واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ماهیت روح چیست؟
«السلام علیك و على الارواح التى حلت بفنائك»؛ سلام بر تو و آن ارواحی كه در آستان تو جا گرفته و در ساحت قرب تو فرود آمده اند. "ارواح" جمع روح است و اصل لغت روح به معنى "طیب" و "طهارت" است و از این جهت روح انسان را روح گویند و ملائكه را مظهر این را روح نامند و جبرئیل را روح القدس گویند و "ملك اعظم" را كه در آیه ی كریمه "یوم یقوم الروح" مذكور شده، روح و عیسى را روح الله گویند.در تعریف روح انسانى نظریه و آرای دانشمندان بسیار است و ما نظر سه دسته از آنها را نقل میكنیم:1- عقیده ی مادیون2- فلاسفه و عرفا3- قرآن و روایات عقیده ی مادیون در مورد روح به طور كلى مادیون به وجود روحى كه جدا از بدن وجود داشته باشد و براى او حیات و بقایى قبل از تشكیل یا بعد از فنای بدن باشد عقیده ندارند و میگویند ما جز به آنچه محسوس به حواس گردد معتقد نیستیم و ماوراى امور حسى را قبول نداریم، لذا با مختصر اختلافاتى روح و آثار آن را متولد از ساختمان بدن و مزاج میدانند چنانكه بعضى گفتهاند روح، جسم لطیفى است كه از اجزای لطیف غذا تكوین شده و جمعى دیگر گفتهاند روح حاصل از دوران خونست و دسته ی دیگر گفتهاند هوایى سیال در بدن است و گروهى گفتهاند: روح نوری است كه از حرارت طبیعى مزاج حاصل گردد و جمعى از مادیون عصر ما برآنند كه ادراك و شعور و فهم و حیات و به طور كلى همه ی اموری كه به نام آثار روحى نامیده میشوند متولد از اجزای دماغ هستند یعنى همان طور كه هر یك از اجزای بدن مانند قلب و جگر و كلیه، داراى وظایف خاصه و آثار معین میباشند اجزاء و سلولهاى دماغى هم داراى آثارى میباشند در حقیقت آثار روحى هم مثل نور و حرارت و الكتریسته آثار جسمانى میباشند و كلیه اموری كه الهیون آثار روحى مینامند آثار ماده هستند و نیازى بوجود روح دیگر و قواى آن نیست .به طور كلى مادیون به وجود روحى كه جدا از بدن وجود داشته باشد و براى او حیات و بقایى قبل از تشكیل یا بعد از فنای بدن باشد عقیده ندارند و میگویند ما جز به آنچه محسوس به حواس گردد معتقد نیستیم و ماوراى امور حسى را قبول نداریم، لذا با مختصر اختلافاتى روح و آثار آن را متولد از ساختمان بدن و مزاج میدانند چنانكه بعضى گفتهاند روح، جسم لطیفى است كه از اجزای لطیف غذا تكوین شده است. پاسخ به مادیونبراى این كه روشن سازیم كه نفس غیر از ماده و جسم غیر از روح است؛ میگوییم كه شخص در حال خواب لذائذ و دردهایی را درك میكند كه گاهى شدیدتر از حال بیداریست و گاهى مطالبى در خواب بر او كشف میشود كه مشكلهاى بیدارى او را حل میكند.مثلا یكى از دوستان براى من نقل كرد كه وقتى یك مطلب علمى در کتاب جواهرالکلام دیده بودم و فراموش كرده بودم كه در چه جلد و چه صفحهاى بوده، مدت ها دنبال آن میگشتم و پیدا نمیكردم تا این كه شبى پدرم را در خواب دیدم و به من گفت: فرزند مطلبى را كه میخواهى در فلان جلد جواهر و فلان صفحه و فلان سطر میباشد. از خواب بیدار شده فورى كتاب را برداشتم، همان طور كه او نشانی داده بود، یافتم .باید به این مادیون گفت جواب این خواب را چه میگویید اگر روح و جسم یكى است پس چگونه این جسم در بیدارى هر چه كوشش كرد نتوانست آن مطلب را پیدا كند ولى در خواب به او گفتند آیا آن پدرى را كه در خواب دید جسم بود یا روح ؟جواب دیگر آن كه نزد دانشمندان امروز مسلم است كه اجزای بدن به واسطه ی جریان خون و تنفس و تغذیه در تبدیل میباشد یعنى پیوسته قسمتى از سلولهاى بدن میمیرند و از بین میروند و سلول هاى دیگر جانشین آنها میشوند ولى با این تبدیل دایمى در همه ی احوال شخصیت انسان باقیست و هر كس خود را در همان شخص ده یا بیست یا پنجاه سال قبلى میشناسد در صورتی كه قسمت اعظم بدن او تبدیل شده باشد.اگر قواى روحى متولد از بدن باشد باید پس از آن كه شخص در نتیجه ی بیمارى قسمتى از بدنش تحلیل رفت معلومات و محفوظات او هم زایل شود و پس از بهبودى ناچار شود كه تمام آن را دو مرتبه تحصیل و كسب نماید در صورتی كه بر خلاف آن مىبینم بعضى اشخاص با داشتن بنیه ضعیف و ناتوان داراى روحى قوى یا معلوماتى فراوان می باشند و در حال بیمارى جسمى قواى روحى را از دست نمیدهند و به فرض این كه چندى هم روح آنان به واسطه ضعف بدن كار خود را كاملا انجام ندهد پس از بهبودى بدون این كه مجددا تحصیلى كند آنچه دانسته بودند دوباره میدانند و با تبدیل اجزای بدن تجدید مكتسبات لازم نمیگردد ولى آثار اجسام پس از زایل شدن باید تجدید شود. نظر فلاسفه و عرفا در باب روح فلاسفه گویند روح گوهریست بسیط و مجرد از ماده و لوازم ماده و تعلق آن به بدن تعلق تدبیرى است، مانند تعلق سلطان به مملكت و ناخدا به كشتى. روح به فناى بدن فانى نشود و پس از مرگ، متنعم یا معذب به نعم و عذاب روحانى است .گروهى از آنان به قدیم بودن ارواح و برخى به حدوث آن و دستهاى به تناسخ قائل شدهاند و گفتهاند كه روح در اجسام و ابدان تردد دارد و بعضى گفتهاند كه روح یك حقیقت است و اختلاف آنها به عوارض و مشخصات است و این قول به ارسطو نسبت داده شده است .امام صادق(علیهالسلام) روایت میكند كه فرمود: مؤمنین وقتی كه خوابیدند خداوند روح آنان را بالا میبرد، روحی را كه مرگش حكم شده و اجلش رسیده در بهشت جاى میدهد و اگر اجلش باقى باشد به ابدان برگرداند، و نیز سؤال شد كه ارواح یكدیگر را ملاقات میكنند؟ فرمود: بلى با هم انس میگیرند و از یكدیگر پرسش میكنند.آیات و روایات در باب روح حق تعالى در قرآن میفرماید: "فاذا ستویته و نفخت فیه من روحى فقعوا له ساجدین ."در دو سوره ی قرآن كریم این آیه ذكر شده یكى سوره "ص" و دیگری سوره حجر، آیه 29 و این آیه مباركه دلالت دارد كه خلقت بشر بستگى به دو چیز دارد یكى تسویه كه ساختمان جسد است كه از گوشت و خون و استخوان تشكیل شده و دیگر روح است كه از او تعبیر به نفس ناطقه میكنند و چون حق تعالى روح را به خود اضافه نمود و «نفخت فیه من روحى» دلالت میكند بر این كه این روح جوهر بسیار شریفى است كه از عالم عِلوى و قدسى در این بدن نهاده شده است .در آیه دیگر میفرماید: «الله یتوفى الانفس حین موتها و التى لم تمت فى منامها فنمسیك التى علیها الموت و یرسل الاخرى الى اجل مسمى ان فى ذلك الایات لقوم یتفكرون .»یعنى خداست كه وقت مرگ ارواح خلق را میگیرد و آن را كه هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض میكند، سپس آن را كه حكم به مرگش كرده جانش را نگاه میدارد و آن را كه مرگش نرسیده به بدنش برمیگرداند تا وقت معین مرگ، در این كار نیز ادله ی قدرت الهى براى متفكران پدیدار است .در بحارالانوار از امام صادق(علیهالسلام) نقل میكند كه خداوند روح مؤمنین را پس از گرفتن در بهشت جاى دهد به صورتی كه در دنیا بودند میخورند و مینوشند اگر كسى بر آنها وارد شود آنها را به همان صورت دنیایى كه داشتند مىشناسند.و نیز از امام صادق(علیهالسلام) روایت میكند كه فرمود: مؤمنین وقتی كه خوابیدند خداوند روح آنان را بالا میبرد، روحی را كه مرگش حكم شده و اجلش رسیده در بهشت جاى میدهد و اگر اجلش باقى باشد به ابدان برگرداند، و نیز سؤال شد كه ارواح یكدیگر را ملاقات میكنند؟ فرمود: بلى با هم انس میگیرند و از یكدیگر پرسش میكنند.در نهایت این که منظور از ارواح در زیارت عاشورا، شهدایی هستند که در صحرای کربلا در کنار امام حسین(علیهالسلام) با دشمنان اسلام جنگیدند و به شهادت رسیدند. داستان ملامهدى عراقى در وادى السلام عراقى، از جانب ملامهدى عراقى نقل میكند كه وقتى در نجف اشرف قحطى شدیدى واقع شد كه بر من و عیال و اطفالم بسیار سخت میگذشت. روزى براى زیارت اهل قبور و دفع همّ و غم خود به وادىالسلام رفتم. ناگاه در حالت بیدارى دیدم كه جماعتى جنازهاى را به وادى السلام آوردند، دیدم جنازه را در باغ وسیعى كه به زبان، توصیف آن را نتوان نمود داخل نمودند، بعد او را در قصر عالى داخل كردند كه از همه چیز تمام بود، من هم پشت سر او داخل آن قصر شدم .دیدم جوانى مانند سلاطین بالاى كرسى مرصعى نشسته چون نگاهش بر من افتاد، سلام كرد و مرا به اسم صدا كرد و به سوى خود دعوت نمود و به جهت تعظیم من، از جاى خود حركت نمود، دست مرا گرفته پهلوى خود نشانید گفت شما مرا نمىشناسید، من صاحب آن جنازه هستم كه الان او را داخل وادى السلام نمودند، اسم من فلان و از فلان شهر هستم و این جماعت كه با من بودند ملائكه میباشند كه مرا از شهرم به این بهشت برزخی آوردند.چون این سخنان را از او شنیدم حزن و غمم برطرف شد و میل به گردش نمودن در باغ را نمودم. ناگاه دیدم مادرم و بعضى از اقوامم در میان قصر نشستهاند و با سرور و فرح از من استقبال نمودند و از حال بعضى از ارحام سئوال كردند و من در بین جواب دادن از فقر و گرسنگى اطفالم براى آنان ذكر كردم. آنگاه پدرم به اطاقى كه در آن برنج بود اشاره كرد، به من گفت هر چه میخواهى از این برنجها بردار، من خشنود شدم و عبایم را پهن كرده آن را پر از برنج كرد و به نجف اشرف آمد و آن منظره از نظرم محو شد تا مدتى طولانى با آن برنج زندگانى میكردیم و تمام نمیشد. یک روز همسرم مرا مجبور كرد تا قصه برنج را بگویم. من هم براى او قصه را نقل كردم ولى چون به سراغ برنج رفتیم دیگر آن را ندیدیم و تمام آنها از بین رفت .از این بحث نتیجه میگیریم كه روح، جسم لطیفى است كه پس از مرگ از بین نمیرود و در قالب مثالى بدن میباشد یا در نعمت است و یا در عذاب. گر چه بدن در خاك پوسیده شده و از بین میرود، ولى روح در قالب مثالى باقى خواهد بود تا روز قیامت كه به همان بدن پوسیده متصل شده و به قیامت خواهد آمد.در نهایت این که منظور از ارواح در زیارت عاشورا، شهدایی هستند که در صحرای کربلا در کنار امام حسین(علیهالسلام) با دشمنان اسلام جنگیدند و به شهادت رسیدند. فراوری از کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانیگروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 524]