واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش خبرنگار ايرنا، آهسته به او نزديک شدم البته نگران از اين بودم که با واکنش خوبي از او مواجه نشوم و اينگونه تلقي کند که در روزهاي امتحانات مزاحمش شده ام. به هر روي باب سخن را با او باز کردم ، جواني 22 ساله و خوش سيما که کتابي در خصوص نظريه هاي جامعه شناسي در دست داشت. حميد رضا در پاسخ به اين سووال که چرا اين همه حجم از مطالب کتاب را به شب امتحان واگذار مي کني، خنده اي کرد و گفت: شما بگوئيد من چکار کنم! گفتم: نظرم من اين است که نبايد اين همه حجم در دروس را تنها براي شب امتحان انباشته کنيد و در طول ترم حداقل يک با دو بار دروس را مرور کنيد تا اين چنين شب امتحان با استرس مواجه نشوي. وي در جوابم تنها يک جمله را بيان کرد که خيلي پر معنا بود: اي بابا دل خوش سيري چند؟ به ياد دارم در زماني که دانشجو بودم و از مجموع 36 نفر از ورودي هاي سال 76 هم اکنون حتي يک نفر هم از همکلاسي هاي دانش آموخته ام بيکار نيستند و هر يک از راهکار تحصيلات خود، صاحب شغل و درآمدي هستند و جملگي تشکيل خانواده داده اند. شايد نکته نهفته در صحبت حميد رضا که در عين حال مي تواند حرف دل هزاران دانشجوي سرگشته در امتحانات اين روزهاي پايان ترم باشد همان اهرم و فاکتور انگيزه باشد به طوري که وقتي به دوران دانشجوئي خود رجوع مي کنم و آن روزها را با امروز مقايسه مي کنم وجه امتياز اين دو برهه زماني را در پررنگ بودن انگيزه دانشجويان آن روزها و البته رنگ باختن انگيزه اين روزها در نزد دانشجويان مي بينم. در آن روزها دانشجو از اينکه بازار کار در خصوص رشته تحصيلي اش در جامعه هنوز اشباع نشده و در پايان هشت ترم تحصيلي خود مي تواند در يکي از ارگانها و مراکز سازماني دولتي يا حتي بخش خصوصي شاغل شود ، تقريبا مطمئن بود اما دانشجويان امروز در واقع خلاف اين مسير فکر مي کنند و آنگونه که سجاد صمدي يکي از دانشجويان رشته زبان و ادبيات عرب مي گويد، اميدواري ها براي يافتن کار در اين روزها بسيار کم رنگ شده است. وي مي گويد: بايد اعتراف کنم که تنها به خاطر حرف مردم و خانواده ام و البته کم نياوردن نزد دوستان و تنها براي اخذ مدرک به دانشگاه آمده ام و باورم اين است که دروس آنقدر سخت و پيچيده نيستند که همواره تمرکز و فکرت را در طول يک نيمسال روي آنها بگذاري به همين دليل من فکر مي کنم که عنوان شب امتحاني براي بيشتر درسها کاملا برازنده است! دانشجوي کتاب دست ديگري که اين روزها بسيار انرژيک و پرتحرک شده و به هر قيمتي که شده مي خواهد از خوان 12 (نمره حد نصاب براي مشروط نشدن) بگذرد، به دو برادر تحصيل کرده اش اشاره مي کند که از ليسانسيه بودن تنها پز اش را دارند و اکنون داراي شغل آزاد و 100 درصد متناقض با زمينه تحصيلي شان هستند. مهشيد با نگاهي پر معنا مي گويد: مطمئن هستم اين روزها در اغلب خانواده هاي ايراني حداقل يک فرزند دختر يا پسر يافت مي شوند که داراي تحصيلات عالي هستند اما براي يافتن کار بيشتر وقتها به در بسته بر مي خورند و به عبارت خودماني تر مدرک شان را گذاشته اند در کوزه و آبش را مي خورند. واقعيت آن است که در اين سالها ظرفيت سازي لازم براي ايجاد اشتغال متناسب با ظرفيت پذيرش دانشجويان در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي در کشور انجام نشده است و اين نقيصه را به هيچ وجه نبايد به گردن دولتهاي متاخر در کشور انداخت چرا که در دولتهاي قبلي هم کم کاري هاي زيادي در اين خصوص انجام شده است. در کشور ما اکنون دانشگاههاي فراواني اعم از دولتي، آزاد، پيام نور و موسسات آموزشي ديگر در قالبهاي روزانه، شبانه، فراگير، حضوري، نيمه حضوري و.. دانشجو مي پذيرند که بايد اين فراواني و تکثر را به فال نيک گرفت اما واقعيتي که نمي توان از آن گريخت و خودمان را مبرا بدانيم همانا کيفيت پائين برخي آموزشها در کنار عواملي ديگر همچون نبود آتيه شغلي براي دانشجو و از همه مهمتر گم شدن عامل انگيزشي در اين بين مي باشد. در اغلب رشته هاي تحصيلي و به دليل اينکه شخص بنا به جبر محيطي، خانوادگي، سنتها و عرف جامعه مي بايست و محکوم است به هر قيمتي وارد دانشگاه شود، مشکلات فوق بر سر راه دانشجويان قد علم مي کنند و همين امر سب مي شود تا دانشجو به عنصري بي انگيزه، گريزنده از تحقيق و توليد علم، مدرک گرا و تقريبا نااميد مبدل شود و چهار سال شايد هم بيشتر از بهترين سالها عمر خود را در تسلسلي باطل سپري نمايد. حال آنکه در مديريت روز دنيا و در کشورهايي که امروز به قله هاي علم و تکنولوژي رسيده اند عامل نيروي انساني بسيار مهم و تعيين کننده هستند که استعدادهاي بالقوه آنها را در قالب آموزشهاي عملي و آزمايشگاهي به حالت بالفعل در مي آورند و اين چنين است که کشورهائي نظير چين، کره جنوبي و مالزي امروزه در اقتصاد و صنعت جهان حرفي براي گفتن دارند اين در حالي است که اين کشورها از نفت و گاز ما هم بي بهره اند. وقتي انگيزه در ميان موتور دانشگاهي کشور کم رنگ شود قطعا بر ساير بخشهاي جامعه کارگر خواهند بود زيرا که دانشجو سمبل و نماد قشر فرهيخته و روشنفکر مملکت است و توده هاي مردم در بسياري از موارد از رفتار و کردار آنها الگوگيري مي کنند و فاجعه زماني رخ مي دهد که اين الگو خود به موجودي افسرده، نااميد و بي تفاوت مبدل شود آنگاه همين روحيات همچون ويروسي مسري، به ساير بخشهاي جامعه سرايت مي کند و ديگر جمع کردنش بسيار سخت خواهد بود. استفاده از اساتيد مجرب و کاربلد، غني سازي کتابها و مراجع درسي و انطباق آنها با علم روز دنيا، ايجاد فضاهاي رفاهي و از همه مهمتر ايجاد بسترها و زيرساختهاي لازم براي جذب و بکارگيري دانشجويان در فرداي اتمام دوران دانشگاه خود مي تواند روح تازه اي در کالبد نيمه جان دانشجو در کشورمان بدمد. بايد باور کنيم که دانشجوي امروز مدير، مهندس، تکنسين، پدر، مادر و گرداننده فرداي کشور خواهد بود پس بهتر است براي اينکه ميراثي گرانبها براي نسلهاي آتي کشور از خود بر جاي بگذاريم در تربيت و شغل اين قشر از جامعه حساسيت لازم را به خرج دهيم چرا که سرمايه انساني و مديريت در هر کشوري در راس همه عوامل است. ممکن است تا چند دهه ديگر منابع انرژي کشور مانند نفت و گاز پايان پذير شود آنگاه اگر نسلي کارکشته و تربيت يافته و البته توانا از نظر فني و علمي در کشور نداشته باشيم مي توان حدس زد در آن زمان چه بر سر مملکت مي رود. بنابراين بايد کاري کرد که دانشجوي ما از شب امتحان با شادابي بگذرد و اين اطمينان را به او بدهيم که عنصري مفيد براي کشور است و در صفحه شطرنج مديريت آتي کشور جايگاهي مهم خواهد داشت و ملتي چشم به راه نبوغ ايراني نهفته در ذات آنان هستند. اميد است برنامه ريزان اجرائي کشور و مسوولين سيستم آموزش عالي در خصوص اين مشکلات چاره انديشي کنند و زيرساختهاي لازم را با الگو برداري از کشورهاي موفق در اين خصوص و با اتکا به فرهنگ ايراني و اسلامي مهيا کنند تا هم زندگي دانشجوي ما اخذ مدرک نباشد بلکه درک مطلب و ارتزاق از داشته هاي مدرکي اش را هم چاشني کار کنيم. 571/567
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 618]