واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: صخره تسخیر ناپذیر
مولف کتاب "صلح امام حسن"، راضی آل یاسین، در بخشی از این کتاب گرانسنگ پیرامون حلم و صبر امام حسن علیه السلام می نویسد:صبر او، عكس العمل جهاد او و حصارى بود كه در همه ى میدانها و جبهه ها بدان پناه میبرد .او از زمانه و مردم زمانه بقدرى محرومیت و خیانت و غدارى و توطئه و ترور و پیمان شكنى و تهمت و دشنام دشمنان و روگردانى و عتاب دوستان تحمل كرد كه در میان زعماى تاریخ - تا آنجا كه ما بیاد داریم - از كسى جز او همانند آن را سراغ نداریم .او همه ى این ناملایمات را با صبرى كه كوهها با آن برابرى نمى توانند كرد، متحمل شد و شرائط نامساعدى را كه از همه سو احاطه اش كرده بود با حكمت سرشار و پختگى و كار آزمودگى تمام، طى كرد، هرگز تسلیم غضب و زبون احساسات نشد، در برابر حوادث خود را نباخت و از شدائد در اضطراب نیفتاد و هیچ عاملى جز یارى دین و بر افراشتن پرچم قرآن و بلند آوازه ساختن دعوت اسلام، نتوانست او را بر انگیزد.دارنده ى این مزایا و این خصال، همان حسن سبط پیغمبر است با همان حقیقتى كه خدایش آفریده است هیچ كس بجز جاهلى لجوج یا دشمنى بى انصاف را یاراى آن نیست كه در این صفات و خصال بر حسن خرده گیرى كند صفات او در زمان خودش برترین صفات بود از بخشش و كرمش همچون ضرب المثلى نام برده مى شد، شیرینى گفتار و حاضر جوابیش و قدرت منطقش و هیبتش و حلمش و عقل و درایتش را دشمنان تصدیق مى كردند، چه رسد به دوستان .به ستایش هاى معاویه از او بنگرید، هرگاه در محضر او بحث و مشاجره یى درباره ى حسن در میگرفت وى در آخر كار سخنى در تمجید آن حضرت مى گفت و گاه بدون آنكه بحثى از اینگونه پیش آید، نظر ستایش آمیز خود را ابراز میداشت .یكبار شیرینى گفتار آن حضرت را چنین ستود : “ درباره ى هیچكس بقدر حسن این احساس را نداشته ام كه وقتى مى گوید، ادامه ى گفتار او را دوست بدارم.نوبت دیگرى كه در حضور او از امام حسن یاد شد،گفت : "اینها مردمى هستند كه سخن گفتن به آنان الهام شده است" درباره ى هیبت و خوش محضرى آنحضرت گفت: "بخدا،هرگز او را ندیدم مگر آنكه از غیابش ناشاد و از عتابش بیمناك بودم" و همچنین گفت: "بخدا هرگاه در كنار خود نشسته اش دیدم از وضع او و از عیبجوئى او بیمناك گشتم ."در ستایش او شعرى بدین مضمون سرود : " حسن فرزند همان كسى است كه هر جا میرفت، مرگ نیز پا بپاى او قدم بر می داشت بچه ى شیر همانند اوست و حسن نیز پدر خود را مثل و مانند است اگر حلم و درایتش را بتوان وزن كرد باید گفت همچون یدبل و ثبیر است.آرى ،این همان معاویه، دشمن شماره یك حسن علیه السلام است مروان بن حكم نیز همان كسى است كه درباره آنحضرت مى گفت : " حلمش با كوهها برابر است."امام حسن علیه السلام كه بگفته ى عبدالله بن جعفر : “ صخره ى تسخیر ناپذیر دور از تیر رس برتر از ستیغ بود “ چندان پاكدلى و پیراسته خوئى داشت كه او را از تنزل به حضیض این مشاجرات و ستیزه جوئیها باز دارد،با اینحال از پاسخ آنان خوددارى نمیكرد و میفرمود : “ بخدا سوگند اگر این نبود كه بنى امیه مرا به ناتوانى در گفتار منسوب مى سازند،بى تردید از پاسخ دادن به آنان خوددارى مى ورزیدمثناگویى آشكار این دو دشمن، دلیل مقام ارجمند امام حسن در اعتقاد مردم و یا دلیل تسلیم و خضوع این دو در برابر واقعیت است و اگر نه، باید آن را پوششى دانست كه آن دو نقشه هاى خطرناكى كه براى امام حسن در نظر داشتند، میكشیده اند .
این مشاجره هایى كه ما به اشاره از آن در گذشتیم و در برخى از كتابهاى بزرگ، پاره یى از آنها را با اهمیت یاد كرده اند،عبارت از “ مفاخره هایى است كه معاویه در بر خوردهایش با امام حسن - چه در هنگامى كه آن حضرت پس از صلح در شام بود و چه هر آنگاه كه معاویه به مدینه مى آمد - با علاقه و شورى مخصوص، پیش مى آورد .مجالس فراهم مى ساخت و دوستان نزدیك خود را كه همگى چون خود او، اهل بیت و پیامبر را مانع نفوذ و محبوبیت خود در میان مردم میدانستند، جمع مى كرد آن كسانى كه بیشتر در این مجالس حضور داشتند عمروعاص، عتبه پسر ابوسفیان، عمرو پسر عثمان، مغیره بن شعبه، ولید بن عقبه، مروان حكم، عبدالله بن زبیر، زیاد بن ابیه بودند گاه فقط چند نفر از این جمع را حاضر مى ساخت و گاه كسان دیگرى را هم بدانها می فزود، آنگاه حسن علیه السلام را به این مجلس دعوت مى كرد و سران و سردمداران این باند، یكى پس از دیگرى، با خشم بر افروخته و سینه ى پر كینه، هر چیزى را كه به وسیله ى آن ممكن بود با امام حسن مفاخره كرد، بر زبان مى آوردند و سخنى نگفته نمى گذاشتند و بدین ترتیب تشفى خاطر خود را فراهم مى آوردند و این مجالس در حقیقت به صحنه ى پیكار دسته جمعى آن جبهه با امام حسن تبدیل مى یافت.امام حسن علیه السلام كه بگفته ى عبدالله بن جعفر : "صخره ى تسخیر ناپذیر دور از تیر رس برتر از ستیغ" بود چندان پاكدلى و پیراسته خویى داشت كه او را از تنزل به حضیض این مشاجرات و ستیزه جویی ها باز دارد، با این حال از پاسخ آنان خوددارى نمیكرد و میفرمود: " بخدا سوگند اگر این نبود كه بنى امیه مرا به ناتوانى در گفتار منسوب مى سازند، بى تردید از پاسخ دادن به آنان خوددارى مى ورزیدم."آنان را با منطق قوى و رساى خود كه در هم كوبنده ى عناد روز افزون ایشان بود، پاسخ می داد و آن را به تسلیم و خضوع و سر افكندگى مبدل مى ساخت .در برخى از پاسخهاى خود، میراث نبوت و حكومت را به رخ ایشان مى كشید و با حاضر جوابى و فراست خود كه از دریاى مواج و بیكران دانشش سرچشمه مى گرفت، نرم نرم، ایشان را به اعتراف كردن به حق او و پدرش وادار مى ساخت . فرآوری: گروه دین و اندیشه تبیانمنبع:صلح امام حسن، آل یاسین، راضی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]