واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نوع مواجهه موتمن با ساکنان آپارتمان جالب است، انگار از پنجره خانهای سرک بکشید و نگاهی کوتاه به هر یک از زندگیهای جاری در آن خانه بیندازید، بدون... بی صدا فریاد کن فیلم متفاوت صداها از بهترین فیلمهای جشنواره فجر سال گذشته با قرار گرفتن در فهرست فیلمهای فرهنگی ضربه اساسی خورد «صداها» بی سر و صدا آمد اما کلی سر و صدا راه انداخت. همه جار و جنجالهای پیرامون فیلم هم به قضیه اکران فرهنگی و... نبود سالن، مافیای اکران و این طور چیزها بر میگشت اما همه چیز به این سادگی نبود و حتی کار داشت تا آتش زدن فیلم توسط منیژه حکمت یکی از تهیه کنندههای صداها هم میرسید که پای نظارت و ارزشیابی به وسط آمد و ماجرا تا حدودی فیصله یافت. این فیلم نخستین محصول شرکت پرشین فیلم است که منیژه حکمت و علی واجد سمیعی از سرمایهگذاران اصلی آن هستند. آنها با توجه به این مساله و این که فیلم در اکران جشنوارهای خود نظرات مثبتی داشته، تمایل داشتند تا اکران مناسبتری برای فیلمشان داشته باشند: فیلمی که با توجه به حضور بازیگرانی چون رویا نونهالی، رضا کیانیان، پگاه آهنگرانی، طناز طباطبایی و... انتظار میرفت در صورت اکران مناسب حداقل فروش متوسطی را داشته باشد اما این فیلم که جزو معدود فیلمهای قابل قبول جشنواره فجر سال گذشته بود و در کارنامه موتمن هم فیلمی قابل دفاع به حساب میآید، با خوردن مهر «فیلم فرهنگی» بر پیشانی، سرنوشتی محتوم پیدا کرد و تا امروز آن طور که باید و شاید دیده نشده. با توجه به اهمیت فیلم و ساختار متفاوت آن در روایت داستانی آشنا، به بررسی این فیلم پرداختهایم. صداهایی از دور دست «صداها» با این که در طرح اکران فرهنگی روی پرده رفته ولی فیلم خوشساختی است. موتمن در این فیلم، به خوبی از پس ایجاد فضاهای تازه بر آمده در حالی اکران فیلم صداها در چند سینمای محدود شروع شده که خیلیها با این که کیفیت فیلم را بالا میدانند با نمایش آن مخالفند. استدلال این دسته هم این است که صداها «بفروش» نیست و میتوان به جای آن فیلمی را نمایش داد که بفروش باشد. البته این عده جوابی به این سوال نمیدهند که همان فیلمهای بفروش اگر با وضعیتی مانند وضعیت اکران صداها (کمترین سالن، حداقل سئانس) اکران میشدند چقدر میفروختند. چند سال پیش فرزاد موتمن فیلم شبهای روشن را ساخت که بدون عناصر عامه پسند و جذابیتهای گیشهای موفق شد حدود چهار ماه روی پرده بماند و مخاطب خود را پیدا کند. مطمئنا اگر شیوه اکران صداها هم کمی بهتر از این بود میشد به فروش منطقی فیلم امید بست. آخرین ساخته فرزاد موتمن که در جشنواره بیست و هفتم فجر با استقبال خوبی از طرف منتقدان و تماشاگران رو به رو شد، فیلمی است با چند داستان موازی که شیوه روایتی خاص و کمتر تجربه شدهای دارد. «صداها» با این که در زمینه روایت و داستان گویی، فیلمی تجربهگرا و هنجارشکن به شمار میآید اما با توجه به داستان پرکشش و بازیگران مشهور پر تعداد خود، این قابلیت را دارد که تماشاگر عادی سینما را جذب کند. گروه بازیگران صداها، با نامهای مشهوری چون رضا کیانیان، رویا نونهالی ، پگاه آهنگرانی، طناز طباطبایی، نازنین فراهانی و آتیلا پسیانی چیزی از گروه بازیگران بهترین فیلمهای این روزها کم ندارد، به خصوص این که داستان فیلم طوری طراحی شده که به تمام شخصیتهای فیلم فرصت داده میشود تا خودشان را به تماشاگر بشناسانند و از گوشههای پنهان روحیاتشان پرده بر دارند. به این ترتیب، بازیگران فیلم هم در طول داستان به نوبت در مرکز توجه قرار میگیرند و هیچ کدام در حد شخصیت فرعی و حاشیهای باقی نمیمانند. روایت فیلم نامه از انتها به ابتداست ،یعنی اول پایان داستان را میبینیم و کم کم به سمت آغاز داستان پیش میرویم. این شیوه روایت چندان نو و امتحان نشده نیست و قبلا در چند فیلم مشهور سینمای جهان مثل «برگشت ناپذیر» به کار گرفته شده است. ولی موتمن توانسته این شیوه را با تکنیکهای قصه گویی سینمای کلاسیک ترکیب کند و راوی داستانی روان و جذاب باشد. سرک کشیدن از پنجره آپارتمانروایت در فیلم نامه صداها عنصر مهمی است، تقریبا نقطه مرکزی درام صداها را روایت و شیوه بازگو کردن داستان تشکیل میدهد. در سینمای ایران که همواره در زمینه روایت مشکلات جدیای داشته است، تجربه موتمن در صداها- گرچه اقتباسی و غیر اورجینال است- میتواند از لحاظ طراحی بافت دراماتیک یک فیلم سینمایی، اتفاق مهمی ارزیابی شود. نوع مواجهه موتمن با ساکنان آپارتمان جالب است، انگار از پنجره خانه ای سرک بکشید و نگاهی کوتاه به هر یک از زندگیهای جاری در آن خانه بیندازید، بدون تاکید و بزرگنمایی. داستان یا در واقع داستانهای فیلم، در یک خانه آپارتمانی شهری میگذرد که در هر طبقه اش یک یا چند شخصیت زندگی میکنند و در طول فیلم، ماجراهایی برای این شخصیتها اتفاق میافتد. این الگوی ساختاری یعنی حضور شخصیتهای متعدد در یک لوکیشن ثابت، بارها در سینما و تلویزیون تکرار شده و نمونههای دم دستیاش در حافظه تصویری خودمان، میتواند سریالهای «خانه سبز» و «همسایهها» و فیلم سینمایی تحسین شده «اجاره نشینها» (داریوش مهرجویی) باشد. اما آن چه صداها را از آثار مشابه متمایز میکند، نه الگوی ساختاری درام بلکه شیوه روایت داستان و ابزارهای روایی مبتکرانهای است که برای داستان گویی به کار میگیرد. سرنوشت آدمهای ساکن در واحدهای مختلف این آپارتمان بدون آن که در ظاهر قرابتی میانشان باشد، به یکدیگر گره خورده است. روایت داستان، ساختاری پازلوار و پیش رونده دارد. هر یک از بخشهای فیلم در حقیقت قسمتی از پازل قطعات پیشین اضافه میکنند. این ساختار پازلوار در تناسب کامل با درون مایه تعلیق قرار دارد که عنصر محوری فیلم نامه صداها محسوب میشود. تعلیق در ایجاد فضای معمایی روایت نقش چشمگیری دارد. تعلیق یا غافلگیری؟ انتخابت کدام است؟تعلیق در ایجاد فضای معمایی روایت نقش چشمگیری دارد. مثلا در چند سکانس بعد از قتل کیانیان و به طور موازی با رو شدن ماجرا در نیمههای داستان، شخصیتها درباره حقیقت ماجراهای اطرافشان اطلاعاتی کمتر از تماشاگر دارند، یعنی تماشاگر با جزئیات و نکات کوچکی که از داستان دستگیرش شده بیشتر از شخصیتهای خود قصه میداند که چی به چی است چون با نگاهی کلی نگر و از بالا فیلم را میبیند. تماشاگر تکههای به هم ریخته داستان را توی ذهنش به هم میچسباند و نمایی کلی از صحنه وقوع ماجراها در ذهنش شکل میگیرد. صداها، فیلم تعلیق است نه غافلگیری و از ابتدای تاریخ سینما، این دو شیوه داستان گویی (تعلیق و غافلگیری) همواره در رقابت بوده اند تا عنوان جذابترین شیوه روایت را به خود اختصاص دهند. فیلمهای هیچکاک شاخصترین نمونههای تعلیق در روایت و البته تعلیق در نمایش بصری هستند و نمونههای غافلگیری هم از فیلمهای معمایی تاهارورها را در بر میگیرند. در فیلم صداها، میزان تعلیق و موفقیت فیلم نامه در خلق موقعیتهای معلق، به اندازه کافی جذابیت ایجاد میکند که تماشاگر جذب داستان شود.داستان با برشهای متعدد و بریدن از نقطه ای به نقطه دیگر، در عین منقطع بودن و چند پارگی از انسجام و وحدت روایی لازم هم برخوردار است. فیلم، ساختاری چند پاره دارد اما آشفته و گسیخته نیست. نوآوری یا گیشه؟ یکی را انتخاب کنموتمن در مقام کارگردانی با تجربه و مسلط، با شناختی که از سلیقه مخاطب عام دارد، دست به ریسکی بزرگ زده و صداها را به محملی برای آزمودن تکنیکها و شیوههای نو تبدیل کرده است. نوآوری در صداها به ابتکارات روایی محدود نمیشود بلکه در ساختاری بصری و فرمی فیلم هم استفاده از زوایای ابتکاری دوربین و قاب بندی به شیوه مدرن، جزو نو آوریهای بصری فیلم محسوب میشود. عنوان بندی فیلم به صورت صوتی و تقریبا بدون استفاده از تصویر انجام شده است، یعنی صدایی روی پرده، اسامی بازیگران و عوامل فیلم را میخواند که این شیوه خود به یک نوآوری در فرم تبدیل شده است. همچنین جسارت کارگردان در چینش میزانسها و معنادار کردن حرکات دوربین با تغییر در زوایا و نقطه دید، قابل ستایش است. صداها جزو معدود فیلمهای ایرانیای است که در آنها فرم و ساختار بصری پا به پای مضمون داستان، تغییر لحن و حتی تغییر کار کرد میدهد و به عنصری تاکیدی برای پر رنگ کردن دلالتهای مفهومی فیلم ارتقا مییابد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]