تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 26 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مهدى امت من كسى است كه هنگام پر شدن زمين از بيداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1811316230




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

متن كامل سخنان پناهيان در حسينيه امام خميني(ره)برخي به دنبال ترويج فرهنگ جعلي انتقاد از علي‌بن‌ابيطالب(ع) در جامعه هستند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: متن كامل سخنان پناهيان در حسينيه امام خميني(ره)برخي به دنبال ترويج فرهنگ جعلي انتقاد از علي‌بن‌ابيطالب(ع) در جامعه هستند
خبرگزاري فارس: يك استاد حوزه با بيان اينكه بعضي‌ها به دنبال ترويج فرهنگ جعلي انتقاد از علي‌(ع) در جامعه هستند، گفت: وقتي عده‌اي مي‌آمدند از علي‌(ع) گله كنند رسول خدا(ص) گاهي اجازه نمي‌داد و مي‌فرمود مگر شما علي‌ را نمي‌شناسيد؟


به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاري فارس، حجت‌الاسلام و المسلمين عليرضا پناهيان با حضور در حسينيه امام خميني(ره) با بيان اينكه گاهي ميان حق و باطل را گرفتن، به انسان اعتبار مي‌دهد و كسي مانند ابوموسي اشعري با نه گفتن به علي (ع) و معاويه براي خود اعتبار كسب مي‌كرد، اظهار داشت: شايد حتي اين صفت اميرالمؤمنين(ع) كه به فكر اعتبار خود نبود، از برخي صفات مشهور ايشان برتر باشد.

در ادامه متن كامل اين سخنان را مي‌خوانيد:

يكي از نيازهاي انسان از نظر روحي در زندگي دنيا نياز به عزت و آبروست؛ يكي از دارايي‌هايي كه خداوند متعال بين بندگانش تقسيم مي‌كند؛ مثل مالي كه خدا مقدّر مي‌كند براي افراد، مثل برخي مواهب طبيعي كه در جسم آنها كه در كسي قدرت بدني، در كسي صداي زيبا، روي زيبا قرار مي‌دهد، يكي از همان ارزاقي كه خداوند متعال تقسيم مي‌كند آبرو و اعتبار اجتماعي است.

براي هر كسي هم در حدود خاص خودش در عين حال يكي از اموري كه محترم شمرده شده همين آبرو و عزت است و در دين ما اينقدر آبرو و اعتبار اجتماعي اهمّيت دارد كه پيامبر گرامي اسلام در حجةالوداع كه مجموعه‌اي از معارف دين را بيان فرمودند، در آن خطبه شريف درباره آبرو و اعتبار مؤمنين مي‌فرمايد «أيّها الناسُ، إنَّ دِماءَكُم و أموالَكُم و أعراضَكُم علَيكُم حَرامٌ، كَحُرمَةِ يَومِكُم هذا في شَهرِكُم هذا في بَلَدِكُم هذا»(ميزان الحكمه/ح ١٥٥٧٩ و تحف العقول/31) آبروي مؤمن مثل جان مؤمن مثل مال مؤمن حرمت دارد، مانند حرمتي كه خانه كعبه دارد مانند حرمتي كه ماه ذي‌الحجة الحرام دارد و بايد اين آبرو را حفظ كرد.

بعد آنجاست كه درباره حرمت غيبت بياني دارند(ادامه روايت: إنَّ اللّه َحَرَّمَ الغِيبَةَ كما حَرَّمَ المالَ و الدمَ) كه مي‌دانيد غيبت هم در واقع حفظ حرمت گنه‌كار است، چون اگر او گنه‌كار نباشد و شما پشت سرش حرف بزنيد كه مي‌شود تهمت.؛ بر فرض اينكه تازه گنه‌كار است، گناهي دارد، كاستي دارد، اگر پشت سرش حرف بزنيد مي‌شود غيبت و شما مي‌دانيد غيبت چقدر زشت است و اين زشتي نشان مي‌دهد چقدر مسئله آبرو و عزت ـ كه مي‌خواهيم از آن صحبت كنيم و در مورد نكته‌اي پيرامون آبرو با هم حرف بزنيم ـ مهم است.

*كسب اعتبار و آبرو، كار خوبي است ولي نبايد با «نيّت نامشروع» باشد/ تواضع به خدا، ريشۀ مهرباني با مردم

مقدمۀ ديگر اين است كه اين آبرو را چگونه بايد به دست آورد؟ طبيعي است بخشي از اين آبرو واقعاً دست خداست و خدا تقسيم مي‌كند و البته همه‌اش دست خداست، اما گاهي از اوقات مقدّر مي‌كند كه ما با اعمال‌مان «عوامل به دست آوردن آبرو» را فراهم بكنيم، گاهي هم بدون اعمال ما خدا آبرو عزّتي مي‌دهد و يا عليرغم همۀ اعمال ما نمي‌دهد.

منتها بعضي‌ها سعي مي‌كنند با نيّت غلطي آبرو و عزّت را به دست آورند، من اسمش را مي‌گذارم نيّت نامشروع؛ به اين معني كه از طُرُق غيرمخلصانه دنبال آبرو و اعتبار مي‌روند.

امام صادق(ع) در مورد روش و چگونگي كسب آبرو و اعتبار مي‌فرمايد «حُسْنُ‏ الْمُعَاشَرَةِ مَعَ‏ خَلْقِ‏ اللَّهِ تَعَالَى فِي‏ غَيْرِ مَعْصِيَةٍ مِنْ مَزِيدِ فَضْلِ اللَّهِ تَعَالَى عِنْدَ عَبْدِهِ»(مصباح الشريعه/ص147) اين فضل خداست كه به كسي توفيق حُسن معاشرت بدهد؛ حُسن معاشرت خيلي موجب اعتبار آدم مي‌شود ولي حالا ببينيد حضرت در كلامي كه به نقل از مصباح الشريعه هست چقدر زيبا و در اوج، ريشۀ زيباي اين حُسن معاشرتي كه عامل اعتبار است را بيان مي‌فرمايد.

مي‌فرمايد: «وَ مَنْ كَانَ خَاضِعاً لِلَّهِ فِي السِّرِّ كَانَ حَسَنَ الْمُعَاشَرَةِ فِي الْعَلَانِيَةِ» (همان) كسي كه در سرّ خودش نسبت به پروردگار خاضع باشد، خودبه‌خود در ظاهرش حُسن معاشرت با مردم خواهد داشت؛ اين آدم ديگر نياز ندارد ادا در بياورد براي مهربان بودن با ديگران كه آن وقت طبيعتاً نيّت‌هاي جاه‌طلبانه هم قاطي بشود؛ بعد مي‌فرمايد «فَعَاشِرِ الْخَلْقَ لِلَّهِ تَعَالَى» با مردم به خاطر خدا معاشرت بكن! با مردم مهربان باش بدان صاحبش بالا سرش هست؛ اگر يك بچه‌اي كه در كوچه ول باشد، اذيت بكند، ممكن است سرش داد بزني، اما وقتي بابايش بالا سرش باشد، اگر بخواهي بهش چيزي بگويي، يك كمي يواش‌تر مي‌گويي؛ مي‌گويي «كوچولو چرا اين كار را مي‌كني؟» نرم مي‌شوي.

اين خلق خدا صاحبشان بالاي سرشان هست؛ اگر آن سرّت متواضع به پروردگار باشد با مردم خوب رفتار مي‌كني نه اينكه خوب رفتار كني تا آبرو به دست بياوري.

البته در پيشگفتار عرض كردم كه آبرو چيز خوبي است، خدا ان‌شاءالله به همه‌تان آبرو و عزّت عنايت بفرمايد؛ تلاش براي آبرو لازم است اصلاً بايد حُسن معاشرت داشته باشي و يك كارهايي بكني مردم تو را بپسندند كسي از دوستان امام صادق(ع) داشت با ماهي مي‌رفت به سمت منزل، ماهي دستش گرفته بود، آقا فرمود اين چه وضعي است؟ گفت آقا جان شما فرموديد خوب است وقتي مرد به خانه مي‌رود، رزقي هم با دستان خودش براي خانواده ببرد، بچه‌ها ببينند دستش يك چيزي آورد؛ فرمود «بله، ولي ماهي بوي بد مي‌دهد اين را بگذار در كيسه‌اي كه وقتي كسي كه مي‌شناسند تو دوست ما هستي، از كنارت رد مي‌شود، نگويد «دوست امام صادق(ع) بوي بد مي‌دهد» حالا ديگر عطر زدن به جاي خودش محفوظ؛ آدم بايد تلاش بكند بنده «تلاش براي كسب آبرو» را در «حُسن معاشرت» خلاصه كردم و از بين آن همه احاديث و روايات در اين كلام شريف خدمت شما تقديم كردم.

منتها به چه دليل مي‌خواهي حُسن معاشرت داشته باشي؟ براي اينكه اعتبار به دست بياوري؟ اين كار، كار خوبي است ولي با نيّت نامشروع نباشد، با نيّت «اعتبار پيدا كردن از سر حُبّ جاه» نباشد حضرت در ادامۀ روايت مي‌فرمايد «وَ لَا تُعَاشِرْهُمْ لِنَصِيبِكَ لِأَمْرِ الدُّنْيَا وَ لِطَلَبِ الْجَاهِ وَ الرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ» معاشرت نكن با مردم به خاطر جاه‌طلبي.

اين هم يك بخش از مقدمه سخن كه همين آبرويي كه كسب آن خوب است، با نيّت نامشروع نرو سراغش؛ مي‌خواهي سراغش بروي، آن سرّت را به خدا متواضع كن، حُسن معاشرت گيرت مي‌آيد، اعتبار هم هر چه خدا مصلحت دانست بهت مي‌دهد زياد هم دنبال اين نباش كه اعتبار پيدا بكني، چون بقيۀ عرائض بنده در قطعات بعدي سخنراني، خطرات اين مسئله را گوشزد مي‌كند.

الان اگر من بگويم بياييد دعا كنيم خدا به ما اعتبار و آبرو ندهد، شما يك كمي تعجب مي‌كنيد كه اين چه دعايي است؟! اما آخرهاي بحث اگر اين دعا را بكنم كه نخواهم كرد، مي‌گويي آره خدا ندهد بهتر است؛ از بس خطرات دارد.

حب جاه و اعتبار اجتماعي، نفاق را در دل مي‌روياند

پس در درجۀ اول با نيّت نامشروع دنبال آبرو نرويم؛ پيامبر گرامي اسلام(ص) مي‌فرمايد: «حُبُّ الْجَاهِ‏ وَ الْمَالِ يُنْبِتُ النِّفَاقَ فِي الْقَلْبِ كَمَا يُنْبِتُ الْمَاءُ الْبَقْل»( مجموعة ورام ج‏1 ص256) مي‌فرمايد چگونه آب بريزي در زميني كه دانه درش باشد، اين دانه رشد مي‌كند دانۀ نفاق هم در دل هست و «حُب جاه» آبي است كه به اين دانه مي‌دهي، و نفاق رشد مي‌كند.

طرف دوست دارد اعتبار پيدا كند كم كم آقا منافق شدند؛ آقا اين منافق بودنت ديگر از كجا در آمد؟ همان حُب اعتبارِ آب داده به بذر نفاق، نفاق رشد كرده، آن وقت حالا مدام بنشين دعا كن خدايا ما را جزو منافقين مبادا قرار بدهي! آن وقت خدا مي‌فرمايد خب حالا تو حُب جاه را گرفتي توي مشتت ول نمي‌كني، مرتب دعا مي‌كني منافق نشوي، دين خدمت بكني... خب اين را ول كن!

بعضي‌ها با «روش نامشروع» به دنبال كسب اعتبار هستند/ خدا لعنت كند اعتباري را كه از ميانۀ حق و باطل گرفتن، به دست آيد

حُبّ جاه و اعتبار آب مي‌دهد به بذر نفاق، اين حُب جاه نيّت نامشروع براي به دست آوردن اعتبار است، اين يك مقدمه. جزو دوم مقدمه اين است كه بعضي‌ها از «راه نامشروع» مي‌روند دنبال اعتبار مي‌گردند، نه «نيّت نامشروع». عملشان هم نامشروع است، چگونه است؟ با بصيرتي كه در بين جوان‌ها و جامعه هست، يك كُد بدهيم بس است.

براي اينكه آدم از راه نامشروع مال به دست نياورد بايد چه كار كند؟ بايد معامله صحيح انجام بدهد. از راه نامشروع آبرو به دست آوردن يعني چه؟ بسياري از مواقع ميانه‌گيري بين حق و باطل به آدم اعتبار مي‌دهد، اي خدا لعنت كند اعتباري را كه آدم به واسطۀ ميانۀ حق و باطل گرفتن در جامعه پيدا كند.

يك وقت دو تا مؤمن با هم اختلاف دارند ميانه‌شان را بگيري اشكالي ندارد، يك وقت يك خانواده‌اي يك زن و شوهري با هم دعوا كردند ميانه‌شان را بگيري اشكال ندارد، يك وقت دو تا از بچه‌هايت هستند ميانه‌شان را بگيري اشكالي ندارد، اما يك وقت علي‌ابن‌ابي‌طالب و معاويه است، آنجا ابوموسي اشعري با «نه معاويه -نه علي» گفتن اعتبار كسب كرد اعتبار نداشت اما اعتبار به دست آورد.

ابوموسي اشعري، با ميانۀ علي و معاويه را گرفتن، اعتبار كسب كرد و با اصرار مردم حكم شد/مي‌گفتند: ابوموسي اشعري آدم متعادل و عاقلي است

مردم از جنگ خسته شدند، خواستند نماينده براي مذاكره تحميلي معرفي كنند، ابوموسي اشعري را تحميل كردند به اميرالمؤمنين(ع)، اين ابوموسي اشعري از كجا اعتبار پيدا كرد؟ از اينجا كه گفتند «آخه مي‌داني ابوموسي اشعري آدم متعادلي است» نفرين همه ملائكه خدا بر كسي كه تعادل را در ميانه حق و باطل گرفتن ترجمه مي‌كند، اين هم خودش يك اعتباري دارد؛ شما يك جايي حقي مظلوم واقع شد زياد خودت را نكش براي حق، ببين چه اعتباري پيدا مي‌كني مي‌گويند طرف عاقل است محتاط است، معتدل است.

به اين شيوه اعتبار كسب كردن، اعتبار كسب كردن به شيوۀ نامشروع است كه بايد مواظب باشيم هيچ وقت دنبال اعتبارهايي از اين دست نباشيم در زندگي فردي و اجتماعي مثال زياد مي‌شود زد.

بعضي‌ها به دنبال «اعتبار نامشروع» هستند/يكي از مصاديق اعتبار نامشروع اعتبار يافتن نزد كافرين است

يك اعتباريابي ديگر هم هست كه اصلاً خود اعتبار نامشروع است حالا يكي مي‌خواهد بين مردم معتبر بشود از طريق نامشروع، يعني طرفداري نكردن تامّ از حق و عليه باطل محكم نايستادن؛ مي‌خواهد بين مردم اعتبار به دست بياورد، اعتبار نامشروع نيست طريقش نامشروع است، در مورد اول نيّتش نامشروع بوده به معناي غيراخلاقي.

بعضي وقت‌ها اصلاً اعتبارِ نامشروع است خداوند متعال در قرآن گاهي از اوقات تندترين برخوردها را با اين تيپ افراد دارد، اعتبار نامشروع ديگر كدام است؟ الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»(نساء/139) بعضي‌ها را مي‌بيني با كافرها ميانۀ خوبي دارند، خدا مي‌فرمايد مي‌روي سراغ آنها مؤمنين را ول مي‌كني؟ مي‌خواهي اعتبار و عزّت پيش كافرها پيدا كني؟ آنها تأييدت كنند؟

خدا شاهد است كسي اگر ته دلش ديد خوشحال شد از اينكه كافران تاييدش كردند. ـ كافران معاند علي‌القاعده منظور هست ديگر نه كافر جاهل. مي‌گويد «آقا يك كسي هست در يك كشوري كه دين ديگري دارد من را دوست دارد – به خاطر اخلاق و رفتار - حالا من باهاش دعوا بكنم كه از من بدش بيايد؟» عوام را نمي‌گوييم طبيعتاً، ديگر بحث براي همه شما بزرگواران معلوم است.

بعضي‌ها دوست دارند پيش صهيونيست‌ها اعتبار پيدا كنند اگر كسي ديد ته دلش اين نهادهاي بين‌المللي تحت سلطه استكبار تأييدش كردند، خوشحال شد، بنده جهنم را بهش مژده مي‌دهم مگر كرم خدا شامل حالش بشود كه هيچ وقت نمي‌توانيم از كرم خدا نااميد بشويم.

اين هم ديگر يك سبكي است كه الان الحمدلله كمتر هست نه در جامعه ما اصلاً در جهان اسلام آبرو و حيثيتي براي نهادهاي بين‌المللي استكباري نمانده كه مثلاً كسي را تأييد كنند عزّتي باشد برايش، اين اين بيداري و بصيرت ديگر خودش از علائم فرج است ان‌شاءالله.

عزيز شدن پيش كافرين، در نظر افراد منافق خيلي شيرين است

ولي بايد دقت كرد ما ممكن است هر كدام‌مان در زندگي‌هايمان با اين مسائل مواجه شويم؛ شما شايد صفاي باطن داريد نمي‌توانيد مزّۀ عزيز شدن پيش كافرها را درك كنيد؛ براي منافق‌ها اين مزّه شيرين‌تر از مزّۀ عزيز شدن پيش مؤمنان است نمي‌دانيد چه خوراكي است؟ مي‌كُشد، كور مي‌كند بعضي‌ها را، مست مي‌كند، جزو مسكرات بايد حرام اعلام بشود الحمدلله شماها درك نمي‌كنيد.

آن اسير نوجواني كه آمده بود ـ حالا قديمي‌ها يادشان است ـ پايش هم قطع بود، آن خبرنگار خارجي آمد باهاش مصاحبه كند، در اوج اسارت برگشت گفت «من مصاحبه نمي‌كنم، يك چادر سرت كن! يك چيزي روي سرت بينداز!» مجبور شد رفت يك چيزي سرش انداخت بابا اين بچه اگر يك ذرّه دوست داشت پيش اين عملۀ كفار اين‌جوري رفتار نمي‌كرد، مثلاً مي‌گفت بگذار به يك بهانه‌اي جذبش كنم اينقدر محكم نمي‌ايستاد اين نمونه‌اي از اسراي ماست.

از طرف همۀ هنرمندان، از مسلمانان جهان عذرخواهي مي‌كنم كه اين اسوه را به جهان اسلام معرفي نكرده‌اند

سيد اسراي ما هم كه مرحوم آقاي ابوترابي بزرگوار رضوان‌الله تعالي‌عليه، سيد آزادگان، آن حماسه را آفريد. از صليب سرخ آمدند گفتند «در اردوگاه شما را شكنجه‌تان مي‌كنند يا نه؟» همه به آقا سيد نگاه كردند، آقا سيد جواب نمي‌دهد، مأمور صليب سرخ گفت: «آقا شما را شكنجه مي‌كنند يا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستيد» آقا سيد جواب نمي‌دهد. پس شما را شكنجه نمي‌كنند؟ آقا سيد جواب نداد، اين آقا رفت نوشت اينجا خبري از شكنجه نيست. فرمانده پادگان آقاي ابوترابي را برد در اتاق، گفت: «تو از ما نمي‌ترسي، تو بيشتر از همه كتك خوردي ـ آقا پسر ايشان به بنده مي‌فرمودند من جاي ميخ‌هايي كه در شكنجه‌ها بهش زده بودند را در سر پدرم ديدم ـ تو چرا به اينها نگفتي كه ما تو را شكنجه مي‌كنيم و همه را مي‌زنيم؟»

آقاي ابوترابي برگشت و گفت «ما دو تا مؤمن هستيم با هم درگير شديم، آنها كافر هستند، دو تا مؤمن هيچ وقت شكايت پيش كافرها نمي‌برند» مي‌گويد اين فرمانده كلاهش را زد زمين گفت من نوكر تو هستم بعثي را كشيد پايين، اينقدر براي كافرها ارزش قائل نبود ـ من مي‌گويم كافرها شما بگو نهادهاي استكباري ـ اصلاً تو كي هستي آمدي به داد من برسي؟

من از طرف همه كارگردانان ارجمند از ملّت شريف ايران، از مسلمانان جهان عذرخواهي مي‌كنم كه تا حالا اين اسوۀ جهان اسلام را به جهان اسلام معرفي نكردند عذرخواهي كه ديگر چيزي نيست انتقاد كه نيست، عذرخواهي مي‌كنم.

معرفي كنند تا مردم جهان اسلام بفهمند امام (ره)چه سربازهايي تربيت كرده تا اين همه عناد الكي كه دشمن‌ها مي‌خواهند عليه ايران اسلامي در دل عوام مسلمان بيندازند با همين اسوه بر طرف بشود، تا بفهمند چه‌جوري بايد جلوي استكبار بايستند.

البته من به جوان‌ها مي‌گويم، كافرها كه چه عرض كنم آدم بدها مسخره مي‌كنند. گاهي آنها مسخره‌ات مي‌كنند و تو مجبور هستي براي اينكه مسخره‌ات نكنند از حق كوتاه بيايي؛ يك جوري تيكه بهت مي‌اندازند مجبور هستي رفتارت را متعادل كني كلمه متعادل در اين بحث يعني متعادل بين حق و باطل زياد هم طرف حق را نگير ضايع است، از آبرويت مايه نگذار!

از ما سؤال خواهد شد كه آبرو و اعتبار خود را در چه راهي خرج كرده‌ايم

امام صادق(ع) مي‌فرمايند «يُسْأَلُ الْمَرْءُ عَنْ‏ جَاهِهِ‏ كَمَا يُسْأَلُ عَنْ‏ مَالِهِ»(مستدرك الوسائل/ج12/ص429) يكي از سؤال‌هاي روز قيامت اين است كه خب آبرومند ما به تو آبرو داديم، آن شب خودت دعا كردي آبرو به من بده، آبرويت را كجا خرج كردي؟ براي كي آبرويت را دادي؟ مال بهت مي‌دهيم زكات مي‌گيريم، جان مي‌دهيم زكات مي‌گيريم، مي‌فرمايد بيماري زكات جسم است (امام صادق-ع: العِلَلُ زكاةُ الأبدانِ؛ تحف‌العقول/381)، انفاق مي‌كني زكات مال است، آبرو داري رد كن بيايد ببينم زكاتش را بده بعضي‌ها برايشان جان دادن راحت‌تر از آبرو دادن است.

خدا روز قيامت مي‌فرمايد «جَعَلْتُ لَكَ جَاهاً، فَهَلْ نَصَرْتَ بِهِ مَظْلُوماً أَوْ قَمَعْتَ بِهِ ظَالِماً أَوْ أَغَثْتَ بِهِ مَكْرُوباً» (همان) ما به تو آبرو و اعتبار داديم آيا با آبرو و اعتبار خودت از يك مظلومي دفاع كردي؟ ريش گرو گذاشتي؟ گفتي عيبي ندارد يك كمي آبروي ما بريزد اما بگذار اين مظلوم نجات پيدا كند؟ جلوي ظالمي ايستادي از اعتبار خودت استفاده كردي؟ دل يك دلشكسته‌اي را نجات دادي؟

اصلاً خيلي از اوقات اگر آبرو در راه خدا صرف بشود، كار به جهاد اموال و انفس هم نمي‌رسد؛ داستاني دارد اعتبار خرج كردن اين جوان‌ها هنوز زياد توي باغ اعتبار اجتماعي نرفتند بله اعتبار گروهي دارند، اعتبار بين آن رفقايشان لذا يك وقت فكر نكنند خيلي بچه‌هاي مخلصي هستند، باشد ان‌شاءالله امتحان مي‌شويد بعد ان‌شاءالله امتحان‌ها را هم پيروز بشوي. فعلاً ما كنار گود نشستيم مي‌گوييم لنگش كن، زياد درد اعتباردارها را نمي‌فهميم كه اعتبار خرج كردن گاهي چقدر سخت است.

روايت‌ها زياد است؛ يك روايت توبيخي كه دل‌هايمان بترسد را بيان مي‌كنم؛ امام صادق(ع) مي‌فرمايد «مَنْ‏ تَرَكَ‏ حَاجَةً لِأَخِيهِ‏ الْمُؤْمِنِ» كسي كه حاجت برادر دينيش را ترك كند، «وَ لَمْ يَقْضِهَا لَهُ مِنْ مَالِهِ وَ جَاهِهِ وَ يَدِهِ وَ رِجْلِهِ‏ وَ لِسَانِهِ» و به هر طريقي كه مي‌تواند، كه يكي آبرو است، از طريق آبروي خودش كمك نكند به برادر ديني خود، چه مي‌شود؟ اگر يك كسي آبروي خود را براي برادر دينيش خرج نكند چه اتفاقي مي‌افتد؟

امام صادق(ع) مي‌فرمايد مي‌داني چه اتفاقي مي‌افتد؟ «أَوْجَبَ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ ثَلَاثَ حَوَائِجَ لِرَجُلٍ مُنَافِقٍ يَكِيدُهُ فِيهَا وَ لَا يَأْجُرُهُ اللَّهُ عَلَيْهَا»(اعلام الدين/254) يك حاجت مؤمن را رد كردي، خدا تو را گير يك منافق مي‌اندازد، مجبور مي‌شوي آبرويت را براي سه تا حاجت آن منافق خرج كني، آخرش هم بهت نارو مي‌زند و پيش خدا هم اجر نداري آبرويت هم رفته.

اين كه تو شنيدي گناه يك دانه چوب دارد، اين همه جا نيست، يك جاهايي بعضي از گناه‌ها را خدا حساب مي‌رسد، مؤمن دوست من است، بنا بوده برايش آبرو بدهي ندادي، خب حالا حالت را مي‌گيرم آبرو جمع بكند براي چي؟ راحت دعا مي‌كني مي‌گويي خدايا به من آبرو و اعتبار بده! مي‌داني بعدش بايد خرجش كني؟ البته دعاي شما مستجاب است و البته ان‌شاءالله شما مي‌توانيد اين آبرو و اعتبار را خرج بكني، اينقدر آدم‌هاي مخلصي بودند كه تا وقتي اعتباري پيدا نكردند اين خلوصشان ادامه داشته ولي وقتي اعتباري پيدا شد ديگر دست دست كردند كه چقدرش را در راه خدا خرج بكنند.

داستان نيش عقرب و كسي كه فقط به خاطر رودربايستي و آبروداري، از سلمان دفاع نكرد

مي‌خواهيد يك داستان برايتان بگويم؟ دو نفر را آوردند پيش اميرالمؤمنين علي(ع) يكيشون را مار نيش زده بود يكيشون را عقرب از درد به خودشان مي‌پيچيدند؛ در مستدرك الوسائل نقل شده اين داستان، چون هر جا نقل مي‌كنيم دوستان مي‌گويند آقا اين آدرسش كجاست حضرت براي هر دو توضيحاتي دادند من در مورد آن كسي كه عقرب زده بود داستانش را عرض كنم.

آقا فرمودند كه نمي‌ميرند اينها، درد مي‌كشند اما نه مرگشان فرا رسيده نه از درد نجات پيدا مي‌كنند برويد چند وقت ديگر درست مي‌شوند، بعد از دو ماه كه اينها در شدّت بيماري به خودشان مي‌پيچيدند، آوردنشان پيش حضرت، حضرت به آن كسي كه عقرب زده بودش فرمود مي‌داني حكمتش چي بوده اين عقرب تو را زده؟ گفت آقا نمي‌دانم ولي دارم بيچاره مي‌شوم مردم مي‌گفتند ديگر اينها مي‌ميرند آقا مي‌فرمود نمي‌ميرند و نمردند ولي درد سختي كشيدند دو ماه.

حضرت فرمودند كه يادت هست در يك جلسه‌اي «تَذْكُرُ يَوْمَ‏ غَمَزَ عَلَى‏ سَلْمَانَ‏ الْفَارِسِيِ‏ فُلَانٌ» يادت هست فلاني يك تيكه‌اي به سلمان فارسي انداخت «وَ طَعَنَ عَلَيْهِ لِمُوَالاتِهِ لَنَا» به خاطر اينكه سلمان دوست ماست يك طعنه‌اي زد، يك تيكه‌اي بهش انداخت تو رد نكردي، حرفي نزدي، دفاع نكردي از سلمان و توضيح اميرالمؤمنين نيز اين بود:

«فَلَمْ يَمْنَعْكَ مِنَ الرَّدِّ وَ الِاسْتِخْفَافِ بِهِ خَوْفٌ عَلَى نَفْسِكَ وَ لَا عَلَى أَهْلِكَ وَ لَا عَلَى وُلْدِكَ وَ مَالِكَ» اگر حرفي مي‌زدي و از سلمان دفاع مي‌كردي، نه مالت ضرر مي‌خورد نه جانت ضرر مي‌خورد نه بچه‌هايت را مي‌كُشتند، هيچيت نمي‌شد، «أَكْثَرَ مِنْ أَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَهُ فَلِذَلِكَ أَصَابَك‏» (مستدرك الوسائل/ج12/ص336) فقط رودربايستي كردي، گفتي حالا ضايع است يك چيزي بگوييم، رفيق‌مان است، ميانه‌مان به هم مي‌ريزد.

سلمانِ من را، دوستِ من را در جلسه‌اي كه تو نشستي تيكه بهش انداختند، لال شدي نگاه كردي؟ خدا مأمور كرد اين عقرب تو را بگزد دو ماه از درد به خودت بپيچي تا مرتبه ديگر اگر كسي به دوستان و اولياي ما حرف بي‌خودي زد، جلويش بايستي خواستي آبروي خودت را پيش رفيقت حفظ بكني، آبروي سلمان را حفظ نكردي آنهم در يك جلسه دو نفره!

نشستي در تاكسي يكي تيكه‌اي مي‌اندازد مي‌بيند گوشه خيابان اين‌جوري يك دفعه‌اي حرف نامربوط مي‌زند، چرا جوابش را نمي‌دهيد؟ فقط مي‌تواني به من بگويي آقا در شهر تهران حالا عقرب كجا پيدا مي‌شود؟ بنده هم عرض مي‌كنم اگر پيدا نشد، جمع مي‌شود اينها در خاك قبر، ان‌شاءالله به سلامتي عقرب درماني ... ؛ بالاخره دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.

طوري از «وليِ خدا» دفاع كنيم كه كسي جرأت نكند در نزد ما به او بي‌احترامي كند

خدايا! نيش عقرب‌هايي كه در اثر سكوت ما، در اثر حُبّ جاه ما، در اثر دفاع نكردن ما از وليّ خودت براي ما واجب شده، بر ما ببخش، آن نيش عقرب‌ها را به ما نزن! ان شاءالله كه شما هيچ وقت ساكت نبودي مگر كسي جرأت مي‌كند پيش تو به وليّ خدا بي‌احترامي كند؟ بگذار در فاميل همه بشناسندت نه اينكه بد برخورد كني و جسارت كني، نه با منطق مي‌ايستي آبروي سخن غلط را مي‌بري؛ مي‌گويي چرا حرف ظالمانه مي‌زني؟ حالا طرف بهت بگويد ما كه كسي نيستيم، اينجا بگذار گفت‌وگويمان را بكنيم بگو كسي نيست يعني چه؟ كسي هست، حرف بي‌ربط زديد.

قرباني كردن آبرو در راه خدا، در زندگي فردي يكي از تكليف‌هايي است كه بدنۀ جامعه را شبيه قله‌هاي نوري مي‌كند كه كوهستاني از آن مؤمنين «كالجبل الراسخ» تحويل آقا امام زمان(ع) مي‌دهد و آنوقت حضرت تشريف‌فرما مي‌شوند چرا نيايند؟ ديگر من اگر بخواهم از داستان‌هاي اولياي خدا بگويم بايد همين‌جوري در اين زمينه زياد بحث بكنيم.

در خصوص همين «چرا نيايند؟» حضرت آيت‌الله العظمي بهجت رضوان خدا بر او باد مگر نمي‌فرمودند اگر چند هزار نفر ما آدم حسابي بشويم چرا حضرت نيايد؟» خب شاخصه‌هاي آدم حسابي چيست؟ همين‌هاست.

حضرت امام رضوان‌الله تعالي‌عليه آن وقت‌هايي كه اطلاعيه مي‌نوشتند، از همان اوائل انقلاب خيلي زياد شده بود اطلاعيه‌هايشان، ديگر شده بودند يك رجل سياسي، يك روحاني فاضلي از تهران به ايشان نامه نوشت كه «آقا شما مرجع هستيد؛ آخه مرجع اينقدر ديگر قاطي نمي‌شود با مسائل سياسي، شما هر روز داريد اطلاعيه مي‌دهيد و بيانيه مي‌دهيد و اينها» امام(ره) فرمودند من كسي نيستم كه دنبال اعتبار مرجعيت و اين حرف‌ها باشم، بعد از آن وظائفم صرف نظر بكنم(درس‌هايي از امام(ره)- شجاعت و پايداري، ص23) بعضي از رفقا رسماً، از سر دلسوزي به بندۀ طلبه‌اي كه اصلاً هيچ‌جا حساب نمي‌شوم مي‌گويند «اصلاً اينقدر سياسي نباش، خوب نيست براي اعتبارت» من اصلاً نمي‌دانم اين اعتبار چي هست؟ آن وقت امام(ره) به آن عظمت اين حرف‌ها را گوش بدهد؟!

«نترسيدن از سرزنش ديگران» در دفاع از حق، ويژگي قوم مقدمه‌ساز ظهور

ان‌شاءالله ما با اين آيه كريمه از قيد اعتبارها بتوانيم بگذريم رمز عبور از اين اعتبارها اين است؛ نيمه دوم سخن را خدمت شما عرض بكنم كه رنج‌هايي است كه در دل تاريخ است و بعد درس‌هاي بزرگي كه بايد بگيريم.

با اين آيه كريمه خودمان را عبور بدهيم از اين مهلكه در ذيل آيه‌اي از سوره مائده، علامه طباطبايي رضوان‌الله‌تعالي‌عليه براساس روايات مي‌فرمايد اين آيه مال آخر الزمان ايراني‌هاست.

در اين آيه خداوند متعال مي‌فرمايد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء»(مائده/54) آيه هم با توجه به آيات قبلي خلاصه معنايش اين مي‌شود اي مؤمنين اگر خوب پاي دين نايستيد «مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ»، اگر خوب از دين دفاع نكنيد، من قوم ديگري را جاي شما مي‌آورم، من آنها را دوست دارم، آنها من را دوست دارند، آنها به مؤمنين متواضع هستند، اگر كسي پيش‌شان به سلمان تيكه بياندازد آتش مي‌گيرند ـ نه اينكه كسي را آتش بزنند آتش مي‌گيرند ـ و با منطق برخورد مي‌كنند و بعد «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ» مقابل كافرين محكم هستند، دنبال آبرو و عزّت پيش آنها نيستند تلاش مي‌كنند در راه خدا.

همه اين ويژگي‌ها را دارند، در حالي كه «لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ» آخر داشتن اين ويژگي‌ها بدون اين صفت آخري هنر نيست مجاهده مي‌كنند در راه خدا، اين صفات را دارند در حالي كه از سرزنش نمي‌ترسند آخه ماها گاهي از اوقات خيلي زرنگ تشريف داريم مي‌گوييم اگر از نظر اعتبار اجتماعي بد نمي‌شود ما هم حاضر هستيم جهاد بكنيم، ما هم حاضر هستيم هر كاري بكنيم اگر همراه موج باشد، بله، برويم حاضر هستيم. نه! اگر خواستي آدم خوبي بشوي بايد اعتبارت را بگذاري كنار يعني مجبور مي‌شوي بگذاري كنار داستانش را در نيمه دوم سخن عرض مي‌كنم.

همه آنهايي كه نشسته بودند، گفتند آقا يا رسول‌الله اين قوم قوم ماست؟ آن يكي گفت قوم ماست؟ ديگري گفت قوم ماست؟ سلمان ساكت نشسته بود، فرمود: اين قوم قوم سلمان فارسي است (تفسير نورالثقلين/ج1/ص641)

«سَوْفَ» آمده، ايراني‌هاي مقدمه‌ساز ظهور ان‌شاءالله مصداق اين آيه هستند «لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ» از بي‌اعتبار شدن به خاطر دفاع از حق نترس! عزّت را خدا مي‌دهد، هر كسي ترسيده، خدا يك جوري بي‌آبرويش كرده، نترس! فاطميه است.

آغاز مصائب فاطميه آنجا بود كه آبروداران مدينه، براي دفاع از حق از آبروي خود خرج نكردند

مصائب فاطميه از كجا آغاز شد؟ هنوز درِ خانه آتش نگرفته بود(بنا بر نقلي) كه فاطمه زهرا(س) آمد از علي(ع) دفاع كند، ديد مردم نمي‌گيرند، رفت مسجد از فدك خودش دفاع كند. گفت ديگر اين كه محل مناقشه نيست، از اينجا شروع مي‌كنيم.

خطبه قرّاء را قرائت فرمودند كه حتماً شنيديد. سخنراني كردند كه چرا حق من را گرفتيد؟ در اين خطبه، حضرت بعد از آن مقدمه طولاني و نوراني، راوي مي‌گويد: «ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ الْأَنْصَارِ» رويشان را كردند از آن رئيس جلسه به سمت انصار «فَقَالَتْ‏: يَا مَعْشَرَ النَّقِيبَةِ وَ أَعْضَادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَة الْإِسْلَامِ» آي رؤسا! آي آبرودارها! آي اعضاد اين امت اسلامي، آي ياوران دين، «مَا هَذِهِ الْغَمِيزَةُ فِي حَقِّي؟ وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلَامَتِي؟»(احتجاج طبرسي/1/102)‏ اين چيست چشم‌پوشي مي‌كنيد از حقِ من؟ چرا كوتاه مي‌آييد؟ چرا داد مي‌زنم، كمكم نمي‌كنيد؟

بقيه خطبه را فارسي برايتان بخوانم: شما آبرو پيدا كرديد، شما الان همه‌تان يك داد بزنيد، حق دختر پيغمبر را مي‌گيريد بهش مي‌دهيد، چرا از آبرويتان مايه نمي‌گذاريد؟ حضرت زهرا سلام الله عليها صدا مي‌زد آي نخبه‌ها چرا شما وقتي فرياد مي‌زنم كمك نمي‌كنيد؟ «تَأْتِيكُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِيثُونَ» صداي ضجه به گوش شما مي‌رسد، اما به فرياد نمي‌رسيد! «وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفَاحِ مَعْرُوفُونَ بِالْخَيْرِ وَ الصَّلَاحِ وَ النُّخْبَةُ الَّتِي انْتُخِبَتْ»(همان منبع) شما نخبه‌هايي هستيد كه به خير و صلاح مشهور هستيد، شما كساني هستيد كه ... ؛ چرا ساكتيد؟ نوشته انصار همه سرهايشان را پايين انداختند. هيچ كس سرش را بلند نكرد، آرام آرام اشك مي‌ريختند.

اگر آبرودارها آبرو خرج كرده بودند، مادرتان پهلويش ضربت نمي‌خورد!

دلشان مي‌سوخت براي دختر پيغمبر اما كمك نكردند. آن كسي كه فدك را گرفت، اوضاع را كه اين‌جوري ديد جرأت پيدا كرد. خطاب به فاطمۀ زهرا(س) گفت: «من كه به تنهايي اين فدك را نگرفتم، تو با اين مردم مواجه هستي. من به كمك اين مردم فدك را گرفتم، هر چه اين مردم بگويند. وقتي فهميدند آن‌جوري كه فاطمه از مردم، انصار و نخبه‌ها انتظار دارد، زمينه اجتماعي نيست و به درخواستش پاسخ نمي‌دهند، هيزم برداشتند آمدند درِ خانه علي را هم آتش زدند. آبرودارها آبرو خرج نكردند. بگذاريد يك جمله روضه بخوانم. مادرتان فاطمه بازو خرج كرد؛ آبرودارها آبرو خرج كرده بودند مادرتان پهلويش ضربت نمي‌خورد.

امام حسين(ع) به نخبگان: چرا از اعتبار و آبروي خود براي دفاع از حق خرج نمي‌كنيد؟/ نخبگان آبرو خرج نكردند، سر امام حسين(ع) بر نيزه رفت/حسين(ع) از اعتبار خودش خرج كرد

برويم كربلا، از كربلا برايتان بگويم: «ثُمَ‏ أَنْتُمْ‏ أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَيْرِ مَذْكُورَةٌ وَ بِالنَّصِيحَةِ مَعْرُوفَةٌ»(تحف العقول/237) كلمات را مي‌بينيد، خيلي شباهت دارد با كلمات خطبه حضرت زهرا(س). اين كلمات كيست دارد بيان مي‌شود؟ اباعبدالله‌الحسين(ع) در صحراي منا، دو سال قبل از مرگ معاويه و آغاز خلافت يزيد سخنراني قرّائي كردند، هفتصد نفر از صحابه و تابعين جمع شده بودند، فرمودند: آبرودارهاً چرا از آبرويتان خرج نمي‌كنيد؟

بعد فرمودند: مردم به شما احترام مي‌گذارند، براي چي مردم به شما احترام مي‌گذارند؟ «أَلَيْسَ كُلُّ ذَلِكَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا يُرْجَى عِنْدَكُمْ مِنَ الْقِيَامِ بِحَقِّ اللَّهِ»(مگر نه اين است كه همۀ اين اعتبار و احترام، بدان خاطر بوده كه مردم از شما توقع قيام به حق دارند) آيا اين نيست كه آبرو را پيدا كرديد كه يك روزي در راه خدا صرفش كنيد؟ در كلماتي بعدي مي‌فرمايد: «وَ لَا فِي مَنْزِلَتِكُمْ تَعْمَلُونَ» اين منزلتي كه شما داريد، در حدّش عمل نمي‌كنيد. اعتبارتان را گرفتيد داريد خرج مي‌كنيد فقط براي امنيت خودتان، اعتبارتان را براي خدمت به خلق خرج نمي‌كنيد. سخنان اباعبدالله‌الحسين را مردم گوش نكردند سر مطهر اباعبدالله‌الحسين(ع) به نيزه‌ها رفت، گفت من از اعتبار خودم استفاده مي‌كنم ...

علي(ع) بيشترين آبرو را در راه خدا خرج كرد

تا اينجا سخنراني بنده بود در محضر شريف عزيز دلمان، علما، همۀ شما خوبان، از اينجا مي‌خواهم روضه بخوانم، اين روضه است، اينهايي كه مي‌خواهم بگويم؛ حالا شما يك كمي مثبت حرف بزنيد دل ما شاد بشود، دل ما خنك بشود، همه‌اش نهيب و ترس بود. كمي از اينهايي كه آبرو در راه دين خرج كردن بگوييد دلمان شاد بشود الگو بگيريم، اميد پيدا كنيم.

چه كسي بيشترين خرج اعتبار و آبرو را در راه خدا داشت در تاريخ اسلام؟ اميرالمؤمنين(ع)، يعسوب الدّين، حيدر كرار، علي‌ابن‌ابي‌طالب كه آنچنان پاي ركاب پيامبر اكرم(ص) فداكاري كرد، يك ذرّه به فكر اعتبار خودش بين مردم و يك ذرّه به فكر اعتبار خودش بعد از رسول خدا(ص) نبود و شايد اين برجسته‌ترين صفت اميرالمؤمنين علي(ع) باشد، اين صفت شايد حتي از برخي صفات مشهور علي‌ابن‌ابي‌طالب مثل عدالت برتر باشد. نه اينكه عدالت ارزش ندارد، ارزش دارد ارزش بالا هم دارد ولي خيلي‌ها هستند عدالت را محدود به اعتبار مي‌كنند.

علي‌ابن‌ابي‌طالب(ع) محدود به اعتبار نبود، يا علي شما يك جوري داري حرف پيغمبر را مي‌گويي چشم، مردم عصباني مي‌شوند؛ يك جوري مي‌گويي «يا رسول‌الله چشم»،... خب مردم‌داري هم بكن آخر يك كمي هم هواي مردم را داشته باش! اين مردم بعد از پيغمبر با تو چه خواهند كرد؟ اينها روضه‌هاي ماست. آن وقت آن جوانِ من مي‌آيد به من مي‌گويد كه آخه در مدينه هيچ كس نبود بيايد از علي دفاع بكند؟! اصلاً انگار... لااله‌الاالله... يا علي تو بعد از پيغمبر نمي‌خواهي زندگي كني؟ كار را داري به كجا مي‌رساني؟

بعضي‌ها به دنبال ترويج فرهنگ جعلي انتقاد از علي‌‌بن‌ابيطالب(ع) در جامعه هستند

نحوه رفتار علي‌ابن‌ابي‌طالب، نمونه‌اش را عرض كنم؛ بعد از اينكه از يمن داشتند برمي‌گشتند يك مقداري علي‌ابن‌ابي‌طالب از لشكر خودش غافل شد، غنائم را تقسيم كردند و بعضي از لباس‌ها را پوشيدند خب اين غنيمت است بايد تقسيم بشود اينها هم يك مقدارش را پوشيدند. زحمت كشيدند تا يمن آمدند. آقا آمد يك نگاه كرد فرمود چيست غنائم را تقسيم مي‌كنيد؟ قبل از اينكه به پيغمبر برسيم غنائم تقسيم كرديد؟

گفتند: آقا بالاخره پيغمبر يك كمي كم و زياد همين‌ها را مي‌خواهد به ما بدهد ديگر، كوتاه بيا! فرمود: نه وقتي رسيديم به پيغمبر بعداً. الان لباس‌ها را در بياوريد لباس‌ها را از تن اينها در آورد، همه‌شان از دست علي‌ابن‌ابي‌طالب(ع) عصباني شدند، آقا وقتي كه آمدند پيش پيامبر همه شكايت مي‌كردند از علي‌ابن‌ابي‌طالب(ع). پيامبر اكرم(ص) منادي را فرستاد برويد ندا بدهيد در جامعه: «ارْفَعُوا أَلْسِنَتَكُمْ‏ عَنْ‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ خَشِنٌ‏ فِي‏ ذَاتِ‏ اللَّهِ‏ غَيْرُ مُدَاهِنٍ فِي دِينِهِ فَكُفُّوا عَنْ ذِكْرِه‏»(كشف الغمه/ج1/ص236) زبان‌هايتان را ببُريد، در جاي ديگري مي‌فرمود «لَا تَشْكُوا عَلِيّاً؛ شكايت نكنيد از علي‌ابن‌ابي‌طالب»(مناقب/2/210) بعضي‌ها دنبال ترويج فرهنگ جعلي انتقاد از علي‌ابن‌ابي‌طالب در جامعه هستند.

فرمود ساكت بشويد اينقدر عليه علي(ع) حرف نزنيد. مي‌آمدند گله كنند از علي‌ابن‌ابي‌طالب(ع) اصلاً آقا گاهي اجازه نمي‌داد. مي‌فرمود: چرا گله مي‌كنيد از علي‌ابن‌ابي‌طالب؟ مگر شما نمي‌شناسيد علي‌ابن‌ابي‌طالب را؟ در اين سخن مي‌فرمايد: علي‌ابن‌ابي‌طالب در راه خدا خشونت به خرج مي‌دهد، خشونت معقول ـ برندارند اين كلمه را ببرند ازش سوء استفاده كنند ـ محكم مي‌ايستاد.

علي جانم يك مقدار مراقب اعتبار خودت باش! بيشتر رفيق داشته باشي، يك كمي يك گوشه‌اي به يكي كوتاه بيا، اينها را نگه دار براي آينده، اي علي‌اي كه آينده نگه نداشتي براي خودت....

اين علي را در آبرو دادن در راه خدا الگو كنيد براي خودتان. من ديگر كلمات فاطمه زهرا را نخوانم «مَا الَّذِي‏ نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ ع» چرا كينه ابالحسن را به دل گرفتند؟ «نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ‏ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ» از شمشير تيز علي‌ابن‌ابي‌طالب كينه به دل گرفتند؟ جمله بعدي را عجيب است گوش كنيد، علي خيلي كم از جان خودش دفاع مي‌كرد، شهادت‌طلب بود، كينه‌اش را به دل مي‌گرفتند، چون لو مي‌داد بقيه را؛ بقيه حاضر نبودند اينقدر مايه بگذارند، آبرو و حيثيتشان مي‌رفت.

«وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّه»(احتجاج طبرسي/1/108) آن سختگيري‌هايي كه در راه خدا دارد، در زيارت‌نامه اميرالمؤمنين(ع) اين جمله هست، جمله اختصاصي اميرالمؤمنين(ع) است: «وَ بَذَلَ‏ نَفْسَهُ‏ فِي‏ مَرْضَاتِ‏ رَسُولِكَ‏ وَ جَعَلَهَا وَقْفاً عَلَى طَاعَتِه»

خدايا امشب ثواب زيارت نجف اشرف مضجع نوراني اميرالمؤمنين را به ما عنايت كن! نورش را به ما عنايت كن! به خاطر همين يك جمله. چون مطمئن هستم در اثر گفت‌وگو براي اين جمله، فاطمه زهرا(س) در بين اين همۀ اشك‌ها و گريه‌ها يك لبخند روي لب‌هايش مي‌آيد امشب... از علي من سخن گفتيد جانِ خودش را در رضايت رسول خدا داد «وَ جَعَلَهَا» جان خودش را وقف كرد براي اطاعت از رسول.

دومين شخصيتي كه بيشترين آبرو را در راه اسلام داد، فاطمه(س) بود/ زبان حال پيغمبر به علي(ع)

كلمات من به پايان رسيد روضه نهايي بنده. خب شخصيت دومي كه آبروي خودش را در راه اسلام داد و در اين موضوع عظمت بي‌نظيري دارند كيست؟ فاطمه زهرا(س). بعد از پيغمبر تمام اعتبار پيغمبر هديه شده به فاطمه زهرا. به خدا مي‌توانست فاطمه زهرا مثل ملكه‌اي در جهان اسلام با اشاره‌اش جهان اسلام را زير و رو كند. نه كسي درِ خانۀ فاطمه را آتش بزند، كه هر روز مردم گُل بياورند درِ خانۀ فاطمه زهرا. به خدا فاطمه عزّتي داشت كه مي‌توانست همچين كه وارد مسجد بشود، تمام مردها مقابلش قيام كنند.

اي تنها يادگار پيغمبر، چه كنيم همه آبرويش را در چادر خاكي جمع كرد به پاي علي ريخت. آدم آبرو بدهد علامتي هم مگر باقي مي‌گذارد؟ آبرو دادن فاطمه علامتي هم روي صورتش باقي گذاشت براي روز قيامت تا مدال افتخارش باشد اين صورت كبود من آبرويي است كه براي علي دادم.

زبان حال... زبان حال پيغمبر را برايتان بخوانم، زبان حال يك ظرفيتي است براي ما روضه‌خوان‌ها اينقدر مي‌شود درش حكمت و عرفان ريخت كه حدّ و حساب ندارد. ديدي مي‌گويند زبان حال امام حسين(ع) در وداع با زينب كبري(س)، زبان حال ابالفضل العباس(ع) خطاب به ... ؛ اين زبان حال بايد خيلي با حكمت باشد.

بنده اين زبان حال را تقديم مي‌كنم به محضر آقا امام زمان: هي علي فداكاري مي‌كرد، آبرو مي‌داد، همه هستي‌اش را مي‌داد براي پيغمبر، پيغمبر هي نگاهش مي‌كرد، زبان حالش اين بود علي جبران مي‌كنم، علي جبران مي‌كنم؛ تو همۀ هستي‌ات را دادي من هم همه هستي‌ام را برايت مي‌دهم علي. فاطمه تمام وجود من است، فاطمه را برايت مي‌دهم ....

انتهاي پيام/

يکشنبه|ا|10|ا|ارديبهشت|ا|1391





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن