واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جایگاه سیاست تغییر رژیم در راهبرد خاورمیانهای آمریکا
چکیده:هر چند در سالهای گذشته، منطقه خاورمیانه به دلیل موقعیت ژئوپولیتیکی و ژائواکونومیکی وجود ذخایر عظیم نفت و گاز مورد توجه دولت مردان آمریکا قرار داشت. اما پس از 11 سپتامبر، این منطقه به دلیل آبشخور حوادث تروریستی نیویورک و واشنگتن بیش از گذشته نخبگان آمریکایی و خصوصاً نومحافظهکاران را به خود جلب کرده است. در این بین نومحافظهکاران به عنوان طراحان سیاستهای جدید ایالات متحده در هزاره جدید، اهمیت چنین تفکری را بازبینی کردهاند. و با بسط منافع حیاتی آمریکا تا مرزهای جمهوری اسلامیایران اعلام داشتهاند که ایالات متحده میتواند با تلفیق نگرش استراتژیکی ژئوپولیتیکی گذشته و فرصت، ظرفیتهای جدید آینده ثباتهارمونیکی خود را تامین کند.سیاست «تغییر رژیم» به عنوان رویکرد خاص دولت مردان آمریکا برای ایجاد تحول در ساختار داخلی دولتهای خاص، از پیشینهی طولانی «دهه دوم قرن بیستم» برخوردار است. الگوی مهار سدبندی بر ضد اتحاد جماهیر شوروی را باید از مهمترین موارد بهرهگیری از این سیاست در دوره جنگ سرد تلقی کرد.به زعم دولتمردان آمریکا ناتوانی این گونه دولتها در حوزههای حیاتی سه گانه امنیت آفرینی، برخورداری از آمادگی لازم جهت تامین خدمات اولیه و صیانت از آزادیهای اساسی مدنی به تدریج زمینه شکلگیری حرکتهای معارض و ماجواجو را فراهم میآورد.در فضای جدید پس از فروپاشی بلوک رقیب، آمریکا از فرصتهای زیادی برای اعمال سیاست مزبور در سیاست خارجی خود برخوردار شد. (مورد برخورد با سومالی در دورهی کلینتون شاهدی بر این مدعا است). اوج بهرهگیری از این سیاست را باید در فضای بعد از 11 سپتامبر خصوصاً در منطقه خاورمیانه پیگیری کرد؛ شرایطی که «تغییر رژیم» در چارجوب مبارزه با تروریسم؛ رویکردی در جهت اعمال تحول دموکراتیک در جوامع هدف و نیز شیوهای برای رویارویی با تهدید حاصل از اشاعه سلاحهای کشتار جمعی تبدیل شود.
مقدمهسیاست تغییر رژیم به عنوان بخش قابل تاملی در سیاست کلان آمریکا، در دوره جنگ سرد و بعد از آن، از فراز و نشیبهای بسیاری برخوردار بوده است. به رغم روند فزایندهی تحلیلهای معطوف به این مقوله کماکان موضوع در هالهای از ابهامات گوناگون قرار دارد.در این میان میتوان از ملاحظههای مورد نظر دولت مردان ایالات متحده در پیشبرد این سیاست که مهمترین انگیزه این پژوهش باشد استفاده کرد.به کلام دیگر، در فضای کلی حاکم بر عرصه بازنگری خطوط راهنمایی سیاست خارجی و نگرشهای امنیتی دفاعی که به دستور کار محوری دولت مردان آمریکا بعد از 11 سپتامبر 2001 تبدیل شده بود: حوزه باز تعریف مفاهیمی چون شاخصهای نوین تهدید و بازدارندگی نبرد پیش دستانه به طریقی خاص به سوی اهتمام مجدد به رویکرد تغییر رژیم هدایت شد. در این مورد باید به کار ویژهی رویکرد مزبور بر ضد تهدیدهای حاصل از برخورداری کشورهای «خاص» دولتهای سرکش از سلاحهای کشتار جمعی اشاره کرد. دولتهایی که به اهداف اصلی استراتژی کلان دولت بوش تبدیل شدند.در روند پژوهش حاضر، با ابهام زدایی یا شفافسازی مفهوم تغییر رژیم آغاز شده سپس در ادامه دیدگاه نومحافظه کاران در این باب و الگوی رفتاری آنان در چارچوب آموزهای رویارویی با تهدیدهای حاصل از تروریسم و خاصه سلاحهای کشتار جمعی مورد توجه قرار خواهد گرفت.مفهوم تغییر رژیمریچارد هاس، از تحلیلگران نامی سیاست خارجی آمریکا در قالب بحث مفصلی در خصوص جایگاه سیاست تغییر رژیم، تعریف کوتاه و جامع از این مقوله ارایه میدهد.«حل و فصل چالشهای موجود در سطح روابط با دولت مورد نظر، به وسیله حذف یا برکنارگیری رژیم تهاجمی مذبور و جایگزین آن با رژیم دیگری که در مقایسه با رژیم قبلی از ویژگیهای تهاجمی کمتری برخوردار است».یکی از الگوهای رفتاری آمریکا در برخورد با محیطهای منطقهای را باید تاثیرگذاری بر ساختها و نهادهای سیاسی این کشور دانست. هم اکنون شرایطی وجود دارد که براساس آن زمینههای مقابله درون ساختاری آمریکا فراهم شده است. آمریکاییها از استراتژی تغییر حکومتها صحبت به میان میآورند. این گونه اقدامات را به گونهای مسالمتآمیز، خشنونتآمیز و یا ترکیبی از دو ابزار یاد شده با یکدیگر مورد استفاده قرار میدهد.با توجه به این نکته و قرائن دیگر، میتوان گفت که با توسل به این سیاست «تغییر رژیم» شرایط زیر باید به وجود آمده باشد: اول، تهدیدهای ناشی از رژیم سیاسی مورد نظر، از ویژگیهای تهاجمی خاص بر ضدمنافع و اهداف طرف اعمالکننده که در این بحث مورد نظر دولت آمریکا میباشد)، برخوردار باشد.دوم، تهدیدهای تهاجمی پیش گفته، ریشه در تحولات داخلی رژیم سیاسی مورد نظر داشته باشد؛ شرایط درونی که به تدریج به حوزه فراملی تسری یافته و زمینه مناسب برای رویارویی با منافع منطقهای و جهانی طرف اعمالکننده سیاست تغییر رژیم را فراهم میآورد. به طور منطقی با این زاویه تحلیل فضای مورد نیاز برای پیوندیابی میان دو مفهوم «دولتهای ناکام و یا ورشکسته» و «تغییر رژیم» را شکل میدهد.به زعم دولتمردان آمریکا ناتوانی این گونه دولتها در حوزههای حیاتی سه گانه امنیت آفرینی، برخورداری از آمادگی لازم جهت تامین خدمات اولیه و صیانت از آزادیهای اساسی مدنی به تدریج زمینه شکلگیری حرکتهای معارض و ماجواجو را فراهم میآورد؛ تحرکاتی که در مواردی در گروههای تروریستی جلوهگر شده و تهدیدهای مستقیمی را متوجه دیگر کشورها، به ویژه قدرتهای بزرگ خواهد کرد. این نکته را باید به عنوان مبنای مناسب برای اتکاء بر آموزه مبارزه با تروریزم به ویژه بهرهگیری از سیاست تغییر رژیم در نظر گرفت.سوم، الگوی برداشت و درک طرف اعمال کننده ابتکار تغییر رژیم، همواره با نوعی انعطافپذیری که از متغیرهای گوناگون داخلی و خارجی متاثر است، همراه خواهد بود.بر این اساس، دو نکته مهم قابل طرح است. اولاً الگوی برداشت مزبور میتواند براساس نوعی ابتکار خودخواهانه در مولفههای موثر پدیدار باشد. در این شرایط طرف اعمال کننده از طریق توسل به تهدیداتی چون تبلیغات، جنگ روانی و ... تصویری مغایر با واقعیتهای موجود از رژیم سیاسی مورد نظر ترسیم مینماید و از این طریق زمینههای مشروعیت بخشی به اقدام خود سیاست تغییر رژیم را فراهم میآورد.ثانیاً ویژگی، انعطافپذیری مورد نظر از تاثیرگذاری «شدت تهاجمی» و رفتار رژیم سیاسی بر سیاست تغییر رژیم حکایت دارد بدین ترتیب در صورت کاهش ضریب خشونت یا تهاجم در رفتار دولت مخاطب یا بروز هر نوع تغییر در چارچوب برداشتی دولت اعمالکننده از الگوی رفتاری مزبور، امکان بهرهگیری از شیوههای دیگر رویا رویی چون دیپلماسی،... به عنوان جایگزین سیاست تغییر رژیم، متصور است.چهارم، سیاست تغییر رژیم از ارتباط محتوایی خاص با فرایند «ملتسازی»، «دولتسازی» برخوردار است بر این اساس بعد از حذف رژیم سیاسی نامطلوب زمینهسازی برای ایجاد و تقویت نهادهای حکومتی جدید در دستورکار قرار خواهد گرفت.پنجم، در چارچوب برخی از تحلیلهایی که در خصوص سازوکارهای آمریکا در زمینه رویا رویی با تهدیدات سلاحهای کشتار جمعی ارایه شده است، از هدف قرار دادن رهبران رژیمهای سیاسی خاص، به ویژه از طریق ترور، سخن به میان آمده است.به کلام دیگر از آن جا که از طریق حذف فیزیکی رهبران سیاسی، زمینههای بازبینی در کلیت رفتار دولتهای مورد نظر فراهم میآید، جلوه جدیدی از سیاست تغییر رژیم ارایه میشود که در دورههای زمانی خاص برضد رهبران برخی کشورها چون کوبا (کاسترو)، کنگو(لومومبا)، ویتنام جنوبی (نگوریو) ... فعال شده بود.نویسنده:سهراب انعامی علمداریمنبع: ماهنامه اطلاعات راهبردی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]