تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زيرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848670143




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطره منتشر نشده ای از شهید همت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاطره منتشر نشده ای از شهید همتآن چه خواهید خواند روایت یکی از سرداران لشکر27 محمد رسول الله است از حاج محمد ابراهیم همت .بی شک حاج همت خود سرآمد جوانمردان و مشتیان عالم بود اما این خاطره سندی است بر حساسیت های او برای ایجاد انسجام هرچه بیشتر در میان بسیجیانی که از چهار گوشه شهری هزار طایفه مانند تهران گرد هم آمده بودند تا پشت یک خاکریز و با یک دشمن بجنگند.راوی این خاطره خود از صاحبان مسلک پهلوانی و جوانمردی در سال های جنگ است و امروز نیز وجود نورانی اش زینت بخش جنوب شهر تهران است:
شهید همت
حول و حوش عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک ، مشتی‌گری تو لشکر و بین رزمنده‌ها رشد کرده بود. بچه‌ها قاعده‌ پذیر نبودند؛ چون روحیه‌ها و اخلاق‌شان با هم فرق داشت. چند طیف آدم، با اخلاق و مرام خاص، به جبهه آمده بودند و حالا می‌بایست به یک صراط مستقیم می‌شدند.یک عده شلوار کردی می‌پوشیدند و گیوه نوک‌ تیز و کلاه کف ‌سری سرشان می‌گذاشتند که آن موقع معروف بود به کلاه «الهی قلبی محجوب». دستمال یزدی دست‌شان می‌گرفتند یا ریش انبوه می‌گذاشتند تا هیبت داشته باشند. عشقی کار می‌کردند و زیر کد هیچ ‌کس نمی‌رفتند. بیشترشان هم بچه تهران بودند. جوان ‌ترها هم می‌خواستند لات باشند و از قدیمی‌ها تقلید کنند؛ گتر نمی‌کردند و درست در صبحگاه حاضر نمی‌شدند یا لباس خاکی کامل نمی‌پوشیدند. جنگ کلاسیک هم این‌ها را نمی‌پذیرفت و انسجام کارها به هم می‌ریخت.عده‌ای هم معروف به دکمه قابلمه‌ای[دکمه قابلمه‌ای: به اینها چون بالای پیراهنشان یک دکمه قابلمه‌ای می‌دوختند تا سفیدی سینه‌شان زیادی پیدا نباشد، دکمه قابلمه‌ای می‌گفتند] بودند که اگر جلویشان قاه‌قاه می‌خندیدی، رنگ‌شان سرخ می‌شد و لبشان را می‌گزیدند و استغفرالله می‌گفتند. در مرام آنها، خنده و شوخی و عشق‌بازی، گناه بزرگی بود.یک عده هم هیچ‌چیز برایشان مهم نبود. آمده بودند که فقط بجنگند. لباس و خوراک و این چادر و آن چادر مهم نبود و لات و پوت برایشان فرقی نداشت.حاج همت اما می‌خواست با همه این نیروها هماهنگ و چفت باشد. او فرمانده لشکر تهران و فرماندهی بافرهنگ و کنجکاو و درس‌خوانده بود، و این هنر فرماندهی و مدیریتش بود که می‌خواست همه نیروهایش را خوب بشناسد و با هرکس مثل خودش رفتار کند. می‌خواست انسجام لشکر حفظ شود و کارها پیش برود.یک روز مرا خواست. حقیر به اتفاق ابرام [شهید ابراهیم هادی]که یل مشتی‌های جنگ بود، پیشش رفتم. حاجی در قرارگاه لشکر منتظرمان بود. سلام و علیک کردیم و نشستیم. حاجی گفت: «می‌خوام یک چیزهایی ازتون یاد بگیرم. هرکس تو یک زمینه استاده و تجربه داره. قصه قلندری و مشتی‌گری و عیاری‌تان را به من هم یاد بدید.»من که همیشه جواب حاضر و آماده داشتم، قصه‌ای را در قالب حقیقت براش گفتم:- یک نفر تو تهرون بوده، از گردن‌کلفت‌ها و پهلوون‌های تهرون. اسمش مصطفی بوده و چون دیوانه اهل‌بیت بوده بهش می‌گفته‌اند «مصطفی دیوونه» [مصطفی پادگان، معروف به مصطفی دیوونه]. این مصطفی، در عالم جوونی، با تیم داش‌ها شب جمعه می‌رن باغ خاله، تو فرح‌زاد، دنبال یلّلی تلّلی. از آن طرف، آسیدمهدی قوام که لنگه این روحانی را تو این زمان نداریم و می‌گن فقط یک جلوه‌اش را آقای طباطبایی تو خیابون غیاثی داره، به باغ خاله می‌آد. شاگردان آسیدمهدی، مصطفی رو می‌بینند و می‌گن که امشب یک کم مراعات کنید.یکی از داش‌ها، جلو می‌ره و می‌پرسه: «مگه امشب چه خبره؟»تا می‌گن آسیدمهدی قوام آمده، مصطفی بلند می‌شه و می‌آد خدمت آقا و پیشونی آسیدمهدی رو ماچ می‌کنه و می‌گه: «ما نوکر سیدها هستیم.»آسیدمهدی می‌گه: «ما می‌خوایم مثل شما داش بشیم. قانونش رو برای ما بگو.»مصطفی می‌گه: «قانونش اینه که هرجا نمک خوردی، نمکدون رو نشکنی.»آسیدمهدی می‌گه: «خوب، این که در قانون ما هم هست. اما شما حرف می‌زنی یا عمل می‌کنی؟»مصطفی سکوت می‌کنه. آسیدمهدی می‌گه: «شما این همه نمک خدا رو خورده‌ای؛ چرا نمکدون می‌شکنی؟»می‌گن این حرف، مصطفی را زیر و رو می‌کنه و می‌شه بسم‌الله کارش. مصطفی با آسیدمهدی قاتی و عاقبت به خیر می‌شه. هیئت محبان الزهرا تو محله پاچنار تهران، یادگار ایشونه؛ یادگار مصطفی؛ «دیوانه‌ اهل بیت». ناگفته نباشد که این هیئت بیشتر از پنجاه شهید فدای انقلاب کرده؛ ازجمله سردار عباس ورامینی. این قانون مشتی‌گری و قلندریه: حرمت نون و نمک رو نگه داشتن...در تمام مدتی که اینها را می‌گفتم، حاج همت بی‌هیچ حرفی و ساکت گوش داد و چیزهایی تو دفترش نوشت.من از اخلاق و مرام داش‌ها و پهلوان‌های لشکر، حرف‌های زیادی برای حاج همت گفتم.حاج همت آنقدر روح بلندی داشت که هیچ موضعی نگرفت و مخالفت نکرد. اگر توی دلش حرف مرا نپسندید، رو نکرد و خیلی آرام و فروتن برخورد کرد. دست او را می‌بوسم؛ چون فرماندهی بود که موقع فرماندهی، حالش و مرامش عوض نشد. هیچ وقت به ما نگفت که من فرمانده‌ام؛ چنین و چنان کنید.او فقط خدمت کرد و می‌خواست انسجام لشکر حفظ شود. می‌خواست همه نیروها با هر اخلاق و مرامی که دارند، زیر یک چتر جمع بشوند و برای یک هدف بجنگند، و همت‌اش در این راه واقعاً عالی بود.از آن به بعد، هروقت ما را می‌دید، می‌خندید و می‌گفت:- جمال آقایون رو عشق است! [دیدن جمال آقایان غنیمت است.]هر وقت هم به دکمه قابلمه‌ای‌ها می‌رسید، آرام و مؤدب می‌گفت «سلام علیکم و رحمت‌الله.» مطالب مرتبط :درخواست نصحیت عارفی از یک شهید مزار شهید همت (عکس) کجایند مردان بی ادعا...یادنامه سردار بزرگ خیبر شهید همت نامه «شهید همت» به خانواده اش(عکس)عملیاتی به عظمت سردار شهیدش مَشتی مُسَلمونخواستگاری شهید همتوصیتنامه ی شهید حاج محمد ابراهیم همتهمت نام اتوبان استتصاویری از سعید قاسمی و شهید همتپوتین های یک رزمنده  منبع : مشرقتنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 582]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن