تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821019006




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هنر اتلاف منابع


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: هنر اتلاف منابع رابرت آمن برنده جایزه نوبل محمد طاهری- ديدن مرد 86 ساله اي كه دوسال پيش به دليل سال ها مطالعه وتحقيق درمورد نظريه بازي ها موفق به دريافت نوبل اقتصاد شد،به يادماندني وغرورآميزبود.يك روز پس از سخنراني رسمي اش دردانشگاه صنعتي شريف، اورا سرساعت چهاربه اتاقي شيك وتميز راهنمايي كردند تا به چند پرسش كوتاه پاسخ دهد.پاسخي كه حتي درقالب 30دقيقه زمان،براي او دشواربه نظرمي رسيد.پس از30 دقیقه گفت وگو با برنده نوبل اقتصاد درسال 2005،با درک این موضوع که استاد 86 ساله اقتصاد خسته است ورمقی برای ادامه بحث ندارد،اورابا انبوهی از پرسش های طرح نشده ترک می کنیم. ***زمانی که منشی دفتر مرکزی نوبل با اقتصاد دان 84 ساله آمریکایی تماس گرفت تا خبر انتخاب او وهمکارش" رابرت آمن" ،به عنوان برندگان جایزه نوبل اقتصاد2005 را اعلام کند،"توماس شلینگ" خواب بود وزمانی که برای دریافت جایزه نوبل اقتصادی،پشت تریبون قرار گرفت،گفت:" مهم ترين رويداد غيرعادي نيم قرن گذشته اين بود که هيچ چيز رخ نداد." واکنون این اقتصاد دان مطرح آمریکایی که سه سال مشاور ارشد اقتصادی کاخ سفید بوده ،به ایران آمده است . "توماس شلینگ" استاد اقتصاد سیاسی و روابط بین الملل داشنگاههای هاروارد و مریلند امریکا به دلیل ارایه "نظریه بازیها در بررسی برخورد و مشارکت" در سال 2005 میلادی موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شد. *** دولتمردان وسياست مداران ايراني معمولا به نسخه هاي پيشنهادي سازمان هاي بين المللي حوزه اقتصاد،ديد منفي دارند.به نظر شما آیا یک اقتصاددان غیر بومی می تواند راهکارهای مناسبی برای حل کردن معضلات اقتصادی یک کشور ارایه دهد یا اینکه برای حل شدن معضلات و مشکلات اقتصادی یک کشور باید از اقتصاددانان بومی آن سرزمین بهره گرفت؟ معضلي كه شما درمورد بهره گيري از اصول كلاسيك علم اقتصاد به آن اشاره كرديد،درخيلي از كشورها وجود دارد.كشورهايي كه نيازي نمي بينند ازاصول علم اقتصاد براي حل مشكلات اقتصادي خود بهره ببرند.به نظرنمي رسد اين مشكل، مربوط به ناكارآمدي ديدگاه هاي اقتصادي باشد وممكن است ريشه اين ديدگاه به فرهنگ يك كشوربرگردد. بهره گیری از راهکارهای ارایه شده توسط اقتصاددانان خارجی به این بستگی دارد که آیا اين کشور به اندازه نیاز خود اقتصاددان کارامد دارد یا خیر.   در صورتی که اقتصاددانان کارامدی در یک کشور وجود داشته باشد و آنها بتوانند بدون استمداد از دانشمندان خارجی ،مشکلات را حل کنند دیگر نیاز ی به اقتصاددانان خارجی نیست ولی اگر کشوری با کمبود اقتصاددان مواجه باشد، می تواند از اقتصاددانان خارجی هم کمک بگیرد.من کشورهاری زیادی را می شناسم که با کمبود اقتصاددان داخلی مواجه هستند زیرا در اغلب این کشورها، افرادی که برای تحصیل در رشته اقتصاد به کشورهای خارجی رفته اند و بعد از اتمام تحصیل با فرصتهای شغلی و حرفه ای خوبی مواجه داشته اند که باعث شده است هیچ گاه به کشورشان باز نگردند.   یا اینکه این اقتصاددانان تصور می کنند در خارج از کشور خود می توانند کارهای بزرگتر و تاثیر گذارتری انجام دهند. این مساله باعث می شود تا آن کشور با کمبود اقتصاددان مواجه باشد و بدون شک باید از اقتصاددانان خارجی یا اقتصاددانانی که سال هاي سال برای تحصیل و کار خارج از کشور خود زندگی کرده اند کمک بگیرد. برای مثال بسیاری از اقتصاددانان کارامدی که وارد بانک جهانی شده اند می توانند برای حل شدن مشکلات اقتصادی کشورها راهکارهای مناسبی ارایه دهند.بانک جهانی علاوه بر تامین بودجه و کمک مالی به کشورهای مختلف، سیستم های تکنیکی قدرتمندی در عرصه اقتصاد دارد که این سیستم ها توسط اقتصاددانان کارکشته ایجاد می شود. بانک جهانی از طریق این اقتصاددانان، مدیریت مالی پروژه های جهانی را انجام می دهد زیرا به اقتصاددانان خود بیشتر از اقتصاددانان کشورهایی که وجوه کمکی بانک جهانی را دریافت می کنند اطمینان دارد یا اینکه بعضا به دولت کشورهای دریافت کننده وجوه اعتماد ندارد.    به هرحال در اکثر موارد، اقتصاددانان بانک جهانی نظارت و مدیریت پروژه هایی که با کمکهای این سازمان اجرا می شوند را انجام می دهند تا اطمینان یابند این منابع مالی در مسیر صحیح خود صرف می شوند.از جمله این افراد می توان به "چفری ساکس" اشاره کرد که در سالهای گذشته مطالعات زیادی در مورد اقتصاد کشورهای مختلف کرده بود و کمک های بزرگی به دولت آن کشورها برای حل مشکلات اقتصادی انها کرد و هم اکنون در زمره مشاوران ارشد دبیر کل سازمان ملل در حوزه توسعه اقتصادی کشورهای عضو این سازمان به شمارمي رود. به نظر شما آیا یک اقتصاددان خارجی می تواند راهکارهای عملی و اقتصادی مناسبی برای حل شدن مشکلات اقتصادی کشور در حال توسعه ارایه دهد با توجه به اینکه اطلاعات او در مورد اقتصاد آن کشور و گذشته اقتصادی آن، کمتر از اقتصاددانانی است که سال هاي سال در آن کشور زندگی کرده اند ؟ به نظر من کمک یک اقتصاددان خارجی برای حل مشکلات اقتصادی یک کشور مشکلی ندارد.اگر اقتصاددانی عضو جامعه اقتصاددانان حرفه ای جهان باشد و استانداردهای لازم برای این حرفه را داشته باشد می تواند برای هر کشوری راهکار اقتصادی ارایه دهد.مثلا اگر یک فرد بولیویایی در انگلیس یا امریکا یا جای دیگر اقتصاد بخواند می تواند اطلاعات خود در مورد زیرساختها و پیشینه اقتصادی کشور خود را برای همکاران دیگر که در نظر دارند برای اقتصاد بولیوی راهکار ارایه دهند توصیف کند. اما شايد اين موضوع مهم ترباشد كه گاهي دولت ها ونهادهاي حاكم،با توجه به ديدگاه هاي سياسي كه دارند،با نسخه هاي خارجي برخورد مي كنند.مثلا دولت هاي سوسياليست تمايلي به استفاده از نسخه هاي مبتي بر اقتصاد بازار ندارند كه معمولا نسخه هاي رايج اقتصاد دانان مطرح دنيا،مبتني برهمين ديدگاه است.   آیا می توان از نظریات اقتصادی ارایه شده توسط اقتصادداناني نظير شما برای حل مشکلات اقتصادی کشورهای در حال توسعه استفاده کرد ؟ برخی بر این باورند که این نظریات قابلیت کاربردی ندارند و نمی توانند مشکلات کشورهای مختلف را حل کنند و شاید بیشتر متناسب با شرایط کشوری باشد که این نظریه در آن پرورش یافته است؟ من قبول دارم كه بعضي وقت ها ممكن است نظريه ها متناسب با شرايط يك كشورنباشد واين را هم قبول دارم كه در ارایه اغلب نظریه های اقتصادی، شرایط خاصی فرض می شود به همین دلیل شاید برای کشورهای خاص نتیجه بخش نباشد.برای مثال اقتصاددانان عقیده دارند برای کاهش تورم در یک کشور باید میزان مالیاتها را افزایش داد یا اینکه هزینه های مصرفی را کاهش داد. اگر در این راستا مجبور به کاهش هزینه های صرف شده در زیر ساختها، جاده سازی، راه سازی یا تولید برق شویم اثرات منفی و مخرب این کاهش هزینه ها بیشتر از تورم خواهد بود.در این شرایط نمی توان از این نظریه استفاده کرد. این به معنای نادرست بودن نظریه یا بد بودن راهنمایی ارایه شده توسط اقتصاددان نیست بلکه دلیل این است که پذیرنده نظریه، محدودیتها و موانعی دارد که با شرایط اولیه ای که اقتصاددان برای ارایه نظریه در نظر گرفته است یا آن شرایط را مناسب می داند، تفاوت دارد. به نظر شما ضعف اقتصادی کشورهای توسعه نیافته و کم توسعه یافته ای که دارای منابع طبیعی و مواد معدنی غنی هستند به دلیل ضعف مدیرتی است یا می توان دلیل دیگر ی برای آن برشمرد ؟ نظر شما در مورد اقتصاد ایران چیست؟ برای توسعه اقتصادی ایران و ارتقای نرخ رشد اقتصادی ایران باید در نظام مدیریتی تغییری ایجاد کرد یا اینکه سرمایه گذاری بیشتری برای کشف منابع زیر زمینی انجام شود؟ من در مورد اقتصاد ایران اطلاعات زیادی ندارم. برای مثال نمی دانم چند درصد جمعیت ایران برای ادامه زندگی خود به کشاورزی وابسته هستند یا اینکه چند درصد در فقر بهداشت یا فقر سواد به سرمي برند.کشورهای فقیر ممکن است از دو جهت در فقر باشند ،اول کشورهایی که از نظر میزان منابع زیر زمینی فقير هستند و دوم کشورهایی که از نظر منابع انسانی در فقر به سرمي برند.در کشورهای گروه دوم که بهترين مثال آن کشورهای آفریقایی است، مردم پول کافی برای تامین غذای خود ندارند .   در این شرایط بسیاری از مردم دچار سوء تغذیه هستند و به بیماریهایی مبتلا می شوند که اغلب، درمانی برای آنها کشف نشده است.این کشورها در دامی قرار می گیرند كه نمي توانند ازآن خارج شوند .آنها نمی توانند با مردمی که توان کار ندارند ایجاد ثروت کنند.این مردم اغلب در وضعیت تحصیلی بدی قراردارند و نرخ بیسوادی اين گونه كشورها بسیار بالا است. در این کشورها مدرسه به اندازه کافی وجود ندارد و بعضا در صورت وجود مدرسه، هزینه ای که باید برای فرستادن بچه ها به مدرسه صرف شود آن قدر زیاد است که اغلب مردم توان پرداخت ان را ندارند.    در این شرایط دخترا ن از تحصیل محروم می شوند و گاهی حتی پسران نیز هم امکان ادامه تحصیل را پیدا نمی کنند. البته با توجه به آمارهای جهانی این وضعیت در مورد ایران وجود ندارد ولی در کشورهایی که گفته شد حتی با وجود منابع زیر زمینی و معدنی زیاد هم نمی توان امیدی به رشد اقتصاد داشت. این کشورها برای رشد نیاز به کمکهای خارجی دارند و تنها در این صورت است که می توانند در مسیر توسعه قرار گیرند. اما كشورهاي ديگري هستند كه با وجود منابع زيادي كه دارند،به دليل ناكارآمدي سيستم اقتصادي وبي تحملي براي ايجاد جراحت هاي اساسي كه شامل اصلاح نظام ماليات ها،پذيرفتن نظام بازار،خصوصي سازي،احترام به اصل مالكيت ودرنهايت شفافيت مالي مي شود، اوج هنر خودرا دراتلاف منابع نشان مي دهند. ايران دررديف كدام دسته ازاين كشورها قرار دارد؟ نمي دانم.من اطلاعات موردنياز براي تحليل وضعيت اقتصادي ايران ندارم. درمدتي كه درايران حضورداشته ايد، چه برداشتي از وضعيت مردم داريد؟ نمي دانم ونمي توانم چيزي تحليل كنم.من درمركز ايران رفت وآمد دارم وبه اين دليل كه خيلي زود خسته مي شوم،نمي توانم رفت وآمدزيادي داشته باشم.بنابراين نمي توانم تحليلي از وضعيت اقتصادايران داشته باشم.گذشته ازآن،مگر مي شود درخيابان هاراه رفت وتحليل اقتصادي كرد؟برداشت شما از وضعيت اقتصادي ايران،همان چيزي است كه خودتان باآن مواجه هستيد. درمورد كشور من، اين نكته اهميت دارد كه ما با درآمدهاي كلان نفتي مواجه هستيم ومردم توقع دارند بازتاب درآمدهاي نفتي را درزندگي خود ببينند. گاهی رشد قیمت منابع طبیعی در کشورهای غنی از این منابع سبب می شود آن کشور با درامدهای کلانی مواجه شود . در این شرایط بهترین راه برای سرمایه گذاری چیست؟مي خواهم نظر شمارا درمورد رشد درآمدهاي نفتي ايران وبهترين راهي كه مي شود ازاين منابع استفاده كرد،بدانم. درمورد ايران اطلاعات زيادي ندارم.اما خوانده ام وشنيده ام كه ايراني ها هيچ گاه به درستي از منابع خود استفاده نكرده اند. فراموش نكنيم كه مهم ترین هدف سرمایه گذاری در بخشهای مختلف اقتصادي، تامین رفاه اجتماعی وايجاد رشد اقتصادي است.   از جمله این بخشها می توان به سرمایه گذاری در بخش هاي راه سازی،جاده سازی، زیر ساختهای صنعتی و آ موزشی ،دانشگاه و سیستم های ارتباطی و مخابراتی اشاره کرد.براي من كه اين روزها نگاه ويژه اي به مسايل اجتماعي دارم،سرمايه گذاري ها بايد به بهبود مسايل اجتماعي منجرشود. به نظرمن حتی اگر بخشی از جمعیت يك کشور از توانمندیهای لازم برای برقراری ارتباط سالم و پویا با دیگران و بازارهای جهنی برخوردار نبودند،باید بیشترین سرمایه گذاری در توسعه سیستم های ارتباطی باشد زیرا این مساله زمینه سازرشد اجتماعی است.در این بخش باید به آموزش کودکان توجه زیادی کرد و در صورتی که در کشوری به دلیل هزینه های کلان مدرسه برخی امکان ادامه تحصیل را پیدا نمی کنند باید سرمایه گذاری کلانی در این بخش انجام شود. اما اگر قیمت منابلع طبیعی به یکباره رشد کرد. برای مثال قیمت نفت که از 50 دلار به 100 دلار رسید. در این شرایط باید سرمایه گذاری در سیستمهای مالی انجام شود.این در شرایطی است که کشور نیازی به سرمایه گذاری در حوزه های داخلی نداشته باشد .با این پول کلان نبايد در بخش هایی سرمایه گذاري کرد که در کوتاه مدت، بهره وری بالایی دارد.بدترين راه براي دورريختن اين منابع،اين است كه درآمدهاي كلان نفتي، خرج سيركردن شكم ويا امورجاري دولت ها شود.دراين زمينه برخي كشورها به خوبي دريافته اند كه درآمدهاي نفتي را نبايد خرج امورجاري كرد.به طورمثال تزريق اين گونه درآمدها به بودجه مي تواند عواقب وخيمي براي كشورها داشته باشد.   دراين گوشه ازدنيا،خيلي از دولت ها دوست دارند براي مردم رفاه ايجاد كنند ودراين زمينه درآمدهاي ناشي از گران شدن منابع طبيعي را خرج امورجاري مي كنند كه اين سياست ها،عواقب ناگواري از جمله تشديد تورم وشكاف بيشتر فاصله هاي طبقاتي ايجاد مي كند.به نظر من بهترين راه براي سرمایه گذاری در حوزه هایی خواهد بود که رشد زیر ساختهای مالی در سالهای آتی را به دنبال خواهد داشت.   به هر حال مساله با اهمیت این است که منابع كلان مالي از جمله درآمدهاي ناگهاني ناشي از افزايش قيمت نفت، نباد در یک بخش یاحتي یک کشور سرمايه گذاری شود زیرا این مساله اسیب پذیری سرمایه گذاری را افزایش می دهد.به عبارت بهتر بايد این دارایی ها در بخشهایی سرمایه گذاری شود که با رشد قابلیتهای انسانی و زیر ساختهای صنعتی و اقتصادی ،اقتصاد آن کشور را در مسیر توسعه و رشد قرار دهد تا بیشترین بهره وری را ايجاد كند. برخي اقتصاد دانان ايراني معتقدند اعمال تحريم عليه ايران،زيرپا گذاشتن قواعد تجارت آزادجهاني واقتصاد آزاداست.نظر شما در مورد تحریمهای اقتصادی کشورهای مختللف به خصوص ایران چیست؟ تحریم یک تصمیم اقتصادی- استراتژیکی است.سوال این است که ما با تحریم به دنبال چه هستیم.برای مثال من فکر می کن امریکا به نیم قرن تحریم اقتصادی کوبا فقط و فقط به خود اسیب رسانید.در حالی که هدف ظاهری این کشور از تحریم کوبا تنبیه رژیم کاسترو یا تلاش برای سرنگونی آن بود.اما واقعیت این است که تحریم اين كشور نه تنها سبب سرنگونی کاسترو یا تغییر او نشد بلکه هم اکنون کاسترو در سن بازنشستگی هم در عرصه سیاسی کوبا حضور دارد و هیچ تغییری در سیاست هایش ایجاد نکرده است.   پس هیچ کس نمی تواند ادعا کند این تحریم باعث جایگزینی رژیم کاسترو شد یا حتی این روند را تسریع کرد.از نظر من در مورد کوبا بهترین راه حل، دیپلماسی فعال بود که هم می توانست مساله کوبا را حل کند هم باعث رنج مردم این سرزمین نشود.البته در آن زمان انگیزه های قدرتمندی در میان دولتمردان امریکا برای تحریم کوبا وجود داشت که بدون شک نمایانگر تمایلات مردم این سرزمین نبود و تنها انگیزه گروه خاصی از مردم امریکا را نشان می داد که در راس حکومت بودند.از جمله تحریمهای دیگر تحریم علیه چین کمونیستی بود که بیست تا سی سال ادامه یافت و این هم نتیجه ای در پی نداشت. در مورد ایران وضعیت کمی متفاوت است زیرا تحریم ها توسط سازمان ملل وضع شده است.اما سوال این جاست که غرب با وضع این تحریمها به دنبال چیست ؟ به نظر می رسد دلیل این تحریم تنها نقصان همکاری ایران با سازمان انرژی اتمی باشد. البته شرایط ایران بسیار پیچیده است زیرا علاوه بر تحریم های اقتصادی همواره تهدیدهای نظامی نیز علیه ایران صورت می گیرد.به نظر من این رفتار رییس جمهور امریکا و وزیر امور خارجه این کشور که بارها ذکر می کنند "گزینه نظامی هنوز روی میز است "کار ناعقلانه و نادرستی است که می تواند وضعیت را سخت تر کند. این تهدید علیه ایران یکی از ابعاد بسیار با اهمیت تحریم است زیرا مساله تحریم را از یک فشار هانی برای قبول خواست بین الملی به یک تهدید تبدیل کرده است که کشورها را به تجهیز برای عملی شدن احتمالی ان تشویق می کند. در واقع این تهدیدها که فی نفسه اسیب های بزرگی به سیاستهای بین المللی ایجاد می كند، ممکن است حتی جامعه جهانی را از هدف خود نیز دور کند. تحريم ها درايران نبايد به رنج مردم منجرشود ومن مخالف اين هستم كه اختلاف هاي سياسي منجربه صدمه ديدن مردم شود.من درطول مدت اقامتم چندباربا اين موضوع مواجه شده ام كه تحريم اقتصاد ايران،رنج مردم را افزايش داده است.دراين مورد حرف ديگري ندارم. شما به دليل بسط وتوسعه نظريه بازي ها درسال هايي طولاني،موفق به دريافت جايزه نوبل اقتصاد شديد،باتوجه به فرصت كمي كه دارم،درمورد اين نظريه بيشتر توضيح دهيد. نمي دانم پس ازاين همه سال كه روي اين نظريه كاركرده ام،درآستانه 87سالگي،احساس مي كنم هنوزبه درستي آن را نفهميده ام.اين نظريه از همان روزهاي نخستي كه روي آن كاركردم،ديرباور بود وهنوز هم خيلي ها آن را نمي شناسند.اگر مي خواهيد دراين مورد صحبت كنم،بايد ساعت ها وقت صرف كنيم ودرنهايت همه مي فهميم كه چيزي نفهميده ايم. من هميشه سعي كردم اين تئوري را به زبان ساده تشريح كنم اما همين تعريف ساده ساعت ها زمان مي برد. تئوري بازي‌ها چگونگي تصميم‌گيري مردم را توصيف نمي‌كند بلكه يك تئوري قياسي است در مورد شرايطي كه بايد اين تصميمات از آنها برخوردار باشند تا عقل‌گرايانه فرض شوند. شايد اين تئوري به اندازه يك تئوري آني ارزشمند نباشد، اما به عنوان يك چارچوب كاري داراي ارزش است. منبع: شهروند امروز




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 391]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن