تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):غِنا از خود نفاق بر جای می گذارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821144673




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دیروز و امروز دفتر تحکیم وحدت


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: دیروز و امروز دفتر تحکیم وحدت علی شکوری‎راد مصاحبه با دکتر علی شکوری‎راد به‎عنوان یکی از افرادی که شناسنامه تحکیم و به‎ویژه انجمن اسلامی دانشجویان تهران را تشکیل می‎دهد، جذاب و دلنشین است. از آغاز دوران دانشجویی به خاطر دارم که او را همواره فردی خاص در جریان اصلاحات و به‎ویژه اسلاف تحکیم می‎دانستیم، به‎نحوی که هرگاه در میان افراطیون تحکیم و در جریان مناظره‎ها و مباحثه‎های دو طیف تحکیم، نام او به میان می‎آمد، افراطیون از او برائت می‎جستند و می‎گفتند که تعریف شکوری راد از اصلاحات بازگشت به دهه 60 و احیای آراء و آرمان‎های امام راحل و عدالت‎خواهی و استکبار‎ستیزی آن دوران - که از دید آن‎ها دهه سیاه انجمن‎های اسلامی به‎حساب می‎آمد! - است. در نتیجه یکی از دلایل عمده مخالفت‎شان با دکتر معین در انتخابات ریاست جمهوری 1384 و تحریم انتخابات، حضور شکوری راد به‎عنوان مسئول ستاد وی بود. مصاحبه با دکتر شکوری‎راد در بیمارستان سینا، بیش از دو ساعت به طول انجامید و ایشان پرسش‎ها و انتقادهای‎مان را صادقانه پاسخ گفت، هرچند که برخی مصلحت‎های حزبی را هم در نظر داشت، چراکه سخن گفتن با کسانی که عنوان طیف شیراز را دارند، از دید برخی، جرم کمی نیست. هرچند که شکوری‎راد، این جرم را بارها مرتکب شده است!آقای دکتر، ابتدا یک مقدمه‎ای درباره ورود خودتان به انجمن اسلامی و دفتر تحکیم و وضعیت دانشگاه‎ها در آن زمان بفرمایید. من ورودی 1357 پزشکی دانشگاه تهران بودم که خب در آن سال هم دانشگاه به‎دلیل وقوع انقلاب تعطیل شد. در آن زمان هر یک از گروه‎های موجود سیاسی سعی می‎کردند شاخه دانشجویی داشته باشند، چریک‎های فدایی خلق، «دانشجویان پیشگام» را داشتند؛ مجاهدین خلق، «سازمان دانشجویان مسلمان» را داشت و حزب توده، «دانشجویان دموکرات» را. اما در مقابل این‎ها که از صدر تا ذیل توسط احزاب خارج دانشگاه تأسیس شده بودند، تنها گروهی که از پایین به بالا شکل گرفت و از درون مجموعه‎های دانشجویی درآمد و به صورت یک گروه سیاسی در کشور تثبیت شد، تحکیم بود. در آن زمان انجمن‎ها در هر دانشکده یک اسمی داشتند، «انجمن اسلامی دانشجویان»، «انجمن دانشجویان مسلمان» یا «کانون فعالیت‎های اسلامی». این‎ها به‎تدریج متشکل شدند و دفتر تحکیم وحدت را تشکیل دادند. شما در تسخیر لانه جاسوسی و انقلاب فرهنگی هم نقش داشتید؟ این‎طور که می‎گویند این طرح در تحکیم اصلا تصویب نشد و انجمن علم و صنعت و تربیت معلم در حالی که می‎دانستند نظر امام مخالف است، این کار را انجام دادند و پیش بردند.در تسخیر لانه من شخصا حضور نداشتم، اما بعدها به آن‎ها پیوستم که این پیوستن من هم برمی‎گشت به وقوع انقلاب فرهنگی. ماجرای انقلاب فرهنگی هم از جایی شروع شد که یک طرحی توسط تشکل «سازمان ملی دانشگاهیان» که مربوط به اساتید دانشگاه شریف بود مطرح شد، تحت عنوان استقلال دانشگاه‎ها، درون تحکیم هم روی این موضوع بحث می‎شد، یک سری جلساتی اولین‎بار در روز دوم فروردین 1359 در پلی‎تکنیک و بعد در دانشگاه تربیت معلم برگزار شد که من هم شرکت می‎کردم. قرار شد این طرح توسط نمایندگان انجمن‎ها بررسی شود، لذا با توجه به این‎که اکثر فعالان انجمن تهران در لانه جاسوسی بودند، من به آن‎جا می‎رفتم و رایزنی‎ها را انجام می‎دادم، به‎طور کلی روی طرح موافقت شده بود، البته یک مسئله‎ای که بود این‎که بچه‎های حاضر در لانه، مایل نبودند حرکت تسخیر لانه در سایه این حرکت جدید قرار گیرد، ولی کلا همه موافق بودند. این طرح پس از بررسی در آن نشست‎ها به شورای مرکزی تحکیم ارجاع شد و در آن‎جا هم تأیید شد. طرح مدونی آماده شد و همه منتظر تأیید اجرایی بودند که البته هربار بنا به دلایلی این طرح به تعویق می‎افتاد. تا این‎که یکی از افراد مرتبط با منافقین از ماجرا خبردار شد و طرح را دزدید و ما فردایش دیدیم که در همه‎جای دانشگاه تهران تکثیر و توزیع شده است، این مسئله سبب افزایش تنش و تشنج شد. بالاخره انجمن علم و صنعت هم تصمیم به اجرایی کردن طرح و تصرف دانشگاه و بیرون کردن گروهک‎ها گرفت، اما گروهک‎ها مقاومت کرده و دانشگاه را تصرف کردند، درگیری بالا گرفت و خبر به ما رسید، ما هم جمع کثیری از بچه‎های دانشگاه تهران را به آن‎جا بردیم و بالاخره در این درگیری‎ها که لزوما مسلح هم نبود، با مشت و لگد و درگیری فیزیکی دانشگاه را تسخیر و اوضاع را آرام کردیم. بعد از آن‎جا تربیت معلم هم چنین شد و بالاخره دیگر دانشگاه‎ها.  اختلافات میان جناح چپ و راست تحکیم در آن زمان چه بود؟بعد از پایان کار دانشجویان در لانه جاسوسی و همزمان با انتخابات مجلس دوم، دانشگاه‎ها هم بازگشایی شد و ما که به دانشگاه برگشتیم به نظرمان آمد که بعد از انقلاب فرهنگی و بنا به سخت‎گیری شورای تحکیم و اطاعت محض آن‎ها از روحانیت و مسئولین، عملا دانشگاه غیر سیاسی شده است. در فاصله تسخیر لانه جاسوسی و پایان آن (1358 - 1362) که دانشجویان خط امام مشغول کار لانه بودند و وارد شورای مرکزی تحکیم نمی‎شدند، شرایط خاصی به‎وجود آمده بود. عملکرد شورای دوم تبعیت کامل از روحانیت بود، در مسائل سیاسی دخالت نمی‎کردند و اگر هم موضعی می‎گرفتند با چندین و چند نفر از بزرگان و مسئولین مشورت می‎کردند، ما می‎گفتیم که قرار نیست نمایندگان آقای منتظری به‎جای انجمن‎ها تصمیم بگیرند و این‎که بخواهند فقها همه کارها را انجام دهند، از این تفکری که می‎گفت فقها نباید کار سیاسی بکنند، هم بدتر است. لذا ارتباطی با امام داشتیم و از ایشان رهنمود خواستیم، پیامی که امام دادند از سطح انتظار ما خیلی بالاتر بود، لذا با روحیه و آگاهی ای که گرفتیم، وارد فضای سیاسی جدید و انتخابات مجلس دوم شدیم.آن زمان به تبع اختلافی که در حزب جمهوری اسلامی میان جناح چپ و راست حزب و همین‎طور در سازمان مجاهدین انقلاب و جامعه روحانیون مبارز وجود داشت، اختلافاتی هم در تحکیم بود. جناح راست تحکیم، افرادی مثل آقای احمدی‎نژاد در شورای اول و حسین رحیمی در شورای مرکزی دوم، در آن زمان با جناح چپ وزن برابری داشتند، اما این‎ها خیلی در مسائل سیاسی وارد نبودند و لذا یک طرحی توسط شورای عمومی 15 نفره تحکیم مطرح شد که 15 نفر از دانشجویان با تجربه خط امام مستقر در لانه، به شورای عمومی اضافه شوند. مخالفت‎هایی هم شد که البته از جهتی درست بود و از جهتی هم نه. از این جهت درست بود که براساس اساسنامه، نباید کسی جز نمایندگان انجمن‎ها که در مجموع 15 نفر بودند، وارد شورای عمومی می‎شد. اما از جهت دیگر قرار بود شورا، کمیته انتخاباتی تحکیم باشد و لازم بود که نیروهای سیاسی‎تر وارد شوند؛ برخلاف نیروهای شورای دوم که بیشتر وجهه فرهنگی داشتند.لذا این 15 نفر که همگی خط امامی و چپ بودند مثل اصغرزاده، رضا خاتمی و خود من وارد شورای عمومی شدیم و جناح راست تحکیم کلا در موضع اقلیت قرار گرفت. البته این تقابل چپ و راست تحکیم از انجمن تهران آغاز شد ما وقتی از لانه برگشتیم در انتخابات انجمن پیروز شدیم و جناح راست که آقای شهاب‎الدین صدر نمادشان بود و کسانی مثل آقای مخبر دزفولی عملا از انجمن کنار رفتند. با ورود این 15 نفر شورای مرکزی جدید هم تشکیل شد که بچه‎های چپ مجددا تحکیم را فعال کردند و نماد این جریان نو هم آقای اصغرزاده بود. برخی از بچه‎های لانه هم دیگر به تحکیم برنگشتند، مثل آقای عندلیب وارد سپاه شدند، یا جهاد دانشگاهی، جهاد سازندگی و دیگر فعالیت‎های انقلابی. من در انجمن تهران و شورای عمومی تحکیم فعالیت داشتم، اما تا سال 1367 وارد شورای مرکزی تحکیم نشدم. در مقطع 1367 - 1368 من عضو شورای مرکزی شدم که به‎همراه آقای خامه یار، داوود سلیمانی، سید شمس‎الدین سیاسی راد و... شورای مرکزی تحکیم را در آن سال که اتفاقا سال بسیار حساسی هم بود، تشکیل دادیم. از سال 60 به بعد من عملا دیگر در شورای مرکزی نبودم، اما به‎عنوان عضو ناظر و مشاور در جلسات تحکیم تا سال 1373 که دوره تخصصم تمام شد و دیگر دانشجو نبودم، شرکت می‎کردم و از قضایا خبر داشتم. در این سال‎ها فشار به تحکیم زیاد بود و دو تشکل دیگر یکی «انجمن‎های اسلامی دانشجویی» و دیگری «جامعه اسلامی دانشجویان» هم شکل گرفته بود که بچه‎ها قائل به پذیرش آن‎ها نمی‎شدند و به‎دنبال حفظ موقعیت انحصاری تحکیم در دانشگاه بودند. من دو پیشنهاد در سال 1372 که این بحث‎ها در شورای عالی انقلاب فرهنگی دنبال می‎شد، به شورای مرکزی تحکیم دادم، یکی در رابطه با این تشکل‎های جدید بود که معتقد بودم باید حضورشان را پذیرفت و تحکیم نباید انحصارطلبانه عمل کند. این پیشنهاد البته در شورا رد شد. پیشنهاد دیگرم مربوط به انتخابات مجلس چهارم بود که با توجه به وزن سیاسی تحکیم، معتقد بودم نباید لیست 30 نفره بدهیم. بلکه یک لیست هفت یا هشت نفره که مورد تأییدمان باشد، کافی است.  اختلافات میان جناح‎های تحکیم در اوایل دهه 70 بر سر همین انتخابات و لیست‎های انتخاباتی تحکیم بود؟در انتخابات مجلس سوم، تحکیم یک لیست 30 نفره برای تهران داده بود و وقتی مجمع روحانیون از جامعه روحانیت جدا شد، همان لیست را تأیید کرد و در واقع با لیست تحکیم در انتخابات مجلس سوم شرکت کرد و پیروز شد. در انتخابات میان‎دوره‎ای مجلس سوم هم ما آقای علی احمدی از اعضای سابق شورای تحکیم را کاندیدا کردیم که در مقابل آقای ناطق نوری از جناح راست قرار گرفت و با اختلاف اندکی انتخابات را واگذار کرد.جلساتی از سال 1371 در دفتر سازمان مجاهدین برای هماهنگی تشکل‎های خط امام برگزار می‎شد که از هر تشکل دو نفر بودند، از تحکیم آن‎زمان آقای باقری شرکت می‎کرد و من هم از طرف انجمن اسلامی پزشکان بودم، از سازمان مجاهدین هم آقای بهزاد نبوی و آقای سلامتی بودند که ما انتقاداتی به عملکرد آقای نبوی و اختلاف ایشان با آقای محتشمی‎پور در مسئله سلمان رشدی داشتیم.برخلاف نظر من علی باقری که آن زمان عضو شورای مرکزی تحکیم بود، معتقد بود که باید با لیست کامل شرکت کنیم، درنهایت هم به دلیل رد صلاحیت کاندیداهای ما، عملا تحکیم در انتخابات شرکت نکرد و لیست نداد؛ در انتخابات دور دوم هم همچنین. این‎ها موجب اختلاف نظر در تحکیم و جناح‎بندی میان انجمن تهران و جناح مقابلش به رهبری آقای باقری شد. البته مشکل از جایی شروع شد که آقایی به نام علی‎رضا بابایی از امیرکبیر وارد شورای مرکزی شد که نه سوادی داشت و نه التزام چندانی و اصلا معلوم نبود چه کاره است و چه می‎کند، همین بود که عملا تحکیم را به هم ریخت، در مقابل او طالقانی و بچه‎‎های دیگری قرار داشتند که آدم‎های واقعا معتقد و درستی بودند. البته باقری هم استعفا کرده و مدتی در تحکیم نبود. من دورادور ارتباط داشتم و از این‎که تحکیم ضعیف شده بود، رنج می‎بردم. بعد از این‎ها و به‎خصوص با سخنان رهبری در سال 1373 که جان تازه‎ای به دانشگاه داد، ما اقدامات جدیدی برای فعال شدن تحکیم و انجمن‎ها کردیم، من‎جمله دو تا تجمع اعتراضی که یکی اعتراض به عملکرد دولت در دانشگاه‎ها بود و دیگری اعتراض به عملکرد تشکیلات خودگردان فلسطین که 19 نفر از معترضان فلسطینی را به شهادت رسانده بود. بعد از آن، انتخابات مجلس پنجم بود که این بار علی‎رغم تلاشی هم که کردند، در نهایت یک لیست 24 نفره بیشتر نتوانستند ببندند؛ زیرا کاندیداهای‎شان رد صلاحیت شده بود. لیست ابتدا 25 نفره بود که خود من هم بودم، اما حجاریان به دلیل رد صلاحیت کسانی چون عباس عبدی انصراف داد و شد 24 نفر. در انتخابات میان‎دوره‎ای مجلس پنجم هم که بعد از دوم خرداد برگزار شد، تحکیم را به علت رد صلاحیت اصغرزاده شرکت نکرد و تجمعی در 11 اسفند 76 در مقابل دانشگاه تهران با سخنرانی او برگزار کرد که من جزو مخالفان آن بودم، چراکه اولین درگیری‎ها و خشونت‎های دوران اصلاحات از همان‎جا بود.  آقای دکتر، یک انتقاد جدی که همیشه در تحکیم نسبت به همفکران شما در جبهه مشارکت بوده، این است که عملا دخالت‎ها و سیاست‎های غلط جبهه مشارکت، تحکیم به‎سمت انشقاق برد. چراکه در آن زمان سه طیف در تحکیم شکل گرفته بود، طیف ارزشی که طباطبایی و منوچهری شاخص آن بودند، طیف تهران و بهشتی که حجتی و شیخ نمادش محسوب می‎شدند و طیف ملی - مذهبی که افشاری و عطری نماد آن بودند. در ماجرای حکمیت‎های اصلاح‎طلبان در تحکیم سال 1380، جبهه مشارکت می‎کوشید بین دو طیف ملی_مذهبی و تهران ارتباطی برقرار کند. در نهایت هم شش ماه بعد در اسفند 1380 جبهه مشارکت این دو شاخه را به هم پیوند داد و در نتیجه طیف علامه ایجاد شد. شما خودتان موافق بودید که بین طیف معتدل و افراطی تحکیم، طیف افراطی توسط مشارکت تأیید شود؟در این رابطه باید بگویم که این حکمیت‎هایی که انجام شد، هیچ‎کدام مصوبه جبهه نبود، بلکه چهره‎هایی از ما و چند نفر از سازمان مجاهدین واسطه شدند برای جلوگیری از اختلافات بیشتر و لذا این موضع حزب ما نبود و ما هم تأیید نمی‎کردیم. اما به‎خاطرم هست که در اسفندماه 80 آقای عبدی گزارشی به شورای مرکزی ارائه داد که بله؛ ما مشورت و رایزنی کردیم و قرار شد که طیف افشاری و این‎ها با طیف انجمن تهران که به ما نزدیک بودند، با هم متحد شوند و اردوی انتخاباتی جدیدی برگزار کنند که همان شد طیف علامه. من همان‎جا مخالفت کردم و معتقد بودم که باید از طباطبایی و این‎ها حمایت کرد، اما به هر حال آن هم فقط یک گزارشی بود از یکی از اعضاء و نمی‎شود آن را به جبهه مشارکت نسبت داد. اگر ترکیب حکمیت اول را نگاه کنیم، بیشتر از مشارکت هستند و تز همان‎ها هم این بود که باید جانب افشاری و تهرانی‎ها را گرفت و آن‎ها طباطبایی را وابسته به نظام و رهبری و جناح راستی حساب می‎کردند. اما الان شما می‎بینید که طباطبایی پس از چند سال دوری از فضای سیاسی با ماهنامه «نسیم بیداری» مجددا وارد این عرصه شده و عملکرد نشریه‎اش هم نشان می‎دهد که به جایی وصل نیست و اتفاقا آن زمان هم درباره اصلاحات واقعا خیلی محکم کار کرد و هم در تأیید خاتمی در انتخابات 1380 در شورای عمومی تحکیم و هم در مورد تز «مدد به خاتمی» در مقابل افشاری، این همه خدمات به خاتمی و اصلاح‎طلبان کرد. با این حال، چرا باید از طباطبایی عبور می‎کردند؟من این مسائل را قبول دارم و همان زمان هم طرفدارشان بودم. به‎خصوص وقتی که افشاری آن حرف‎ها را می‎زد، من واقعا او را تحکیمی و دانشجوی انجمن اسلامی حساب نمی‎کردم. یادم هست قبل از طرح «عبور از خاتمی» یک جایی چیزی گفته بود که من در پاسخ به او مصاحبه کردم و گفتم که این حرف‎ها تن آدم را می‎لرزاند. یادم هست که یک‎بار به دادگاه احضار شده بودم و آقای مرتضوی پرونده‎ای علیه من مطرح کرد و وقتی که آن پرونده را برایش آوردند، باز کرد دیدیم بریده تمام روزنامه و سایت‎هایی که من مصاحبه کردم و مطلب نوشتم را جمع کرده است. اتفاقا اولین صفحه‎ای هم که روی پرونده بود همین مصاحبه بود که وقتی آن را خواند، تازه متوجه شد که این مطلب نه تنها به ضرر من و نظام نیست بلکه در راستای دفاع از نظام است!  به هر حال برخلاف نظر شما جبهه مشارکت در حکمیت اول جانب دو طیف دیگر را گرفت و نه طیف طباطبایی را. برخلاف دوستان شما، در حکمیت دوم که بهزاد نبوی و سازمان مجاهدین انقلاب محور آن بودند؛ آقای نبوی طیف طباطبایی و طیف تهران را قبول داشت و سعی کرد با آشتی مجدد این دو طیف، عملا طیف افشاری و افراطی‎ها از تحکیم بیرون رانده شوند. بله من هم دیدگاه بهزاد نبوی را قبول داشتم و طرفدار طباطبایی و این‎ها بودم و لذا معتقد بودم که باید انجمن تهران و این‎ها با بچه‎هایی که بعدها طیف شیراز تحکیم شدند، مرتبط شوند و نه طیف علامه. خب البته بعد از انشقاق هم جبهه مشارکت سیاست موازنه مثبت داشت، یعنی هردو طیف را به‎رسمیت شناخت و ما نمایندگان‎مان را به اردوی هردو طیف می‎فرستادیم، در اردوی ساری طیف شیراز در سال 1381 هم آقای مزروعی به نمایندگی از ما شرکت کرد. خود من هم تا به حال چند بار در نشست طیف شیراز شرکت کرده‎ام و هربار هم این‎کار با مشورت با جبهه و به‎خصوص شاخه دانشجویی آن بوده است. اتفاقا یکی از انتقادات ما به اصلاح‎طلبان این است که کسانی را در شاخه دانشجویی گذاشته‎اند که یا خودشان در تحکیم افراطی‎گری کرده‎اند یا این‎که متمایل به طیف علامه‎اند. مثلا آقای میثم سعیدی یا مجید فراهانی که مسئول شاخه دانشجویی بوده‎اند. مجید فراهانی کسی است که اگرچه به طیف سنتی و ارزشی تحکیم وابسته بود، اما عملا بینابین طیف سنتی و مدرن قرار داشت، او کسی است که اولین‎بار در سال 1377 با رادیو آزادی امریکا در پراگ مصاحبه کرد، یا آقای شمس‎الدین سیاسی‎راد که هم‎دوره‎ای شما در تحکیم است، برادرش سید علی سیاسی راد جزو افراطیون انجمن امیرکبیر و مؤسسین طیف علامه و یار غار علی افشاری بوده است. مسلم است که این‎ها جانب طیف علامه را می‎گیرند.من این موضوع آقای فراهانی را تا حالا هم نشنیده بودم و با شناختی که از ایشان دارم، نمی‎توانم بپذیرم. اما در مجموع همان‎طور که گفتم، جبهه مشارکت نسبت به دو طیف بی‎طرف بوده و من و برخی دوستان مخالف طیف علامه بودیم و می‎دانستیم که اتحاد انجمن تهران با افشاری و این‎ها غلط است و به‎زودی هم از آن‎جا اخراج و حذف خواهند شد. بله، همان‎طور که می‎بینید عملا در حال حاضر بضاعت اصلاحات از جنبش دانشجویی و تحکیم، تنها یک انجمن تهران است که ملک مطلق اصلاح‎طلبان سنتی بوده. در نتیجه اذعان دارید که سیاست‎های غلط جبهه مشارکت باعث شده تا هم تحکیم از هم پاشیده شود و ما در طیف قانونی شیراز زمان بسیاری صرف بازسازی تشکیلات کنیم و هم این‎که واقعا دیگر هیچ تمایلی در انجمن‎های اسلامی به جبهه دوم خرداد و اصلاحات نباشد. یعنی در طیف شیراز نوعی سرخوردگی و دید بسیار منفی نسبت به اصلاح‎طلبان هست به دلیل خیانت‎هایی که دیده‎اند و در مقابل طیف مدرن علامه هم که نه اصلاح‎طلبان را قبول دارد و نه نظام را و نه اصلا دیگر توان سیاسی و تشکیلاتی برایش مانده که بخواهد موضع‎گیری کند.ببینید ما هم - و به‎خصوص خود من - از این‎که تحکیم فروپاشیده، رنج می‎بریم و خیلی ناراحتیم؛ اما این را هم بگویم که انجمن تهران وابسته به ما نیست، منتها روابطی بین ادوار سابق انجمن اسلامی تهران که من هم جزوشان هستم و بچه‎های امروز هست که روابط خوبی است. در رابطه با طیف علامه هم که گفتم من قبول‎شان نداشتم؛ چراکه معتقد بودم جای این‎ها در انجمن اسلامی نیست و در همان دوران اصلاحات هم که در مجلس بودیم با همکاری وزارت علوم، آیین‎نامه تشکل‎ها را از نو نوشتیم تا این مشکل حل شود. اتفاقا متن آیین‎نامه جدید را هم من نوشتم که تمام فعالیت‎ها در دانشگاه آزاد هست مگر این موارد. و تلاشم این بود که افرادی که اعتقادی به مرامنامه انجمن اسلامی و تحکیم ندارند، وارد آن‎جا نشوند و بتوانند تشکل‎های دیگری ایجاد کنند که در چهارچوب قانون اساسی فعالیت کنند؛ چراکه حضور این‎ها در انجمن اسلامی به بهانه این‎که جای دیگری امکان فعالیت نداریم، غلط بوده و هست. اما در آن جلساتی که در وزارت علوم داشتیم، این موضوع تأیید نشد و بعد هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی آیین‎نامه را برعکس کردند که تمام فعالیت‎ها ممنوع است، مگر موارد زیر. افرادی مثل افشاری هم این‎گونه وارد انجمن‎ها شدند و تحکیم را استحاله کردند. البته موارد دیگری هم بود مثل تشکیل سازمان ادوار تحکیم که من با آن هم مخالف بودم و معتقد بودم که این تشکل هم تشکل مثبتی نیست و به افراطی شدن تحکیم هم کمک کرد. دوستان ما در تحکیم که برخی‎شان از اول دوم خرداد هم دانشجو بوده‎اند و تمام آن حوادث را دیده‎اند، معتقدند که سیاست‎های اصلاح‎طلبان و خاصه وزارت علوم خاتمی، به‎ویژه آقای دکتر ظریفیان و دکتر خانیکی، موجب بروز و ظهور مدرن‎ها ابتدا در امیرکبیر و سپس در تحکیم شد. بدین نحو که در سال 1379 ابتدا با همکاری رییس دانشگاه امیرکبیر و وزارت علوم انتخابات غیرقانونی در امیر کبیر برگزار شد و طیف لمپن‎ها و ملی - مذهبی‎های امیرکبیر که ارتباطات بسیار وسیعی با آقای حجاریان و بالطبع آن با آقای ظریفیان داشتند، با انتصاب شش نفر به‎جای شورای 9 نفره تحکیم، طیف معتقد و مذهبی را که خط امامی و چپ واقعی و صادق و معتقد و ملتزم به نظام و اصلاحات خاتمی بود، را از مهمترین انجمن اسلامی تحکیم بیرون کردند. همین افشاری و سیاسی و بلالی سال بعد ساز جدایی زدند و انشقاق تحکیم پیش آمد. من این موضوع را که برخی ارتباطاتی با مشارکت داشتند می‎پذیرم، همان زمان هم اعتراض می‎کردم که چرا امیرحسین بلالی باید همیشه دور و بر آقای حجاریان باشد؟ به‎خاطر این‎که از دید من این‎ها آدم‎های وجیهی نبودند و نباید در انجمن اسلامی می‎بودند، اما با شناختی که از آقای ظریفیان دارم، نمی‎توانم بپذیرم که ایشان طیف مدرن را حمایت کرده و با مجوز وزارت علوم و در زمان ایشان چنین تخلفاتی در امیرکبیر رخ داده باشد که بعد بخواهد وارد تحکیم هم بشود. ما هم آقای ظریفیان و هم شما را انسان‎های معتقد و مذهبی می‎دانیم، ولی برآیند عملکرد آقای ظریفیان چیز دیگری بوده، عمل ایشان با اعتقاد ایشان در تضاد بوده است، به‎نحوی که الان فعالان سابق انجمن‎ها از ایشان دلخوری شدیدی دارند و یکی از دلایل مخالفت خیلی از دوستان ما با مهندس موسوی در بدو امر کاندیدا شدن ایشان، حضور آقای ظریفیان در کنار او بود. چراکه معتقد بودند موسوی اگر همان موسوی دوران جنگ هم باشد، ولی ظریفیان بخواهد وزیر علوم شود، باز همان آش و همان کاسه است.اما آقای ظریفیان و وزارت علوم هیچ‎گاه طیف علامه را تأیید و طیف شیراز را تکذیب نکردند. بله، به‎دلیل این‎که نمی‎توانستند اراده انجمن‎ها را نادیده بگیرند. و ضمن این‎که فهمیده بودند طیف علامه از اصلاح‎طلبان عبور می‎کند و انجمن‎های طرفدار جبهه مشارکت در انجمن‎های ملی - مذهبی هضم خواهند شد، به‎خاطر همین به‎سراغ طیف شیراز هم آمدند اما از آن‎ها هم پالس مثبتی دریافت نکردند. چیزی که نمی‎شود کتمانش کرد این‎که جناحی در جبهه مشارکت به نافرمانی مدنی اعتقاد دارد و معتقد به برخی ساختارشکنی‎هاست؛ برخلاف شما که معتقد به پارلمانتاریسم و شرکت در انتخابات ولو با وجود رد صلاحیت کاندیداها هستید.در این‎باره باید بگویم که تفکر «نافرمانی مدنی» همواره در جبهه مشارکت در اقلیت بوده و اکثریت تشکیلات ما معتقد به پارلمانتاریسم و حرکت در راستای قانون اساسی است. همان‎طور که گفتم اگر چنین سیاستی از طرف اصلاح‎طلبان به دانشگاه ارائه شده، عقیده و سیاست فرد خاصی بوده و نظر کلی تشکیلات نیست.منبع: پنجره




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن