تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام در هر روز پس از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار ركعت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817328862




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زنی را می شناسم من


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زنی را می‌شناسم من
مادر
زنی را می شناسم منکه شوق بال و پر داردولی از بس که پُر شور استدو صد بیم از سفر داردزنی را می شناسم منکه در یک گوشه ی خانهمیان شستن و پختندرون آشپزخانهسرود عشق می خواندنگاهش ساده و تنهاستصدایش خسته و محزونامیدش در ته فرداستزنی را می شناسم منکه می گوید پشیمان استچرا دل را به او بستهکجا او لایق آنست؟زنی هم زیر لب گویدگریزانم از این خانهولی از خود چنین پرسدچه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟زنی آبستن درد استزنی نوزاد غم داردزنی می گرید و گویدبه سینه شیر کم داردزنی با تار تنهاییلباس تور می بافدزنی در کنج تاریکینماز نور می خواندزنی خو کرده با زنجیرزنی مانوس با زندانتمام سهم او اینست:نگاه سرد زندانبان!زنی را می شناسم منکه می میرد ز یک تحقیرولی آواز می خواندکه این است بازی تقدیرزنی با فقر می سازدزنی با اشک می خوابدزنی با حسرت و حیرتگناهش را نمی داندزنی واریس پایش رازنی درد نهانش راز مردم می کند مخفیکه یک باره نگویندشچه بد بختی چه بد بختی!زنی را می شناسم منکه شعرش بوی غم داردولی می خندد و گویدکه دنیا پیچ و خم داردزنی را می شناسم منکه هر شب کودکانش رابه شعر و قصه می خوانداگر چه درد جانکاهیدرون سینه اش داردزنی می ترسد از رفتنکه او شمعی ست در خانهاگر بیرون رود از درچه تاریک است این خانه!زنی شرمنده از کودککنار سفره ی خالیکه ای طفلم بخواب امشببخواب آریو من تکرار خواهم کردسرود لایی لالاییزنی را می شناسم منکه رنگ دامنش زرد استشب و روزش شده گریهکه او نازای پردرد است!زنی را می شناسم منکه نای رفتنش رفتهقدم هایش همه خستهدلش در زیر پاهایشزند فریاد که: بسهزنی را می شناسم منکه با شیطان نفس خودهزاران بار جنگیدهو چون فاتح شده آخربه بدنامی بد کارانتمسخر وار خندیده!زنی آواز می خواندزنی خاموش می ماندزنی حتی شبانگاهانمیان کوچه می ماندزنی در کار چون مرد استبه دستش تاول درد استز بس که رنج و غم داردفراموشش شده دیگرجنینی در شکم داردزنی در بستر مرگ استزنی نزدیکی مرگ استسراغش را که می گیرد؟نمی دانم، نمی دانم... شاعر فریبا شش بلوکی - از مجموعه شعر شبانهتهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن