واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: او جوان ترین عضو بیتلز بود. موسیقی و زندگی او متاثر از فرهنگ هندی، فلسفه و عرفان و روانشناسی فکر بود... بیتلز گروه موسیقی ای بودند که یک نسل را به وجود آوردند. آنها اعتقادات، سبک و ذهنیاتشان را با توجه به الهامهای درونیشان ساختند. در آغاز از غزلیات و اشعار پر محتوا شروع کردند و با در نظر گرفتن پیوستگی اشعار معنی دار و سبک موزیکال متغیر تبدیل به بزرگ ترین گروه موسیقی شدند. هر آنچه که بیتلز انجام میداد، همان بود که همه فکر میکردند باید انجام بدهند. اولین ترانه آنها از زبان پسر جوانی بود که ترانه عاشقانه اش را برای محبوبش میخواند و انتهای این ترانه نمادی بود ملهم از اعتقادات و عملکرد یک نسل . زمان زیادی طول نکشید که آنها توسط یک گروه از نوازنده های فوق العاده و غیر قابل تصور تبدیل به یک گروه اسطوره ای بزرگ موسیقی شده اند. این گروه توانستند به خوبی گروه های مشهور دیگر تاثیرات بی شماری در میان مردم بگذارند. بیتلز کارشان را وقتی شروع کردند که یکی از اعضای آنها به نام جان لنون گروهی به نام Quarry Men را در سال 1956 در لیورپول انگلستان تشکیل داده بود. آنها راجع به اتفاقات و رویدادهای گوناگون مینواختند و حتی بسیاری از ترانه های آنها در برنامه های تلویزیونی شنیده میشد. جولای سال 1957 وقتی گروه Quarry Men در کلیسایی مشغول اجرای برنامه بودند، پسرک جوانی به نام پل مک کارتنی توسط یک دوست به جان لنون معرفی شد. جان بسیار تحت تاثیر قرار گرفت وقتی دید پل جوان به خوبی مینوازد و تسلط کاملی به اشعار Eddie Cochram دارد. به همین دلیل فورا از او تقاضا کرد که به این گروه بپیوندد. پل دوست جوانتری به نام جورج هریسون داشت که گیتار مینواخت. سرانجام این سه نفر سال 1958 به یکدیگر پیوستند و گروه سه نفره ای تشکیل دادند. آنها با درام زن های زیادی کار کردند ولی هر کدام به دلیلی گروه را ترک کردند. این گروه اجرای برنامه های کوچک را سال 1959 در کلوپ Casbeh شروع کرد. در همین زمان فردی به نام پیت بست که درام زن گروه دیگری بود به آنها معرفی شد. سال 1960 جان از بهترین دوستش استوارت ساتکلیف تقاضا کرد که به این گروه بپیوندد که او نیز قبول کرد. استوارت گیتار باس مینواخت، ولی او هرگز یاد نگرفت که چگونه باید بنوازد. او به حرفه هنری اش واقعا علاقه مند بود ولی فکر میکرد که هنر فقط برای تفریح و تفنن ساخته شده و هیچ وقت آن را جدی نمیگرفت. ابتدای سال 1960 گروه نامش را به Moondogs تغییر داد و نوازندگی را با جان، پل، جورج، استوارت و تامیمور که نوازنده درام بود ادامه داد. سپس آنها فردی به نام آلن ویلیام را برای مدیریت گروه انتخاب کردند که برای آنها کاریابی هم میکرد. پس از مدتی گروه دوباره تصمیم گرفت که تغییر نام دهد. استوارت نام بیتلز را پیشنهاد داد، جان هم فکر میکرد تلفظ بیتلز بسیار راحت تر است، اگر چه مدیر آنها آلن ویلیامز موافق نبود و تلاش میکرد نام جان و بیتلز نقره ای را به گروه القا کند. بالاخره جان این اسم را کوتاه کرد و به بیتلز نقره ای تغییر داد تا سرانجام آنها یک اسم پیدا کنند. بیتلز نقره ای به همراه جانی جنتل سفری را به اسکاتلند آغاز کردند. در این سفر تک تک اعضا برای خود نام مستعاری برگزیدند: پل روبنس، کارل هریسون و استودی استیل. آنها موفق به اجرای چندین برنامه در اسکاتلند شدند. پس از بازگشت در جاکارنابار در لیورپول مشغول اجرای برنامه شدند. مدتی بعد تامیمور ، درام زن آنها تصمیم گرفت که گروه را ترک کرده و به حرفه قبلی اش، رانندگی جرثقیل بپردازد. در نتیجه آنها از پیت بست درخواست کردند که برای نوازندگی ثابت درام به آنها ملحق شود. ویلیامز ترتیب ماموریتی دو ماهه به هامبورگ آلمان را داد. اما قبل از این که گروه کشور را ترک کنند، دوباره نامشان را تغییر دادند و این بار با نام بیتلز به این سفر رفتند. آنها از ماه آگوست سال 1960 تا اکتبر به صورت جدی در ایندرا کلوپ شب های زیادی را صرف نواختن کردند. بیتلز شرایط سخت و فقیرانه ای را میگذراندند، ولی تلاش و کوششان همراه برنامه ها و زمان بندی های طاقت فرسا هم چنان ادامه داشت. آنها توانسته بودند تحسین های زیادی را تا آن زمان کسب کنند و طرفداران بسیاری بیابند و این ناشی از موسیقی خاص، پر انرژی و پر تکاپوی گروه بود. ماه دسامبر بیتلز، به خاطر اختلافاتی که در قراردادشان به وجود آمده بود، مجبور به ترک هامبورگ شدند و جورج نیز به خاطر سن کم از کشور اخراج شد. پل و پیت هم به خاطر اعتراض به شرایط شان و بر هم زدن کلوپ، توسط پلیس توقیف و از کشور اخراج شدند. کمیبعد استوارت تصمیم گرفت گروه را ترک کند و کار هنری را به صورت تفننی دنبال کند. او با نامزدش آسترید کریسچر که یکی از مشهورترین عکاسان سیاه و سفید بود، ازدواج کرد. سال 1961 گروه اجرای برنامه هایی در کلوپ Cavem لیورپول را آغاز کرد، مکانی که برای گروه های محلی ساخته شده بود و بعدها صاحب آنجا برایان اپستن مدیریت گروه را پذیرفت. یک سال بعد اپستن موقعیت اجرای برنامه در کلوپ دکا را برای آنها هماهنگ کرد که درخواست شان رد شد، زیرا کلوپ دکا اعتقاد داشتند گروه های گیتار در حال محو شدن هستند و دیگر جایگاهی ندارند. مدتی بعد جان خبر وحشتناکی دریافت کرد، دوستش استوارت ساتکلیف بر اثر خونریزی مغزی در سن 21 سالگی فوت کرده بود. گمان آنها بر این بود که دلیل این خونریزی ناشی از زد و خوردی است که او و جان در لیورپول داشتند. پنجم اکتبر سال 1962 اولین ترانه آنها به نام Love me Do منتشر شد و توانست به رتبه هفدهم جدول ترانه ها صعود کند. فوریه سال 1963 گروه اولین آلبوم خود را به نام Please please me که شامل یازده قطعه بود منتشر کرد. بعد از این موفقیت آنها انتشار آهنگ هایی به نام های She Loves You و From Me To You و I Want To Hold You را ادامه دادند. در اکتبر همان سال گروه برای شرکتی به نام Palladium لندن برنامه ای اجرا کردند و برای اولین بار توانستند طرفداران خود را به هیجان بیاورند. رتبه اول را در جدول فروش ماهانه به دست آورند و در ماه مه این آلبوم به بالاترین مقام رسید. در پایان سال 1963 بیتلز دومین آلبوم خود ، به نام With The Beatles را منتشر کردند. آنها پس از بازگشت، شروع به فیلم برداری اولین کلیپ ترانه هایشان که A Hard Days Night نامیده میشد کردند. انتشار آلبوم سوم آنها در سال 1964 همراه با یک فیلم بود. سپس در پایان سال، آلبوم چهارمشان را با نام Beatles For Sales منتشر کردند. جولای 1965 دومین کلیپ خود با نام Help که داستانی درباره تمایلات و اعتقادات مذهبی بود، منتشر کردند. آلبوم فیلم Soundtrack که تحت عنوان Track منتشر شد توانست رتبه نخست را کسب کند. اواخر سال 1965 ششمین آلبوم خود به نام Rubber Soul را نیز به بازار عرضه کردند. انتشار هفتمین آلبوم آنها به نام Revolver با بالاترین تحسین منتقدان روبرو شد. سال 1967 بیتلز بانفوذترین و پرمحتواترین آلبوم خود را با نام Peppers Lonely Hearts Club Band منتشر کردند و این آلبوم در ردیف بزرگترین آلبوم های تاریخ قرار گرفت. در پایان سال 1968 موفق به انتشار نهمین آلبوم خود با عنوان ساده The Beatles شدند که این آلبوم فقط توانست به اندازه The White Album محبوبیت کسب کند. بعد از آلبوم White Album یک بحران در گروه ایجاد شد. گروه از هم پاشید و هر کدام به صورت انفرادی شروع به کار کرد. سال 1969 گروه دوباره گرد هم آمدند و شروع به ساختن یک فیلم و آلبوم بعدی به نام Let It Be کردند. مدتی بعد آخرین کار خود به نام Abbey Road را در پایان سال 1969 منتشر کردند. آخرین انفجار در گروه ترک کردن پل در دهم آوریل 1970 بود که منجر به از هم پاشیدگی کامل بیتلز شد.جان وینسون لنون: ساعت هفت صبح، نهم اکتبر 1940 در لیورپول انگلستان به دنیا آمد. او در سن پنج سالگی به خاطر بدرفتاری از مدرسه اخراج شد. اولین گروهش را در سن پانزده سالگی و سال 1956 به نام The Quarry Men تاسیس کرد. در حدود ساعت یارده شب روز دوشنبه هشتم دسامبر 1980، زمانی که جان در اطراف آپارتمانش قدم میزد توسط مارک چاپمن مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در دهم دسامبر 1980 همسر دوم او یوکو جسدش را سوزانید و خاکستر کرد. جورج هریسون: 24 فوریه سال 1943 در لیورپول به دنیا آمد. او جوان ترین عضو بیتلز بود. موسیقی و زندگی او متاثر از فرهنگ هندی، فلسفه و عرفان و روانشناسی فکر بود. کتاب جورج تحت عنوان I, me, mine سال 1980 منتشر شد. او سرانجام سال 2001 بر اثر سرطان حنجره درگذشت. ریچارد استارکی: 7 جولای 1940 در یکی از اتاق های خانه پدری اش، ساعت نه صبح در خیابان مادرین لیورپول که احتمالا یکی از مناطق پایین شهر بود به دنیا آمد. وقتی ریچی فقط سه سال داشت والدینش از یک دیگر جدا شدند و به جز در سه موقعیت خاص، هرگز پدرش را ندید. او توسط جورج مارتین به گروه دعوت شد. و بعد از فروپاشی گروه به طور کامل به حرفه اش در موسیقی ادامه داد و هشت آلبوم و سیزده آهنگ انفرادی ارائه داد. پل مک کارتنی: 18 ژوئن سال 1942 در لیورپول انگلستان به دنیا آمد. پل اولین بار جان را توسط یک دوست مشترک به نام ایوان واگان ملاقات کرد. جان و پل اغلب به صورت مستقل ترانه میسرودند. بعد از مرگ جان، پل بسیار محتاط و هوشیار عمل میکرد. او اولین فردی بود که نهایتا باعث از هم پاشیدگی گروه بیتلز شد و این به خاطر موسیقی متفاوتی بود که از خود ارائه میداد. این هم یکی از محبوبترین ترانه های بیتلزYesterdayall my troubles seemed so for awayNow it looks as though theyre here to stayOh I believe in yesterday.SuddenlyIm not half the man I used to beTheres a shadow hanging over meOh yesterday come suddenly.Yesterdaylove was such an easy game to playNow I need a place to hide a wayOh I believe in YesterdayWhy she had to goI don t know she wouldnt sayI said something wrong nowI long for yesterday. گرد آوری: گروه فرهنگ و هنر /culture منبع:saayeh.mihanblog.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1251]