واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: انسان آغازين از آن چه در جهان پيرامون خويش ميديد، پديدههاي دروني و ذهني و مايههاي آفرينش اسطورهاي و خدايان خويش را ميساخته است. همچنين انديشهها و آزمونهاي رواني خويش را با پديدههاي جهان ميآميخته و از اين طريق، فرايند خلق را آغاز كرده است. به همين شكل در كودكان نيز مهمترين شكل انديشه نمادين، تخيل است. شكل تخيلات ما در رؤيا يا بيداري تجلي مييابد و وجود بازيتخيلي يا تجسمي كه نقش آن در انديشه كودك اساسي است نشان ميدهد كه انديشه نمادين، منحصر به ناخودآگاه نيست. اشخاص و حوادث قصهها و اساطير علاوه بر نمايش ناخودآگاهي فرد، پديدههاي كهن را نشان ميدهند و به زبان رمز از وجوب و ضرورت پختگي و تجديد حيات دروني كه به يمن جذب ناخودآگاهي فردي و جمعي در شخصيت آدمي امكانپذير ميشود سخن ميگويند. افسانهها با بخش خودآگاهي ذهن آدمي مرتبط ميشوند و اميال و خواستههاي ضروري انسان را مطرح ميكنند و در عين حال بر اثر تداعي، مفاهيم نهفته در ضمير ناخودآگاه را به سطح آگاهي ميكشانند و باعث پيوند اين 2 ميشوند. اسطورهها و افسانهها با زبان اشارات و نمادها سخن ميگويند. پديدههاي رواني در محتواي افسانهها به شكل نماد تجسم مييابد و در نتيجه كارآيي ذهن افزايش مييابد.كليترين نمادها در افسانههاي عاميانه شكل ميگيرند. قصههايي كه به طور خلاصه از نقشهاي فريبكارانه براي نابودي و از ميان برداشتن ديگري و تعقيب و گريز قهرمانها به وجود ميآيند و از اين طريق، نكات پندآموز مورد نظر به كودك منتقل ميشود. به عنوان نمونه در قصه نمادين 3 خوك، خطري كه خوكها را تهديد ميكند از دنياي واقعي نشأت ميگيرد و گرگ نماد آن است، اما رهايي از آن به تدبير و هوشمندي فرد بستگي دارد. 3 بچه خوك ميخواهند خانه بسازند و در آن زندگي كنند.كوچكترين خوك خانه خويش را با بي دقتي و از ساقه علف خشك ميسازد. دومي تيرك به كار ميبرد. هر 2 لانههاي خود را سريع و با حداقل تلاش بنا ميكنند و در نتيجه باقي روز را به بازي ميگذرانند، اما خوك سوم و مسنترين آنها خانهاي از آجر ميسازد. گرگ كه قصد خوردن خوكها را دارد، خانه 2 خوك را ويران ميكند و آن2 را ميخورد پس از آن نزد خوك سوم ميرود و سعي ميكند او را بفريبد و از خانه بيرون آورد، اما موفق نميشود. پس سعي ميكند وارد خانه شود و بالاخره از دودكش به دورن آب جوش ميافتد و به غذاي پخته براي خوك تبديل ميشود. در اين داستان، خوكها با كنشهايي كه انجام ميدهند (نوع خانهاي كه ميسازند و علاقه شديد به بازي) نمادين ميشوند و گرگ نماد خطري است كه خوكها را تهديد ميكند، اما خوك سوم با تدبير و هوشمندي از اين خطر ميگريزد.افسانههاي كهن با شگردهاي خاصي كه ويژه آنهاست مخاطب را از دنياي مادي فراتر ميبرد و با جهان ناخودآگاه پيوند ميدهند. كليات و كليگويي دنياي افسانه را از واقعيت ملموس دور ميسازد و عروج ميدهد. فضاي حاكم بر اين قصهها (جادو، شانس و اقبال...) ذهن را با نيرويي فراتر مرتبط ميسازد و تخيل و واقعيت در هم ميآميزد.تمامي اين شگردها ساختاري را ميآفرينند كه با طرز فكر كودك و تجربه او از جهان منطبق است و مفاهيم انتزاعي و اساسي را به طور غير مستقيم و هماهنگ با ناخودآگاه مخاطب عرضه ميكند. افسانهها و اساطير با خلاقيت كودك رابطهاي مستقيم دارد و او را براي زندگي آماده ميسازند. بنابراين،داستانهاي كودكانه، براي كودكان، چيزي فراتر از سرگيري يا حتي راهي براي تشويق به مطالعهاند. اين قصهها با عميقترين لايههاي وجودي شخصيت كودك مرتبطند و انتخاب درست آنها، امري ضروري و حساس است. همشهری آنلاین
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 549]