واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: ارزش چيست؟انسان ارزشي كيست؟
آسيبها - ارزش واژه ايست كه در هريك از علوم انساني معناي خاص خودش را دارد اما در علوم اجتماعي به طور مستقيم با آرمانها و آرزوهاي يك جامعه در ارتباط است.
در علم «جامعه شناسي»، ارزش به معناي خوب يا بد، شايسته و ناشايست، مطلوب و نامطلوب در نزد يك فرد يا گروه تعريف شده است. بعضي نيز آن را هنجار و معيارانتخاب يك فرد يا گروه در ميان انتخاب هاي مختلف مربوط به يك موقعيت، تعريف كرده اند.
ارزشها براساس تعريف تالگوت پارسونزجامعه شناس مطرح آمريكايي چند ويژگي عمده دارند:
1ـ ارزشها ازجنس امور ذهني و معرفتي هستند اگرچه تجلي و آثار عيني ( در قالب هنجارهاي اجتماعي) دارند.
2ـ در درون ارزش ها و بين ارزش ها و ساير عناصر فرهنگ و نظام اجتماعي ارتباط سلسله مراتبي و ساختاري وجود دارد.
3ـ ارزش ها به لحاظ درجه اهميت، موضوع و سطح به انواع مختلفي تقسيم مي شوند.
4ـ تعلق ارزشي تنها يك مقدار مطلق ندارد، بلكه داراي درجات مختلف مي باشد. اين ويژگي موجب سلسله مراتب تعلق به يك ارزش در نزد افراد مختلف و سلسله مراتب ارزشي در نزد يك فرد يا گروه (در ميان ارزش هاي متعدد) مي گردد.
گي روشه جامعه شناس فرانسوي تحت تأثير دوركيم و پارسونز، ارزشها را پايه نمادين كنش دانسته؛ مي گويد: «ارزش شيوه اي از بودن يا عمل است كه يك شخص يا جمع به عنوان آرمان مي شناسد و افراد يا رفتارهايي را كه بدان نسبت داده مي شوند، مطلوب و متشخص مي سازد». وي براي ارزش پنج ويژگي اساسي قائل است؛ اين ويژگي ها به قرار زيرند: 1ـ ارزش ها در نظام آرماني قرار دارند نه در حوادث و مسائل عيني (كه بيانگر و حاكي از ارزشها يا الهام گرفته از آن هستند)؛ 2ـ ارزشها الهام بخش و به قول پارسونز هدايت گر كنش ها هستند؛ به عبارت ديگر كنشها داراي جهت گيري ارزشي هستند؛ 3ـ ارزشها نسبي هستند (با توجه به عامل زمان، مكان و اجتماعات)؛ 4ـ ارزشها داراي بار و بنياد عاطفي هستند. 5ـ ارزشها داراي سلسله مراتب هستند.
چيزي كه غالباً روي مي دهد تغيير در سلسله مراتب ارزشها درنزد يك گروه يا فرد است و طرح ارزشهاي جديد بندرت صورت مي پذيرد. به همين دليل ما بايد در تغيير ارزش ها، تغيير در سلسله مراتب آنها را انتظار داشته باشيم كه در فرآيند آن، ارزشهاي مسلط و بالادست به مرتبه پايين مي آيند و ارزش هاي ديگري جاي آنها را مي گيرند. بر اين اساس آنچه در جامعه و گروه ظاهر مي شود ارزش هايي هستند كه در اولويت قرار دارند.
بحران ارزشي در جوامع
همانطور كه ذكر شد ارزشها ارتباط مستقيمي با آرزوها و آمال يك جامعه دارد هنگامي كه يك جامعه به دلايلي تغيير اساسي مي كند ارزشهايش دگرگون مي شود .
به عنوان مثال انقلاب ، جنگ و مهاجرت مي تواند الگوهاي ارزشي يك جامعه را متحول كند . اما بحران ارزشي هنگامي پيش مي آيد كه ارزشهاي مسلط يك جامعه به دليل عملكرد گروههاي مرجع اجتماعي كم اثر شود.
به عنوان مثال اگر در جامعه اي دروغ گفتن براي كسب سود در كسب و كار مزموم باشد و صداقت در تجارت يك ارزش باشدو در همين اوضاع دروغ گويي در بازار خريد و فروش باب شود آن ارزش در نزد نسل بعدي بازاري ها كم اثر مي شود.
گاهي ارزشهاي مورد احترام جامعه به دو بخش ارزشهاي رسمي و غير رسمي تقسيم مي شود كه در تعارض با يكديگر قرار مي گيرد و به عنوان مثال جوانان جامعه اي الگوهاي مسلط يك جامعه را قبول ندارند لذا براي خود ارزشهاي نوين مي آفرينند كه شايد از لحاظ جامعه و بخش رسمي آن مورد قبول نباشد اما براي خود يك نظام ارزشي است.
جنبش هيپيسم و پانكي ها مثال هاي خوبي از تضاد ارزشي در جامعه غرب هستند ضمن آنكه رواج موسيقي زيرزميني در ساليان اخيردر كشور ما و گويش و پوشش مرتبط با آن سبك موسيقي و زندگي ، نوعي بحران ارزشي است كه در تقايل با نظام ارزشي مسلط به وجود آمده است.
نكته مهم در مورد بحران ارزشي اين است كه اين بحران با برخوردها سلبي و خشونت آميز بخش رسمي حل نمي شود.شايد در كوتاه مدت تظاهرات بيروني آن متوقف شود اما خصلت ارزشها اين است كه در روان گروه و فرد ته نشست كرده و بعدها در غالب رفتارهاي انحرافي ، تظاهرات نامطلوب پيدا مي كند.
45301
جمعه|ا|23|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 673]