واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: يادبود فرمانده مظلوم تيپ 10سيدالشهداء از منم منم زدن بعضي فرماندهان ميناليد
جام جم آنلاين: آنهايي كه حاج كاظم رو بعد از خيبر ديدند يادشان هست كه حاجي خيلي شكسته شده بود. داغ ابراهيم همت، مرتضي سلمان طرقي، حمزه دولابي، احمدساربان نژاد و رحمت الله كُرد، داشت كاظم رو از پا درميآورد.
مهم نيست چه كسي موسس تيپ بوده و بعد چه كسي فرمانده شده و بعد چه كسي تيپ رو به توانمندي عملياتي رسونده. اين براي بازي هاي ماها مهمه نه براي اون نازنينان به عرش سفر كرده.
امام عزيز فرمودند اگر همه پيامبران خدا رو يكجا جمع كنند هيچ اختلافي بينشان نيست، چرا كه همه اونها يك مبداء و يك مقصد رو نشان ميدهند و آن هم خداست. اين حرف حكيمانه در مورد فرماندهان عزيز ما كه پيرو پيامبران هستند هم در جنگ مصداق داشت. شهيد محسن وزوايي عاشق شهيد علي موحد دانش و شهيد حاج كاظم رستگار بود.
شهيد موحد، مخلص وزوايي و رستگار بود و شهيد رستگار وارث هر دو. غربت ارثيه فرماندهان تهرونه و از غرباي فرماندهان تهرون شهيد رستگار و شهيد موحد هستند.ميگويند حاج كاظم رستگار به خاطر اعتراض به روش اداره جنگ از سوي بعضي از فرماندهان رده بالاي سپاه مغضوب شد؛ اين ظاهرقضيه است. اما اين حقير كه بعد از عمليات خيبر بارها پاي درد دل شهيد رستگار بودم و الان هم اون صداي بم و پر طنينش تو گوشم هست و بعد از 27 سال دارم مرور ميكنم، فهميدم كه رستگار از كبريايي بعضي از فرماندهان جنگ به ستوه اومده بود. از منم منم زدن بعضي ها ميناليد. اما من و امثال من چون ديدمون به اندازه ديدن نوك بيني يمان هم نبود به او حق نميداديم.
زمانه چرخيد و ديديم در يكي دوسال پيش اين كبريايي كار دستشون داد. اين منم زدن از چشم مردم انداختشون. حالا زوده امثال من و ما بفهميم، حاج كاظم چه كرده.
شهيد رستگار در زمان خودش سرآمد فرماندهان عملياتي تهران بود و تمام رزمندگان تيپ 10 سيدالشهداء(ع) و لشگر 27 محمدرسول الله(ص) اون رو يك اسطوره جنگ ميدونستن. حتي دشمن هم اين رو فهميده بود. هركجا مي فهميد فرمانده ميدان رزم، حاج كاظم رستگاره با همه توان ميومد. اينرو همه شنيدند. وقتي تعريف ميكنند از شهادت دلاورمرد خيبر، شهيد حاج محمد ابراهيم همت در جزيره مجنون محاله از تموم شدن نيروها و قرض گرفتن نيرو از قاسم سليماني عزيز نگن. اما هيچكس از آنچه كه بر رستگار در خيبر گذشت چيزي نميگه. فقط ميگويند رستگار اعتراض داشت به نحوه اداره جنگ، آخه اگر اونا هم جاي رستگار بودند و سه روز پاتك جنون آميز دشمن رو كه خودشون گزارش دادن چقدر توپ وخمپاره از آسمان باريد تجربه ميكردند و در حد عملياتي تيپ سيدالشهداء(ع) بدنهاي زير شني هاي تانك له شده رو ميديدند تاب نميآوردند.
اونايي كه كاظم رو قبل از خيبر ديده بودند به ياد ميآورند كه بعد از خيبر حاجي خيلي شكسته شده بود. داغ ابراهيم همت، مرتضي سلمان طرقي، حمزه دولابي، احمدساربان نژاد و رحمت الله كُرد و پيكر نيروهايش كه از تنها دخترش براش عزيزتر بودند و بدنهاشون داخل مجنون و طلاييه مانده بود، داشت كاظم رو از پا درميآورد. يك جا كه چند تا همدل پيدا ميكرد غصهاش سرباز ميكرد و شايد در چند كلام اول چشمهاش پر از اشك ميشد.
الان بعد از 24 سال از جنگ فرماندهاي رده بالاي جنگ مطرح ميكنند كه تصميم گيري در مورد عمليات، جمعي بود و بايد فرماندهان قانع ميشدند و اگر قانع نميشدند يگانهاشون رو درگير نميكردند واين از آزادمنشي فرماندهان بود.
آيا اين رفتار در مورد حاج كاظم صدق نميكرد؟ فقط مخصوص احمد كاظمي و حسين خرازي بود؟
بعد عمليات خيبر با همه انتقادهايي كه كاظم در رابطه با نحوه اداره جنگ داشت، اما پا از ركاب نكشيد و آمادگي كامل تيپ سيدالشهداء(ع) در خرداد و تيرماه 63 براي عمليات در هور و آوردن همه توانش در گرماي تابستان جنوب در موقعيت شهيد موحد در سه راه جفير، گواه سرسپردگي اين فرمانده دلير و مطيع است.
شهيد كاظم در نيمه دوم سال 63 همين توانمندي را به پادگان ابوذر كشاند كه دشمن خيال نكند كاظم رستگار سست شده. توهين هاي هرشبه راديو عراق كه توسط دشمن بعثي اداره ميشد به اين فرمانده دلير نشان از ضربه موثر تيپ سيدالشهداء(ع) به فرماندهي شهيد كاظم برپيكر پوسيده اش بود.
اين مطلب بر سر زبانها بود كه هركجا ميدان رزم دست كاظم است سپاه سوم و ماهر عبدالرشيد هماورد ميدان است. اما اين سرباز پاكباخته امام خميني(ره) زير همه اين مشكلات قد خم نكرد. محرم سال 1362 قبل از اينكه گردانهاي تيپ سيدالشهداء(ع) به پادگان ابوذر بيايند، واحد اطلاعات عمليات و تخريب در سرآبگرم سرپل ذهاب براي شناسايي منطقه عمليات مستقر بودند و شهيد رستگار آمد براي سرزدن به بچه ها؛ در حسينيه بچه هاي تخريب واطلاعات به امامت خود حاجي نماز مغرب و عشاء رو خوانديم و بعد از نماز حاجي ديد جمع بچه ها جمعِ، از غصه هاش گفت. نه براي اينكه دلها رو خالي كنه بلكه به بچه هاي تخريب و اطلاعات بگه چقدر كار مهمه.
محرم سال 63 سال عقده گشايي حاج كاظم رستگاربود. او بارها به ما گفته بود كه همه غصه ها رو بايد برد سرزمين كربلا و روز عاشورا و براي كوهي از غصه و درد ناله كرد. حاج كاظم ميگفت مگر ما از بي بي زينب(س) كمتريم كه كمك كرد به امامش و وظيفه حمل شهدا را بدوش كشيد و نگذاشت بدنهاي نازنينشون در ميدان بمانند. ما چرا رفيقامون رو رو زمين رها كرديم و جونمون رو برداشتيم و در رفتيم؟ اينها همه مصيبت و روضه كاظم رستگار بود. شايد شبهاي محرم حاج كاظم به يك مجلس روضه قانع نبود . او دنبال روضه ميگشت و از هر ساختمون هر گردان و واحدي صداي يا حسين ميومد او پاش سست ميشد و براي غربت امامش ضجه ميزد.
يقين دارم آنقدر او التماس به امام حسين (ع) كرد تا برگه شهادتش امضاء شد. او دوست داشت كه سربلند بميره. حاج كاظم وارث بحق دوستش علي موحد بود. او هم مورد بي مهري واقع شد. تيپ رو تحويل داد اما به جنگ و جبهه پشت نكرد.
بچه هاي جنگ يادشونه حماسه آمدن علي موحد از تهران و تسخير تپه 112 در عمليات والفجريك در حاليكه هيچ مسووليتي نداشت و باز رسيدن علي موحد براي فتح قله هاي حاج عمران كه از آنجا علي موحد عروج كرد.
علي موحد وقتي شهيد شد فرمانده تيپ سيدالشهداء(ع) نبود، بلكه سرباز بي ادعاي امامش بود و كاظم هم همينگونه بود و همينگونه رفت. امام عزيزش گفته بود مرگ بدون هياهو اوج تقرب به خداست. اينها همه قطره اي بود از اقيانوس معرفت بسيجي شهيد حاج كاظم نجفي رستگار. مهم نيست او سرتيپه و يا سرلشگر، مهم اينه كه او كاظم بود و كاظم غيظ كرد و رستگار شد. پس سلام بر او و بر روزي كه به دنيا آمد و بر 24 بهار بعد كه بربال ملايك نشست و بر روزي كه بر انگيخته خواهد شد و بر ماست كه ياد و نام او را پاس بداريم.
شهيد رستگار و رستگارها نيازمند ما نيستند ما به اونها نياز داريم.به قول اون شاعر:
مادح خورشيد مداح خود است
حاج كاظم همه جا غريبه حتي تو خانه اش! شهرري خانه حاج كاظم رستگاره اما به غير از چند عكس روي پل عابر پياده نامي از كاظم نيست.
مرحوم شيخ رجبعلي خياط سالهاست كه تو شهر ما در جوار عالم اهل بيت شيخ صدوق رحمه الله عليه مدفون است وكسي يادش نميكرد اما يه صاحب منصب و صاحب نام براش كتاب نوشت والحمد لله شهره آسمانيان كه بود اهل زمين هم از او سراغي گرفتند.
اي كاش يك نفر هم برا كاظم از اين كارها ميكرد. اين حرف من را حمل بر نادانيم بگذاريد، كه اي كاش دوستان حاج كاظم وزير يا وكيل يا استاندار و يا شهردار و يا دكتر و يا سرداربودند. اما دوستان و همرزمان كاظم در انزوا دارن مستهلك ميشوند. عباس قهرودي، اسماعيل معروفي و...
يك درد دل براي پدر بچه هاي تيپ سيدالشهداء(ع) حاج علي كه پدر عزيز و چهره ماندگار يكبار هم سراغ بچه هات رو بگير...
نيروي تخريب چي حاج كاظم: جعفر طهماسبي/فارس
سه|ا|شنبه|ا|23|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]