تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مى‏افزايد و گناهان را پا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836087638




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کرامات امام رضا عليه السلام به روايت اهل سنت
کرامات امام رضا عليه السلام به روايت اهل سنت
در دوران پربرکت زندگى حضرت رضا عليه السلام کرامات فراوانى توسط آن حضرت صورت گرفت که برخى از اين کرامات را اهل سنت به رشته تحرير در آورده اند. نقل اين کرامات به روايت اهل سنّت، در نزديک سازى ديدگاه شيعه و اهل تسنّن در موضوع کرامت مؤثر بوده، پاسخى مؤثر به جريان وهابيت است که اصل کرامت را نفى کرده اند. از اين رو در اين نوشته، بعضى از کرامات امام رضا عليه السلام را از قلم اهل سنت نقل مى کنيم. ديدگاه اهل سنت درباره امام رضا عليه السلامشخصيت و جايگاه والاى امام رضا عليه السلام ، بزرگان اهل سنت را به اعترافهاى شگفت انگيزى درباره ابعاد معنوى آن حضرت وا داشته که در اينجا به گوشه هايى از سخنان آنان درباره امام اشاره مى شود:1. مجد الدين ابن اثير جَزَرى (606 ق): «ابو الحسن على بن موسى[ عليهماالسلام ]... معروف به رضا... مقام و منزلت ايشان همانند پدرشان موسى بن جعفر [ عليهماالسلام ] مى باشد... امامت شيعه در زمان على بن موسى [ عليهماالسلام ] به ايشان منتهى شد. فضايل وى قابل شمارش نيست. خداوند رحمت خود و رضوان خود را بر ايشان بفرستد!»2. محمد بن طلحه شافعى (652 ق): «سخن در اميرالمؤمنين على [ عليه السلام [ و زين العابدين على [ عليه السلام ] گذشت و ايشان على الرضا [ عليه السلام ] سومين آنها مى باشد. کسى که در شخصيت ايشان تأمل کند، درمى يابد که على بن موسى [ عليهماالسلام ] وارث امير المؤمنين على و زين العابدين على [ عليهماالسلام ] مى باشد و حکم مى کند که ايشان سومين على مى باشد. ايمان و جايگاه و منزلت ايشان و فراوانى اصحاب ايشان باعث شد مأمون وى را در امور حکومت شريک کند و ولايت عهدى را به ايشان بسپارد.»3. عبد اللّه بن اسعد يافعى (768 ق): «وى امام جليل و بزرگوار از سلاله بزرگان و اهل کرم، ابو الحسن على بن موسى الکاظم [ عليهماالسلام ] مى باشد... وى يکى از دوازده امام شيعيان است که اساس مذهب بر نظرات ايشان است. وى صاحب مناقب و فضايل مى باشد.»4. يوسف بن اسماعيل نبهانى (1350 ق): «على بن موسى [ عليهماالسلام [از بزرگان ائمه و چراغهاى امت از اهل بيت نبوت و معدن علم و عرفان و کرم و جوانمردى مى باشد. وى جايگاه والايى داشته، نام وى شهره مى باشد و کرامات زيادى دارد.»5. ابو الفوز محمد بن امين بغدادى مشهور به سُويدى: «[على بن موسى عليهماالسلام ] در مدينه به دنيا آمد و بسيار گندمگون بود و کراماتش زياد و مناقبش مشهور است که در اينجا نمى گنجد.»6. عباس بن على بن نور الدين مکّى: «فضايل على بن موسى [ عليهماالسلام [ هيچ حد و حصرى ندارد.» گوشه اى از کرامات امام رضا عليه السلامقبل از ولادت1. بشارت پيامبر صلى الله عليه و آلهدر نقلهاى اهل سنت آمده زمانى که حميده مادر امام کاظم عليه السلام کنيزى به نام نجمه را از بازار خريدارى کرد، پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ديد که به ايشان فرمود: اين کنيز را به فرزندت (امام کاظم عليه السلام ) هديه کن! همانا از اين کنيز، فرزندى به دنيا خواهد آمد که بهترين اهل زمين مى باشد. و حميده نيز چنين کرد و امام، نام نجمه را به طاهره تغيير داد.2. معجزه اى در دوران حملمادر بزرگوار ايشان مى فرمايد:«هنگام حاملگى، سنگينى حمل را احساس نکردم و هنگام خواب صداى تسبيح وتهليل و تقديس وى را مى شنيدم.»بعد از ولادت و قبل از هجرت به طوس1. مناجات در دوران طفوليتمادر بزرگوار امام رضا عليه السلام مى فرمايد: «زمانى که ايشان به دنيا آمد، در حالى که دستانش را روى زمين گذاشته و سر مبارکشان را به طرف آسمان بلند کرده بود، لبانش تکان مى خورد. گويا با خدا مناجات مى کرد. در اين حال پدر بزرگوارش آمد و به من فرمود: «هَنِيئا لَکِ کَرامَةُ رَبِّکِ عَزَّ وَجَلَّ؛ گوارا [و مبارک] باد بر تو کرامت پروردگار عزيز و جليلت!» در اين حال فرزند را به ايشان دادم و ايشان در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواندند و با آب فرات کام دهانش را برداشتند.»2. هارون بر من چيره نمى شوداز صفوان بن يحيى نقل شده که مى گويد: «بعد از شهادت امام کاظم و امامت على بن موسى الرضا [ عليهماالسلام ] از توطئه دوباره هارون عليه امام رضا [ عليه السلام ] ترسيديم و به امام جريان را گفتيم. امام فرمود: هارون تلاش خود را انجام مى دهد، ولى کارى از پيش نمى برد. صفوان مى گويد: يکى از معتمدين برايم نقل کرد که يحيى بن خالد برمکى به هارون الرشيد گفت: على بن موسى [ عليهماالسلام ] ادعاى امامت مى کند ـ و با اين سخن قصد تحريک هارون را داشت ـ هارون در جواب گفت: آنچه که با پدرش انجام داديم، بس است. آيا مى خواهى همه آنها را بکشيم؟»3. مأمون، امين را مى کشداز حسين بن يسار نقل شده که مى گويد: «روزى على بن موسى الرضا [ عليهماالسلام ] به من فرمود: همان عبد اللّه برادرش محمد را خواهد کشت. از امام پرسيدم: يعنى عبد اللّه بن هارون، محمد بن هارون را خواهد کشت؟ امام فرمودند: بله، عبد اللّه مأمون، محمد امين را خواهد کشت. و طبق پيشگويى امام اين اتفاق افتاد.»4. فرزندان دوقلواز بکر بن صالح نقل شده که مى گويد: «نزد امام رضا [ عليه السلام ] رفتم و به وى گفتم: همسرم که خواهر محمد بن سنان از خواص و شيعيان شما مى باشد، حامله است و از شما مى خواهم دعا کنيد خداوند فرزند پسرى به من دهد. امام فرمود: دو فرزند در راه است. از نزد امام رفتم و پيش خود گفتم: اسم يکى را محمد و ديگرى را على مى گذارم. در اين هنگام، امام مرا فرا خواند و بدون اينکه از من چيزى بپرسد، به من فرمود: اسم يکى را على و ديگرى را ام عمرو بگذار!وقتى که به کوفه رسيدم، همسرم يک پسر و يک دختر به دنيا آورده بود و اسم آنها را همان گونه که امام فرموده بود، گذاشتم. به مادرم گفتم: معنى ام عمرو چيست؟ به من جواب داد: مادر بزرگت ام عمرو نام داشت.»5. افزايش ثروتاز حسين بن موسى نقل شده که مى گويد: «به همراه عده اى از جوانان بنى هاشم نزد امام رضا عليه السلام نشسته بوديم که جعفر بن عمر علوى با شکل و قيافه فقيرانه بر ما گذشت. بعضى از ما با نگاه مسخره آميزى به حالت وى نگريستيم. امام رضا عليه السلام فرمودند: به زودى مى بينيد زندگى وى تغيير کرده، اموالش زياد و خادمينش بسيار و ظاهرش آراسته مى شود. حسين بن موسى مى گويد: پس از گذشت يک ماه والى مدينه عوض شد و جعفر نزد والى جديد مقام و منزلت خاصى پيدا کرد و زندگى اش همان گونه که امام فرمود، تغيير کرد و بعد از آن جعفر بن عمر علوى را احترام و براى وى دعا مى کرديم.»6. خود را براى مرگ آماده کن!حاکم نيشابورى به سند خودش از سعيد بن سعد نقل مى کند که روزى امام رضا عليه السلام به مردى نگاهى کرد و به او فرمود: «يا عَبْدَ اللّهِ اُوصِ بِما تُرِيدُ وَاسْتَعِدَّ لِما لا بُدَّ مِنْهُ فَماتَ الرَّجُلُ بَعْدَ ذلِکَ بِثَلاثَةِ اَيَّامٍ؛ اى بنده خدا! به آنچه مى خواهى وصيت کن و خود را براى چيزى که گريزى از آن نيست (مرگ)، آماده کن! [راوى مى گويد:] پس آن مرد پس از سه روز از دنيا رفت.»7. تعبير خوابحاکم نيشابورى به سند خود از ابو حبيب نقل مى کند که ابو حبيب مى گويد: «روزى رسول اللّه صلى الله عليه و آله را در خواب ـ در منزلى که حجاج در آن اتراق مى کنند ـ ديدم. به ايشان سلام کردم. نزد ايشان ظرفى از خرماى مدينه ـ که خرماى صيحانى نام داشت ـ بود. ايشان به من هجده خرما دادند و من خوردم. پس از بيدار شدن، مزه خرما در دهانم بود و آرزو مى کردم دوباره از آن بخورم. پس از بيست روز ابو الحسن على بن موسى الرضا عليهماالسلام از مدينه به مکه آمد و در آن مکان نزول کرد و مردم براى ديدار وى شتافتند. من نيز به آنجا رفتم و ديدم ايشان در همان جايى که پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم، نشسته است؛ در حالى که ظرفى از خرماهاى مدينه و خرماى صيحانى نزدش بود. به امام سلام کردم و ايشان مرا نزد خود فراخواند و مشتى از خرما به همان مقدارى که پيامبر صلى الله عليه و آله در خواب به من عطا فرموده بود، به من داد. به ايشان عرض کردم: زيادتر خرما بدهيد! امام فرمودند: اگر رسول اللّه صلى الله عليه و آله زيادتر مى دادند، من هم به تو زيادتر مى دادم.»بعد از هجرت به طوس1. ناپايدارى ولايت عهدىمداينى مى گويد: «هنگامى که امام رضا عليه السلام در مجلس بيعت ولايت عهدى نشسته بود، در حالى که لباس مخصوص را پوشيده بود و سخنرانان صحبت مى کردند، نگاهى به بعضى از اصحاب خود کرد و مشاهده نمود که يکى از اصحابش از اين جريان (ولايت عهدى امام) بسيار خرسند و خوشحال است. امام به وى اشاره کرد و او را نزد خود طلبيد و درگوشى به وى فرمود: قلب خود را به اين ولايت عهدى مشغول نکن و به آن دل نبند و خوشحالى نکن؛ چرا که اين امر باقى نمى ماند.»2. رسوايى توطئه گرانشبراوى شافعى نقل مى کند: «زمانى که مأمون امام رضا عليه السلام را ولى عهد و خليفه بعد از خود قرار داد، اطرافيان مأمون از کار خليفه ناراضى بودند و ترس اين را داشتند که خلافت از بنى عباس خارج شود و به بنى فاطمه بازگردد؛ لذا کينه و نفرت از آن حضرت داشتند و منتظر فرصتى براى ابراز اين نفرت و کينه بودند.امام رضا عليه السلام هميشه وقتى که وارد بر خليفه مى شد، از دالانى عبور مى کرد که پرده اى داشت و خدّام و نگهبانان، مأمور احترام و ايستادن و سلام کردن بر امام و برداشتن پرده بودند تا امام عبور کند. قرار بر اين شد که احدى به امام سلام نکند و ايشان را احترام نکنند و پرده را برندارند.بعد از اين تصميم، امام رضا عليه السلام طبق عادت روزانه وارد دالان شد و افراد سلام نکردند و به امام احترام نگذاشتند؛ اما برخلاف تصميم خود و طبق عادت روزانه، پرده را کنار زدند تا امام عبور کند. بعد از اين جريان، همديگر را ملامت کردند که چرا پرده را کنار زديد؟ قرار شد روز بعد چنين نکنند. روز بعد امام رضا عليه السلام وارد شد و بر وى سلام کردند؛ اما پرده را برنداشتند. در اين هنگام باد شديدى وزيد و پرده را از حد معمول خود نيز بالاتر برد و امام وارد شد و هنگام خروج نيز چنين شد. بعد از اين جريان با يکديگر به سخن نشستند و در مورد امام رضا عليه السلام چنين مى گفتند که اين شخص نزد خداوند جايگاه ويژه اى دارد. بعد از اين قضيه، قرار گذاشتند به ايشان خدمت کنند که اين کار از همه کارها بهتر است.»3. زانو زدن درندگان«در خراسان زنى به نام زينب ادعا مى کرد که علويه و از نسل فاطمه عليهاالسلام مى باشد. خبر اين زن تمامى خراسان را فرا گرفت. خبر به امام رضا عليه السلام رسيد، امام آن زن را احضار کرد و علويه بودن وى را تأييد نکرد و فرمود: وى دروغگوست. آن زن امام را مسخره کرد و با کمال بى ادبى به امام گفت: تو نَسَب مرا زير سؤال بردى؛ من نيز نَسَب تو را زير سؤال مى برم. در اين هنگام، غيرت علوى امام به جوش آمد و به سلطان خراسان فرمود که وى را در «برکة السباع» بيفکند. در آن دوران سلطان مکانى داشت که در آن درندگان وجود داشتند و آن مکان براى انتقام گرفتن از مفسدين و مجرمين بود. امام رضا عليه السلام آن زن را نزد سلطان حاضر کرد و فرمودند: اين زن دروغگوست و بر على و فاطمه عليهماالسلام دروغ مى بندد و از نسل اين دو نيست. اگر اين زن راست گفته و پاره تن فاطمه و على عليهماالسلام باشد، بدنش بر درندگان حرام مى باشد؛ پس او را در ميان درندگان بيندازيد. اگر راستگو باشد، درندگان به وى نزديک نمى شوند و اگر دروغگو باشد، وى را مى درند. وقتى که زينب اين سخن را شنيد، پيش دستى کرد و به امام گفت: اگر راست مى گويى، داخل اين گودال شو! امام نيز بى هيچ سخنى وارد گودال شد. مردم و سلطان نيز از بالا نظاره گر جريان بودند. زمانى که امام وارد گودال شد، درندگان که گويا رام شده بودند، يک به يک نزديک امام مى آمدند و دمهاى خودشان را به نشانه تسليم و زانو زدن در برابر امام به زمين مى گذاشتند و دست و پا و صورت امام را مى بوسيدند تا اينکه امام از آنجا بيرون آمد. بعد از اين جريان، سلطان دستور داد اين زن دروغگو را داخل گودال بيندازند. زن امتناع کرد. سلطان دستور داد وى را داخل گودال بيندازند تا طعمه درندگان شود. بعد از اين ماجرا اسم اين زن در خراسان به زينب کذّابه مشهور شد.»4. پيشگويى از چگونگى شهادت«زمانى که مأمون به خاطر بيمارى نتوانست نماز عيد را بخواند، از امام رضا [ عليه السلام ] درخواست نمود که ايشان اقامه نماز کند. امام نيز درحالى که پيراهن کوتاه سفيد و عمامه سفيد پوشيده بود و در دستشان عصا بود، روانه نماز شدند و در ميان راه بلند مى فرمودند: «اَلسّلامُ عَلى اَبَوَىَّ آدَمَ وَنُوحٍ السَّلامُ عَلى ابَوَىَّ اِبْراهِيمَ وَاِسْماعِيلَ السَّلامُ عَلى اَبَوَىَّ مُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ السَّلامُ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحِينَ؛ سلام بر پدرانم آدم و نوح، سلام بر پدرانم ابراهيم و اسماعيل سلام بر پدرانم محمد و على، سلام بر بندگان صالح خداوند.» در اين حال بود که مردم به طرف امام هجوم آوردند و بر دست ايشان بوسه مى زدند و از ايشان تجليل مى کردند. خبر به خليفه رسيد که اگر اين وضعيت ادامه پيدا کند، خلافت از دست تو خارج مى شود. در اين زمان، مأمون شخصا وارد شد و خود را به سرعت به امام رسانيد و نگذاشت امام رضا عليه السلام نماز را بخواند.بعد از اين جريان، امام مطالبى مهم و سرّى را به هرثمة بن اعين (يکى از خادمين مأمون که محبّ اهل بيت عليهم السلام بود و خود را از شيعيان امام رضا عليه السلام مى دانست و در خدمت آن حضرت نيز بود) فرمود. هرثمة مى گويد: روزى سرورم ابو الحسن رضا عليه السلام مرا طلبيد و به من فرمود: اى هرثمة! مى خواهم تو را از مطلبى آگاه سازم که بايد نزد تو پنهان بماند و تا زمانى که زنده هستم، آن را براى کسى فاش نکنى؛ اگر فاش کنى، من دشمن تو پيش خدا خواهم بود. هرثمة گفت: قسم خوردم که تا زنده هستند، درباره اين مطلب لب به سخن نگشايم.امام فرمود: اى هرثمة! سفر آخرت و ملحق شدنم به جدم و پدرانم نزديک شده و اجلم فرا رسيده. همانا من بر اثر خوردن انگور و انار مسموم از دنيا خواهم رفت و خليفه مى خواهد قبر مرا پشت قبر پدرش هارون الرشيد قرار دهد؛ اما خداوند نمى گذارد و زمين اجازه نمى دهد تا مأمون چنين کارى کند و هر چه تلاش مى کنند تا زمين را حفر کنند [و مرا پشت قبر هارون دفن کنند] نمى توانند و اين مطلب را بعدا خواهى ديد.اى هرثمة! همانا محل دفن من در فلان جهت مى باشد. پس بعد از وفات و تجهيز من براى دفن، مأمون را از اين مسائلى که برايت گفتم، آگاه کن! تا اينکه مرا بيش تر بشناسند و به او (مأمون) بگو: هنگامى که مرا در تابوت گذاشتند و آماده نماز کردند، کسى بر من نماز نخواند تا اينکه فرد عرب ناشناسى به سرعت از صحرا به طرف جنازه من مى آيد و در حالى که گرد و غبار سفر بر چهره دارد و مرکبش ناله مى زند، بر جنازه من نماز مى خواند. شما نيز با او به نماز بايستيد و پس از نماز، جنازه مرا در فلان مکان که مشخص کرده ام، دفن کنيد! همين که مقدارى از زمين را حفر کنيد، قبرى را مى يابيد که آماده مى باشد و در عمق آن آب زلالى وجود دارد. اگر سنگهاى طبق شده را برداريد، آب شروع به جوشيدن مى کند. همانا اينجا مدفن من مى باشد. پس مرا در اينجا دفن کنيد! اى هرثمة! واى بر تو که اين مطالب را قبل از وفاتم به کسى بگويى!هرثمة مى گويد: مدتى نگذشت که تمامى اين جريانات اتفاق افتاد و امام رضا عليه السلام نزد خليفه انگور و انار مسموم خورد و از دنيا رفت... و طبق فرمايش آن حضرت [که فرمود بعد از وفات، اين مطالب رابه مأمون بگو] بر مأمون وارد شدم و ديدم وى در فراق امام رضا عليه السلام دستمال در دست دارد و گريه مى کند. به وى گفتم: اى خليفه! اجازه مى دهيد مطلبى را بگويم؟ مأمون اجازه سخن گفتن داد. گفتم: امام رضا عليه السلام سرّى را در دوران حياتش به من فرمود و از من عهد گرفت که آن را تا هنگامى که زنده است، براى کسى بازگو نکنم. قضيه را براى مأمون تعريف کردم.وقتى که مأمون از اين قضيه خبردار شد، شگفت زده شد و سپس دستور به تجهيز و آماده کردن جنازه امام داد و همراه وى آماده خواندن نماز بر ايشان شديم که در اين هنگام فردى ناشناس با همان مشخصاتى که امام گفته بود، از طرف صحرا به سمت جنازه مطهر آمد و با هيچ کس صحبتى نکرد و بر امام نماز خواند و مردم نيز با وى نماز خواندند. خليفه دستور داد که وى را شناسايى کنند و نزد وى بياورند؛ امّا اثرى از وى و شتر او نبود. سپس خليفه دستور داد پشت قبر هارون الرشيد قبرى حفر کنند. هرثمة به خليفه گفت: آيا شما را به سخنان على بن موسى الرضا عليهماالسلام آگاه نساختم؟ مأمون گفت: مى خواهيم ببينيم سخن وى راست است يا خير؟در اين هنگام، نتوانستند قبر را حفر کنند و گويا زمين از صخره نيز سخت تر شده بود؛ به گونه اى که تعجب حاضرين را برانگيخت. در اين زمان، مأمون به صدق سخن على بن موسى الرضا عليهماالسلام پى برد و به من گفت: مکانى را که على بن موسى الرضا عليهماالسلام از آن خبر داده، به من نشان بده! محل را به وى نشان دادم و همين که خاک را کنار زديم، قبرهاى طبقه بندى شده و آماده را ديديم با همان مشخصاتى که على بن موسى الرضا عليهماالسلام فرموده بود.زمانى که مأمون اين وضعيت را ديد، بسيار شگفت زده شد. ناگهان آب به اعماق زمين فرو رفت و آن مکان خشکيد. سپس پيکر امام را داخل قبر گذاشتيم و خاک روى آن ريختيم. بعد از اين جريان، خليفه هميشه متعجب بود از چيزى که ديده و مطالبى که از من شنيده بود و تأسف و حسرت مى خورد و هر زمانى که با وى خلوت مى کردم، از من تقاضا مى کرد قضيه را تعريف کنم و من دوباره تعريف مى کردم و تأسف وى مضاعف مى شد و مى گفت: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ».»سخن پايانىاز موارد ياد شده به دست مى آيد که نه تنها ايجاد بنا بر قبور و زيارت و توسل به آن، امرى جايز و کاملاً رسم بوده است؛ بلکه مورد تأييد بزرگان اهل سنت از جمله ابن خزيمة و ابن حبان بستى بوده و به صورت مکرر اين اعمال از آنها سر مى زده است و به عنوان يک باور و فرهنگ صحيح در ميان مسلمين مطرح و جا افتاده بوده و اين موارد، خط بطلانى بر تفکرات و باورهاى سست حزب سياسى وهابيت مى باشد. از طرف ديگر، جايگاه اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و ميزان درخشندگى اين خاندان پاک در ميان امت اسلامى ـ اعم از شيعه و سنّى ـ آشکار مى شود.بخش حريم رضوي 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 604]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن