محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845287200
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد. تهران امروز روزنامه تهران امروز در سرمقاله امروز خود با عنوان «چه كسي پاسخگوست؟ » آورده است:هفته گذشته و به مناسبت سالگرد شهادت آيتالله سيد حسن مدرس، چندين مراسم برگزار شد. قطعاً بزرگداشت چنين شخصيتهايي كه به تنهايي بخش عظيمي از تاريخ كشور ما متاثر از آنان است، اگر به قصد فرهنگسازي باشد، با هر هزينهاي اقدامي قابل تقدير است. اما اگر اينگونه مراسم فقط به عنوان عادت و شعار انجام شود، هزينه كردن يك ريال از بيتالمال براي آن نيز مستوجب پاسخگويي است. تيتر يك روزنامه امروز «تهران امروز» از اين باب خواندني است كه سرنوشت غم انگيز بين باور و شعار در پاسداشت شخصيتها و مفاخر ايران را پيشرو ميگذارد. و به گمان تا وقتي متوليان چنين بي توجه و مسامحه كار، تنها نام بزرگان را به زبان ميآورند و هيچ غصهاي بر آنچه بر نشانههاي آنان ميرود، نميخورند؛ اطلاعي از هزينههاي سالانه بزرگداشت مقام شهيد مدرس نداريم، ولي بعيد هم نيست كه جمع رقم سالانه آن ميلياردي باشد. در عين حال، قصه تامين هزينه يك ميليارد توماني (بعد از دوندگيهاي فراوان) براي خريد خانه تاريخي شهيد مدرس و خريد خانهاي غير از خانه مدرس، آه و غصه بر دل مينشاند و گواهي است بر شعارزدگي ما و ضعف مفرط نظارت بر هزينهها از يكسو و عملكرد مسئولان فرهنگي از سوي ديگر. به رئيس فرهنگ دوست مجلس هفتم و يا هر مسوول دلسوز ديگري پيشنهاد ميكنيم با ورود به اين موضوع و بررسي آن، خانه شهيد مدرس را به عنوان نشانه و ميراث آن عزيز از غربت و بيتوجهي نجات دهند. آفتاب يزد روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان«اين ره به كجا ميرود؟» عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب يزد است كه در آن آمده است:از مـيانههاي دوره تبليغات رياست جمهوري نهم برخي اطرافيان دكتر احمدينژاد تلاش گستردهاي را آغاز كـردنـد كـه مـهـمترين هدف آن، اثبات «متفاوت بودن» احمدينژاد بـا هـمـه سـياستمداران ايراني از جمله كانديداهاي رياست جمهوري بود. پس از اعلام پيروزي احمدينژاد در انتخابات نيز يكي از اصليترين عناصر در اظهار نظر اطرافيان رئيس جمهور، القاي تفاوتهاي عمدهاي بود كه به ادعاي آنها در رفتار و گفتار احمدي نژاد نسبت به اسلاف او وجود دارد. البته ظاهرا براي اثبات اين تفاوت، ورود به همه عرصهها نيز مجاز شمرده شده و ميشود.يك مشاور رئيسجمهور براي آنكه تفاوت رئيس جمهور جديد و تيم او با پيشينيان را ثابت كند به مصاحبه با يك شبكه ماهوارهاي روي آورد و از بلامانع بودن بازگشت خوانندگان لس آنجلسي به كشور خبر داد و نهايتا نيز تاكيد كرد كه «آنچه من ميگويم سخن آقاي دكتر هم هست.» همين آقاي مشاور، چندي بعد در توصيف تفاوتهاي رئيس جمهور نهم با اسـلاف خـود گـفـت: «مـسـائـلـي كـه قبلا طي چند سال تصميمگيري ميشد، اكنون يك شبه تصميم گيري مي شود» يكي ديگر از افراد نزديك به دولت و رئيسجمهور هم اعتقاد خود به تفاوت عمده احمدينژاد با گذشتگان را درانتخاب نام <معجزه هزاره سوم> براي او به نمايش گذاشت. پس از آن، يك نفر هاله نور مشاهده كرد و ديگري نامه رئيس جمهور را «الهام الهي» ناميد. يك روزنامه حامي دولت هم براي آنكه نشان دهد نفوذ رئيس جمهور نهم در ميان ايرانيان مقيم خارج از كشور به هيچ وجه با روساي جمهور سابق ايران قابل مقايسه نيست اظهارات يك بانوي تاجيك را نقل كرد كه بخشي از آن، اشاره به اعلام حمايت <ليلا فروهر> از مواضع داخلي و خارجي احمدي نژاد بود. البته پافشاري بعضي از همكاران و حاميان دكتر احمدينژاد بر «متفاوت بودن» دولت نهم و رئيس آن، تنها به تبيين ويژگيهاي استثنايي او محدود نميشد و عنداللزوم، گذشتگان مورد «عنايت ويژه» قرار ميگرفتند تا مردم قدر دستاوردهاي «معجزه هزار سوم» را بدانند. از جمله در كنار ادعاهاي هر روزه پيرامون مفاسد مالي و رانت خواريها در دولتهاي پيشين، يك وزير جوان دولت احمدي نژاد ادعا كرد :سياست خارجي ايران در دو دهه گذشته، منفعل بوده است. توصيف سخنراني در دانشگاه كلمبيا به عنوان فتح الفتوح نيز نشانه ديگري از متفاوت دانستن احمدي نژاد بود. اظـهـارات دو سـه هفته اخير رئيسجمهور از آن جهت كه موجب تثبيت برخي ا مور در عرصه جهاني و نيز ثبت بعضي از ادعاهاي غير دقيق در تاريخ ميشود، هزينههاي غير قابل جبران براي امروز و فرداي كشور دارد؛ اگرچه شايد براي اثبات - يا ادعاي- متفاوت بودن دستاوردهاي دوره رياست جمهوري دكتر احمدينژاد در مقايسه با پيشينيان به كار آيد! رئيس جمهور چندي قبل ارزش گزارش اخير البرادعي را بسيار بالاتر از ملي شدن صنعت نفت دانست و در آخرين موضعگيري نيز اعتراف مشكوك نهادهاي امنيتي آمريكا در مـورد كـنـارگـذاردن بـرنـامـه توليد بمباتمي در ايران را «بزرگترين پيروزي ملت ايران در يك سده اخير» معرفي كرد. البته مشخص نيست كه دكتر احمدينژاد براي ارزيابي صددرصد مثبت از گزارش البرادعي، هم تراز دانستن آن، با نهضت بزرگ ملي شدن صنعت نفت، چه استدلالي دارد. اما اين سخن او در واقع مهرتاييدي است بر ابهام افكنيهاي البرادعي بزرگ نمايي اخير، شايد بتواند بخشي از برخورد غيردوستانه سران شوراي همكاري خليج فارس - كه تنها 24 ساعت بعد از سخنراني آقاي احمدي نژاد در دوحه و پيشنهادات 12 گانه او صورت گرفت- را تحت الشعاع قرار دهد، اما آيا به ساير پيامدهاي موضع گيري اخير رئيس جمهور نيز انديشيده شده است؟ آيا رئيس جمهور قبل از بيان اين سخن، با برخي صاحب نظران - جز چند مشاور هميشگي خود - رايزني كرده است؟ البته شايد بيان اين سخن، تنها براي تبليغ اين موضوع بوده است كه موفقيت هاي ايران در دوره رياست جمهوري نهم با آنچه در دوره روساي جمهور پيشين حاصل شده است، قابل مقايسه نميباشد كه در اين صورت بهتر بود بيان اين ادعا به همان كساني سپرده مي شد كه رئيس جمهور نهم را <معجزه هزاره سوم> مي نامند و سخنراني او را فتحالفتوح ميدانند. در آن صورت، سخن امروز بالاترين مقام اجرائي ايران، در آينده به عنوان سند« راست گويي» امريكائيها در مورد ايران مورد بهره برداري قرار نخواهد گرفت! مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان «گفتوگوي تمدنها، آغاز راه» به قلم سيد محمد خاتمي آورده است: انسان موجودي تاريخي است و تاريخ عبارت است از تحولاتي كه لحظه به لحظه در ذهن و زندگي بشر رخ ميدهد. اما شرايط كنوني جهان امروز با گذشته متفاوت است و تحولات در اين جهان گستردهتر، سريعتر و عميقتر كه در نظم و نظام ارتباطات پيش آمده و در كمتر از دو دهه چهره جهران را به صورت شگفتانگيزي تغيير داده است. اين تحول سبب شده است كه اقليمهاي گوناگون ديني، فرهنگي و اجتماعي به حكم ضرورت تكنولوژي در كنار يكديگر و در ارتباط نزديكتر با هم قرار گيرند و سرنوشت اقوام و ملتها به هم گره بخورند. اين تحولات بشر را به اين صرافت انداخته است كه به مرحله جهاني شدن وارد شدهايم. نميتوان انكار كرد كه با وضعيت تازهاي روبرو هستيم كه بايد آن را شناخت و با آن كنار آمد؛ و نبايد از تلاش نافرجام قدرتهاي اقتصادي و اطلاعاتي و سياسي مسلط كه به بهانه جهاني شدن ميكوشند تا خواست و منافع خود را به عنوان همان واقعيت در حال وقوع به بشر تحميل كنند، هراسيد. اكنون تنوع و تكثر فرهنگها و تمدنها و ملتها واقعيتي است كه از قضا در عصر جهاني شدن و بالا گرفتن بحث در اين مورد، تنوع فرهنگها و دلبستگيهاي خاص قومي و فرهنگي هم نيرومندتر ميشود. اگر خواستار صلح، توسعه، عدالت و آزادي براي همه بشريت هستيم بايد همدلي، تفاهم و گفتوگو را مبناي ارتباط ميان انسانها قرار دهيم. امروز اگر سخن از گفتوگوي فرهنگ ها و تمدنها ميشود به اين منظور است كه زبان محبت، تفاهم و خرد را جايگزين زبان خشم و خشونت و زور كنيم. گفتوگو ابزار و راه ابزار محبت و مفاهمه و عقلانيت است. در اين زمينه بايد به نقاط مشترك جوهري و اميد بخش تكيه كرد و از امور تفرقهزا و دور كننده كه نه در جوهر دينها و فرهنگها، بلكه در برداشتهاي تاريخي و فرقهاي و غلبه تعصب بر انصاف و نيز در سودانگاري محض ريشهدارد، پرهيز كرد. بايد به محبت كه كلمه مشترك همه پيامبران و مصلحان جهان است بازگشت، اما از ياد نبريم كه محبت و صلح و تفاهم تنها با ندرز و تكيه بر روياها و بدون توجه به عوامل عيني و واقعي كه موجب خشونت و نفرت شده است، تحقق نمييابد. بدون ترديد بيعدالتي حاكم بر عالم و آدم خود مهمترين عامل پديد آمدن اين وضعيت ناگوار است. وقتي در اين جهان كمتر از 15 درصد مردم از بيش از 80 درصد امكانات استفاده ميكنند و در ميان همان 15 درصد هم تبعيض وجود دارد، هنگامي كه گرسنگي و فقر و آوارگي و بيماري هنوز مشكل بزرگ بخشي از جامعه جهاني است وقتي كه هنوز شاهد انبوه انسانهايي هستيم كه از خانه و كاشانه خود آواره ميشوند و در اردوگاهها به دنيا ميآيند و زندگي ميكنند و همان جا ميميرند. در قرآن كريم هدف اصلي از بعثت همه پيامبران و فرو فرستادن كتاب و ارايه منطق خرد بنيادي را كه درست را از نادرست و حق را از باطل متمايز ميكند قيام مردم به قسط ميداند و جامعه مطلوب انساني را در صورتي الهي ميداند كه برخودار از عدل و قسط باشد. در عرصه حيات اجتماعي كم هزينهترين و پرفايدهترين راهكار عملي شدن اين حق، استقرار مردمسالاري است، تا روزي كه حكومتهاي مستبد و غير متكي بر اراده مردم در گوشه و كنار عالم وجود دارد بايد در حسرت استقرار عدالت رنج برد. استقرار حكومتهاي مردمسالار، حكومتهايي برآمده از اراده مردم، مسوول در برابر مردم و تحت نظارت مستمر مردم و نهادهاي مردمي مصداق عالي عدالت اجتماعي است. امروز همه خيرخواهان جوامع دست در دست هم بكوشند تا ابتدا افكار عمومي يا بخشهايي از آن را از سلطه زورمداران خشونتگرا نجات دهند و آنان را از عرصه ذهن و احساس مردم جهان منزوي كنند و امكان توسل به زور با فريب و افسون كردن افكار عمومي را از آنان بگيرند و سپس در جهت استقرار عدالت در همه عرصههاي ملي و بينالمللي و دستيابي به صلحي پايدار همكاري كنند. گفتوگوي فرهنگها و تمدنها تنها به بحثهاي تئوريك نميپردازد، بلكه خواهد كوشيد كه در جهت تحقق عدالت و پيشبرد آزادي در عرصه جهاني و حذب زور و خشونت و تبعيض نيز به همت همه خيرخواهان جهان راهكارهاي عملي ارايه دهد مهم اين است كه اين راهبردها و راهكارها «مساله محور» باشند و دردها و آلام امروز بشرت موضوع گفتوگوها باشند و بيش از دولتها، نهادهاي مدني و سازمانهاي معتبر بينالمللي به امر گفتوگو و اولويت آن اهتمام ورزند. گفتوگوي فرهنگها و تمدنها نه فرجام، كه اغاز راه پيش روي ما است، در اين راه گامي فرا پيش گذاريم. سياست روز روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان «بوش فداي منافع سرمايهداران آمريكا» به قلم علي يوسفپور آورده است: 1ـ هفته گذشته شوراي اطلاعات آمريكا بيانيهاي صادر كرد كه روند سياستهايي كه دولت آمريكا در مورد مساله هستهاي ايران در پيش گرفته بود را به زير سئوال برده، و اين امر در محافل مختلف سياسي با تحليلهاي گوناگون روبرو گرديد. بايد به خاطر داشته باشيم كه همين مراكز اطلاعاتي آمريكا بوش و نومحافظهكاران آمريكايي را در حمله به عراق و افغانستان تشويق نمودهاند حال چه شرايطي پيش آمده است كه شوراي اطلاعاتي آمريكا بيانيهاي صادر ميكند كه در حقيقت ترمز شديدي جلوي سياستهاي بوش و دولت تندروي وي قرار ميدهد. 2ـ باتلاقي كه در عراق براي آمريكا و متحدانش پيش آمد و دروغگويي آنان مبني بر داشتن سلاح كشتار جمعي دولت صدام براي همه جهانيان روشن گرديد و به همين علت شاهد بوديم كه در انتخابات اسپانيا ـ ايتاليا ـ ژاپن و كره جنوبي، مردم اين كشورها به مخالفين استقرار نيروهاي خود در عراق راي دادند و حزب كارگر انگليس هم براي حفظ اعتبار خويش در انتخابات دو سال آينده مجبور به كنار گذاشتن بلر گرديد و دولت گوردون براون سعي كرده است با تخليه بصره از نيروهاي انگليسي و ظاهر نشدن درجمع خبرنگاران و عدم موضعگيري در مورد مسائل عراق، به افكار عمومي انگليس بفهماند كه مساله عراق ديگر براي دولت انگليس در اولويت اول قرار ندارد. قرباني آخر جنگ عراق جان هوارد نخستوزير استراليا بود وي از متحدين نزديك بوش در كليه موضعگيريهاي سياست خارجي بود بنابراين در صحنه سياست بينالملل دول متحد بوش يكي پس از ديگري صحنه همكاري را ترك كردند و افكار عمومي كشورهاي اروپايي هم اين سياست را قبول ندارد. كه در بازديد بوش از لندن و سيدني هم مردم بر عليه وي تظاهرات نمودند. 3ـ روند شكستهاي دولت بوش در عراق، افغانستان، فلسطين، لبنان، سقوط ارزش دلار، بياعتبار شدن دولت آمريكا در ميان افكار عمومي جهانيان كه در تاريخ آمريكا بيسابقه بوده است، در مساله هستهاي ايران تكميل شد. موضع متحد تمام ايرانيان اعم از دولت، مجلس، جناحهاي سياسي، ايرانيهاي خارج از كشور باعث بياعتبار شدن تمام تحريمها و قطعنامههاي آمريكا و متحدانش گرديد، در مقابل تشديد اين فشارها روي ايران باعث انسجام ملي ما در بالاترين سطح خويش گرديده است اعلام تحريمها توسط دولت آمريكا به صورت يكجانبه حكايت از تنهايي آمريكا در اين صحنه داشته است افزايش مقاومت ايرانيها در تمام زمينهها و بسترها باعث قطعي شدن شكست آمريكا در مساله هستهاي ايران گرديد. 4ـ شركتهاي چند مليتي، تراستهاي نفتي و سرمايهداراني كه پشت صحنه سياسي آمريكا را اداره مينمايند، به اين نتيجه رسيدهاند كه آقاي بوش و تيم همراهش ماموريت خويش را به انجام رساندند و آنهم اشغال عراق و افغانستان بود. و هماكنون در صحنه بينالملل و افكار عمومي آمريكا ادامه اجراي سياستهاي بوش و نومحافظهكاران آمريكايي باعث منزوي شدن و بياعتباري بيشتر آمريكا ميگردد. به نظر ميرسد كه سياستمداران وابسته به سرمايهداران آمريكا براي حفظ اعتبار باقي مانده و دفاع از آنچه منافع ملي آمريكا مينامند درصدد كنار گذاشتن بوش در يك سال مانده از رياست جمهوري وي باشند كاري كه حزب كارگر انگلستان بر سر آقاي بلر آورد. كه در هر حال به نفع جمهوري اسلامي تمام شده است. اعتماد ملي روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان مجسمه قداست آورده است: انتشار گزارش نهادهاي مشورتي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا در خصوص توقف فعاليتهاي ايران براي دستيابي به سلاحهاي هستهاي از سال 2003، موجي از تحليلهاي متفاوت، متعارض و ناهمگون را در رسانههاي خارجي و داخلي سبب شد. همانگونه كه پيشبيني ميشد، شيفتگي فراواني از سوي رئيسجمهور و دستگاه سياست خارجي جمهوري اسلامي در خصوص ميزان تاثيرات اين گزارش از سوي مقامات مذكور ابراز شد. جدا از ميزان تاثيرگذاري واقعي چنين گزارشهايي بر اراده تصميمسازان و صاحبان واقعي قدرت در آمريكا، تحليل غيرواقعبينانه و دور از حقيقت نهادهاي قدرت در آمريكا، ميتواند تاثيرات نامطلوبي بر مكانيسم تصميمگيري در كشورمان بگذارد. شبيه چنين ذوقزدگيهايي را در ديگر حوزههاي بينالمللي نيز شاهد بوديم. تذكر هوشمندانه دكتر ولايتي مشاور بينالملل مقام معظم رهبري كه سابقهاي طولاني در هدايت دستگاه سياست خارجي جمهوري اسلامي دارد، محل توجه اساسي است. ايشان در راستاي دغدغهاي كه در ابتداي سرلوحه آمده، متذكر شده كه نبايد در خصوص اظهارات شخصيتهاي بينالمللي از جمله البرادعي دچار ذوقزدگي شده و از وي يك مجسمه قداست بسازيم. اين نكته دقيق و ظريفي است. سياه و سفيد كردن اضلاع شخصيتها و سازمانهاي بينالمللي ميتواند اثرات خردكنندهاي داشته باشد، زيرا بنياد سياستمداران و سازمانهاي فعال در عرصه بينالملل بر نسبيت و انفعالات اعتباري قرار دارد. بايد پذيرفت كه چنين روابط و مناسباتي بر حقيقت محض و فضايل اخلاقي پايهگذاري نشده است. دولتها، سازمانها و رجال سياسي مبتني بر ظرفيت، منزلت و واقعيات عرصه عمل ديدگاهها و نظرات خود را تنظيم ميكنند. محمد البرادعي، سازمان انرژي اتمي و نهادهاي مشورتي اطلاعاتي آمريكا نيز از اين قاعده كلي مستثنا نيستند. بر طرف ايراني فرض است كه با ارزيابي موقعيت خويش و جمعبندي مجموع راهحلهاي منتهي به تامين منافع ملي، نسبت به هر حادثهاي از خود واكنش نشان دهد، زيرا چنانچه با سادهدلي و خوشخيالي تمام تخممرغهاي امنيت و منافع ملي خود را در سبدهاي محدود و خاصي قرار دهيم، دچار آسيبپذيري و خسارتهاي فاحش خواهيم شد. آنچه محرز است، مكانيسم تصميمگيري در آمريكا در چند حوزه متمركز است؛ كاخ سفيد، معاون اول رئيسجمهور، وزارت دفاع، وزارت امور خارجه و شورايعالي امنيت ملي، اما نهايتا رئيسجمهور آمريكا قدرت برتر را در اختيار دارد و اين قدرت در قانون اساسي به وي داده شده تا حتي تصميمهاي كنگره را وتو نمايد. در عرصه بينالمللي نيز سهم و نقش البرادعي حوزه محدود و مشخصي را شامل ميشود. مثلا از ياد نبريم در جريان جنگ آمريكا عليه عراق، هيچكس صدا و گزارشهاي هانس بليكس را نشنيد و آمريكا عليرغم تمام فشارها، كار غيرقانوني خود را انجام داد. امروز كه پرونده هستهاي ايران در مسير ملتهبي قرار دارد، صرف چشم بستن به برخي اظهارات و يا گزارشها و عدم تمركز دقيق بر فرآيند كلي تحولات و تن دادن به خوشبينيهاي مفرط و غيرواقعي و بدبينيهاي غيرضروري، ميتواند هزينههايي را بر كشور تحميل نمايد. لذا سخنان دكترولايتي بار ديگر ميتواند معنا يابد كه نه البرادعي و نه هيچ شخصيت بينالمللي ديگري سزاوار اعتمادها و بياعتماديهاي مطلق نيستند. حقايق را بايد آنگونه كه هست ديد. همبستگي روزنامه همبستگي در سرمقاله امروز خود با عنوان آسيبشناسي جنبش دانشجويي به قلم علي صالحآبادي آورده است: 54 سـال پـيش در 16 آذر 1332 پليس، خون سه دانـشـجـو را در صـحـن دانـشـكـده فـنـي تـهران به دليل شــركــت در يــك اعـتــراض دانـشـجــويــي كـه حـق هـر دانشجو و شهروند است، بر زمين ريخت. اين واقعه شـوم از آن زمـان تاكنون هر سال با اعتراض، تجمع، گفتار و نوشتار بازخواني ميشود. در اين روز از نقش دانشجوياني كه جان خود را براي مبارزه با نبود آزادي و از ميان برداشتن خودكامگي از دست دادهاند تجليل ميشود و رژيم پهلوي بهخاطر بر زمين ريختن خون بيگناهان، نكوهش ميشود. بيترديد يكي از وقايع مـهـم نـيـم قـرن اخـيـر جـنبش دانشجويي همين مساله است زيرا حدود 100 روز قبل از 16 آذر 1332 با دخالت بريتانياي كبير و ايالات متحده آمريكا، دولت ملي و مــــــردمــــــي مـــحـــمـــــد مـــصــــدق از طــــريــــق كــودتــا، ســرنـگـون و فــضـــاي خــفــقــان بــر كـشـور حـاكـم شـد و نـظـامـيهـا هـر نفسي را در ســـيـــنـــــه خــفــــه مــــــــيكــــــــردنـــــــد. در شــرايـطــي كــه بــازار، روشـنـفـكران، مليون و روحانيون و ديگر اقشار سكوت اختيار كرده بودند اين دانشگاه بود كه به مقابله با كودتا برخاست و با نثار خـون، لـكـه نـنـگـي بر دامان سلطنتي گذاشت كه شاه نماد آن بود و خود را سايه خدا در زمين، فراتر از قانون و سـلـطـنــت را حــق خـود و فـرزانـدنـش مـيدانـسـت. آسـيـبشـنـاسـي ايـن واقـعـه و وقـايـع مـشـابه آن بسيار آموزنده است و به نظر ميرسد جامعه ايران به آن حد از رشـــــد و آگــــاهــــي رســـيـــــده اســــت كــــه خــــــــــــوب و بـــــــــــد را تـشـخـيـــــص دهـــــد و ديـگــــــر روشهــــــاي گــــذشــتـــه و احــيـــانـــاً اشـتـبـاهـات را تـكرار نكنند. نگارنده كه از دهه 50 به بعد وقايع 16 آذر را از نــزديــك دنـبال كرده بر اين باور است كه زمان آسيبشناسي جنبش دانشجويي فرارسيده است و بر اهل فن بهويژه آنهـــايـــي كـــه روزگـــاري خـــود مــيـــداندار جــنــبـــش دانشجويي بودهاند، فرض است كه يافتههاي خود را براي جوانان امروز و فردا بازگو كنند. 1- از مـنـظـر جـامـعـهشـنـاخـتـي و روانشـنـاخـتـي نوجوانان و جوانان كه كمتر از 25 سال سن دارند و هـــنــــوز فــكــــر آنهــــا شكل نگرفته است و ســــــردي و گــــــرمـــــي روزگــــــــــاز را نـيـز نچشيدهاند، مـسـتـعدترين افرادي هـستـنـد كــــــه بــــــا تـجــربــههــا و احـيــانـاً كـســانــي كـه مـقـاصـد سياسي، اجتماعي و يا اقتصادي را دنبال ميكنند، ميتوانند از احساسات و هيجانات اين گروه استفاده ابزاري نمايند. 2- چـنـانچه در جامعهاي نهادهاي مدني نظير حزب، تشكلهاي كارگري،NGOها، انجمنها و ... بـهصـورت واقـعـي وجـود داشـتـه بـاشـد و نـهـادهـاي مـدني بدون هراس از دولت بتوانند آزادانه فعاليت كـنـنـد و بـاتـجـربهها نهتنها از گردونه قدرت حذف نـشـونـد، بـلـكـه بـه مـشـاركت گرفته شوند، در چنين جـامـعهاي ديگر اعتراضات دانشجويي و يا عصيان جـــوانــان رخ نـمــيدهــد، در جــامـعــهاي كــه زمـيـنــه اعـتـراض دانـشـجـويـي و يـا بـه عـبارت ديگر عصيان جوانان وجود دارد، علت نبود نهادهاي مدني فعال و رونـق مطبوعات مستقل است. اگر دولت مانع از شكلگيري چنين نهادهايي شود و افرادي كه طرح و برنامه براي اداره كشور دارند به دلايل سياسي و بــانـدي، حـذف شـونـد بـيتـرديـد چـنـيـن جـامـعـهاي استعداد عصيان جوانان را دارد. تجربه كشورهاي پيشرفته كه در آنها نهادهاي مـدنـي شـكـل گـرفـتـه است نشان ميدهد كه در آنها اعـتـراضـات دانشجويي كمتر است كه نتيجه كاركرد مـثبت نهادهاي مدني نظير حزب و ديگر تشكلها و حضور فعال رسانههاي مستقل است. كاركرد مثبت و مـسـؤولانـه ايـن مـجـمـوعـههـا حاكميت را پاسخگو و قــدرت را مـهــار مــيكـنــد و بـهـتــريــنهــا را بـه قـدرت ميرساند. 3- فـلـسفه وجودي دانشگاهها توسعه و ترويج عـلـم در حـوزههـاي گـونـاگـون است. وظيفه دانشگاه توليد علم است نه توليد خشونت و يا ترغيب افراد به اعـتـراض و حـتـي دسـت بـردن بـه اسلحه و ترور. اگر دانـشـگـاه بـهجـاي تـولـيـد عـلـم، كـانون توليد اين قبيل محصولات شود، ديگر آنجا دانشگاه نيست. اگر به موضوع از منظر جامعهشناختي نگاه كنيم، درمييابيم كـه در دهـههـاي 40 و 50 كـه دانـشـكـده فـنـي دانشگاه تـهـران، دانـشـگـاه صـنـعـتـي آريـامـهـر (شـريـف كنوني)، پـلـيتـكـنـيـك (امـيـركـبير)، علم و صنعت و... به جايي تبديل شده بودند كه هستههاي چريكي نظير سازمان مـجـاهـديـن خـلـق ايـران و سـازمـانهـاي چـريـكهـاي فـدايـي خـلـق ايـران و غـيـره در آنجا شكل گرفته بود نـشـان از بـيـمـاري، نـاكـارآمـدي و غـيـرپـاسـخگـو بودن سـلـطـنـت و نـبود انتخابات آزاد، احزاب و مطبوعات مـسـتـقـل دارد. زيـرا در شـرايـطـي كـه حاكميت فضا را مـتـصـلــب كـنــد، جــوانـان آمـادگـي دارنـد تـا خـود و يـا تـحـتتـأثـيـر ديـگران دست به شورش و حتي اسلحه ببرند و در پايان جواني كه قرار است مهندس، دكتر، اقـتـصــاددان و... شــود ســر از ســازمــانهـاي چـريـكـي درميآورد. نتيجه ديگري كه ميتوان گرفت اين است كــه دولــتهـاي خـودكـامـه عـامـل تـولـيـد خـشـونـت و اعتراضات دانشجويي هستند، مانند آنچه كه در دوران پهلوي دوم در دانشگاهها بهوجود آمد. 4- جواناني كه به دانشگاه ميروند بين 18 تا 20 سـال سـن دارنـد. پـرسـش آن اسـت كـه آيا يك يا چند جوان در چنين سني چگونه تشخيص ميدهد كه بايد اعتراض و يا قيام كند يا هر اقدام ديگري را عليه دولت انجام دهد؟ آيا ميتوان نتيجه گرفت كه افراد كم سن و سال بهراحتي تحتتأثير جريانهايي كه در بيرون از دانشگاه هستند، قرار ميگيرند؟ چنانچه جامعه باز باشد و امكان فعاليت جوانان در احزاب و تشكلهاي سـيـاسـي و صـنـفـي فـراهـم باشد و رفتار دولت خوب باشد، مجالي براي گروههاي افراطي و توليد خشونت باقي نميماند. 5- دانشجويان مسلمان پيرو خط امام كه در 13 آبـان 58، سـفـارت آمـريـكـا در تـهـران را اشغال كردند ميانگين سنشان 18 تا 20 سال بود. هرچند اين اقدام در فـضـاي انقلابي در اعتراض به حمايت آمريكا از شاه صـورت گـرفـت، امـا پـيـامـد ايـن اقـدام هـنوز بر روابط خــارجــي ايــران حـكـمـفـرمـا اسـت و جـالـب آن اسـت جواناني كه در آن روز 20 ساله بودند و امروز 50 ساله شدهاند، حاضر نيستند از اين اقدام خود دفاع كنند و احـيـانـاً كـسـانـي هـم كه احتمالاً از بيرون دانشگاه اين گروه دانشجويي را هدايت ميكردند، سكوت اختيار كـردهانـد. آنـچـه از ايـن اقـدام مـانـده اسـت فـرو افتادن ســيــــاســــت خـــارجـــي ايـــران در مـــوضـــع راديــكـــالـــي برگشتناپذير ميباشد. 6- روزنـامـه سـلام در 17 تير 1378 بهدليل درج يك خبر درباره سعيد امامي، توقيف شد. دانشجويان كوي دانشگاه تهران شبانگاه در اعتراض به اين اقدام در داخــل كــوي و خـيــابـان امـيـرآبـاد تـجـمـع كـردنـد و صـبـحـگـاهان عدهاي لباس شخصي به خوابگاههاي دانـشـجـويـان حـمـلـه كـردنـد و بـا ضـرب و شتم شديد دانشجويان حتي كمدها، پنجرهها و درهاي اتاقهاي دانشجويان را خرد كردند تا از اين طريق با اين اقدام دانـشـجـويـي مـقـابـلـه كنند. روزهاي بعد اين اعتراض ابعاد وسيعتري به خود گرفت، اما آنچه مهم است آن است كه اين واقعه و حوادثي كه در آن رخ داده است كـمـاكـان پـرسشبرانگيز است و هر سال اين روز نيز همانند 16 آذر مورد توجه محافل دانشجويي و سياسي قـرار مـيگـيـرد. در صـورتـي كه احزاب و تشكلهاي تـأثـيـرگـذار وجـود داشـتـه بـاشد، دانشجويان اعتراض خود را بهجاي اينكه در كوي دانشگاه و يا در مسير يك خيابان بروز دهند در حزب بيان ميكنند و احزاب هـــم بـــهراحــتـــي مــيتــوانـنــد اعـتــراضــات خــود را بــه موضوعي كه دانشجويان نسبت به آن حساس هستند، بيان كنند. 7- همانگونه كه دانشگاه محل توليد علم است، دانشجو را نميشود از داشتن تفكر سياسي منع كرد. بـراي مـقـابـلـه بـا حركتهاي افراطي و خشونتآميز احـزاب مـيتوانند در دانشگاهها داراي دفتر باشند و دانشجويان مطابق تمايل خود ميتوانند در يكي از اين احزاب كه ميپسندند، عضو شوند و مطالبات خود را بهجاي استفاده از مشت، در قالب يك تشكل سياسي مطرح و پيگيري كنند. 8- سالها است در دانشگاهها انجمن اسلامي، بـسـيج دانشجويي، شوراي صنفي، كانونهاي علمي و... شـكـل گـرفـتـهانـد، اما در چند سال گذشته شاهد بـرخـورد بـا اصـلـيترين تشكل دانشجويي يعني دفتر تـحـكـيـــم وحـــدت بـــودهايـــم. ايـــن بـــرخـــورد فـضــاي دانـشـگــاههـا را آنقـدر مـنـفـعـل كـرده اسـت كـه حـتـي اصولگرايان نيز از وضعيت كنوني دانشگاهها ناراضي هستند. پرسش اين است كه چرا گروههاي فشار در ســالهـاي گـذشـتـه بـه تـجـمـعـات دانـشـجـويـي حـمـلـه ميكردند و حالا در مراسم برخي سخنرانيهاي مهم امـكـان حـضـور بـراي بـسيج دانشجويي فراهم شده و بـراي ديـگـر تـشـكلها با مشكل همراه گرديده است. پرسش آن است كه چه علت و انگيزهاي وجود دارد كه رييسجمهور در سال گذشته و سال جاري كه به دانشگاه صنعتي اميركبير، دانشگاه تهران و در انتها به دانشگاه علم و صنعت رفت، با اعتراض و واكنش تند دانشجويان مواجه گرديد. آيا نميتوان گفت كه علت نـبـود احـزاب و تـشـكـلهـاي مـدنـي شـنـاخـتـه شده در كـــشـــــور اســـــت؟ در كـــــدام كـــشـــــور پـــيــشــــرفــتــــه بــــا ريـيـسجـمـهـورشـان كـه وارد دانـشـگاه ميشود مانند كشور ما برخورد ميشود؟ نگارنده بر اين باور است كه ميان توسعهنيافتگي و عقبافتادگي با اعتراضات دانشجويي و بهعبارت ديگر عصيان نوجوانان و جوانان ارتباط وجود دارد. اگـر سـابـقـه نـيـم قـرن گـذشـته مبارزات دانشجويي در ايران و خاورميانه و حتي ديگر كشورها را بررسي و مورد توجه قرار دهيم، درمييابيم كه بيشترين وقايع تـلــخ دانـشـجــويــي در كـشـورهـايـي رخ داده اسـت كـه عقبافتاده بودهاند كه نمونه مهم آن را ميتوان كشتار بــيرحـمــانــه دانـشـجــويــان در ســال 1989 در "مـيــدان تيانآنمن" شهر پكن دانست. در آن زمان چين هنوز بـــهصـــورت كـمــونـيـسـتــي اداره مــيشــد و هــر نــوع اعـتـراضـي را سـركـوب مـيكـرد. از آن زمـان تاكنون نـزديـك بـه 20 سـال مـيگذرد. چين راه توسعه را از طـريـق تـن دادن بـه اقـتـصـاد آزاد پـيش گرفته و چون چـيـنـيهـا آثـار تـوسـعـه را در زنـدگـي خـود مـشـاهده مــيكـنـنــد، ديـگـر از تـظـاهـرات دانـشـجـويـي خـبـري نـيـسـت. بـنـابـرايـن نـگـارنـده بـه دانـشـجـويـان تـوصـيه ميكند به فكر تقويت تشكلهاي مدني باشند و از هر نوع اعتراض كور كه ممكن است عدهاي بهصورت پيدا و پنهان از آن سود ببرند، دوري كنند. جمهوري روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان اين پنبه را از گوش خود بيرون بياوريد آورده است:گستاخي سران كشورهاي حاشيه خليج فارس در قالب بيانيه پاياني اجلاس شوراي همكاري خليج فارس كه شب چهارشنبه هفته گذشته در دوحه قطر به كار خود پايان داد واقعه قابل تاملي است كه بايد مسئولان نظام جمهوري اسلامي و متوليان سياست خارجي كشورمان را نسبت به مسائل مطرح شده در اين بيانيه حساس كند. ويژگي اجلاس هفته گذشته شوراي همكاري خليج فارس اين بود كه براي اولين بار رئيس جمهوري اسلامي ايران در آن حضور داشت و اين حضور به دعوت رئيس اين شورا صورت گرفته بود. اين دعوت در تحليل ناظران سياسي به معناي تكريم جمهوري اسلامي ايران تلقي شده و حتي منابع خبري اعلام كردند رئيس جمهور كشورمان و رئيس امارات در حاشيه اجلاس سران كشورهاي حوزه خليج فارس در دوحه در نشستي دو نفره پشت درهاي بسته به بررسي مسائل مربوط به جزاير سه گانه ايراني پرداختند. اينها نكاتي هستند كه بطور طبيعي بايد موجب رعايت حرمت جمهوري اسلامي ايران توسط شركت كنندگان در اجلاس شوراي همكاري خليج فارس شوند و اين حرمت گذاري لااقل در بيانيه پاياني اين اجلاس متجلي باشد. متاسفانه انتشار بيانيه پاياني نشان داد نه تنها اين چنين نشد بلكه شوراي همكاري خليج فارس در اين بيانيه در همه موارد مطرح شده برخورد خصمانه كرده و حتي هيچگونه پاي بندي به واقعيت هاي آشكار تاريخي نيز نشان نداده است . مواردي كه در اين بيانيه نشان دهنده گستاخي شيوخ منطقه است و برخورد خصمانه آنها را نشان ميدهد از اينقرارند. 1 ـ سران شوراي همكاري خليج فارس برخلاف واقعيت ها و اسناد تاريخي موجود بار ديگر اعلام كرده اند : « ايران با اشغال ! سه جزيره متعلق به امارات متحده عربي شامل جزيره ابوموسي و تنب بزرگ و تنب كوچك حاكميت كشور امارات عربي متحده را ناديده گرفته است » . در همين بند از بيانيه ايران متهم به پاسخ ندادن به درخواست امارات براي حل مسالمت آميز مساله سه جزيره شده و شركت كنندگان در اجلاس از اين مسئله ابراز تاسف كرده و از ايران خواسته اند اين موضوع را از راه گفت وگو يا ديوان داوري بين المللي برطرف كند! 2 ـ با اينكه روزنامه صهيونيستي « هاآرتص » نوشت : در آناپوليس اسرائيل اعراب را فريب داد در بيانيه دوحه سران شوراي همكاري خليج فارس با ابراز اميدواري نسبت به موفقيت كنفرانس آناپوليس در تلاش هاي خود براي دستيابي به صلح و تمركز بر موضوعات كليدي در بحث خاورميانه خواهان حل موضوعات پناهندگان اورشليم امنيت مرزهاي آبي و و خاكي كشور مستقل فلسطيني و نيز تشكيل اين كشور در كنار اسرائيل شدند. 3 ـ درحاليكه مرجع قانوني رسيدگي به مسائل هسته اي آژانس بين المللي انرژي اتمي است سران شوراي همكاري خليج فارس از ايران خواسته اند مسائل پرونده هسته اي خود را با جامعه جهاني حل و فصل كند. اين همان سياستي است كه آمريكا و هم پيمانان اروپائيش دنبال مي كنند. شايد از اينكه سران شوراي همكاري خليج فارس تابه حال هيچ گاه در بيانيه هاي خود درباره مشكلات و اختلافاتي كه به مسائل امنيتي و نظامي خودشان برمي گردد اشاره اي نمي كنند كساني تصور كنند اعضاي اين شورا با همديگر هيچ اختلافي ندارند. ولي واقعيت كاملا برعكس است و همه شش كشور عضو اين شورا به صورت دوجانبه با همديگر اختلافات گسترده مرزي دارند ولي ماموريت دارند بجاي آنها با جانبداري بي چون و چرا از ادعاي غيرقانوني و امارات نسبت به جزاير سه گانه ايراني آن اختلافات را پنهان نمايند كما اينكه عمده كردن مساله سه جزيره با هدف به فراموش سپردن جنايات صهيونيست ها و اشغال فلسطين توسط رژيم صهيونيستي نيز با همين هدف صورت ميگيرد. اختصاص يافتن بخشي از بيانيه پاياني اجلاس سران كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس به اجلاس آناپوليس نيز نشان دهنده همين واقعيت تلخ است كه سران اين كشورها ماموريت ويژه اي براي حمايت از سياست هاي آمريكا و صهيونيسم در منطقه دارند. اجلاس آناپوليس به اعتراف خود آمريكائي ها دستاوردي نداشته و صرفا يك نمايش تبليغاتي بوده است . نخست وزير رژيم صهيونيستي نيز بلافاصله بعد از پايان اجلاس آناپوليس اعلام كرد تشكيل يك كشور فلسطيني در كنار اسرائيل غيرممكن است كما اينكه بازگشت آوارگان فلسطيني نيز بهيچوجه براي اسرائيل قابل قبول نيست . در مقابل حماس كه منتخب واقعي مردم فلسطين است اجلاس آناپوليس را ابزاري براي پيشبرد اهداف تجاوزكارانه رژيم صهيونيستي دانسته و آنرا رد كرده است . با اينحال شوراي همكاري در بيانيه خود از اجلاس آناپوليس حمايت كرده و در واقع در مقابل ملت فلسطين موضع گيري كرده است . درباره پرونده هسته اي ايران نيز اگر سران كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس درصدد درك واقعيت بودند قطعا توضيحات رئيس جمهوري اسلامي ايران در اين زمينه براي آنها كافي بود. علاوه بر اين اعلام چندين باره غيرنظامي بودن فعاليت هاي هسته اي ايران توسط مدير كل آژانس بين المللي انرژي هسته اي در اين زمينه هيچ جاي ترديدي باقي نميگذارد و موضع ايران نيز حل و فصل اين مساله در آژانس است نه جامعه جهاني كه مقصود از آن آمريكا و كشورهاي اروپائي هم پيمان با آمريكاست . به نظر مي رسد اعضاي شوراي همكاري خليج فارس بايد پنبه اي را كه آمريكا به گوش آنها فرو كرده است از گوش خود بيرون بياورند تا قدرت درك واقعيت هاي منطقه و جهان را پيدا كنند. سخن جمهوري اسلامي ايران كاملا واضح و شفاف است . جزاير سه گانه 3 ابوموسي تنب بزرگ و تنب كوچك بخشي از خاك ايران هستند و هيچكس حق تعرض به آنها و معامله بر سر آنها را ندارد . كساني كه در كاخ هاي شيشه اي خود نشسته اند و ديكته آمريكا را ميخوانند و در اجلاس هايشان همان ديكته را در قالب بيانيه هاي تكراري منتشر مي كنند بايد بدانند كه ملت فلسطين بي اعتنا به اين توهمات به مبارزه خود عليه رژيم غاصب صهيونيستي ادامه خواهد داد و ملت هاي مسلمان از جمله ملت هاي حوزه خليج فارس از آرمان فلسطين تا آزادي قدس شريف حمايت خواهند كرد و صهيونيست ها را سرانجام به زباله داني تاريخ خواهند سپرد. جمهوري اسلامي ايران همانطور كه مسئولان آن در طول سه دهه گذشته بارها اعلام كرده اند و هفته گذشته نيز رئيس جمهور چه در اجلاس دوحه و چه در بازگشت به تهران تصريح نموده خواستار روابط حسنه و برادرانه با همسايگان خود در حاشيه خليج فارس و در كل منطقه مي باشد. با اينحال اراده سياسي مسئولان نظام جمهوري اسلامي براينست كه به ديگران اجازه دخالت در امور داخلي خود را ندهد و بر سر تماميت ارضي خود با هيچكس معامله نكند و به هيچكس اجازه ندهد كلمه اي برخلاف اين واقعيت كه جزاير سه گانه بخش لاينفك خاك ايران هستند به زبان بياورد. كيهان روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان سر گمشده كلاف به قلم محمد ايماني آورده است:جريان هاي تاثيرگذار بر عرصه سياست كشور را بايد چگونه و براساس چه مختصاتي تقسيم بندي كرد؟ اين پرسش از آن جهت اهميت مي يابد كه طي سده اخير روشن نبودن مرزبندي بين جريان هاي سياسي و غيرواقعي بودن برخي تقسيم بندي ها، همواره موجب لطمه به منافع ملي و تاخير در روند استقلال و عزت و پيشرفت كشور شده است. همچنين فقدان مباني و اصول متقن در اين زمينه باعث انبوهي از نابساماني هاي فكري، كلافگي و حيرت و هروله در ميان جريان هاي سياسي، و نفوذ فرصت طلبان و دلسردي ها و ريزش ها شده است. در اين ميان انقلاب اسلامي به مثابه يك ميزان و محك، نقطه عطفي براي گشودن و بسامان كردن اين كلاف سردرگم بود، آنجا كه غير از جريان سلطنت طلب حاكم و حامي خارجي آن، سه جريان اسلامي (ميانه)، چپ (ماركسيست) و راست (ليبرال) هركدام با شدت و ضعف هاي خود فعال بودند. نفس انقلاب و غلبه گفتمان ديني در آن اولاً از مرزبندي با «ديكتاتوري و استبداد داخلي » و «امپرياليسم و استكبار خارجي» حكايت داشت و ثانياً روشن مي كرد كه مسير حركت «نه شرقي و نه غربي» است. بدين ترتيب جريان اصيل انقلاب به عنوان جرياني ملي و اسلامي، نه مي توانست با سلطنت طلب ها و اربابان خارجي آنها سر سازگاري داشته باشد، نه با توده اي ها و مجاهدين خلقي هاي ماركسيست، و نه با نهضت آزادي و جبهه ملي متمايل به آمريكا و انگليس. بنابراين سه طيف ماركسيست، سلطنت طلب و ليبرال- به انضمام جبهه اصلي معارض با انقلاب تحت عنوان استكبار جهاني- در برابر انقلاب صف آرايي كردند. اين طيف ها به تدريج به خاطر عملكردشان، «جريان نفاق» نام گرفتند؛ چه، آن كه سلطنت طلب بود، پس از انقلاب ناگهان دموكرات و جمهوري خواه شده بود و دم از «آزادي» مي زد. آن كه ادعاي ليبراليسم در عين مذهبي بودن را داشت، سر از سكولاريسم و پيوند با لانه جاسوسي آمريكا- به عنوان مهندس اصلي استبداد و استعمار در ايران- درآورد. و آن كه ادعا مي كرد توده اي و خلقي است و با مذهب مردم مشكلي ندارد، ثابت كرد كه هم با دين ملت- حتي بيش از ليبرال ها- دشمن است و هم با استقلال او از بيگانه سر ناسازگاري دارد چون پيشاپيش در خدمت بيگانه قرار گرفته بود. به مرور زمان جريان هاي نفاق درهم تابيده و تبديل به يك جبهه واحد شدند. آنها با وجود برخي اختلاف ها، وجه اشتراكات قوي پيدا كرده بودند ضمن اينكه سيستم هاي جاسوسي بيگانه هم نقش محوري در سازماندهي آنان داشتند. مشتركات جبهه نفاق عبارت بود از: معارضه با اصل انقلاب، تسليم- يا حداقل انفعال و بي مبالاتي- در برابر نفوذطلبي بيگانگان رانده شده از كشور، ماديگري و نفي ايمان ديني در دو قالب آشكار (لائيسم) و پنهان (سكولاريسم). بي دليل نبود كه طي 3دهه گذشته مكرراً طيف هاي چپ مانند سازمان مجاهدين خلق و حزب توده، سر از سكولاريسم ليبرال و پيروي از سياست آمريكا و غرب درآوردند و بسياري چپ هاي كذايي، آمريكايي شدند همچنان كه خيلي تعجب برانگيز نيست چپ نما شدن امروز ليبرال- دموكرات ها از جمله در برخي شبه جريان هاي دانشجويي و گروهكي ورشكسته، پس از روي كار آمدن جريان اصولگراي عدالت محور در دولت و مجلس. به موازات ائتلاف و نزديكي تدريجي جريان هاي چپ و راست معارض انقلاب، يك اتفاق معكوس هم در كشور رخ داد. چند سالي از پيروزي انقلاب نگذشته بود كه برخي اختلاف سليقه هاي طبيعي و محدود و كم عمق در كنار برخي دستكاري و آتش بياري جبهه معارض، به ايجاد جناح بندي هاي مصنوعي در درون جبهه واحد انقلاب منجر شد. در اين هنگام جامعه روحانيت، حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب و حتي دولت و مجلس دچار چنددستگي و اختلاف هاي مخرب -و نه سازنده- شده بودند. اختلاف نظر، طبيعي بود و آنچه غيرطبيعي مي نمود لاينحل ماندن و عمق يافتن اين اختلاف ها در حد ستيزه و كينه ورزي و غفلت از جبهه بزرگ و در حال سازمان معارض با اصل انقلاب بود. شبيخون بدين ترتيب آغاز شد و محور بزرگ آن جا انداختن تقسيم بندي چپ و راست در ميان نيروهاي انقلاب بود، حال آن كه نيروهاي راستين انقلاب نه چپ (كمونيست ماديگراي بي دين) و نه راست (سرمايه دار اباحه گراي لاقيد) بودند. مع الاسف آميزش غفلت، نفاق و فرصت طلبي كار خود را كرد و مجراي «نفوذ» را گشود و طبيعي بود كه اين روند پر از لطمه و هزينه باشد. يك روز ماجراي بني صدر، روز ديگر ماجراي انفجار حزب جمهوري اسلامي و دفتر نخست وزيري، روز سوم رويارو قراردادن آقاي منتظري با جريان انقلاب و... ماجراهاي انحرافي پيش آمده در دولت هاي سازندگي و اصلاحات كه خود حكايتي مفصل و خارج از حوصله است. اين همه اتفاق افتاد از جمله به خاطر اينكه ملاك مرزبندي براي شناخت دوست و دشمن گم شد. افكار عمومي هنوز به تقسيم بندي جعلي چپ و راست عادت نكرده بودند كه تقسيم بندي معتدل و تند رو و سپس اصلاح طلب و محافظه كار، و دموكرات و توتاليتر باب شد و عجيب آن كه مدعيان اصلي چپ روي- از جمله در مجموعه هايي نظير سازمان مجاهدين انقلاب و دفتر تحكيم و...- پس از اصرار بر تقسيم بندي كذايي در نشريات عصر ما و سلام، حالا سوپر راست شده بودند و دم از سرمايه داري به شيوه آمريكايي، ليبراليسم معتقد به لائيسم و سكولاريسم، و مسالمت و نزديكي با آمريكا مي زدند. برخي از آنها حالا از جريان نفاق جديد پرده برداري مي كردند، مجموعه اي كه در برابر نفاق قديم سپر انداخته و تسليم شده اما ادعا- يا بعضاً تصور- مي كرد كه در راستاي گروكشي سياسي با هدف قدرت اندوزي، جريان قديمي نفاق را به خدمت گرفته است. اكنون تئوري فشار از بيرون براي دگرگوني و چانه زني در داخل، طرفداران نقابدار جديد پيدا كرده بود و اين يعني دشوارشدن تشخيص عمومي و فرازآمدن غبار فتنه و ابهام در عرصه سياست كشور. ناگهان مي ديدي طرفدار اقتصاد دولتي از آزادسازي و خصوصي سازي مطلق دم مي زند. فلان جريان معروف به مبارزه با استكبار، پرچم تسليم طلبي بلند مي كند. تندروان عرصه سياست و فرهنگ، نرد محبت با عوامل مطبوعاتي، گروهكي و حتي امنيتي با جبهه دشمن مي بازند و به وادادگي مطلق در وزارتخانه هاي ارشاد، علوم، كشور و اطلاعات رسيده اند. و... فهرست بلندي از تناقضات گفتاري و رفتاري كه جز از يك ساختار فكري بيمار و آلوده به نفاق برنمي خيزد. و در اين ميان بيچاره آن جوانان پرشور آزاديخواه و عدالت طلب كه فقط بيگاري دادند و ارابه قدرت «فرصت طلبان» يا «نفوذجويان» را به قيمت بي حيثيت شدن پيش بردند، درست مانند همان روزگاري كه برخي جوانان دانشگاهي به خيال عدالت طلبي و مبارزه با امپرياليسم، كمونيست شدند و به خيال آزاديخواهي از خدمتگزاري بي مزد بزرگترين ناقضان حقوق بشر در دنيا- آمريكا و انگليس و اسرائيل-سر درآوردند. عرصه سياست، مطبوعات و رسانه، و جنبش دانشجويي، امروز هم - اگرچه نه به وسعت ديروز- از اين بيماري نفاق و آشفتگي مرزها رنج مي برد. و كدام رنج از اين بزرگ تر كه مثلاً آقاي نبوي عضو مركزيت سازمان مجاهدين انقلاب به عنوان يكي از عوامل جاانداختن تقسيم بندي جعلي چپ و راست، حالا در دانشكده فني دانشگاه تهران به بهانه مراسم سالگرد روز دانشجو درباره ضربه بزرگي كه دفتر تحكيم و برخي جريان هاي دانشجويي خوردند، ادعا كند «هر حركت اجتماعي سياسي از دو مشكل چپ روي و راست روي رنج مي برد. همان طور كه شهيد مطهري مي گويد چپ روي و راست روي دو لبه قيچي هستند و اين دو با هم تحكيم وحدت را بريدند و به چند دسته تقسيم كردند» و البته دقايقي بعد گويي كه دچار عوارض كم حافظگي شده باشد، بگويد «تحكيم هميشه جزو جريان چپ بوده و عضويت افراد در انجمن اسلامي را نافي عضويت در هيچ حزبي نمي دانم». مگر جز اين است كه بچه هاي تحكيم همين راه را رفتند و آن شد كه شد. جوان تحكيمي چه مي كرد وقتي مي ديد برخي مدعيان مبارزه با آمريكا، دست ها را بالا برده اند و شماري از مدعيان خط امام و عدالت خواهي به همين آرمان ها پشت كرده اند. از اعتدال در سياست خارجي مي گويند �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 681]
صفحات پیشنهادی
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - پایگاه جامع ایرانیان
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور وجهان پرداختهاند كه گزيده برخي ازآنها در ذيل ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور وجهان پرداختهاند كه گزيده برخي ازآنها در ذيل ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در ذيل ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در ذيل ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در ذيل ميآيد. * جمهوري ...
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در ذيل ميآيد. * جمهوري ...
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران-گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پر.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران-گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پر.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران-گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران-گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران-گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور جهان ...
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران-گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور جهان ...
گزيده سرمقالههاي روزنامه هاي صبح امروز ايران
گزيده سرمقالههاي روزنامه هاي صبح امروز ايران روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامه هاي صبح امروز ايران روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
-
گوناگون
پربازدیدترینها