تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس به خاطر خداى سبحان از چيزى بگذرد، خداوند بهتر از آن را به او عوض خواهد داد. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850824753




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درگیری در میدان مین


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: درگیری در میدان مینصدای انفجار مین، صدای تیراندازی بی‌امان عراقی‌ها را به دنبال داشت. در پی انفجار، فتح‌الله غرق در خون بود و من بر زمین افتاده بودم. وقتی سوراخ زانویم را دیدم، ترس تا دلم دوید «نکنه پام قطع شده!» از درد نه، از ترس داشتم می‌مردم. بچه‌ها درگیر شده بودند و به سرعت از میدان رد می‌شدند.
مین
صدای انفجار مین، صدای تیراندازی بی‌امان عراقی‌ها را به دنبال داشت. در پی انفجار، فتح‌الله غرق در خون بود و من بر زمین افتاده بودم. وقتی سوراخ زانویم را دیدم، ترس تا دلم دوید «نکنه پام قطع شده!» از درد نه، از ترس داشتم می‌مردم. بچه‌ها درگیر شده بودند و به سرعت از میدان رد می‌شدند. عراقی‌ها متوجه میدان مین شده بودند و گلوله‌های آرپی‌جی در جای جای میدان، کنار مین‌ها بر زمین می‌نشست و انفجار پشت انفجار. پیش خود فکر کردم که هیچ چیز بدتر از ماندن وسط میدان مین که زیر آتش دشمن است، ‌نیست. به هر زحمتی بود، سرپا ایستادم و به کمک بچه‌ها حرکت کردم. فتح‌الله نمی‌توانست حرکت کند و قرار شد تا برگشتن بچه‌ها همان جا بماند، از شدت آتش طرفین می‌شد فهمید که دو گروهانی که قرار بود از دو سوی میدان حرکت کنند، وارد عمل شده‌اند. زانویم می‌سوخت، ولی صدایم درنمی‌آمد. به فرض که ناله‌ای می‌کردم، در آن جهنم آتش چه کسی صدای درد مرا می‌شنید؟ به تنهایی و لنگان لنگان راه می‌رفتیم، بچه‌ها به خاکریز زده بودند و خط تقریباً شکسته بود. اولین باری بود که زخمی می‌شدم، گویا امدادگرها هم اولین مجروحشان را پیدا کرده بودند. چهارنفری بلندم کردند. رحمان مصلحی جلو حرکت می‌کرد. وارد میدان مین شده بودیم. او مرتب مین خنثی می‌کند فکر کردم چرا این میدان یک دفعه اینقدر بزرگ شده است! ناگهان به فکرم رسید که نکند رحمان به جای اینکه از عرض میدان بگذرد دارد در طول میدان حرکت می‌کند. نگاهش کردم. در روشنایی قبل از طلوع حرکاتش بهتر دیده می‌شد. داشت مین بیرون می‌کشید. دهانم را باز کردم که صدایش کنم، اما صدایم در گلو ماند. انفجار شدیدی همه وجودم را تکان داد. گوش‌هایم سوت می‌کشید، همه جا قرمز شده بود. سعی کردم چشمانم را باز و بسته کنم، ولی دنیای من همچنان سرخ بود. مدتی گذشت تا توانستم حواسم را جمع کنم. انگار سرم را داخل گازوئیل کرده بودند. خون و خاک به هم آمیخته بود، دهانم مزه بدی می‌داد و بوی شدید باروت تا مغزم نفوذ کرده بود. سرم به شدت می‌سوخت و فکر می‌کردم دیگر قادر به حرکت نیستم. دستم را روی کلاه آهنی کشیدم، کلاه آهنی مثل آبکش شده بود. از خیسی صورتم فهمیدم که سرم هم چون کلاه آهنی سوراخ شده و خونریزی می‌کند. یک لحظه فکر کردم تقدیر من این بوده که با دو بار مجروحیت در اولین عملیات، کارم تمام شود و فاتحه! هر چهارنفری که برانکارد را حمل می‌کردند زخمی شده بودند و دو نفر جلویی زخمی تر، حالا درست رو به روی سنگر تیربار دشمن بودیم. هوا داشت روشن می‌شد فکر کردم می‌توانیم حرکت کنیم و قبل از این که ما را ببینند خود را به محل امنی برسانیم. اما حرکت از آنجا تقریباً محال بود. آفتاب داشت بالا می‌آمد و با هر تکانی دشمن متوجه ما می‌شد. فکری به ذهنمان رسید با سرنیزه سعی کردیم زمین را بکنیم و با ریختن خاک روی خودمان، خودمان را استتار کنیم با روشن شدن هوا با اولین گلوله قناسه چی روبه‌رویمان متوجه شدیم که هدف قرار داریم. هوا تقریباً روشن شده بود که صدایی از پشت سرم شنیدم، یک ستون عراقی دو نفر از جمع‌شان جدا شده و به سوی ما می‌آمدند و هی تکرار می‌کردند تعال... تعال... دیگر طاقت نداشتم، نمی‌خواستم بدون مقاومت اسیر یا شهید شوم، نیم خیز شدم و آن دو را نشانه گرفتم با یک رگبار هر دو بر زمین افتادند. بلافاصله ستون عراقی‌ها آتش کردند. گلوله‌ها اطرافمان را شخم می‌زد. خون و خاک زخم‌ها را می‌سوزاند، ناگهان تیراندازی چند برابر شد. نیروهای عراقی عقب‌ نشینی کردند. ناجیان ما نزدیک‌تر که آمدند، فرمانده گردان شهید قاضی داوود نوشاد را جلو بقیه دیدم. بخش فرهنگ پایداری تبیان منبع : روزنامه ایران





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 388]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن