واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مرد خرافاتي، زن را به لجبازي واداشت خبرگزاري فارس: زن و مردي به دادگاه خانواده 2 آمدند و مدعي شدند بايد از يكديگر به دليل بيماري و خرافاتي بودن مرد همچنين هماهنگ نبودن زن با سليقه مرد جدا شوند. به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبري فارس «توانا»، زن 33 سالهاي به همراه مردي 43 ساله به دادگاه خانواده 2(ونك) مراجعه كرده و درخواست طلاق خود را به قاضي حسن عموزادي ارائه دادند. زن در حضور قاضي عموزادي با بيان اينكه امنيت روحي و رواني ندارم و ميخواهم از شوهرم كه شخصيت مرا زير سؤال برده است، جدا شوم، گفت: با تمام مشكلات شوهرم كنار آمدم ولي ديگر طاقتم تمام شده و خواهان جدايي هستم. وي در پاسخ به سؤال قاضي در خصوص اينكه آيا شوهرت را دوست داري و ميخواهي به زندگي ادامه دهي يا نه، گفت: بحث دوست داشتن نيست چرا كه من تا جايي ميتوانستم با او كنار آمدم تا شخصيتم زير سؤال نرود ولي او اصلاً مرا درك نميكند و شخصيت مرا زير سؤال برده است؛ با اين شرايط ديگر حاضر نيستم در كنار شوهرم به زندگي ادامه دهم. مرد نيز در دادگاه خانواده ونك حاضر بود و در برابر قاضي عموزادي با بيان اينكه همسرم از عيد نوروز تا به حال قهر كرده و به خانه مادرش رفته است، گفت: هر بار بزرگترها را براي بازگشت همسرم واسطه كردم ولي فايدهاي نداشت و حتي از او خواستم تا به خاطر پسر 12سالهمان به خانه بازگردد ولي او قبول نكرد. وي با اشاره به اينكه من مربي هنرستان هستم، افزود: حدود 13 سال است كه ازدواج كرديم و ميخواهم همسرم به خانه بازگردد. مرد در پاسخ به سؤال قاضي اين پرونده مبني بر اينكه نحوه آشنايي شما به چه شكل بوده است، گفت: من معلم خصوصي برادر همسرم بودم و ما با يكديگر از طريق مادر زنم دوست شديم؛ پدر زنم يك بار قبل از ازدواجمان از من شكايت كرد و مرا به بازداشتگاه انداخت و مدعي شد كه من با دخترشان ارتباط دارم و من به خاطر اينكه نامردي نكرده باشم و مشكلي پيش نيايد، با او ازدواج كردم. زن با بيان اينكه من 15 سال داشتم كه با شوهرم عقد كردم و در 20 سالگي ازدواج كرديم و در 21 سالگي داراي فرزند شديم، گفت: در رشته معماري تحصيل ميكنم؛ يك بار شوهرم به من پيشنهاد طلاق داد و گفت اگر طلاق نگيرم وسايل منزلم را از خانه بيرون ميريزد. مرد در حضور قاضي عموزادي بيان كرد: همسرم از سال اول دبيرستان در خانه من بود و او را در انواع و اقسام كلاسها و حتي دانشگاه علمي ـ كاربردي ثبتنام كردم و هيچ چيزي در زندگي برايش كم نگذاشتم. زن بار ديگر در حضور مرد و قاضي عموزادي گفت: شوهرم به من پيشنهاد داده بود كه وقتي از يكديگر جدا شديم، بار ديگر در كنار هم و در يك خانه زندگي كنيم و من دوست پسر و او دوست دختر داشته باشد ولي حرمت خانه را نگه داريم؛ وقتي من به دليل اين موضوع به مشاور مراجعه كردم، او گفت كه از هم جدا شويم چرا كه زندگي، حد وسط ندارد. مرد در ادامه خطاب به زن بيان كرد: من اصلاً چنين حرفي را نزدم. زن با بيان اينكه شوهرم دائم تنش ايجاد ميكند و باعث ميشود كه نه تنها روح بلكه جسم من نيز سالم نباشد، گفت: اگر شوهرم تغيير و تحولي در رفتارش ندهد من ديگر به زندگي با او ادامه نخواهم داد. وي با اشاره به اينكه محل زندگيمان براي بزرگ كردن فرزندمان مناسب نيست، افزود: حقوق شوهرم 300 الي 400 هزار تومان بوده و او مدعي است كه مشكل مالي ندارد ولي نميتواند وظيفهاش در تهيه مسكن مناسب را انجام دهد. مرد به قاضي عموزادي بيان كرد: من حتي براي گذراندن زندگي و امرار معاش، در خانه لوبيا پختم و فروختم و حتي بر روي تاكسي كار كردم تا همسر و فرزندم احساس كمبود نكنند. وي ادامه داد: در ابتداي ازدواج، همسرم ميگفت كه حاضر است در يك اتاق كوچك با من زندگي كند اما حالا كه در يك ساختمان واقع در آزادي زندگي ميكند، دائم شكايت دارد. مرد بيان كرد: يك روز براي فروش زمين دامادمان به شمال رفتم و وقتي برگشتم ديدم ساعت 12 شب است و فرزندم همراه همسرم در خانه دوستشان خوابيدهاند و همسرم اصلاً اهميتي به من نداد. زن در جواب صحبتهاي مرد گفت: شوهرم گفته بود كه آن شب در خانه دوستم بمانم چرا كه دير وقت به خانه ميآيد. وي ادامه داد: من از نوجواني با آداب و رسوم شوهرم و خانوادهاش بزرگ شدم؛ شوهرم بيماري قند دارد و عصبي است و من حتي با اين موضوع كنار آمدم. مرد در پاسخ به سؤال قاضي عموزادي مبني بر اينكه چه نوع بيماري داري و چه دارويي و مصرف ميكني، گفت: بيماري قند دارم و در پاي چپم نيز لخته خوني وجود دارد؛ قندم را كنترل كرده و دارو مصرف ميكنم و مشكلي وجود ندارد. زن بار ديگر لب به سخن گشود و گفت: شوهرم حتي اجازه نداد كه من در اولين سالگرد فوت پدرم، خرما جلوي مهمانها بگذارم و گفت ما اين موضوع را بد ميدانيم و حتي حاضر نيست عكس پدرم را به روي ديوار خانهمان نصب كنم ولي عكس پدر خودش روي ديوار است؛ در حقيقت من هيچ سهمي به عنوان همسر ندارم؛ او بسيار خرافاتي است. مرد بيان كرد: آن سال، عيد بود و من و خانوادهام چون دادن خرما در عيد را بد ميدانيم، نگذاشتيم همسرم خرما تعارف كند همچنين اگر عكس پدرش را به ديوار ميزديم از فردا بايد هر كس را كه دوست داريم، عكسش را روي ديوار ميزديم. زن با بيان اينكه هميشه مهمانهاي ما 20 تا 30 نفر بودند و من يك تنه از آنها پذيرايي ميكردم، گفت: خانواده شوهرم بسيار پرجمعيت است و طي 13سال كه عروس آنها بودم، هميشه نسبت به من بياهميت بودند. مرد بيان كرد: تعداد ما آن قدر زياد نيست كه همسرم ميگويد بلكه من فقط 3 خواهر، يك برادر و يك مادر دارم كه آنها هميشه از همسرم توهين ميشنوند ولي چيزي نميگويند؛ آنها فقط در روز تولد فرزند و همسرم با اصرار به خانه ما ميآمدند. قاضي عموزادي خطاب به مرد بيان كرد: بهتر است خودت با زبان معلمي و منطق، همسرت را راضي به بازگشت كني و دلش را به دست بياوري چرا كه با كاغذ فايده ندارد. وي خطاب به زن ادامه داد: شما هم كوتاه آمده و به زندگي بازگرديد، گل بيخار وجود ندارد؛ شايد همسرت در خصوص پيشنهاد جدايي و سپس زندگي مجدد، ميخواست تو را محك بزند بنابراين گذشت كن. زن بيان كرد: شوهرم بايد تعهد دهد كه خرافيپرستي و بي تعهدي نسبت به من و فرزندش را كنار بگذارد تا من با او زندگي كنم. مرد در پايان مدعي شد: لباس پوشيدن همسرم نيز باب ميل من نيست و من خواهان هستم تا تيپ خود را تغيير دهد. زن به مرد گفت: من هميشه مطابق سليقه تو لباس پوشيدم و هيچ گاه نخواستم آزارت بدهم. قاضي عموزادي در پايان جلسه گفت: زندگي شما حيف است بنابراين به زندگي مشترك بازگرديد و به خاطر فرزندتان با هم كنار بياييد. انتهاي پيام/ب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 410]