الفبای هنر بداند؟تا به امروز، یکی دوبار کوشیده شده است تا برخی از زوایای تاریک زندگی آوینی پیش از انقلاب روشن شود و در این رهگذر با نزدیکان این شهید، از جمله برادر، پدر و همسرش و نیز برخی از دوستان دوران دانشجویی وی، گفتگوهایی انجام شده است. نکتهای که در این گفتگوها خودنمایی میکند این است که آوینیِ پیش از انقلاب نیز ـ صرفنظر از باورهای اعتقادی یا فلسفی ـ از منش متعالی بیبهره نبوده و برای مثال دو صفت «جستجوگری» و «آزادگی» در شخصیت او برجستگی داشته است.از این گفتگوهای روشنگر که بگذریم، تنها سند مکتوبی که میتواند آوینی پیشِ از انقلاب را به علاقمندانش معرفی کند، کتابی است با نام «هرآنکه جز خود». میدانیم که سیدمرتضی آوینی پس از آنکه تحت تاثیر بینظیر امام خمینی و انقلاب اسلامی، خود را تجدید کرد و به اسلام انقلابی روی آورد، تمامی نوشتهها و تابلوهای نقاشیاش را به دست آتش سپرد. اما او در ابتدای سال 58 بخشی از این نوشتهها را در شمارگانی محدود منتشر کرده بود.تا به امروز، یکی دوبار کوشیده شده است تا برخی از زوایای تاریک زندگی آوینی پیش از انقلاب روشن شود و در این رهگذر با نزدیکان این شهید، از جمله برادر، پدر و همسرش گفتگوهایی انجام شده استیکی دو داستان کوتاه و چند متن بلند شاعرانه، که شعرهایی نیز لابلای آنها به چشم میآید و البته چند روزنوشت. اینها محتویات کتاب «هرآنکه جز خود» را تشکیل میدهند. شهید آوینی نسخههایی از این کتاب را که در اختیار داشت سوزاند، اما برخی از این نسخهها در دست دوستانش مانده بود و شاید هنوز هم مانده باشد.این کتاب، تنها «نوشته»هایی از سیدمرتضی آوینی است، نه گزارشی افشاگرانه درباره زندگی گذشته او. گذشته از این، شهید آوینی بعد از انقلاب آنگونه زیست و آنگونه رفت که اعتبار و آبرویی جاودانه برای خود خرید. آنچنان که نهتنها نوشتههای این کتاب لطمهای به آن نمیزند، بلکه گزارشهای مثلا افشاگرانه آمیخته به کذب امثال مسعود بهنود نیز نمیتواند ذرهای از آن را به باد دهد.آرزو میکنم کاش این کتاب دوباره منتشر میشد، چراکه با خواندن این کتاب است که میتوان فهمید آوینی از کجا به کجا رسیده است. با خواندن این کتاب است که میتوان فهمید پوستاندازی او چه مایه عمیق، و به همین دلیل، چه مایه دردناک و دشوار بوده است. با خواندن این کتاب است که میتوان فهمید شناخت آوینی، بدون شناخت آن برهه از زندگیاش، قطعا چیزهایی کم دارد. چیزهایی که بیشک کمچیزهایی نیستند. بخش کتابخوانی تبیانمنبع: سایت اینترنتی لوح
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 527]