واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ترانه سرایی که یک زمان به خاطر همکاری در آلبوم «نقاب» سیاوش قمیشی مورد تقدیر غیر رسمی مسئولین ارشاد (به خاطر صادرات فرهنگی) قرار گرفته بود، حالا دائما ممنوعالکار میشود که چرا... هفت شنبه بیتقویم یا تعطیل! شنبهخبر آن قدر عجيب بود كه هنوز هم نمیشود باورش کرد. در این سالها برای ما خیلی پیش آمده بود که با ممنوع الکاری رو به رو شویم، ولی این که همه ممنوعالکار شوند بیشتر به یک لطیفه میمانست. به هر حال همیشه افرادی بودند که به سیستم ارشاد ایران نزدیکتر باشند، خط قرمزهای رایجاش را کاملا رعایت کنند و حواسشان باشد که در ایران زندگی میکنند. اما وقتی کم کم آلبومها به ارشاد میرفتند و خوانندهها و تهیه کنندهها میشنیدند که «فلانی هم ممنوعالکار است، چرا از او ترانه گرفتهاید؟» میشد باورش کرد .«54 ترانه سرا ممنوعالکار شده اند.» یک شنبه ولی مسئله اصلی این جاست که ما در جریان بازار نصفه و نیمه موسیقی پنجاه ترانهسرای فعال نداریم، فقط با گمانهزنی به زور میشود 20 ترانه سرای فعال را لیست کرد که ممنوعالکار هم باشند. دوشنبه مریم حیدرزاده، شاهکار بینش پژوه و بابک روزبه در دو، سه سال اخیر در ابتدای لیست اسامی ترانهسرایان ممنوعالکار قرار داشتند. حیدرزاده که تقریبا مدتهاست فقط با لس آنجلس کار میکند، در شبکههای ماهوارهای حضور فعال دارد و خودش هم بیشتر در دبی ساکن است تا ایران. قصه آشنایی او با آن طرف آب هم قصه جالبی است، کسی که یک زمانی از شبکه تلویزیونی به شعر خوانی میپرداخت و در محافل رسمی و دولتی ایران حاضر بود از طریق یکی از ترانهسراهای قدیمی ساکن ایران با لس آنجلس مرتبط شد و حالا سالهاست که در ایران ممنوعالفعالیت است. شاهکار بینش پژوه هم در این سالها گاهی ممنوعالکار میشد و گاهی مجوز میگرفت، به هر حال او برای علی رضا عصار ترانههای مناسبتی مثل «عشق الهی» و «ای عاشقان» را گفته بود که هنوز هم که هنوز است گاهی وقتها مثل پیروزیهای ورزشکاران ایرانی در عرصههای بینالمللی از صدا و سیما پخش میشود. اما وقتی که شاهکار برای مدتی از ایران خارج شد، عکسهایش با ابراهیم حامدی و آرش را روی سایتاش گذاشت، با آرش و چندین خواننده دیگر خارج از ایران به صورت مدامتر کار کرد، در فرانسه قراردادی برای انتشار آلبوم امضا کرد، و کلیپ معروفی که خودش به همراه یک خواننده ارمنستانی خوانده بود از شبکههای ماهوارهای پخش شد، دیگر مهر ممنوع الکاری بر پیشانیاش ماند و بعید است که با توجه به شرایط اخیر به این زودیها بتواند بدون مشکل در ایران فعالیت کند. بابک روزبه هم که سالهاست از ایران خارج شده است و در انگلیس زندگی میکند و در سه، چهار سال اخیر جز کارهای قدیمیاش با نیما مسیحا و علی رضا عصار، کار جدیدی در ایران واگذار نکرده است. بررسی روند ترانهسرایی بابک روزبه میتواند تفاوتهای اساسی نگاه داخلی و لس آنجلسی را به ترانه و موسیقی آسیبشناسی کند. ترانه مجاز بعد از انقلاب در دورهای نگاهی آرمانگرایانه و شدیدا متاثر از شعر داشت که با استقبال مردم هم مواجه میشد. اما کج فهمیها و شخصینگریهای مسئولین در برابر این جریان باعث شد که به مرور زمان مردم با آن قهر کنند و دوباره به موسیقی لس آنجلسی و زیر زمینی روی بیاورند. در این بین هم افرادی مثل بابک روزبه که یک زمانی کارهای فوقالعادهای مثل دو ترانه در آلبوم «حال من بی تو»ی علی رضا عصار، ترانههایی در آلبومهای بعدی این خواننده و یک ترانه به یادماندنی با صدای نیما مسیحا و موسیقی عباس لطیفی داشت، از «این حال من بیتوست، بغض غزلی بیلب، افتادهترین خورشید، زیر سم اسب شب» به «یه ماچ داد و دمش گرم!» میرسد. سه شنبه به جز این سه نفر یغما گلرویی پای ثابت ممنوعالکاری در سالهای اخیر بوده است. ترانه سرایی که یک زمان به خاطر همکاری در آلبوم «نقاب» سیاوش قمیشی مورد تقدیر غیر رسمی مسئولین ارشاد (به خاطر صادرات فرهنگی) قرار گرفته بود، حالا دائما ممنوعالکار میشود که چرا میگوید و میخوانند «تصور کن جهانی رو که توش زندان یه افسانهست، تموم جنگای دنیا شدن مشمول آتش بس» مسئله جالب این جاست که یغما گلرویی در برهه ای از زمان گرچه ممنوعالکار شده بود ولی پر کارتر از گذشته هم بود و ترانههایش را به راحتی به اسم افراد دیگری واگذار میکرد. یعنی اسم یغما ممنوع بود نه ترانههایی که قبلتر در کتابهایش هم منتشر شده بودند. ترانه مکرم هم دیگر شاعری ست که مدتهاست با ممنوع الکاری در گیر است. دلیل اصلی ممنوعالکاری او استفاده از ترانههایش در شبکههای ماهواره ای مثل ایران موزیک ذکر شده است، در حالی که زمانی همین شبکه با هدف مقابله با شبکههای ماهوارهای لس آنجلسی پایهگذاری شد، ولی سطح تولیدات و برنامههایش آن قدر ضعیف بود که خود به خود به بیراهه رفت. روزبه بمانی هم اخیرا از ترانهسراهایی شده است که ممنوعالکاریاش با شرایط حال حاضر ارشاد قابل پیشبینی است. البته او قبل از آن که آلبومهایی در لس آنجلس با شعرهایش منتشر شود ممنوعالکار بود و جالب این که به گفته بمانی ترانههای آلبوم «سکوت سرد» کاوه یغمایی که از دلایل ممنوعالکاری این شاعر محسوب میشود در وزارت ارشاد ایران هم مجوز گرفته بود. دو سال پیش هم که گفته میشد بمانی در ارشاد ممنوعالکار است، در تلویزیون کارهایش پخش میشد و حتی یک کار با صدای او، نیما مسیحا و مهدی یراحی به عنوان تیتراژ یکی از شیشهایهای رضا رشیدپور از شبکه پنج پخش میشد. مثل خود من که اخیرا پس از مراجعه یکی از دوستان خواننده به ارشاد برای انتشار آلبومی متوجه شدهام ممنوع الکارم ولی به گفته یکی از دوستان آهنگساز در تلویزیون ممنوعالکار نیستم! چهار شنبه از دیگر افراد شناخته شده ای که ممنوعالکار بودنشان مشخص شده است میتوان به دکتر افشین یداللهی، اهورا ایمان، مونا برزویی، نیلوفر لاری پور و افشین مقدم اشاره کرد. جالب این جاست که افشین یداللهی هرگز با لس آنجلس کار نکرده است که دلیل ممنوعالکاریاش باشد و تا مدتی پیش پای ثابت اکثر تیتراژهای سریالهای تلویزیون بود. اهورا ایمان که سابقه حضور در شورای شعر ارشاد و صدا و سیما را هم دارد فقط یک کار با لس آنجلس داشته است، آن هم غزلی بوده است که مرحوم بابک بیات ساخته بودند و ایشان به خواننده آن ور آبی واگذارش کردهاند. مونا برزویی هم از وقتی فهمیده است نباید با ماهواره ایها کار کند از این کار پرهیز کرده، ولی در آلبوم احسان خواجه امیری مجبور شده است ترانهای را با اسم خواهرش واگذار کند. نیلوفر لاری پور هم که مدتهاست دیگر با شادمهر که تنها خواننده آن ور آبی همکارش بود کار نمیکند و اخیرا هم در تلویزیون به عنوان مجری حضور داشته است. افشین مقدم هم این روزها بیشتر از این که با کسی در آن طرف آب کاری منتشر کند، به همکاری با فواد حجازی و علی رضا عصار برای کارهای مناسبتی مثل ترانه بزرگداشت سالگرد شهید آوینی مشغول بوده و چند ماه پیش کارش هم در مراسمی به همین مناسبت اجرا شده است. حسین علیشیری، مریم اسدی و مهیار کاظم زاده از دیگر ممنوع الکارهایی هستند که میتوان به آنها اشاره کرد. پنج شنبه همکاری با لس آنجلس علاوه بر این که برای ترانه سرایان بازدهی مالی بیشتری دارد، چون به جای 400، 300 هزار تومان بیشتر از چهار، پنج هزار دلار میگیرند، برای خوانندههای آن طرف آبی هم خوشآیند است. چون مدتهاست که ترانه سرایان خارج از ایران جز مواردی خاص آثار قابل اعتنایی خلق نکرده اند یا کم مینویسند و امثال شهیار قنبری، ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز از نظر مالی بسیار گرانتر از بچههای داخل ایرانند. گذشته از اين چون شاعران داخلی در این کشور زندگی میکنند و با روحیات و شرایط حال حاضر مردم بیشتر آشنایند، بهتر میتوانند ترانه مورد پسند مردم را بنویسند و سوژههای بکرتری در ذهن دارند. خیلی از دوستانی که در خارج از ایران اقامت دارند یا برای مسافرت به خارج میروند، میگویند که ایرانیهای خارج از کشور به جای تولیدات لسآنجلسی به تولیدات داخلی علاقهمند شده اند. از بنیامین، محسن چاووشی، احسان خواجه امیری و محمد اصفهانی گرفته تا ساسی مانکن و سروش هیچ کس طرفداران بیشتری نسبت به آن وریها دارند. دوستان میگویند کافی ست ساسی مانکن یک کنسرت در اروپا بگذارد تا ببیند چند ساعته sold outمیشود. حال مسئولین ارشاد به جای استفاده از این ظرفیتها، روز به روز دریچهها را تنگتر میکنند و کار بچههای داخل کشور را سخت تر. قطعا برای کشور ما صادرات فرهنگی مثل «نقاب» و «تصور کن» بهتر از بستن دریچهها و واردات کارهاییست که سی سال از اوضاع فرهنگی و اجتماعی ایران بیخبرند و بعضی از متولیانش همان طور که در شبکههای بیست و چهار ساعته دیدهایم هنوز فکر میکنند جوانان با شلوار خمرهای سر کوچه میایستند و با سنگ قلاب گنجشک میزنند. به قول شهریار قنبری: بیست و چهار ساعتههای خاموش! برای همین است که میگویم حتی صادرات ساسی مانکنها هم به نفع ایران است تا واردات «دختر لس آنجلسی»! حالا لازم نیست مسئولین ممنوع الکاری را تکذیب کنند. امیدواریم دوستان باز هم کار به ارشاد بفرستند و ببینند از این حصارها و تبعیضها خبری نیست، آن وقت خود من همین جا یک تقدیر نامه اساسی برای مسئولین مینویسم که حالش را ببرند! جمعه قصه ما قصه غمگینیست. قصه همان شعر شاملو که:ای کاش میتوانستند از آفتاب یاد بگیرند که بی دریغ باشند در دردها و شادیها شانحتی با نان خشکشانو کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 653]