واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: زندگی لب طاقچه عادت سینماي ما- سحر عصرآزاد: محسن عبدالوهاب پس از تجربههای فیلمنامهنویسی و کارگردانی مشترک با رخشان بنیاعتماد در فیلمهای «گیلانه»، «خونبازی» و ... اولین فیلم مستقلاش را با قصهای به قلم خودش ساخته است. «لطفاً مزاحم نشوید» نه قصه پر اوج و فرود و متفاوتی دارد نه ستارههای مخاطبپسند که هر دو از ویژگیهای فیلم هستند، چراکه آنچه اهمیت دارد عمق دادن به داستان سه زندگی در طول یک روز است که از نظر ساختاری به گونهای سست و کمرنگ به هم گره میخورند، اما پیوند تماتیک آنها انکارناشدنی است. فیلم در سه اپیزود داستان سه زندگی را به گونهای خطی روایت میکند که میتوانست این تعداد بیشتر یا کمتر باشد. در واقع محدودیت زمانی یک فیلمنامه و فیلم سینمایی، سلیقه فیلمساز در کمیتی که به هر یک از قصهها اختصاص داده و مهمتر از آن بودجه محدود ساخت یک اثر مستقل، مهمترین عواملی هستند که تعیینکننده تعداد این اپیزودها هستند. عبدالوهاب با توجه به اینکه فیلمنامهنویس کار هم بوده به خوبی توانسته کارگردانی در خدمت قصه و متن داشته باشد و این مهم را میتوان از حسی که در عمق لایههای فیلم به مخاطب منتقل میشود دریافت کرد. حسی از تلخی، بیفرجامی و تکرار محض که در دور تسلسلی به نام زندگی روزمره وجود دارد و تم اصلی سه اپیزود و برآیند سرانجام هر یک از قصهها در پایان فیلم است. همانطور که اشاره شد این سه اپیزود از وجه ساختاری ارتباطی سهلالوصول و سست با هم دارند که بخصوص در کهنه بودن ساختار روایی دایرهای خودنمایی میکند. کافی است نگاهی به قدمت این ساختار در سینما و تلویزیون خودمان داشته باشیم و بپذیریم هر وجه مدرن و جسورانه وقتی وارد تلویزیون شد، دیگر اهمیت و کارکرد مدرن و جسورانه خود را از دست داده است. به نظر میآید عبدالوهاب تاریخ مصرف گذشته بودن ساختار روایی فیلمش را با این ریسک پذیرفته که زندگیهایی که قرار است در بخش میانی هر یک از این اپیزودها روایت شود، جذابیت درگیر کردن مخاطب و کمرنگ کردن این کهنگی را دارد و ... تشخیص درستی هم داده است. شاید به همین دلیل هم باشد که تلاش نکرده برای گذر از یک قصه و ورود به اپیزود دیگر از تمهیدی محکمتر از عبور شخصیتهای اپیزودها از کنار هم استفاده کند و باز هم به کلیشههای این ساختار روایی بسنده کند تا با بسط دادن این روابط به زندگیها عمق ببخشد. اما در جنس و حال و هوای قصههای این سه اپیزود هم شدت و ضعفی وجود دارد که تنها میتواند با قرار گرفتن در یک باکس، تبدیل به ترکیبی تا حدی متناسب شود. به عنوان مثال اپیزود اول هم به جهت شخصیتپردازی، موقعیت و نوع کنش و واکنشهای بین کاراکترها از رئالیسم جاری در دو اپیزود دیگر فاصله دارد و البته میتواند شروعی به جهت بیرونی پر سر و صدا و شلوغ برای درگیر کردن مخاطب باشد. این نسبت در اپیزود دوم به یک تعادل میرسد و چند ساعت از زندگی یک روحانی که دفتر ثبت طلاق و ازدواج دارد با تکیه بر شخصیتپردازی و طنزی هوشمندانه میتواند جذابیت پیدا کرده و مخاطب را درگیر کند. به همین ترتیب، اپیزود سوم که زندگی یک پیرمرد و پیرزن با مسائل و مشکلاتی روزمره و عام است با اینکه ساکن و درونیتر از قصه اپیزود اول است، اما به جهت همان عمق بخشیدن به شخصیتها و بسط دادن زندگی این زوج در روابطی روزمره و ساده همچون آمدن تعمیرکار تلویزیون و ... میتواند تأثیری عمیق بر مخاطب بگذارد. نخستین تجربه محسن عبدالوهاب را میتوان فیلمی مستقل با کارگردانی هوشمندانه دانست که نیاز فیلمنامه را به خوبی تشخیص داده و در خدمت آن قرار گرفته، اما نکاتی که در بخش فیلمنامه مطرح است همچنان متوجه وجه فیلمنامهنویس این کارگردان است. منبع : خبر آنلاين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 368]