تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):راستى عزّت است و نادانى ذلّت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833407450




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در گذشت دکتر سید جعفر شهیدی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان:  در گذشت دکتر سید جعفر شهیدی
دکتر شهیدی
عاشورا از نگاه دکتر شهیدی عزاداری از نگاه شهیدی  به گزارش تبیان از خبر گزاری خیمه، دکتر سیدجعفر شهیدی، استاد زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر تاریخ، ساعت 10 صبح روز 23 دی ماه در پی تحمل رنج بیماری، در منزل دخترش درگذشت. سیدجعفر شهیدی فرزند سیدمحمد سجادی كه از دانشمندان و مفاخر بزرگ ادبی ایران به‌شمار می‌رفت، در سال 1306 هجری شمسی در شهر بروجرد به دنیا آمد. وی دوران تحصیل ابتدائی و اندكی از متوسطه را در بروجرد و سپس ادامه آن را در تهران بسامان رسانید. شهیدی قبلا بنام سجادی معروف بود كه بعدها تغییر شهرت داده و با نام شهیدی در مراكز علمی و دانشگاهی شهرت پیدا كرد. وی چند سالی را در عوالم طلبگی در قم سپری و محضر آیت‌الله بروجردی و بسیاری از مراجع و بزرگان دینی را درك كرده بود. برخورد با شادروان محمد معین باب آشنائی و معرفی وی را به حضور استاد علامه، مرحوم دهخدا فراهم كرد و بعد از تشكیل سازمان لغت‌نامه دهخدا، معاونت سازمان رابه‌عهده گرفت. اخذ درجه دكتری با امتیاز والا و استادی دانشكده ادبیات در فاصله سال‌های 1340 به بعد جزو مرحله دوم زندگانی استاد شهیدی بود. بعد از مرگ مرحوم معین، شهیدی مسئولیت اداره سازمان لغت نامه دهخدا را بر عهده گرفت. او در زمینه های ادب عرب و فارسی استادی بنام بود و درك محضر و مجالست با استادانی نظیر بدیع الزمان فروزانفر، دهخدا، جلال همائی و محمد معین اعتبار علمی و معنوی او را دو چندان كرد. دکتر شهیدی عزاداری برای امام حسین (ع) مختص شیعیان و مسلمانان نمی دانست و می گفت : « امروزه حتی افراد غیر مسلمان نیز در این گونه مراسم شركت می كنند. كسانی كه به این حادثه علاقمند هستند و تحقیق می كنند، حسابشان از كسانی كه به عنوان فیض و ثواب بردن در مجالس عزاداری - كه به شكل های مختلفی همچون سینه زدن، زنجیر زدن، روضه خوانی، و ... انجام می گیرد - شركت می كنند، جدا است . تألیفات و مقالات علمی و ادبی این استاد بزرگ فراوان است كه از جمله آنان می‌شود به این آثار اشاره كرد:زندگینامه ابوذر غفاری، انقلاب بزرگ، زندگی حضرت سجاد (ع)، زندگانی حضرت فاطمه (س)، زینب (س) شیرزن كربلا، محدودیت در اسلام، جنایتكاران چه می‌اندیشند، تصحیح و حاشیه بر كتاب دره نادره، میرزا محمد خان استر آبادی كه از نثرهای مصنوع متكلف است و تعلیقات شهیدی بر آن و بررسی دقائق و مشكلات تنها با خامه قدرتمند وی توانست مقبولیت عامه پیدا كند. شهیدی تا پیش از بیماری‌اش در مقطع دكتری ادبیات فارسی چند ساعتی را به افاضه علمی مشغول بود و بقیه اوقات را در سازمان لغت‌نامه دهخدا به نظارت و مدیریت سپری می‌كرد. عاشورا از نگاه دکتر شهیدیدکتر شهیدی در کتابی به نام "قیام حسین" به طرح نظرات خود در این مورد می پردازد. شهیدی در تحلیل این واقعه خود را با سه سوال روبه رو می بیند. ماجرا برای چه اتفاق افتاد؟ چگونه توانست که اتفاق بیفتد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ او برای پاسخ به این سوالات به تاریخ رجوع می کند و با تحلیل جامعه شناسانه و مردم شناسانه سعی می کند تا نوری بر حقایق واقعه بیفکند. ولی پیچیدگی ماجرا در آن جاست که قدیمی ترین سند مکتوب با زمان حادثه دو قرن فاصله دارد.اوبیشتر بر منابع قرن سوم تا پنجم استناد کرده است و سعی کرده است تا از دل نزدیک ترین منابع موجود راز واقعه را جستجو کند. اولین سوال پرسش از علت واقعه است.حسین چرا قیام کرد؟ شهیدی در مواجهه با این سوال چندان قلمی نمی زند و فقط یک فصل را به آن اختصاص می دهد اما به شیوایی بیان می کند که حسین در پاسخ دعوت های مردم کوفه و توضیح علل قیام فقط می گفت که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده اند و بر هر فرد آزاده ای است که مفسده ای چون دید اگر توان داشت اصلاح کند و چون نامه های مردم کوفه را دید به قیام دست زد.پس به نوعی می توان گفت که حسین برای احیای دین از دست رفته قیام کرد.او برای حکومت و کسب سلطه سیاسی قیام نکرد،برای او مهم ارزش های دینی است نه کسب حکومت.او اگر انگیزه سیاسی داشت فرصت های بسیاری برای او مهیا بود تا حتی پیروز شود. مثلا روزی ابن زیاد حاکم کوفه به دیدار یکی از اهالی کوفه می رود صاحب خانه مسلم را پنهانی خبر می کند تا در خانه او به کمین حاکم کوفه نشیند و کار او را بسازد. مسلم در خانه پنهان می شود و ابن زیاد به تنهایی وارد خانه می شود ولی مسلم از مخفی گاه خارج نمی شود و ابن زیاد از خطر می جهد.صاحب خانه از مسلم دلیل تعللش را می پرسد،مسلم می گوید یاد حدیثی از پیامبر افتادم که"مسلمان کسی را با ترور نمی کشد"_وای از مسلمانی ما یک روز به صورت زنجیره ای و وحشیانه ترور می کنیم،یک روز در مهمانی خلق خدا بمب می گذاریم و یک روز مردمان عادی را دراز می کنیم و با ا...اکبر به رگبارشان می بندیم "جای آن است که خون موج زند در دل لعل، زین تغابن که خزف می شکند بازارش"_از این دست وقایع در جریان حادثه بسیار است و تنها چیزی که در آن دیده می شود پایمردی و ایستادگی بر ارزش ها و احیای آن هاست نه محاسبه سود و زیان و دست و پا زدن در کوچه رد و قبول حکومت و سیاست ورزی های مزورانه.اما ماجرا نکته مهمتری هم دارد و تحلیل آن نباید فقط در دایره بیان علت آن باشد. سوال مهمتر آن است که جامعه آن روز چگونه می توان پسر پیغمبرشان را بکشد؟"چرا مردم این سرزمین های پهناور و پر جمعیت حالت تماشاگر صحنه را بر خود گرفتند؟"چه شد که حسین کشته شد و بانگ مرغی هم برنخاست؟ اولین شورش پس از این ماجرا مربوط به دو سال بعد است، آن هم در مدینه که ربطی به خون خواهی حسین نداشت، بلکه به دلیل آن بود که مردم مدینه رفتند و یزید را دیدند که کیست و چه می کند.حال شاید پاسخ داده شود که چون حسین بیعت نکرد کشته شد.اما بیعت نکردن هم در اسلام سابقه داشت ولی جرمش کشتن نبود،علی تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد،پسر عمر هم با علی بیعت نکرد و...ولی هیچ کس کشته نشد.پس چه شد که این بار گناه بیعت نکردن به کیفر قتل مجازات شد؟مگر قرآن،قتل نفس را حرام نکرده بود؟برای پاسخ به این سوالات باید تغییر و تحول جامعه آن روز را نسبت به جامعه پیامبر سنجید.باید دید پس از پیامبر بر سر جامعه اش چه آمد که نوه او را چنین کشتند. شهیدی دگردیسی جامعه بعد از پیامبر را در دو نکته مهم خلاصه می کند. او با دیدی جامعه شناسانه،به این نکته اشاره می کند که عصبیت عقیدتی جامعه صدر اسلام به سمت عصبیت تیره ای و نژادی می چرخد_واژه عصبیت در کتاب شهیدی نیست و ما آن را از ابن خلدون برای توضیح مقصود شهیدی وام گرفته ایم_عصبیت شهیدی دگردیسی جامعه بعد از پیامبر را در دو نکته مهم خلاصه می کند.او با دیدی جامعه شناسانه،به این نکته اشاره می کند که عصبیت عقیدتی جامعه صدر اسلام به سمت عصبیت تیره ای و نژادی می چرخد به معنای تعهد و تعصب بر امری است.در زمان جاهلیت فرزندان بادیه بر قوم و نژاد و نسب خود فخر می فروختند و برای آن می جنگیدند و برای آن شعر می سرودند و بر آن عشق می ورزیدند. اما اسلام این تعهد و تعصب بر نژاد را برانداخت و به جای آن عقیده را نشاند.دیگر مسلمانان با هم برادر بودند و مسلمانی مایه افتخار.برای اسلام می جنگیدند و به آن عشق می ورزیدند.اما درست روز مرگ پیامبر،جامعه حرکت آرام و خزنده خود را به سوی عصبیت جاهلیت آغاز کرد.در این روز ابوبکر از برای مسابقه قدرت،اعلام کرد که"امیر باید از قریش باشد".معنی این سخن این بود که"آنچه اسلام و قرآن برای آن ارزش قائل بود یعنی _تقوی_لا اقل به کار زمامداری مسلمانان نمی آمد."پس از حکومت معاویه امیری از قریش به امیری از بنی امیه تغییر یافت و حکومت در آن ها موروثی شد.درست مانند قبایل جاهلیت که فرزند ارشد رئیس قبیله،حاکم بعدی بود. این تغییر عصبیت عقیدتی به عصبیت نژادی، در جریان جنگ ها هم خود را نشان داد. در جنگ جمل علی(ع) را کوفیان حامی بودند که اکثریت آن ها یمانیان بودند و عایشه را اکثریت مضریان همراه بود. در جنگ صفین قریش در برابر یمانیان ایستادند.اکثریت کوفه به این خاطر با علی همراه شدند که عقیده داشتند بنی امیه به دنبال برتری تیره خود بر دیگر طوایف است.در جنگ خوارج،یمانیان هم دو تیره شدند و عثمانیان در صف خوارج ایستادند و علویان در سپاه علی.به نوعی در در بطن این صف آرایی ها می توانیم همان کینه های قبیله ای و نژادی را ببینیم و بفهمیم که جهاد که در اسلام به منزله یک تکامل عقیدتی مطرح بود،دوباره به همان جنگ و خونریزی قبیله ای تبدیل گشت. وی چند سالی را در عوالم طلبگی در قم سپری و محضر آیت‌الله بروجردی و بسیاری از مراجع و بزرگان دینی را درك كرده بود. برخورد با شادروان محمد معین باب آشنائی و معرفی وی را به حضور استاد علامه، مرحوم دهخدا فراهم كرد و بعد از تشكیل سازمان لغت‌نامه دهخدا، معاونت سازمان رابه‌عهده گرفت. قبیله همدان مقابل عک، یا قبیله کنده در برابر مذجح، قحطانیان در برابر عدنانیان و حال امویان در برابر هاشمیان دیگر عصبیت عقیدتی در میان مردمان رنگ باخته بود_هر چند علی در خطابه هایش سعی بسیار کرد تا حتی عصبیت عقیدتی را به مرحله عصبیت انسانی تعالی دهد،اما جامعه حتی از عصبیت عقیدتی هم عقب تر نشست_و واقعه کربلا را باید از این دریچه دید.وقتی حسین از مردمی که آماده کشتن او بودند،پرسید که "من از شما کسی را نکشتم،دین خدا را دگرگون نکرده ام،پس چرا مرا می کشید؟"در پاسخ گفتند"به خاطر بغضی که از پدرت در دل داریم.".برای درک این چرخش به سوی جاهلیتی که پسر را به جای پدر مجازات می کند و به صورت قبیله ای کین خواهی می کند این واقعه گویاست. به هنگام فتح مکه،عباس عموی پیامبر، ابوسفیان را یافت تا او را به پیش محمد (ص)برد وبرای او امان گیرد.ابوسفیان چون سربازان اسلام را دید به عباس گفت"پادشاهی برادر زاده ات بزرگ شده است"عباس به او نهیب زد که "پادشاهی نه، شکوه پیامبری!"حال از زبان یزید نوه ابو سفیان در پنجاه سال بعد از این جریان،دوباره چیزی مشابه می شنویم که چون خبر قتل حسین به او رسید،فی البداهه شعری سرود به این مضمون" نه وحی ای بوده است نه آسمانی نه خدایی نه پیامبری،بنی هاشم به دنبال سروری بوده است و بس."آری می بینید که چگونه مسلمانان عصبیت جاهلانه را در خود دگردیسی دوم جامعه مربوط به رشد ثروت جامعه است.دیگر "رغبت به مال اندوزی"در جامعه چنان بالا ست که هیچ کس نمی خواهد تا با حرکت و قیام، گوشه ای از ثروت و جاه و مقام خود را از دست دهد.فراموش نکنیم که هنوز هم عده ای در جامعه بودند که پیامبر را درک کرده باشند و بتوانند بر جامعه حکم دهند که حسین کیست و یزید کیست و تابعین و مردم را به حمایت حسین بخوانند اما یزید همه آن ها را در شام جمع کرد و آنان را اکرام کرد تا مبادا به حافظه خود فشاری آورند! و همچنین می دانیم که عمر بن سعد به هوس زمامداری ملک ری تن به کشتن حسین داد. جای داده اند و هر امری از همان دید قبیله ای و تیره ای و سروری و پادشاهی تعبیر می کنند!. بعد از واقعه یزید در مورد آن شعر زیاد گفت و در همه اشعارش فقط و فقط به نژاد ونسب اشاره کرد وبس!تنها صحبت از آن است که"تیره ای از مضریان کینه خود را از تیره دیگر کشیده است و خون امویان که در جنگ بدر به دست محمد از تیره هاشم ریخته شد،به خون شسته شد."پس ما دیگر با جامعه ای طرفیم که قوام و دوام آن،عشق و داغ آن،تعهد و تعصب آن به عقیده نیست که برای دین خدا قیام کند،بلکه جامعه ای است که در آن اصل تیره و نژاد است و بس.هاشمیان و امویان با هم جنگ دارند،عکیان چرا دخالت کنند؟ دگردیسی دوم جامعه مربوط به رشد ثروت جامعه است.دیگر "رغبت به مال اندوزی"در جامعه چنان بالا ست که هیچ کس نمی خواهد تا با حرکت و قیام، گوشه ای از ثروت و جاه و مقام خود را از دست دهد.فراموش نکنیم که هنوز هم عده ای در جامعه بودند که پیامبر را درک کرده باشند و بتوانند بر جامعه حکم دهند که حسین کیست و یزید کیست و تابعین و مردم را به حمایت حسین بخوانند اما یزید همه آن ها را در شام جمع کرد و آنان را اکرام کرد تا مبادا به حافظه خود فشاری آورند! و همچنین می دانیم که عمر بن سعد به هوس زمامداری ملک ری تن به کشتن حسین داد. برای آن که عمق فاجعه درک شود همین داستان کافی است که چون ابن عباس عموزاده علی هم در اموال مردم دست برد،علی برایش نامه توبیخی نوشت و ابن عباس چنین پاسخ داد که"دوست دارد خدا را ملاقات کند و بر ذمه اش چیزی از مال مسلمانان باشد تا آنکه ذمه او به آن همه خون های ریخته شده به خاطر رسیدن به امارت و پادشاهی مشغول گردد."آری،جامعه ای که غنائم جنگی کشور های بزرگ بر آن سرازیر شده است و عالم و بالغ و امیر و حاکمش را در بر گرفته است،آن قدر سنگین است که نتواند این حرف را بفهمد که"اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید" و خود حسین هم گفت که"دلیل آن که حرف های من در شما تاثیر نمی کند آن است که شکم هایتان را از مال حرام انباشته اید."دکتر شهیدی پس از آن که  تغییرات مهم جامعه آن روز را توضیح داد،به بیان چگونگی واقعه می پردازد. او با رجوع به تاریخ،سلسله حوادث را توضیح می دهد و تاریخ روایی ماجرا را بیان می کند.در اینجا قصد شرح تاریخ ماجرا را ندارم و علاقه مندان می توانند به خود کتاب مراجعه کنند. اما دکتر شهیدی در ضمن بیان تاریخ به نکته جالبی می پردازد و آن هم مردم شناسی جامعه است.او خصوصیات مردم شام،مدینه،مکه،بصره و کوفه را در آن زمان می کاود.  با این مطالعات چگونگی و علت آرایش نیروها در زمان واقعه را بیان می کند. در مورد شامیان می گوید که آنان اسلام را، خلاصه در بنی امیه می دانند و حتی پس از روی کار آمدن بنی عباس،بیش از پنجاه نفر از عالمان و بزرگان آن دیار چنین شهادتی می دهند که "به خدا سوگند می خوریم که ما نمی دانستیم رسول ا...خویشاوندی به غیر از بنی امیه داشته است. "در وصف آنان گویند که وفادارترین قوم به حاکمان خود می باشند.علی هم به کوفیان می گفت که ای کاش ده تن از شما را می دادم و یک نفر از شامیان را می گرفتم.اهالی مدینه هم مردمانی بودند از تیره یمانی و با بنی هاشم کاریشان نبود.در وصف آنان گفته اند که "حریص ترین امت بر شر و ناتوان ترین آنان در دفع آنند."هر فتنه ای از آن برمی خاست ولی از سوی آنان حمایت نمی شد.علی هنگامی که از مدینه برای جنگ جمل راه افتاد،فقط سیصد نفر همراهی اش کردند،حسین هم از آنان جز خویشاوندانش نصیب نبرد.کوفیان مردمانی بودند بی ریشه.این شهر در سال هفدهم هجرت ساخته شده بود و مردمانش از جنگجویان و ماجراجویان بودند.در وصف آنان خوب گفته اند که"آنان با هم در کاری متفق می شوند، سپس دسته دسته خود را از آن بیرون می کشند." آنان دستی با سکندر داشتند و دلی با دارا. شمشیرهاشان با یزید بود ودلشان با حسین!پس از واقعه چندان از کرده خود پشیمان شدند که مانند بنی اسرائیل تصمیم جنون آمیزی گرفتند که شمشیر هاشان را بر هم بکشند و خون همدیگر را بریزند تا شاید این ننگ را از دامان خود پاک کنند! اما پشیمان شدند و بر آن شدند تا قاتلان حسین را بکشند.شاید تاریخ بیشتر بر نامه های کوفیان به حسین تاکید کرده باشد اما واقعیت آن است که بسیاری از آنان بر یزید هم نامه نوشتند تا کار به نفع هرکس تمام شد دست به سوی او دراز کنند.معاویه در آخر عمر، مردم کوفه را برای یزید این گونه توصیف می کند که"امیدوارم آنان که پدر او را کشتند و برادرش را خوار کردند، گزند وی را از تو مصون دارند."آنان در قول حسین "مردمانی بودند بنده دنیا،دین را به زبان می دارند،چندان که زندگانی خود را بدان سر وسامان دهند." آری با چنین جامعه و چنین مردمانی چندان نمی توان به دور دست ها امید بست.پس از واقعه ماموران به یزید چنین گزارشی دادند"ای امیر المومنین،به خدا چندان طول کشید که شتری را بکشند." آری به زمان کشتن شتری حسین را کشتند اما تاریخ جلاد بی رحمی است. قصه هایش سر دراز دارد و خون،همانند طوقی است که بر گردن حکومت،همیشگی است و مکافات آن دائمی.دیری نپایید که جامعه دیگر جاهلی شده، خون حسین را بهانه کینه کشی قبیله ای کرد.فتنه ها بر خاست و تاک وتاک نشان مردمان را سوخت. سر عبیدا... را نزد مختار، سر مختار را نزد مصعب و سر مصعب را نزد عبدالملک بردند و روزی نماند که بر حکومت و جامعه بی فتنه بگذرد.خون،کینه خود را از حکومت می کشد که هر جنایتی را مکافاتی است و مکافات خون یک نفر،جامعه را در برمی گیرد. عزاداری از نگاه شهیدی دکتر شهیدی عزاداری برای امام حسین (ع) مختص شیعیان و مسلمانان نمی دانست و می گفت : « امروزه حتی افراد غیر مسلمان نیز در این گونه مراسم شركت می كنند. كسانی كه به این حادثه علاقمند هستند و تحقیق می كنند، حسابشان از كسانی كه به عنوان فیض و ثواب بردن در مجالس عزاداری - كه به شكل های مختلفی همچون سینه زدن، زنجیر زدن، روضه خوانی، و ... انجام می گیرد - شركت می كنند، جدا است . به واقعه عاشورا می توان دو گونه نگاه كرد : اول نگاه خاص كه در آن عاشورا به عنوان یك واقعه تاریخی مورد تحلیل قرار گرفته و به چرایی، چگونگی و پیامدهای آن پرداخته می شود . طبیعی است كه این رویكرد به اهل علم و خواص اختصاص دارد؛ و دوم تلقی دیگری كه به شكل عزاداری های عمومی و سنتی انجام می گیرد .» دکتر شهیدی پس از آن که  تغییرات مهم جامعه آن روز را توضیح داد،به بیان چگونگی واقعه می پردازد. او با رجوع به تاریخ،سلسله حوادث را توضیح می دهد و تاریخ روایی ماجرا را بیان می کند. وی همچنین در مورد برخی عزاداری ها كه در ایام محرم به نام امام حسین (ع) انجام می شود می گفت : « اگر منظور این است كه كدام یك از عزاداری ها درست و كدام یك نادرست است، باید بگویم كه وظیفه من نیست كه بگویم كجای آن درست است و كجای آن غلط است. این كار مراجع است و من در این زمینه متخصص نیستم . البته، بسیاری از شیوه های عزاداری كه در گذشته وجود داشت مانند قمه زدن و ... كارهای اشتباهی بود كه خوشبختانه امروز وجود ندارد. نباید فراموش كنیم كه آن چیزی كه تشیع را درطول تاریخ پیش برده است، همین عزاداری هایی است كه عموم مردم در ایام محرم - به ویژه در روزعاشورا- انجام می دهند. اكنون عزاداری برای امام حسین و عاشورا در تمام دنیا برگزار می شود .» منبع:خیمه





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 764]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن