واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: «سن پطرزبورگ» بیش از هر چیزی، فیلم پیمان قاسم خانی است و در درجه دوم ساخته بهروز افخمی. سایه سنگین پیمان قاسم خانی و برادرش در تکتک سکانسها و بهخصوص دیالوگهای دو پهلو و کنایی-که هم رنگ و بوی... یادداشتی بر فیلم كمدی «سن پطرزبورگ» ساخته بهروز افخمی چند صباحی هست عادت کردهایم به اینکه به خودمان بقبولانیم قرار نیست روی پرده سینماهای کشورمان فیلم قابل قبولی ببینیم. این بهخصوص در آثار اکران شده در دوره اکران پیشین-عید فطر-کاملا نمود داشت و به یکباره پنج فیلمی اکران شدند که هیچ یک آثار قابل قبول و حتی قابل ارزشگذاری نبودند! این روند البته گاهی با سکتههایی هم مواجه شده است، بهخصوص با نمایش آثاری چون «کیفر»، «هفت دقیقه تا پاییز» و... که با وجود نقصهای بعضا درشتشان لااقل آثار قابل تامل و متفکرانهای را به مخاطب عرضه كردهاند. این روند البته در سینمای کمدی این روزها به معنای واقعی کلمه فاجعه بار و رقتانگیز است و حتی عدهای از کارشناسان را مجبور به فاتحه خوانی برای سینمای کمدی ایران کرد! این سالها کمتر فیلم کمدی در این مملکت ساخته و عرضه شده که علاوه بر خوش رنگ و لعاب بودن و خنداندن تماشاگر لااقل مخاطب را به اندکی تفکر وادارند و حتی اگر چیزی به سلیقه مخاطب نمیافزایند، چیزی هم کم نکنند! در این میان در سال جاری اثری ساخته شد با نام «پسر آدم، دختر حوا»، به کارگردانی رامبد جوان، کمدین محبوب و خوشفکر این روزها که با وجود عدم بهرهگیری از فیلمنامه و مضمون به خصوصی، لااقل با آفرینش یک کمدی آبرومند و بامزه- حتی با طنز موقعیت و کلامی- هم بازخورد خوبی داشت و هم مخاطبان را با کمدی خوب آشنا کرد. در ادامه این روند چند روزی هست که اثری بر پرده سینماها نقش بسته که اکرانش را با وجود تمامی نقاط ضعف متعددی که دارد، باید به فال نیک گرفت. «سن پطرزبورگ»، فیلم جدید بهروز افخمی است. اثری از سازندهای صاحب فکر و خوش ذوق که پیش از این و با آثار قابل تامل و معتبری همچون «شوکران»، «گاوخونی» و «روز فرشته»، نامش را به عنوان یک کارگردان صاحب سبک سینمای معاصر ایران، به ثبت رسانده است. بهروز افخمی در «سن پطرزبورگ»، همانطور که خودخواسته و اعلام کرده، انگیزه اصلی خود را بر این گذاشته که اثری بسازد تا رنگ و بوی کمدیهای متفکرانه مهران مدیری را داشته باشد و خوشبختانه این تاثیرپذیری که گاهی برای بسیاری از فیلمها تبدیل به پاشنه آشیلی انکار ناپذیر میشد اینجا مبدل به اتفاقی قابل قبول گردیده است. اتفاقی که البته بیش از هر چیز، نیاز به یک نویسنده کمدی خوش فکر و موثر داشته و افخمی همین کار را انجام داده و به سراغ بهترین نویسنده کمدی این روزهای سینمای ما رفته است: پیمان قاسم خانی. افخمی برای رسیدن به نوع جدیدی از کمدی در سینمای ایران از دو حربه استفاده کرده: یکی از طنزهای کلامی که کاملا امضای پیمان قاسم خانی را بر پای خود دارند و دیگری، خلق موقعیتهای کمیک در دل موقعیتهایی که مخاطب توقع شوخی با آنها را ندارد و به نوعی خرق عادت محسوب میشود. فیلم داستان دو جوان آس و پاس را روایت میکند که با رخ دادن تصادفی راز گنجی را از پیرمردی روس تبار میشنوند و به دنبال آن ماجراهای بسیاری دامنشان را میگیرد. پیمان و مهراب قاسم خانی، بزرگترین محوریت داستان فیلم را بر همین وجه درام اثر استوار گردانیدهاند. کریم و فرشاد، آشکارا از دو قطب مختلف جامعهاند که با وجود تناقضهای اساسی موجود در کردارشان، در نقطهای به هم میرسند: شارلاتانیسم! قاسم خانی، همانند سایر نوشتههای خود، بر دیالوگهای کمیک تاکید بسیاری دارد و همین موجب شده فیلم یک ویژگی اساسا مهم داشته باشد که البته میتواند برای کارگردان مخرب باشد. «سن پطرزبورگ» بیش از هر چیزی، فیلم پیمان قاسم خانی است و در درجه دوم ساخته بهروز افخمی. سایه سنگین پیمان قاسم خانی و برادرش در تکتک سکانسها و بهخصوص دیالوگهای دو پهلو و کنایی-که هم رنگ و بوی آثار روشنفکرانه مدیری را دارند و هم طنز موقعیت رضا عطاران به شدت احساس میشود و این در جاهایی کار افخمی را کم رنگ میكند اما دلیل اینکه فیلم به همین دلیل دو قطبی بودن به اثری دوپاره تبدیل نشده، هماهنگ بودن ساختار خوش رنگ و لعاب فیلم با محوریت داستانی آن است. بهخصوص در لوکیشنهای بسته داخلی که از اعمال موکد شخصیتها- با بازی غیرمنتظره و بسیار خوب محسن تنابنده و حتی بیشتر از وی، خود پیمان قاسم خانی- گرفته تا کادر بندی و دکوپاژهای اغراق شده افخمی، همگی در به بار نشستن بار طنز و همچنین موقعیتهای دراماتیک اثر، مناسب جلوه میکنند و قابل قبولند. اما مشکل اینجاست که تم اصلی اثر-که گویی با نیم نگاهی به «گنج قارون» سیامك یاسمی نگاشته شده. و با وجود پتانسیلهای بسیار برای تبدیل شدن به یک داستان پرکشش، عملا از کمدی کلامی و موقعیت اثر جامانده و به عبارت دیگر تمام کشش خود را در حد همان ایده اولیه جذاب و مبدعانه-انتقال گنج سلطنتی تزار روس به جایی که به فکر احدی هم نرسیده: ایران و ماجراهای کریم و فرشاد برای رسیدن به آن-نگاه میدارد و در اجرا حتی با وجود تمهید جالب قرار دادن نریشن ناصر طهماسب روی تصاویر تاریخی مربوط به تاریخچه گنج که الحق اجرای بسیار خوب و هنرمندانهای، چه از جانب کارگردان و چه صداپیشه، دارد، چندان جا نیفتاده. این میتواند از یک سو به دلیل علاقه بیش از اندازه افخمی به مانور روی کمدی لحظهای باشد که موجب شده داستان اصلی کمرنگ شود و از یک سو میتواند به خاطر بداههپردازی بازیگران شکل گرفته باشد. به همه اینها اضافه کنید حضور شخصیت کاملا کلیشهای و نه چندان کارآمد امین حیایی را-که گویی دوست میدارد تا انتهای عمر همین تیپ داش مشدی و لات مسلک را حفظ کند و قصد تغییر ندارد- كه نه تنها کارکردی ندارد بلکه جاهایی به کلیت اثر لطماتی نیز وارد کرده. بهخصوص در چند سکانس بسیار کشدار کلیسا که حضور وی تنها برای پررنگ کردن قابلیتهای وی در عرضه میمیک و رفتارهای کمیک در فیلم تعبیه شده و هیچ نقش دیگری ندارد. اما بخشهایی که به بهروز افخمی مربوط میشود، امتیازات و نقاط ضعف مخصوص به خود را دارد. بزرگترین کامیابی افخمی در بخش اکت بازیگران بهدست آمده است. کافی است دقت کنید به زوج بهیادماندنی داستان، با بازی محسن تنابنده و پیمان قاسم خانی. بهروز افخمی با همین انتخاب هوشمندانه و البته سرشار از ریسک، به درآمدن بار طنز فیلم کمک شایانی کرده. اورسون ولز جایی گفته: نویسندگان اغلب بازیگران بزرگی هستند. این سخن گوهربار در فیلم جدید افخمی نمود فراوانی دارد. بازی دو بازیگر اصلی فیلم به دلیل درک بالای آنها از موقعیتهای طنز خلق شده، بسیار طبیعی و بامزه از کار در آمده و قطعا برگ برنده اصلی فیلم نیز همین بازی متفاوت زوج اصلی فیلم است. (هرچند که ممکن است به قیمت نفروختن فیلم تمام شود اما تجربه بسیار موفقی از کار در آمده.) بگذریم که بازی بهاره رهنما در یکی از نقشهای کلیدی اثر با وجود اینکه خیلی هم بد نیست اما متاسفانه برای مخاطب عام، کاملا کلیشه است و به هیچ عنوان حرف جدیدی برای ابراز ندارد. به اینها اضافه کنید ریتم بهشدت کند یک سوم پایانی داستان را که با وجود انواع و اقسام شوخیها کاملا حوصله سر بر از کار در آمده و بخصوص تدوین در این سکانسها به شدت توی ذوق میزند و قابل بحث نیست. پایانبندی کار نیز به شدت عجیب و غریب و نچسب از کار در آمده و حتی گرهگشایی کنایی اثر- یک شبه تزار شدن کریم! - نیز کمک شایانی به قابل قبول شدن پایانبندی اثر نکرده است. «سن پطرزبورگ» همچنین در عبور از برخی خط قرمزهای اساسی نیز پیشتاز است. پیمان قاسم خانی با استفاده از تجربیات بسیارش در عرصه نویسندگی، با عبوری هوشمندانه و کاملا ظریف و بدیع، چنان بازی با برخی نکات انجام میدهد که جالب توجه است. کافی است دقت کنید در سکانس بسیار خوب حضور دو شارلاتان داستان در خانه کتی. این بخش علاوه بر اینکه یکی از بهترین موقعیتهای کمدی بیست سال اخیر سینمای ایران را عرضه میکند یکی از جسورانهترین و قابل ریسکترین این تجربهها را نیز رقم میزند: بهخصوص شوخی در مورد جراح پروستات و دكتر پوست و.... قاسم خانی علاوه بر اجرای بسیار خوب خود در این صحنه، دیالوگها و موقعیت را یکی پس از دیگری و به قدری ظریف ردیف کرده و به نمایش گذاشته که بدون باج دادن به مخاطب، به شدت خندهدار و طبیعی از کار در آمدهاند. یا کافی است دقت کنید به خاطرات فرشاد از دوران حبس، با آن نورپردازی بینظیر صحنه، و ببینید که بهروز افخمی و تیم سازندهاش، از چه هوش سرشاری بهره میبرند! «سن پطرزبورگ» در نهایت و با وجود کاستیهای بسیاری که دارد اثر مفرح و جذابی است که سینمای کمدی بیرمق و کممایه این روزهای کشور ما به شدت کمبودش را احساس میکرد. هرچند که فیلم مناسبی برای تمام اعضای خانواده نیست! بهروز افخمی، با وجود فاصله بسیار میان آثاری چون «شوکران» با «سن پطرزبورگ»، نشان میدهد که رگ خواب تماشاگرانش، چه بینندگان خاص و چه عام را به خوبی میشناسد و این تنوع ژانر بسیار جالب، بیشک نقطه قوتی است در کارنامه هنری نسبتا پربار وی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 598]