واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به بهانه پايان تأليف كتاب خاطرات ملا صالح قاري«نجاتدهندهاي در سايه» سرانجام يك هميشه رزمنده
رزمنده، در پس هر شرح حالي و در كوران تنهاييها و انزواي ناجوانمردانه، باز هم همان رزمنده مخلص است كه براي امام خود جانش بر كف بود.
به گزارش خبرگزاري فارس از آبادان، سرنوشت جنگ را مردان و زناني كه عشق به مام ميهن داشتند با ايثارهاي كوچك و بزرگشان رقم زدند.
برخي در پشت جبهه و در شهرهاي كوچك، بزرگ و روستاها و بعضي در خط مقدم و هركس به فرا خور حالش، خدماتي انجام ميداد كه خيلي از اين عزيزان هنوز در گمنامي و بعضاً در فراموشي به سر ميبرند و بعضي سالها بعد شناخته شدند و نامشان جزو تاريخ پر حماسهٔ دفاع مقدس شد.
ابتداي جنگ، و چند روز بعد از شكست محاصرهٔ آبادان، ضمن مأموريتي برون مرزي از طرف سپاه لنج حاملشان به محاصرهٔ قايقهاي گشتي عراق در آبهاي بينالمللي خليج فارس در آمد و همگي به اسارت نيروهاي بعثي درآمدند.
بعد از انتقال به بصره و بعد از آن به استخبارات بغداد واقع در وزارت دفاع، او و همراهانش تحت شكنجههاي بسياري قرار گرفتند.
در يكي از روزهايي كه مورد شكنجه قرار گرفته بود، خداوند اسم سرهنگ عراقي «محمد جاسم العزاوي» كه قبل از انقلاب با او در زندان همدان و قصر بود، را بر ذهنش جاري كرد، و به طور معجزه آسايي به دست سرهنگ ديروزي و مشاور كنوني صدام در زمان جنگ، نجات پيدا كرد.
با وساطت سرهنگ عزاوي، به عنوان مترجم در همان استخبارات ميماند، هر زمان كه اسرا ميآمدند، ملا صالح هم به عنوان مترجم در كنارشان حضور پيدا ميكرد، نخست آنها را تخليه اطلاعاتي و توجيه ميكرد و در زمان بازجويي هم با ترفندهايي به آنها كمك ميكرد.
بارها ديده شده كه باعث نجات جان اسيران شده بود، به گفته خودش يك بار كه گروهي از اسيران را آوردند و از آنجايي كه بعثيها پاسداران را در جا شهيد ميكردند، وقتي كنارشان قرار گرفت با صدايي بلند كه حرفهاي فرمانده زندان استخبارات را براي آنها ترجمه ميكرد گفت: ايشون ميگه، ارتشيا، يه طرف بايستن، بسيجيا هم يه طرف، پاسدار كه نداريم هم يه طرف بايستند.
دو بار اين جمله را تكرار كرد به طوري كه اسيران متوجه طرفند او براي نجات جان اسيران شدند، اما حضور مهم او زماني بود كه اسيران نوجوان را براي ديدار صدام بردند، و او در كنارشان به عنوان مترجم نقش آفريني كرد.
مدتي بعد به وسيله منافقي دستش رو ميشود و به عنوان خائن نزد بعثيها بار ديگر مورد شكنجه قرار ميگيرد، و باز هم به وسيله همان سرهنگ عراقي محمد جاسم العزاوي نجات پيدا ميكند. و بالاخره با وساطت همان سرهنگ عراقي، به همراه 500 اسير معلول و پير و مريضي كه رژيم صدام يك جانبه و به مناسبت عيد قربان آزاد ميكند، او هم به كشور باز ميگردد.
اما اين بار به مدت 2 سال در زندان حفاظت اطلاعات اهواز به اتهام همكاري با بعثيها و شكنجه اسرا زنداني ميشود. و بالاخره در بعد از دو سال با ضمانت آزاد و بعد از بازگشت اسرا در سال 69 و آمدن مرحوم سيد مرحوم ابوترابي، و نوشتن نامهاي به برادران حفاظت اطلاعات، ملا صالح از تمام اتهامات تبرئه ميشود.
اما همچنان اين برچسب اتهام جاسوسي و خيانت به اسيران بر او ميماند، تا اينكه در سال87 با آمدن گروه آن 23 نفر اسيران نوجوان به منزلش ورق برميگردد، و كم كم هالهٔ خيانت از دور ملا صالح زدوده ميشود.
او امروز مردي خسته و تني بيمار و پروندهاي سفيد نزد خداوند دارد و زحماتش بر اسيراني كه او را ميشناسند پوشيده نيست.
او در واقع فرشتهاي نجات دهنده اسيران و همدمي در سايه براي آنها كه در استخبارات و عقبه اول اسير بودند نقش مهمي ايفا كرد، تا بهانهاي بزرگ براي ايستادگي و پايمردي آزادگان سرافراز ميهن اسلاميمان باشد.
به گزارش خبرگزاري فارس، ملاصالح قاري كه خاطرات تمام نشدنياش از دوران دفاع مقدس تا چندي ديگر در معرض نمايش در خواهد آمد، پنجشنبه شب در مراسم بزرگداشت حماسه ذوالفقاري آبادان، لوح يادبودي به نشانه ايستادگي و ايثار و شهامت را از دستان چند تن از پيشكسوتان خون و شهادت دريافت كرد، وي پس از دريافت اين جايزه به شكرانه فرياد عربي سر داد و گفت: "من المحيط الاطلسي اليخليجالفارسي لبيك يا خامنهاي".
انتهاي پيام/72013/ع20
شنبه 11 آبان 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]