واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آرای انتقادی فروزانفر*
فروزانفر را باید درکنار قزوینی ، از جمله ادبا و محققانی به شمار آورد که اصول نقد کهن را با شیوههای انتقادی جدید درآمیختند و راه را برای دستیابی به نقدی استوار و بسامان هموار کردند.البته فروزانفر، برخلاف آن تن دیگر، نه در فرنگ بسر برده بود و نه هیچ زبان فرنگی میدانست تا مستقیما از سرچشمه ادبیات و نقد ادبی فرنگ بهره گیرد و باز، برخلاف تقی زاده و قزوینی، فروزانفر با هیچ یک از محققان و مستشرقان فرنگ همکار و همنشین نبود تا از نزدیک با شیوه کار آنان آشنا شود. ظاهرا نیکلسن تنها مستشرق فرنگ است که فروزانفر با او دوستی و مکاتبه داشته و از کار بزرگ او، یعنی تصحیح مثنوی مولوی، فراوان تمجید کرده و در رثای وی نیز قطعهای سروده است. 1 بجز این، دیگر نمیتوان نشانهای یافت که مؤید آشنایی فروزانفر به ادبیات فرنگ یا اخلاصورزی او نسبت به برخی نویسندگان و پژوهندگان آن دیار باشد.لیکن این نکته روشن است که وی، به هر حال، متوجه اهمیت ادبیات فرنگ و خواستار آشنایی و ارتباط ایرانیان با آن بود. فروزانفر، در سخنرانی خود به مناسبت تأسیس دانشکده ادبیات تبریز، اظهار داشت که«جان نو»دادن به«ادبیات فارسی»از طریق«ارتباط با ادبیات اروپایی» ممکن است و تأکید کرد که بهرهمندی از ادبیات فرنگ، بر خلاف رأی برخی کسان-نظیر کسروی-منافاتی با «وطن پرستی»ندارد:...در همین حین که دانشکده ادبیات تبریز آثار قدیم را حفظ میکند باید پیشرفت هم بکند ادبیات فارسی را جان نو بدهد و آن بوسیله ارتباط با ادبیات اروپائی ممکن و میسر است . البته این عمل با وطنپرستی منافاتی ندارد وطنپرستی را با جنون
تعصب نباید اشتباه کرد.وطنپرست کسی است که وطن را سزاوار پرستش مینماید که وطن را ترقی بدهد و اگر بخواهیم ادبیات وطن ما ترقی کند باید اصولی را که در ادبیات جهان هست در آن بکار ببریم.وقتی که این اصول را به دانشجویان آموختیم آنها باید با چشمی گذشته را ببینند و با چشمی آینده را بنگرند و ادبیات فارسی فقط با این شرط قبول بقاست(1327). 2این سخنان نشان میدهد که فروزانفر ادبیات فرنگ را آیینه ادبیات آینده ایران میدید و از دانشجویان میخواست که با حفظ سنتها و«آثار قدیم» ابزارها و شیوههای نو را نیز از ادبیات فرنگ وام گیرند و با بهرهگیری از آنها«بقا»ی ادبیات فارسی را تضمین کنند.خود او در پژوهشهای انتقادیش همین راه را در پیش گرفته بود، البته نه بر اثر آشنایی مستقیم با ادبیات فرنگ، بلکه به واسطه دانشمندانی چون تقی زاده و قزوینی، که فروزانفر، به گفته خود، از«تحقیقات»آنان «استفاده بسیار»کرده بود. 3 شیوه نقد و تحقیق«قدیمترین اطلاع از زندگانی خیام»یکی از بهترین مقالات فروزانفر در زمینه پژوهشهای ادبی تاریخی است.او در این مقاله ثابت میکند که کهنترین مأخذی که از خیام ذکری در آن رفته، رساله کوچکی است از جار الله زمخشری.اما اهمیت این مقاله تنها بسته به موضوع بکر و منحصر به فرد آن نیست.بل بیشتر از آن جهت است که فروزانفر در آن روش تحقیق خویش را گام به گام، از مرحله آغازین تا رسیدن به مقصود، توضیح داده است.وی در آغاز این مقاله، که نخست به صورت خطابه برای جمعی از دانشجویان ایراد شده است.منظور خود را از تهیه آن اینگونه ابراز میکند:
البته در این خطابه مقدمه بیش از نتیجه است.ولی منظور ما نشان دادن راه و روش تحقیق و کنجکاوی صحیح علمی است و بیان این نکته است که چون در شرح حال علمای ما مجهولات زیاد است کشف هر نکتهای اگر هم بظاهر کوچک باشد حائز اهمیت و ذیقیمت است(1327). 4در همین مقاله است که فروزانفر از شیوه قدما انتقاد میکند و آرای انتقادی آنان را«مبهم»، «ضعیف»، مبتنی بر«ذوق»و به دور از«اصول و قواعد مرتب» میداند:انتقادات در کتب عربی و فارسی مبهم است.فن انتقاد ضعیف است و تدوین نشده.شاید علمائی که در انتقاد دست قوی داشتند در ایران بودند ولی این انتقادات بسته به ذوق ناقد بوده است و غالبا این علما اصول مرتب و مدون نداشتند.نمونههای این انتقادات که در کتب جاحظ(از متقدمین)و در کتاب المعجم شمس قیس(از علمای قرن هفتم)(آمده)غالبا بر روی ترکیب کلمات و صنایع بدیعی از قبیل استعاره و جناس و غیره دور میزند در صورتی که شعر تنها ترکیب کلام و صنایع بدیعی نیست و شاعری عالم وسیعی دارد. 5 علاوه بر این، پیشینیان به نظر فروزانفر، فقط به ظاهر کلام توجه داشتند و«مقاصد معنوی»آن را در نظر نمیآوردند و در نقد و سنجش سخن، اعم از شعر و نثر، به ارزیابی ترکیب صوری آن بسنده میکردند:چون میزانی که پیشینیان برای نقد شعر و نثر و تمییز سره از ناسره بدست داشتهاند بیشتر بر فصاحت و تناسب الفاظ و نه هدفهای بلند انسانی و طرح مقاصد معنوی و قیمت حقیقی سخن دور میزند بدین جهت سخن را هر گاه در کسوت عبارت و قوالب مخصوص جلوه میکرد عالی و فصیح و بلیغ میشمردند و بدانچه خلاف آن مینمود به نظر انکار مینگریستند یا دست کم توجهی نداشتند(1340). 6
روش نقد و تحقیق فروزانفر، برخلاف «تذکرهنویسان قدیم»که اغلب«مقلد و ظاهربین» بودند، مبتنی بر «عقل سلیم و فکر صحیح و برهان متین»بود. 7 او برای تحقیق در زندگی و احوال شاعران و نویسندگان قدیم، اقوال تذکرهنویسان را، با توجه به شواهد و مدارک تاریخی، با یکدیگر مقایسه میکرد و به راهبری«عقل»، صحیح را از سقیم باز میشناخت و همه را با قرائنی که از مطاوی آثار خود شاعران و نویسندگان به دست میآورد تطبیق میکرد و رأیی استوار ابراز میداشت.در باب سنجش اشعار و آثار پیشینیان نیز فروزانفر، به جای اتکا بر«ذوق»که محل اختلاف است، به دنبال«معیاری علمی»بود.البته این معیار چیزی جز علم بلاغت نبود، اما نه بدانگونه که پیشینیان در نظر داشتند.به عقیده فروزانفر، «بلاغت زبان فارسی»هنوز مدون نشده بود و او خود«برای استخراج قواعد این فن»نزدیک هفت سال در«کتب بلغا»تتبع و«بسیاری از قواعد آن را استخراج و تقریر کرده»، اما متأسفانه«جرأت و فرصت تألیف»نیافته بود. 8 اهمیت فراوانی که فروزانفر برای اقامه دلیل و برهان عقلی در نقد و پژوهش ادبی قائل بود، در ستایش بلند او ازمحمد قزوینی، به عنوان پیشوای طریقه جدید تحقیق در ایران انعکاس یافته است:...بر هیچ یک از خوانندگان کتب، خاصه ارباب تحقیق که به هرچه بینند معتقد نمیگردند و هر چه بشنوند باور نمیکنند و بیگواهی برهان و شهادت دلیل هیچ گفته یا نوشته را مسلم نمیدارند قدر و قیمت تحقیقات تحریر فاضل پیشرو ارباب تحقیق آقای میرزا محمد خان قزوینی پوشیده نیست زیرا موقعی که بحث و جستجوی تاریخی شروع نشده و مردم این ملک هر نوشته را مخصوصا اگر به طبع هم رسیده بود ثابت و حجت میشمردند و روایات گذشتگان را هرچند مخالف واقع و نصوص عقل بود مانند اصول مسلم برهانی میپنداشتند این فاضل گرانمایه دری از تحقیق بر روی آنان گشود و نوخاستگان علم و معرفت را به تتبع و به مقابله اقوال متقدمان با یکدیگر و بدست آوردن حقیقت از روی دلیلهای واضح مأنوس کرد و او را بدین جهت بر گردن دانشمندان و خواستاران حقیقت منتی عظیم و سپاسی بزرگ است(1309). 9 با این حال، به انتقاد از حواشی قزوینی بر چهار مقاله پرداخت تا«نوآموزان خاماندیش»عبرت گیرند و بدانند که«هر گاه فاضلی با آن همه دقت و پختگی فکر، از سهو و غفلت مبرا نباشد حال دیگران چگونه خواهد بود». 10 لیکن عباس اقبال این انتقادات را بیجا یافت و طی مقالهای آنها را پاسخ گفت؛فروزانفر در مقابل«حملههای سخت»و«قلم صاعقه کردار و آتشبار»او فروتنانه«سر مسالمت»پیش آورد و در جواب اقبال نوشت که نه برای کسب شهرت، بلکه به«شکرانه استفاده»از«کتب فضلا»انتقاد از ایشان را لازم میداند: باید دید که انتقاد ناسپاسی و کافر نعمتی است یا آنکه شکرانه استفاده ما از کتب فضلا آنست که به رفع نواقص آن همت بندیم و در حد ادب انتقاد کنیم.بنده تصور میکنم دوست کسی است که در صدد اصلاح برآید و انتقاد اصلاح عیب و رفع نقص است(1310). 11ادامه دارد ... *به مناسبت درگذشت استاد بدیع الزمان فروزانفر مطالب مرتبط:بدیع زمانه تحلیل داستان شاه و کنیزک در مثنوی مولوی شرح احوال فرانسوی مولانا با عنوان «عارف جانسوخته» تجلی عرفان در ادب فارسیمولوى از منظر جهانى اظهار نظرهای عجیب نیما! ب ه ا ر یه نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی2+70= کاکه گیتاثیر سنایی و انوری بر شعر حافظ در سایههای بی مهری زمانه پانوشتها:(1)-نک:مجموعه مقالات، ص 234-237.(2)-همان، ص 279.(3)-سخن و سخنوران، ص 10.(4)-مجموعه مقالات، ص 267-268.(5)-همان، ص 245.(6)-شرح احوال عطار، ص یک.(7)-نک:سخن و سخنوران، ص 10-11.(8)-نک:همان، ص 11-12.(9)-مجموعه مقالات، ص 8.(10)-همان، ص 9.(11)-همان، ص 23-25.محمد دهقانیتهیه و تنظیم برای تبیان :زهیه سمیعی - بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]