واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: به گمانم دیگر باید برای این سریالهای «مدرسه دار» كه چه در اروپا، چه در امریكا، چه در اقیانوسیه، چه در آسیا و حتی توی قطب جنوب هم با یك فرمول ساخته میشوند فكری كرد. مشكل... نگاهی به مجموعه تلویزیونی «مدرسه ما» ساخته داریوش یاریتا آنجا كه به یاد دارم آن سری از سریالهای تلویزیونی كه در فضای محدود و تقریباً تله تئاتری ساخته میشدند از بینشان كار بد خیلی كم بیرون میآمد و این «خیلی كم» وقتی در حوزه كودك و نوجوان اتفاق میافتاد، «خیلی كمتر» میشد! این نوع سریالها دارای یك فرمول ساخت ساده اند كه اگر سازندگان به آن وقوف داشته باشند اكثراً كاری موفق را ارائه میدهند. فرمول ساخت این سریالها عبارت است از: «چند شخصیت جذاب [كه اغلب شخصیت هم نیستند و در حد تیپ باقی میمانند مثل تیپ فراش مدرسه یا تیپ آقای مدیر یا تیپ دانش آموز زرنگ یا تنبل یا دانش آموزی كه روزها كار میكند و شبها درس میخواند و اولیای مدرسه به فكر میافتند یك اسپانسر آموزشی برایش فراهم كنند كه هم زندگی اش بگذرد و هم بتواند روزانه درس بخواند] + چند موقعیت جذاب [موقعیتهای جذاب در این نوع سریالها مثل انواع دیگر ژانرهای سریالی، ثابت و تكراری است و فقط با مختصر دستكاری وقایع، شكل و شمایل تازه پیدا میكند. همیشه یكی از معلمهای خوب دچار مشكلات بیرون از مدرسه میشود یا فراش بدخُلق در فرصتی استثنایی آن محبت ذاتیاش را نشان میدهد یا مشخص میشود كه دانش آموز قلدر و زورگو در خانه از پدرش ـ كه معمولاً معتاد است ـ یا ناپدری یا عمو یا دایی و به هر حال قیم اش كتك میخورد] + حداكثر استفاده از مكانهای كوچك با كادرهای ثابت و دیالوگهای ضربدری یا مونولوگهای طولانی نصیحت آمیز كه معمولاً توسط معلم و بعد از تذكر اشتباه دانش آموزان تكرار میشود + چند بازیگر كاركشته «خیلی بازیگر» كه از بد روزگار «آمدن تازه به بازار» و «شدن كهنه دل آزار» دستمزدهاشان آنقدر كم است كه بتوان از آنها در سریالهای كم هزینه استفاده كرد + محورهای روایی و بهانههای روایتی كه براساس آموزههای اخلاقی قدمایی و گاه جدید شكل گرفته اند و گه گاه هم نیم نگاهی به مرز هولناك بزرگسالی و معضلات اجتماعی دارند + استفاده از یك تصویربردار خوب كه در مكانهای محدود بتواند دوربین را از روایت تصویری كسالت بار دور نگهدارد + استعداد كارگردان در بازی گرفتن از نابازیگرها كه معمولاً دانش آموزان مدرسه اند. «مدرسه ما» ساخته «داریوش یاری» كه تقریباً در زمانی مرده [نسبت به مخاطبان آن] پخش میشود یكی از همین سریالهاست و البته جدیدترین آنها مخاطبان این سریال به هر حال زنان خانهدار نیستند و نوجوانان هم در ساعت پخش آن، اغلب در فروكش كردن گرمای عصر تابستان، یا مشغول گل كوچكاند یا به پارك رفتهاند یا در كتابخانه اند و به هر حال هر جایی ممكن است باشند الاپای تلویزیون! میماند چند «خوره فیلم و سریال» كه آنها هم بیشتر دنبال سریالهایی با قصههای دنباله دار هستند نه اپیزودیك؛ «مدرسه ما» كار فوق العاده ای نیست لااقل چیزی بیشتر از اجدادش نصیب تماشاگر نمیكند اما كار بدی هم نیست و به گمان من اگر در ساعت پرمخاطبی نمایش داده شود خیلی موفق تر عمل خواهد كرد؛ چیزی كه برای منِ «مخاطب خاص» در مورد این سریال جالب است آدمهای مشهوری هستند كه ظاهراً هیچ نقش محوری در ساخت «مدرسه ما» برایشان تعریف نشده اما آدم جای جای فیلمنامه و كار با نابازیگرها، ردپای آنها را میبیند. مثلاً فیلمنامه نویسان دو نفر هستند كه نام آشنا هم نیستند اما ناظر كیفی «قاسمعلی فراست» است یا كارگردان «داریوش یاری» است كه نام آشنایی نیست اما یكی از دو «محقق» این پروژه تلویزیونی «پوران درخشنده» است. خب، به گمانم لااقل برای همین دو اسم باید بنشینید و یكبار دیگر این سریال پنج روز در هفته را ببینید. به گمانم دیگر باید برای این سریالهای «مدرسه دار» كه چه در اروپا، چه در امریكا، چه در اقیانوسیه، چه در آسیا و حتی توی قطب جنوب هم با یك فرمول ساخته میشوند فكری كرد. مشكل، مشكل تلویزیون ایران و داریوش یاری و دو فیلمنامهنویساش نیست، دیگر این جور ساختن «اشباع» شده است حتی با حضور بازیگرانی كه ثمره كار چند دهه ای شان، فوت كوزه گری درخوری است كه میتواند هر سكانس متوسطی را به خوب ارتقا دهد. ما نیازمند فضاهای تازه تری هستیم. فیلمهای مدرسه ای ما دهههاست كه دچار ایستایی شده اند و خیلیها، خیلی از استعدادها، توی آن زمینگیر شده اند. مسئله بر سر این نیست كه فیلمنامه نویسان متنهای بدی را ارائه كرده اند، نه! خیلی هم خوب كار كرده اند یعنی در حد سقف این جور آثار پیش رفته اند اما آخرش چه؟ در این گونه موارد، وجه اپیزودیك كه در هر قسمت متصل میشود به بخشی از مشكلاتی كه دانش آموزان از جامعه ای كوچكتر یعنی خانواده با خود به مدرسه میآورند، چه سریال فرانسوی «معلم» باشد، چه سریال كارتونی «بچههای مدرسه والت» و چه فیلم سینمایی «قلب»، محور اثر را تشكیل میدهد. مدرسه در این سریالها یك حریم است برابر تهاجم مشكلات بزرگسالانه جامعه بیرونی و در همه این آثار ـ از جمله «مدرسه ما» ـ این حریم به ساخت آدمهای كاملاً مثبت و در واقع تیپهای شناخته شده مدیر خوب و ناظم خوب و معلمهای خوب و تجمع همه خوبیها منجر میشود. خطاهای این آدمهای خوب در مرز «نادانستن» است و به محض توجه به مفاهیم نادرست، فوراً اصلاح میشوند یعنی تغییر رویه میدهند. «مدرسه ما» البته در بعضی بخشها، تغییر رویه اندكی میدهد نسبت به الگوی مورد بحث [تهاجم از بیرون]، مثلاً در مورد عموی معتادی كه میخواهد برادرزادهبی سرپرست را به بیگاری بگیرد و هجوم میآورد داخل مدرسه و چون این آدمها [آدمهای داخل مدرسه] واجد خصوصیاتی هستند همانند كودكان كه قادر به مقابله با او نیستند یك خانم وكیل را از خارج از مدرسه به داخل میآورند تا قانون بیرون، مدافع رویدادهای درون شود. به هر حال این «كودك مآبی» اولیای مدرسه، بخشی از قاعده بازی است انگار كه مدرسه توسط كودكانی كه قد كشیده اند اداره میشود، و آنها هم به نوبه خود، برابر تهاجم معضلات بیرونی بی دفاع اند. آنچه میان متن و كارگردانی «مدرسه ما» با رویكردهای «فراست» و «درخشنده» خط فاصله میگذارد كمی استرلیزه تر شدن شاگردها [در قبال شاگردهای شرورتر بعضی آثار «فراست»] و معلمها و اولیای مدرسه [برابر برخی اولیای مدرسه منفی و نیمه منفی «رابطه» و «پرنده كوچك خوشبختی»] است در واقع همین خط فاصله است كه این سریال را به فضای «این گونه»ای سریالهای استودیویی دهه 60 نزدیك تر میكند كه برخی از همین چهرههای كهنه كار، بازیگران اصلی آنها بودند گیرم با مویی كمتر سفید و البته كمتر غرق در تكرار موفقیتهای گذشته. در عرصههای كارگردانی، نمره «یاری» اگر بالا نباشد قابل قبول است به یاد بیاوریم یك معضل اصلی این ژانر، گسست حسی میان سكانسها و گاهی اوقات، میان نماهاست كه حاصل عدم تجانس جنس بازی حرفه ایها با نابازیگرهاست و «یاری» این گسست حسی را در سریالش ندارد یعنی نمره ای حدود 15 یا 16 اگر منتقد بتواند نقش معلم را ایفا كند كه نمیتواند!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 524]