تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):حريص از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799607803




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران


واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران


تهران-خبرگزاري ايسكا نيوز:"دستور رييس جمهور:چند سوال و يك يادآوري" ، "ميراث سياه اولمرت" ، "اعمال سهميه بندي جنسيتي ،چرا و با كدام رويكرد؟ " ، "رابطه قدرت پول ملي و تورم" ، "دو دوست و دو دشمن" ، "تهران-دمشق،بازيگران مستقل منطقه اي" ، "سراب پول" ، "راز آشفتگي" و "ترس اصولگرايان از اجماع اصلاح طلبان "از جمله عناوين سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران است.

به گزارش روز دوشنبه باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكا نيوز"سرمقاله هاي برخي روزنامه هاي صبح ايران بدين شرح است:
**آفتاب يزد: دستور رئيس جمهور؛چند سوال و يك يادآوري
روزنامه آفتاب يزد امروز در سرمقاله خود در خصوص نامه اخير رييس جمهور به وزير اطلاعات مي نويسد:
دو روز قبل، برخي رسانه‌هاي نزديك به دولت متن دستور رئيس جمهور خطاب به وزير اطلاعات را منتشر نمودند كه ناظر بر حادثه ماه گذشته در منطقه سعادت آباد تهران بود. در آن حادثه 19 كارگر جان باختند كه به گفته دادستان تهران، اكثر آنها براي تامين هزينه‌هاي تحصيل در دانشگاه در آن ساختمان كار مي‌كردند. ترديدي وجود ندارد كه نگراني عالي‌ترين مقام اجرائي كشور نسبت به حادثه منجر به مرگ 19 هموطن، قابل تحسين است اما برخي سوابق امر و حواشي اين دستور، سوالات و ترديدهايي ايجاد مي‌كند كه بهتر است دولت براي رفع اين سوال‌ها و ترديدها، اقدام نمايد. نخستين سوال، تاخير در زمان اظهار نظر رئيس جمهور است. احمدي نژاد در توجيه اين تاخير اظهار داشته است: البته مي‌توان اين سوال را مطرح كرد كه آيا تسليت گويي رئيس جمهور به خانواده‌هاي داغدار– آن هم در مصيبتي كه به هر صورت، بخش‌هايي از حاكميت در آن نقش مستقيم يا غيرمستقيم داشتند– نيز نيازمند تامل و تحمل بود؟ اما سوال مهم‌تري كه در اين زمينه وجود دارد اين است كه آيا آقاي رئيس جمهور، در همه زمينه‌ها ابتدا ترجيح مي‌دهند كه بنشينند و تنها در صورت نگراني از كوتاهي آن دستگاهها، به ميدان بيايند و هيئت ويژه تعيين كنند؟ آيا اظهار نظر صريح و تريبوني ايشان در مورد جاسوس دانستن عضو سابق تيم مذاكره كننده هسته‌اي، پس از حصول اطمينان از كوتاهي دستگاههاي امنيتي و قضايي در اين پرونده صورت گرفت؟ آيا حمله مستقيم ايشان به همه رسانه‌ها در آغاز روند گراني ‌هاي بي سابقه و متهم كردن به ، پس از بررسي گروههاي مسئول در اين مورد و حصول اطمينان از سهل انگاري در برخورد با !!! انجام شد؟ آيا اقداماتي كه توسط سازمان تربيت بدني صورت گرفت و براي فوتبال ايران مشكل‌ساز شد – كه رئيس جمهور حداقل به اشتباه بودن يكي از اقدامات اذعان كرد – پس از بررسي دقيق و حصول اطمينان از كم كاري متوليان اصلي برخي امور ورزشي صورت گرفته بود؟ نمونه‌هاي ديگري هم مي‌توان ارائه نمود كه نشان مي‌دهد آنچه براي توجيه تاخير 33 روزه در ابلاغ تسليت به خانواده‌هاي داغدار مطرح شده است در بعضي از موارد توسط اعضاي دولت نهم ناديده گرفته شده و آنها قبل از آنكه به انتظار انجام وظيفه قانوني دستگاههاي ذيربط بنشينند، دست به اقدام يا اظهارنظر زده‌اند. لذا اكنون مي‌توان از رئيس جمهور در خواست كرد كه اگر غير از مندرجات نامه اخير، دلايل ديگري وجود داشته كه موجب تاخير رئيس جمهور در ورود به موضوع شده است،‌آن را با مردم در ميان بگذارد.
دستور اخير رئيس جمهور از زواياي ديگري نيز قابل بررسي است. واگذاري ماموريت به وزير اطلاعات براي پيگيري موضوع، يادآور دستور سال گذشته رئيس جمهور به وزارت اطلاعات براي شناسايي عوامل مختلفي است كه موجب بحران مسكن شده‌اند و مي‌شوند. اگر چه هنوز گزارشي از اقدامات وزارت اطلاعات در اين خصوص منتشر نشده است، اما به نظر مي‌رسد چنانچه وزارت اطلاعات به بررسي جامع‌الاطراف نسبت به در كشور پرداخته باشد بسياري از ضعف‌ها، مفاسد و سوء استفاده‌ها در اين عرصه– كه گاه منجر به ساخت و سازهاي ناامن و به خطر افتادن جان هموطنان مي‌شود– نيز بايستي توسط ماموران وزارت اطلاعات، كشف و اعلام شده باشد. علني كردن بررسي‌هاي وزارت اطلاعات در اين زمينه، شايد آقاي رئيس جمهور را از احاله ماموريت جديد به وزير اطلاعات بي‌نياز مي‌كرد. نكته ديگر، به تركيب هيئت ويژه باز مي‌گردد. در تركيب اين هيئت، نام شخصي وجود دارد كه در دو سال گذشته، مردم بارها شاهد جدال‌هاي رسانه‌اي متقابل بين او و مسئولان شهرداري تهران بوده‌اند. اين در حالي است كه به نظر مي‌رسد يكي از سازمان‌هايي كه در موضوع اخير به عنوان متهم تلقي مي‌شود، شهرداري تهران است. در اين شرايط، قرار گرفتن كسي كه به اختلاف نظر با تيم فعلي شهرداري تهران مشهور است در تركيب هيئت بررسي، مي‌تواند زمينه را براي مظلوم‌نمايي‌هاي بعدي مسئولان شهرداري آماده سازد.
دستور رئيس جمهور از يك ضعف بزرگ ديگر نيز برخوردار است. اين ضعف مرتبط با اظهارات دادستان تهران است كه گفته بود آيا بهتر نبود آقاي رئيس جمهور در حكم خود، خواستار شناسايي مديران و ماموراني مي‌شدند كه عليرغم وضعيت مناسب اقتصادي كشور، نمي‌توانند هزينه تحصيل دانشجويان را تامين كنند تا آنها قرباني كار در يك محل ناامن نشوند؟
در پايان، شايد يادآوري يك موضوع نيز خالي از لطف نباشد. روز هفتم ارديبهشت ماه سال 84 ، سيد محمد خاتمي – رئيس جمهور وقت – كه عازم سخنراني در يك محفل دانشگاهي بود به دليل ترافيك ناشي از بارندگي، با تاخير به محل سخنراني رسيد و براي پوزش خواهي از حاضران گفت: سخنان خاتمي، واكنش تند و همراه با عصبانيت شهردار وقت تهران – رئيس جمهور فعلي – را به دنبال داشت كه: ‌‌
راستي آيا آقاي رئيس جمهور، شباهتي ميان اين دو داستان نمي‌بينند؟ در آن روز رئيس جمهور وقت، بدون آنكه نامي از مسئولان مربوطه ببرد، آنها را به ناتواني در انجام وظايف خود متهم كرد. البته مشخص بود كه ذهن مخاطبان، قبل از هر نقطه‌اي به طرف شهرداري تهران مي‌رفت كه رئيس آن، كانديداي رياست جمهوري بود. امروز نيز مردم به خوبي تشخيص مي‌دهند كه متهم اصلي در سوژه مورد بحث، حوزه مسئوليت قاليباف است كه يكي از گزينه‌هاي اصولگرايان براي كانديداتوري رياست جمهوري مي‌باشد. در آن داستان، شهردار وقت تهران از اينكه رئيس جمهور وقت، با تاخير نسبت به يك موضوع مهم موضع‌گيري كرده است ابزار تاسف كرد و كه امروز نيز سوژه مورد بحث بسيار مهم‌تر است و مرتبط با جان 19 بي گناه مي‌باشد، رئيس جمهور وقت با تاخير به اظهارنظر مي‌پردازد؛ ضمن آنكه ممكن است كساني تصور كنند برخي موضوعات مرتبط با انتخابات. در موضع‌گيري اخير بي تاثير نبوده است. با توجه به اين شرايط، آيا بهتر نبود كه آقاي رئيس جمهور، موضع‌گيري‌تاخيري خود را رسانه‌اي نمي‌كردند؟
**آفرينش: ميراث سياه اولمرت
روزنامه آفرينش سرمقاله امروز خود را به اعترافات اخير اولمرت اختصاص داد و نوشت:
چند روز پيش اعلام شد كه ايهود اولمرت نخست وزير رژيم صهيونيستي ضمن اعتراف به اشتباهات فراوان در دوران تصدي نخست وزيريش وعده داد كه در شهريورماه از قدرت كناره گيري مي كند.اگرچه منابع صهيونيست، فساد مالي و گرفتن رشوه را دليل اصلي بركناري اولمرت مي دانند، اما اين تصميم ديرهنگام را بايد نتيجه پس لرزه هاي ناشي از شكست سخت اين رژيم از مقاومت لبنان به رهبري حزب الله در جنگ 33 روزه و به ويژه موضوع تبادل اسرا ميان حزب الله و رژيم صهيونيستي دانست كه به اعتبار داخلي و بين المللي اين رژيم ضربه سنگيني وارد كرد.دانيل كوهن مشاور بوش ضمن استقبال از خبر كناره گيري اولمرت شكست سنگين اسرائيل در جنگ 33 روزه از حزب الله لبنان را « بدترين ميراث اولمرت » ناميده و در عين حال اظهار خشنودي كرده است كه اسرائيل و آمريكا از شر اولمرت خلاص شده اند. شدت و دامنه ضربه هاي وارده توسط اولمرت و دستيارانش به رژيم صهيونيستي به حدي است كه حتي عناصر هم فكر وي در حزب « كاديما » هم عليه وي بارها وارد عمل شدند تا او را وادار به استعفا كنند. اين در حالي است كه پيش از اين اولمرت بارها از طرف ايالات متحده مورد حمايت قرار مي گرفت، ولي رسوائي مالي وي امروزه شرايطي را به وجود آورده كه اولمرت زودتر از موعد صحنه قدرت را ترك كند. مرور عملكرد سياستمداران رژيم صهيونيستي نشان مي دهد كه اين پرونده اولين نمونه فساد در ميان سياستمداران ارشد اين رژيم نيست، بلكه حلقه اي است از زنجيره فساد در ميان سران رژيم اشغالگر. موضوع فساد مالي و اداري اين رژيم بگونه اي است كه بر اساس گزارش ماه پيش روزنامه الشرق الاوسط نتايج نظرسنجي كه اخيرا در رژيم صهيونيستي منتشر شد نشان داد كه 90 درصد اسرائيلي ها معتقدند فساد، سياست و سياستمداران اسرائيلي را در خود غرق كرده است. گسترش فساد در ميان دولتمردان اين رژيم باعث شده تا در چند سال گذشته اعتماد اسرائيلي ها به نهادهاي حكومتي رژيم صهيونيستي كاهش شديدي يافته به طوري كه مردم اسرائيل معتقد ند كه اگر كسي بخواهد به قله هرم سياسي اسرائيل برسد، بايد دست به فساد بزند.گذشته از اين موضوع در حقيقت، خروج اجباري اولمرت از صحنه سياسي و قدرت رژيم اسرائيل، زماني رنگ واقعيت به خود گرفت كه وي با تشويق آمريكايي ها و تشويق هاي پنهاني برخي حكام عرب هم پيمان آمريكا، ماجراجويي خطرناكي را عليه مقاومت لبنان به رهبري حزب الله آغاز كرد.با وجود آنكه ارتش صهيونيستي به تمامي شيوه هاي غيرانساني در جنگ عليه مقاومت اسلامي لبنان متوسل شد ولي واقعيت اينكه رژيم صهيونيستي در دوران ايهود اولمرت تاريك ترين روزهاي تاريخ پرننگ و نكبت خود را در جريان جنگ 33 روزه تجربه كرد.بگونه اي كه اين جنگ افسانه شكست ناپذيري رژيم صهيونيست را باطل ساخت و بزرگترين شكست تاريخي براي صهيونيستها و حاميان آنها را در تاريخ معاصر خاورميانه به ثبت رساند. پس تصادفي نيست كه مشاور بوش از ناكاميهاي اسرائيل بعنوان « بدترين ميراث اولمرت » ياد مي كند، چرا كه آنچه رخ داد فقط شكست اسرائيل و ناكامي اولمرت نبود بلكه ضربه هاي استراتژيك فراواني را بر پيكره سياستهاي خاورميانه اي آمريكا وارد ساخت انگليس را منفورتر كرد و مراتب اقتدار و عزت و عظمت مقاومت اسلامي در منطقه را به نمايش گذاشت. ولي استعفاي ديرهنگام اولمرت باعث شد آثار و تبعات شكست خفت بار اسرائيل در جنگ 33 روزه در پرتو رسوائي هاي مالي اولمرت به تمامي اركان و اجزا رژيم صهيونيستي سرايت كند و بنيان اسرائيل را بيش از هر زمان ديگري متزلزل و ناپايدار سازد، تا ضلع سوم مثلث قربانيان ماجراجويي ناكام اين رژيم در جنگ (حالوتس، پرتز و اولمرت) تكميل شود.كناره گيري اجباري اولمرت از صحنه سياسي اسرائيل، بار ديگر حقانيت مقاومت در برابر اشغالگري و زورگويي رژيم صهيونيستي براي همه به ويژه براي كساني كه براي سازش با اين رژيم نامشروع بر خلاف اراده ملتهاي خود رقابت مي كنند ثابت شد; اكنون گروه هاي فلسطيني به ويژه حماس و فتح بايد با درس گرفتن از گذشته، اختلافات را كنار گذاشته و با وحدت و همبستگي، ديگر بهانه اي به دست دشمنان ملت فلسطين نداده و بدانند تنها راه براي بازپس گيري حقوق مشروع و غصب شده ملت فلسطين، نه مذاكرات بي نتيجه سازش(كه بارها مقامهاي تشكيلات خودگردان به بيهودگي آن اعتراف كرده اند) بلكه اتحاد و ادامه مقاومت مشروع است.امروزه پرونده شكست اسرائيل در برابر حزب الله نيز همچنان بر روي دوش ايهوداولمرت،شيمون پرز و عمير پرتز سنگيني مي كند.اولمرت نيز مانند بنيامين نتانياهو، ايهودباراك و آريل شارون محكوم به زوال است.زوالي كه در آينده اي نه چندان دور كل تل آويو را در بر خواهد گرفت.ولي با اين همه رژيم صهيونيستي ماهيت جنايتكارانه و نژادپرستانه اش را همچنان حفظ خواهد كرد و ممكن است حتي براي توسل مجدد به جنايات و حركات تهاجمي عليه فلسطيني ها و ساير كشورهاي عرب هم مرز فلسطين اشغالي وسوسه شود.
**اعتماد ملي :اعمال سهميه‌بندي جنسيتي، چرا و با كدام رويكرد؟
روزنامه اعتماد ملي امروز در سرمقاله خود در موزد سهميه بندي جنسيتي در كنكور نوشت:
اعمال سهميه‌بندي جنسيتي در امتحانات كنكور بار ديگر موضوع جنسيت را در فضاي فرهنگي و اجتماعي ايران مطرح كرده است. ظاهر امر چنين است كه براي تعادل بخشي به حوزه‌هاي مختلف پذيرش دانشجو، وزارت علوم بدون آنكه رسما و قانوني موظف به انجام آن باشد، عملا‌ در سال‌هاي اخير آن را عملي كرده است. در آغاز با اين بهانه كه در رشته‌‌هاي پزشكي نيازمند اعمال سهميه‌بندي جنسيتي هستيم، چنين بابي گشوده شد. در ابتداي اين تصميم بدون آنكه مجوز قانوني براي اين اعمال محدوديت وجود داشته باشد، مجلس و دولت با تفاهم به وزارت علوم اجازه چنين بدعتي را دادند. اما در دولت نهم اين روش به اكثر رشته‌هاي تحصيلي كشيده شد. ‌
لذا عملا‌ دولت نهم روش نامناسبي را كه در آغاز تنها به حسب ضرورت و البته نادرست، به صورت محدود انجام مي‌گرفت، به تمام حوزه‌هاي تحصيلي تعميم داده است. در اين ميان چنانچه ديگر روش‌ها و برنامه‌هاي دولت نهم را نسبت به نقش و حضور بانوان در عرصه‌هاي مختلف اجتماعي، مورد بررسي قرار دهيم، با اين نگراني روبه‌رو مي‌شويم كه انديشه‌هاي خطرناك با روشي هدفمند و البته به صورت تدريجي درصدد است، سنت جاري كشور كه ملهم از انديشه تابناك امام راحل مبني بر حضور همه‌جانبه و كارآمد زنان است را، به حاشيه براند. طرح افزايش مرخصي زايمان براي زنان و كاهش ساعات كار عملا‌ زمينه‌هاي حذف زنان را از صحنه اقتصادي فراهم مي‌آورد زيرا كمتر كارفرمايي حاضر مي‌شود از چنين نيروهايي در محيط كار استفاده كند و عملا‌ عرصه براي مردان فراهم مي‌شود. اين نگراني چندان بي‌ربط هم نيست. چون متوليان اصلي اقتصاد جامعه، از آنجا كه با بحران اشتغال روبه‌رو هستند، با تصويب چنين قوانيني عرصه كار براي زنان را محدود كرده و فرصت را به مردان مي‌دهند. در ذهنيت سنتي آنان اين تنها مردان هستند كه نان‌آور خانواده تلقي مي‌شوند، زنان در جهان‌بيني آنان منزلتي به عنوان نان‌آور ندارند. از ديگر مصائب اين‌گونه نگرش آن است كه عده‌اي از آقايان تصور مي‌كنند، زنان منشاء فساد و بزهكاري هستند و حال كه نمي‌توانند عرصه عمومي جامعه را اخلا‌قي كنند، به زعم خود صورت مساله را پاك كرده، به هر عنوان زنان را از عرصه كار و فعاليت به كنج پستوها سوق دهند. اين نگرش، معيوب و ناكارآمد است. زيرا بدون آنكه بتواند مشكل اصلي جامعه را فارغ از جنسيت سامان دهد، به دنبال موضوع‌بندي حيطه فعاليت براي زنان و مردان است. ذهنيت كنترل‌كننده و كنترل‌پذير نمي‌تواند عرصه آزاد فعاليت و رقابت را پذيرا باشد، براي حل مشكلا‌ت صورت مساله را پاك كرده بدون آنكه به توانايي فطري انساني پايبند باشد، با ذهنيتي به سراغ حل موضوعات مي‌رود كه از پايگاه فطرت و تجارب انساني قابل دفاع نيست. چنين محدوديتي مخالف قانون اساسي جمهوري اسلا‌مي نيز هست. اصل سي‌ام قانون اساسي به طور تلويحي و اصل بيستم اين قانون كه ميثاق ملي ما است، صراحتا آن را مردود مي‌شمارد:
**دنياي اقتصاد:رابطه قدرت پول ملي وتورم
روزنام دنياي اقتصاد در سرمقاله امروز خود با توجه به سخنان رييس بانك مركزي در خصوص رقابت اقتصادي با ديگر كشور ها نوشت:
رييس كل محترم بانك مركزي مي‌گويد: «كاهش ارزش دلار در كشور وابسته به قدرت رقابت اقتصاد كشورمان با قدرت اقتصادي ساير كشورها است و چنانچه قدرت اقتصادي كشور بهبود يابد، بديهي است ارزش پول ملي كشورمان نيز افزايش خواهد يافت».
سرپرست محترم وزارت امور اقتصادي و دارايي مي‌گويند: «از جمله متغيرهاي موثر بر نرخ ارز افزايش تورم است.»
حرف علمي‌ هر دوي آقايان در واقع يكي است، ولي مي‌شود فهميد كه رييس كل با اداي اين جمله حداقل در شرايط كنوني موافق افزايش قدرت ارزش پول ملي نيست. ايشان در جاي ديگر مي‌گويند؛ در دوران دبيركلي در بانك مركزي محاسبات وي نيز ارزش هر دلار را حدود 450تومان برآورد مي‌كرده است.
با تلفيق محاسبه قبلي آقاي مظاهري و تورم مورد نظر آقاي صمصامي ‌طي اين مدت طولاني، به طور قطع ارزش دلار در حال حاضر به طور محسوس از رقم فعلي بيشتر است.
اينكه چرا سرپرست محترم اصرار دارند كه در اين شرايط ارزش پول ملي بايد تقويت شود و علت اراده و عزم جدي دولت در كاهش ارزش پول‌هاي خارجي، موضوعي است كه با مباني علمي‌ اظهار شده از طرف ايشان همخواني ندارد.
به نظر مي‌رسد مهم‌ترين علت رويكرد دولت تصميم به فروش ارز مازاد به مردم به جاي فروش آن به بانك مركزي باشد (برداشت از صحبت‌هاي آقاي صمصامي). دليل اين تصميم نيز جلوگيري از ورود پول پرقدرت به اقتصاد كشور و رشد بي رويه نقدينگي و نهايتا كنترل تورم مي‌باشد. ولي اينكه آيا اين سياست مي‌تواند در مهار تورم موفق باشد، جاي ترديد است.
براي ريشه يابي اين ترديد بايد ديد كه چرا دولت مجبور شده است طي اين سه سال بيش از دو برابر كل حد مجاز 5 ساله (طبق بند ج ماده 1 قانون برنامه چهارم توسعه و رقم مندرج در جدول شماره 8 اين قانون)، ارز به بودجه عمومي‌ تزريق كند؟ ولي به نظر نگارنده يكي از مهم‌ترين دلايل كسر بودجه دائمي‌ دولت در هفت، هشت سال اخير، تثبيت نرخ ريال در مقابل دلار به‌رغم وجود تورم دو رقمي‌طي اين سال‌ها بوده است، زيرا از آنجايي كه بيشترين بخش درآمدهاي بودجه عمومي‌دولت ارزي و بيشترين بخش هزينه‌هاي دولت ريالي مي‌باشد، لذا طي اين سال‌ها با تثبيت نرخ ارز هر ساله كسري بودجه دولت بيشتر شده و دولت ناچار به استفاده از حساب ذخيره ارزي شده است. براي مثال اگر دولت‌ها از 5 سال پيش به‌دليل وجود اختلاف در تورم داخلي و خارجي سالي 10درصد از ارزش پول ملي مي‌كاستند، با همين حجم از بودجه عمومي‌، كسري بودجه امسال 12ميليارد دلار كمتر بود و بنابراين به همين ميزان از حساب ذخيره ارزي برداشت نمي‌شد و براي جلوگيري از آثار زيانبار اين برداشت بر رشد نقدينگي، دولت مجبور نبود تا ثروت ملي را به ثمن بخس به مترصدين خروج سرمايه از كشور تقديم كند. در مقابل اگر توصيه اقتصاد داناني نظير آقاي صمصامي ‌طي اين 5 سال اجرا مي‌شد و قيمت دلار طي اين مدت به 450تومان كاهش مي‌يافت در آن صورت با همان استدلال و با همين حجم از بودجه دولت فقط در سال جاري با كسري بودجه اضافي (اضافه بر كسري بودجه فعلي) معادل 20ميليارد دلار روبه‌رو بوده و روشن است كه تامين اين كسري بودجه عظيم از محل ذخيره ارزي (درصورت داشتن موجودي) يا استقراض از بانك مركزي چه تبعات تورمي ‌در پي داشت. به همين استدلال اگر هم اكنون دولت اشتباه خود را در كاهش دستوري نرخ بهره بانكي در زمينه كاهش دستوري نرخ ارز نيز تكراركند در آن‌صورت نه تنها به اهداف مورد نظر دست نخواهد يافت بلكه در سال جاري و سال‌هاي بعد با چنان كسر بودجه‌اي روبه‌‌رو خواهد بود كه مي‌تواند تورم داخلي را به ارقام بالاتر از 40 تا 50درصد نيز برساند. كاهش دستوري نرخ ارز تبعات فاجعه‌آميزي براي توليد داخلي در بر خواهد داشت كه در مقاله ديگري به آن پرداخته شده است و فقط در اينجا اشاره مي‌شود كه مطمئنا ركود توليد داخلي ناشي از اين تصميم به نوبه خود موجبات تورم بيشتر را فراهم خواهد ساخت.
**رسالت :دو دوست و دو دشمن
روزنامه رسالت امروز در سرمقاله خود در ايران و سوريه را دو دوست و آمريكا و رژيم صهيونيستي را دشمن اين كشورها معرفي مي كند و مي نويسد:
حضرت آيت‌الله خامنه‌اى رهبر معظم انقلاب اسلامي، در ديدار بشار اسد، رئيس‌جمهور سوريه و هيئت همراه، روابط دو كشور را مستحكم و بسيار خوب خواندند و تاكيد كردند: “مرحوم حافظ اسد، پايه مستحكمى را براى روابط ايران و سوريه بنا گذاشت كه با وجود تلاش‌هاى فراوان به منظور ايجاد خلل، اين روابط خوب همچنان ادامه دارد... سوريه و ايران در مسائل منطقه‌اى و بين‌المللى به موفقيت‌هاى خوبى دست يافته‌اند”
مقام معظم رهبرى از تلاشهاى فراوان جهت ايجاد خلل در مناسبات دوجانبه تهران-دمشق سخن گفته اند.اين تلاشها از سوى ايالات متحده آمريكا،رژيم صهيونيستى و برخى كشورهاى عربى و اروپايى صورت گرفته است.در دوران جنگ تحميلى صدام حسين و دونالد ريگان سعى كردند كشورهاى عربى را بر پايه ناسيوناليسمى خودساخته عليه تهران متحد نمايند و از اين اتحاد در راستاى سركوب قدرت انقلاب اسلامى استفاده نمايند.اما سوريه در آن زمان با درايت كامل عمل كرد و خود را در صف دشمنان انقلاب اسلامى قرار نداد.حافظ اسد در زمان رياست جمهورى خود سنجش وزن استراتژيك ايران را به نحو احسن انجام داد و هيچ گاه مقهور تبليغات و فشارهاى غرب در راستاى كاهش سطح روابط با ايران نشد.بشار اسد نيز در اين راستا راه پدر خود را دنبال مى كند.اتحاد دوجانبه تهران و دمشق خنثى كننده بسيارى از تهديدات آمريكا و غرب عليه خاورميانه بوده است.پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001،ايالات متحده آمريكا نگاه تهديد محور خود نسبت به ايران و سوريه را افزايش داد مسئله اى كه سبب تحكيم بيشتر پيوند طرفين گرديد.
سفر بشار اسد به تهران در حالى صورت گرفت كه دور چهارم گفتگوهاى دمشق و تل آويو به تازگى پايان يافته است.هرچند رسانه هاى غربى سعى دارند سوريه را در ميان دو انتخاب ،يعنى “تهران”و”تل آويو”قرار دهند اما بشار اسد از هيچ يك از اصول توافقات راهبردى و تاريخى خود با تهران صرف نظر ننموده است.رئيس جمهور سوريه اخيرا در گفتگو با رسانه هاى عربى تاكيد كرده است كه هيچ كس جرات نخواهد كرد از سوريه درخواست قطع رابطه با تهران را نمايد و دمشق نير هيچ گاه زير بار چنين درخواستى نمى رود.
آغاز دور تازه مذاكرات ايران و غرب،پايان دور چهارم مذاكرات دمشق و تل آويو و مهم تر از آن شرايط خاصى كه منطقه در آن قرار دارد سفر رئيس جمهور سوريه به كشورمان را به سفرى ويژه تبديل نموده بود.تهران در طول سه دهه اخير آگاهى خود نسبت به “مصالح ملتها”و”منافع جمعى كشورهاى منطقه” را به اثبات رسانده است.از اين رو ايران با درك شرايط خاصى كه سوريه در آن قرار دارد بهترين راه حلها را در مقابل دوست ديرينه خود تشريح مى كند.
سفر اخير بشار اسد به ايران را بايد در پارادايم ويژه اى تعريف نمود.در اين سفر “دغدغه هاى مشترك طرفين”نسبت به مسائل منطقه،از جمله نحوه برخورد با تل آويو نمود بارزى داشت.سفر بشار اسد به تهران در ميان انبوه جوسازيهاى رسانه هاى غربى انجام پذيرفت.غرب اصرار دارد مذاكرات دمشق و تل آويو را در قالب قطع تعلق سوريه به جمهورى اسلامى ايران،حزب الله لبنان و گروههاى فلسطينى مبارز تفسير نمايد اما سفر اخير رئيس جمهور سوريه به تهران خنثى كننده اين تلاش مذبوحانه رسانه اى و تبليغاتى بود.
در حال حاضر عقب نشينى استراتژيك غرب در برابر ايران لزوم بازتعريف مناسبات تهران-دمشق بر اساس شماى جديد نظام بين الملل را دوچندان ساخته است.ايالات متحده و رژيم صهيونيستى متعاقب شكست در جنگ 33 روزه مقابل حزب الله لبنان و شكست در ميدان عراق و افغانستان در ضعفى مفرط و مزمن به سر مى برند.از اين رو دو كشورهمسايه ايران و سوريه بايد ازاين ضعف به نحو كامل بهره بردارى نمايند.مسلما اين بهره بردارى دوجانبه ماهيتى تاكتيكى و موقت نخواهد داشت و در آينده استراتژيك تهران و دمشق نقشى اساسى ايفا خواهد نمود.
مسئله ديگرى كه بايد در خصوص سفر حساس اخير بشار اسد به تهران مدنظر قرار داد ايجاد دركى مشترك از دوستان و دشمنان ايران و سوريه است.بر اين اساس لازم است دو طرف فن دشمن شناسى را سرلوحه تمامى فنون مذاكره و تهديد قرار داده و نسبت به دو دشمن اصلى خود يعنى “ايالات متحده آمريكا”و”رژيم صهيونيستي”درك مشتركى داشته باشند.
ا‌خيرا برخى محافل سياسى خاورميانه سعى دارند در جهت عادى سازى روابط دمشق و تل آويو گام بردارند،اما واقعيت امر اين است كه اختلافات طرفين در حدى بنيادين بوده كه ريشه آن در فلسفه وجودى اسرائيل دارد.تل آويو بارها خصومت خود با سوريه را به تصوير كشيده و با اشغال بلنديهاى جولان بى تعهدى خود نسبت به اصول حقوقى و بين المللى را به اثبات رسانده است.از سوى ديگر،رژيم صهيونيستى در طرح خاورميانه اى خود سوريه را به عنوان يك هدف رصد مى كند.هدفى كه بايد فداى آمال و آرزوهاى مضحكانه فرزندان سامرى شود.!دمشق در مقطع كنونى بايد بيش از هر زمان ديگرى هشيار بوده و فريب وعده هاى پوشالى تل آويو را نخورد.البته سوريه همواره در موارد حساس و تعيين كننده گامهاى محكم و قاطعانه اى را به سود ملت خود و ملتهاى منطقه بر داشته است.در هر صورت،تل آويو هم اكنون در اوج ضعف و ناتوانى سياسى و نظامى خود قرار دارد و دمشق مى تواند با استناد به اين ناتوانى از اسرائيل امتياز بگيرد.
در بيانيه مشترك روساى جمهور دو كشور ايران و سوريه هفت محور توافق تعبيه شده است كه نشان‌دهنده ماهيت راهبردى و كلان مناسبات طرفين است.محكوميت شهرك سازى اسرائيل در سرزمينهاى اشغالى و تاكيد دوباره تهران و دمشق بر اشغالگر بودن اسرائيل نشان داد كه دو كشور همچنان اسرائيل را به عنوان اصلى ترين تهديد خود و منطقه مورد شناسايى قرار مى دهند.مقوله اى كه بر فرضيه هاى تبليغاتى موجود در خصوص نزديكى سوريه و اسرائيل خط بطلان مى كشد.تاكيد تهران و دمشق بر تشكيل دولت مستقل فلسطينى در سرزمين فلسطين و به پايتختى قدس با هيچ يك از اهداف و آمال صهيونيستها ،فارغ از هرگونه تعلق حزبى و سياسى سنخيت ندارد.بايد اذعان نمود كه سفر بشار اسد به تهران مترادف با شارژ سياسي،استراتژيك و فكرى دوباره دمشق در برابر تل آويو بود.
حمايت سوريه از برنامه هاى صلح آميز هسته اى ايران و حق برخوردارى كشورمان از چرخه توليد سوخت هسته اى نيز به طور طبيعى و خودكار سبب نزديكى بيشتر دو كشور همسايه شده است.
برخى از رسانه هاى غربى سعى كردند “بشار اسد”را در كسوت يك “ميانجي” و به عنوان حامل پيام غرب براى ايران معرفى نمايند.ديدار اخير بشار اسد و نيكلاساركوزى نيز بر وزن اين ابهام افزوده بود.اما مذاكرات صورت گرفته در تهران و نيز اظهارات مستقيم و گوياى بشار اسد در اين خصوص نشان داد كه رئيس جمهور سوريه نه تنها حامل پيامى سر به مهر براى ما نبوده ،بلكه بالعكس،در قالب گفتگوهايى سازنده در سفر دوروزه خود پيام “تداوم مناسبات تهران-دمشق”را به نظام بين الملل مخابره نموده است.
در نهايت اينكه دو كشور دوست و برادر ايران و سوريه همچنان در برابر دو دشمن مشترك خود يعنى ايالات متحده آمريكا و رژيم صهيونيستى قرار دارند و جمع توانايى‌ها و ظرفيت‌هاى طرفين مى تواند اين دو دشمن توسعه طلب و خطرناك را به زانو در آورد.
**قدس :تهران- دمشق؛ بازيگران مستقل منطقه اي
روزنامه قدس امروز در سرمقاله خود سفر بشار اسد به ايران را مورد بررسي قرارداد و نوشت:
سفر دو روزه رئيس جمهور سوريه به تهران و ملاقات وي با مسؤولان بلندپايه ايران، دستاوردهاي مهمي را در پي داشت كه تأكيد بر مواضع مشترك درخصوص مسايل مهم منطقه اي از آن جمله است.
بشار اسد در حالي عصر شنبه براي ششمين بار پس از به قدرت رسيدن به ايران سفر كرد كه خاورميانه كانون حوادث و تحولات مهم و تعيين كننده منطقه اي است و ايران با وجود فشارهاي مضاعف و غير قانوني گروه 1+5، در دستيابي به فناوري صلح آميز هسته اي موفقيتهاي چشمگيري را كسب نموده است.
موضوعهاي مهم منطقه اي، مسائل لبنان، فلسطين و عراق از سوژه هاي محوري مورد بحث در اين سفر بود. طرفين بر تشريك مساعي و اهتمام به نقش ملتهاي كشورهاي ياد شده در دستيابي به حقوق خود بدون دخالت بيگانگان تأكيد نمودند و به تلاش دولتهاي ياد شده در راستاي حل مناقشات با رويكرد ملي، حفظ استقلال و احترام به كشورهاي ياد شده به عنوان بازيگراني مستقل، اهتمام ويژه اي را مبذول داشتند.
اكنون روند تحولات و رخدادها در كشورهاي ياد شده با محوريت مردم و نقش آفريني ملتها با رويكرد منافع ملي شان در حال پيشرفت است. اين روند را بايد برگ ديگري از ناكامي دولتهاي بيگانه و زياده طلب ارزيابي نمود، به گونه اي كه موفقيتهاي مقاومت لبنان را در آزادسازي اسرا، برگ ديگري از دفتر پيروزيهاي حزب ا... مي توان برشمرد كه بشار اسد بدان تأكيد كرد. در واقع، اين دستاورد را بايد حاصل تلاشهاي انسان دوستانه ايران و سوريه در منطقه دانست. ايران و سوريه همواره تلاش دارند كشورهاي دوست، همسايه و مسلمان را در رخدادهاي سياسي و حوادث بحراني به گونه اي مديريت نمايند كه نه تنها در آن كشورها ظرفيتهاي ملي، هزينه محاسبات غلط نگردد، بلكه بي ثباتي و اغتشاشهاي ناشي از بي تدبيري، دامن آنها را نگيرد. چنانكه نمي توان انتظار داشت تحولات سياسي كشوري را دستخوش تحولات امنيتي و سياسي نمايد و اين مشكلات به كشورهاي مجاور سرايت نكند.
در ارتباط با مسأله عراق و فلسطين نيز هر دو بازيگر (ايران و سوريه) بر احقاق حقوق مردم مظلوم آنها با مكانيسم بومي تأكيد كردند تا از اين منظر بهانه نفوذ و مداخله بيگانگان را ناموجه جلوه دهند.
در اين بين، اگر كشورهاي اسلامي منطقه در موضوع عراق و فلسطين از موضع محافظه كارانه و بعضاً تمايلات فرامنطقه اي اجتناب نمايند، مي توانند با فعال شدن در مناقشات موجود، نقش محوري را براي يافتن راه حل منطقي بيابند كه متاسفانه تاكنون بي تفاوتي و همپيماني برخي دولتمردان اسلامي با بيگانگان، در تطويل اين مناقشات نقشي انكارناپذير داشته است.
دو كشور بر ناكاميهاي سياستهاي آمريكا در منطقه نيز اشتراك نظر داشتند و از راهبرد استقامت به عنوان مهمترين مكانيسم عملياتي در مقابل زياده طلبيهاي استكبار كه مي تواند سياستهاي آنها را با شكست مواجه سازد، ياد نمودند. چنانچه ظرفيت خفته و پراكنده ملتهاي مسلمان در راستاي مقابله با قدرتهاي فرامنطقه اي به درستي مديريت شود، قدرتهاي پوشالي و اذناب و عوامل آنها افق روشني را در استمرار حياتشان نمي توانند تصور نمايند؛ همان گونه كه وقوع جنگ 2006 عليه جنبش مقاومت لبنان اين ادعا را در ميان ناباوري و تحليلهاي آكادميك كه از مباني متافيزيكي بي بهره بودند، به اثبات رساند.
حمايت بشار اسد از پرونده هسته اي كشورمان، نكته محوري ديگري است كه بايد به آن اشاره نمود. وي ضمن اعلام همسويي با رويكرد حقوقي ايران در اين پرونده، اذعان داشت از مواضع تهران كه فعاليتهاي هسته اي اش در راستاي موافقتنامه هاي بين المللي و تحت نظارت آژانس بين المللي است حمايت مي كند و بدين ترتيب، ايران حق غني سازي دارد و مي تواند از انرژي صلح آميز هسته اي برخوردار باشد.
وي با اشاره به اهداف برخي كشورها براي ايجاد فاصله بين ايران و سوريه، گفت: اين عده قطعاً اشتباه مي كنند و ايران و سوريه همواره در كنار هم خواهند بود.
اين سفر و اعلام ديدگاه هاي مشترك، خط بطلاني بود بر جنجال خبري برخي بنگاه هاي سخن پراكني مبني بر ايجاد شكاف بين روابط ايران و سوريه با اين پيش فرض كه سوريه با اتخاذ مشي جديد سياسي بتدريج در حال فاصله گرفتن از ايران مي باشد؛ حال آنكه سفر بشار اسد را مي توان پاياني بر اين ادعاهاي كذب تلقي نمود.
نكته اي كه نبايد از ذكر آن غافل ماند، سوژه خبري تهديد آمريكا عليه ايران بود كه در هفته هاي اخير فراواني رسانه اي گسترده اي يافته و كشورهاي حوزه خليج فارس و جهان اسلام با اتخاذ مواضعي واقع بينانه، ضمن حمايت از ايران و غيرمشروع خواندن ادعاي واشنگتن مبني بر بي توجهي تهران به همكاريهاي حقوقي آژانس بين المللي، نسبت به هر گونه تصميم عجولانه و غيرمنطقي در اين زمينه هشدار داده بودند. در اين ميان، مواضع سوريه نيز كه در مصاحبه با راديو «فرانس اينتر» اعلام گرديد، عامل ديگري بر اشتراك مواضع با ايران تلقي مي گردد. بشار اسد در اين زمينه هشدار داد كه اقدام نظامي عليه ايران، تبعات خطرناكي را براي آمريكا، اسرائيل و جهان در پي خواهد داشت.
روابط مستحكم و رو به پيشرفت دو كشور ايران و سوريه را كه از زمان حافظ اسد رو به گسترش نهاده است، مي توان يكي از راهبردهاي سياست خارجي جمهوري اسلامي در نگاه به كشورهاي اسلامي و منطقه ارزيابي نمود. رهبر معظم انقلاب در ملاقات با بشار اسد روابط و نقش سازنده و رو به پيشرفت دو كشور را اين گونه تبيين فرمودند: «مرحوم حافظ اسد، پايه مستحكمي را براي روابط ايران و سوريه بنا گذاشت كه با وجود تلاشهاي فراوان به منظور ايجاد خلل، اين روابط خوب همچنان ادامه دارد».
بنابراين، ايران و سوريه به عنوان دو بازيگر مستقل در مناسبات منطقه اي و جهاني مي توانند بدون هماهنگي با ديگران و بر اساس منافع ملي و امنيت ملي خود، سطح روابط و مكانيسم عملياتي آن را تعريف و تبيين نمايند. از اين رو، اين شرايط دو كشور را در آسياي جنوب غربي به بازيگراني مستقل مبدل ساخته و امروزه تحمل برخي هزينه ها به دليل رسيدن به چنين جايگاهي است. كشورهاي زياده طلب با اين رويكردها مخالفند، زيرا نه تنها منافع آنها را تهديد مي نمايد، بلكه باعث بيداري ملتهاي ديگر نيز مي شود. همان گونه كه اين راهبرد توانست تلاشهاي ايران را در احقاق حقوق هسته اي اش با وجود فشارهاي بين المللي قرين توفيق نمايد، سوريه نيز با وجود فشارهاي منطقه اي و بين المللي بويژه پس از قتل رفيق حريري و اتهامهاي بي اساس به اين كشور، مرعوب تهديدها و خواسته هاي بيگانگان و در رأس آنها آمريكا و اسرائيل نشد.
**كارگزاران :سراب پول
روزنامه كارگزاران امروز در سرمقاله خود در خصوص نقدي كردن يارانه ها نوشت :
يكي از بخش‌هاي مهم طرح اصلاحات اقتصادي كه توسط رئيس‌جمهور محترم اعلام شده موضوع نقدي كردن يارانه‌ها است. چنين طرحي طي ساليان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي حتي با جزئيات بسيار بيشتر همواره در دستور كار نهادهاي اجرايي و قانونگذاري بوده چرا كه كنترل دور از طبيعت قيمت‌ها در مقاطع زماني مختلف منجر به ايجاد رانت بزرگي در سطح كلان ملي شده است كه حداقل رقم اعلام شده آن 90 هزار ميليارد تومان است. براساس اين بخش از طرح قرار است پس از شناسايي وضعيت مالي مردم، خانوارها را در دهك‌هاي متناسب با درآمدشان دسته‌بندي كرده و سپس مابه‌التفاوت قيمت‌ روز كالاها و خدمات با قيمت‌هاي قبلي جهت حفظ قدرت خريد آنها به حسابشان واريز شود. هرچند كارشناسان و صاحب‌نظران اقتصادي نكات فني و علمي گران‌سنگي به عنوان هشدار ارائه كرده‌اند اما ذكر چند مورد با نگاه از زاويه‌اي ديگر ضروري به نظر مي‌رسد:
1 – چارچوب اين ايده كه قيمت‌هاي ارزان باعث اتلاف منابع مي‌شود كاملا صحيح بوده و هرگونه حركتي كه نسبت به توجه مردم به ارزش واقعي توليدات بشود يقينا مورد تاييد هر فرد ايراني و دلسوز كشور خواهد بود، اما نبايد از اين بحث غافل شد كه اولا به دليل تحميل كالاهاي خارج از استاندارد به مصرف‌كنندگان هزينه برخي از كالاها و مواد اوليه مصرفي به مراتب بالا‌تر از ميزان ادعايي بوده و هست.
2 – اصلا اگر پولي براي توزيع ميان مردم باقي بماند در حقيقت اين پول براي جبران كسري پرداخت ناشي از افزايش قيمت‌ها نسبت به وضعيت فعلي است و اگر تورم ساليانه كه حتي در باثبات‌ترين اقتصادها نيز وجود دارد را به آن اضافه كنيم به لحاظ نظري پولي به دست مردم نمي‌رسد و اين با فرض خرج كردن صحيح، به معناي خريد كالاها و خدمات يارانه‌اي است كه در اين مقوله نيز جاي ترديد جدي وجود دارد لذا نمي‌توان نام يارانه نقدي را كمك به اقشار ضعيف يا بردن نفت بر سر سفره‌هاي مردم گذاشت.
3 – توزيع يارانه‌هاي نقدي به تناسب درآمدها فاقد منطق عدالت است و اصل تساوي حقوق شهروندان را مخدوش مي‌سازد. تراشيدن قله‌هاي ثروت و پر كردن دره‌هاي فقر بر اساس تجارب بشري و مطمئن اقتصادي از طريق وضع ماليات بر درآمد و تصاعدي كردن آن همراه با افزايش درآمدها امكان‌پذير است و محروم ساختن ثروتمندان از حقوق اوليه مالي كه همانا يكسان بودن حق مالكيت بر انفال توسط تمامي آحاد مردم كشور ولو ميزان آن براي ثروتمندان كم باشد مي‌تواند تبعات منفي رواني در اجتماع و از بين رفتن روحيه عطوفت بين طبقات پردرآمد و كم‌درآمد را به دنبال داشته باشد. در حقيقت ماهيت پرداخت يارانه هيچ‌گاه نبايد با ماهيت دريافت ماليات مقايسه شود و چه بسيار ثروتمنداني هستند كه حاضرند ماليات‌هاي سنگين را برحسب تكليف قانوني پرداخت كنند و پرداخت هم مي‌نمايند، اما حاضر نيستند ريالي از حق طبيعي خود بگذرند.
4 – نحوه مطرح ساختن اين قسمت از طرح اصلاح اقتصادي نيز جزء نوآوري‌هاي دولت به شمار مي‌رود. در گذشته رسم بر آن بود تا تصميمات بزرگ ابتدا در محافل كارشناسي و نهادهاي ذيربط بررسي و پس از رايزني در دستگاه قانونگذاري خلاصه‌اي از آن شامل دلايل اجرا، نتايج قابل پيش‌بيني و چگونگي انجام از طريق رسانه‌ها به اطلاع مردم مي‌رسيد. ولي در مورد اين طرح همه‌چيز برعكس بود، اعلام ناگهاني و ايجاد هيجان به مثابه بيان يك ايده تازه كشف شده تنها چيزي را كه به ذهن متبادر مي‌سازد سياسي بودن انگيزه‌هاي آن است. متاسفانه امروز در سراسر كشور ميليون‌ها نفر در انتظار دريافت مبالغي از 2 تا 5 ميليون تومان يا بيشتر به ازاي هر خانوار هستند و با وجود آمارهاي رسمي مبني بر حضور 17 ميليون خانوار در كشور به گفته مقامات تاكنون 25 ميليون فرم اطلاعات اقتصادي خانواده‌ها توزيع شده است، ماحصل كار آنكه چه بسا بيش از 80 درصد جمعيت كشور مدعي قرار داشتن در دهك‌هاي اول تا سوم باشند، با اين احوال به‌نظر مي‌رسد رسالت اصلي طرح اعلام شده صرفا در انتظار نگه داشتن مردم براي سراب پول به شرط حمايت از رئيس‌جمهور فعلي در انتخابات پيش‌رو باشد.
**كيهان :راز آشفتگي
روزنامه كيهان امروز درياداشت روز خود مي نويسد:
مقام هاي اسرائيلي يكي پس از ديگري سراسيمه به واشنگتن مي روند؛ چه اتفاقي در حال رخ دادن است؟ از آشفته حالي صهيونيست ها مي توان فهميد خبري در راه است و آنها سعي مي كنند از حالا خود را براي رويارو شدن با آن آماده كنند تا مبادا تجربه غافلگيري هاي پي درپي در خاورميانه، اين بار از ناحيه آمريكا مكرر شود. صهيونيست ها در واشنگتن چه مي كنند؟ هفته پيش «گابي اشكنازي» رئيس ستاد ارتش اسرائيل كه وارث كابوس جنگ 33روزه است به آمريكا رفت. سفر او در واقع پاسخي بود به مسافرتي كه يك هفته قبل از آن «مايكل مولن» رئيس ستاد ارتش آمريكا به سرزمين هاي اشغالي انجام داده بود. «ايهود باراك» وزير دفاع كابينه اولمرت ديروز به ديدار خود از آمريكا پايان داد و «شائول موفاز» وزير حمل و نقل رژيم صهيونيستي هم - كه از او به عنوان جانشين احتمالي اولمرت نام برده مي شود- اكنون كه اين يادداشت در حال نوشته شدن است در واشنگتن به سر مي برد و سرگرم ديدار با مقام هاي كاخ سفيد است. بسيار ساده انديشانه است اگر تصور كنيم اين ديدارها «از قبل برنامه ريزي شده» و «در چارچوب روابط عادي دو متحد» است؛ اگرچه آمريكايي ها سعي مي كنند بگويند همه چيز عادي است اما اين تعارفات را نبايد حتي به قدر ذره اي جدي گرفت.
آنچه صهيونيست ها را به واشنگتن كشانده «ظاهر شدن علائم شكست» و «استشمام بوي معامله» است. اگر بخواهيم صورت مسئله را در كوتاه ترين بيان ممكن خلاصه كنيم مي توان گفت براي اسرائيلي ها سؤالي مهيب به وجود آمده و درپي پاسخ آنند: «درحالي كه برادر بزرگتر هميشه مغرور كم آورده و در حال كوتاه آمدن است، چه بلايي بر سر طفيلي مريض احوال خواهد آمد»؟
صهيونيست ها مدت هاست دريافته اند آمريكا نه قادر به تداوم بخشيدن به مسير مقابله روز به روز تشديدشونده با ايران است و نه مايل به آن. نخستين بار، پيام احتمال يك سازش استراتژيك با ايران در پائيز سال گذشته به تل آويو رفت؛ زماني كه آمريكايي ها در برآورد اطلاعات ملي خود به صراحت گفتند برنامه هسته اي ايران «در حال حاضر» صلح آميز است و چيزي هم اگر- به ادعاي آنها- بوده پيش تر در سال 2003 متوقف شده است. انتشار NIE سال 2007 فرياد صهيونيست ها را به آسمان رساند و بلافاصله از آن نتيجه گرفتند آمريكا قصد دارد آنها را در مقابل ايران تنها بگذارد. با اين حال، آن روز نه فقط در سرزمين هاي اشغالي، بلكه در واشنگتن و پايتخت هاي اروپايي هم كسي تصور نمي كرد اين رخداد واحد بدل به يك «رويه عقب نشيني» در رفتار آمريكا شود؛ چيزي كه امروز به وضوح اتفاق افتاده است. اكنون آمريكايي ها بي آنكه هيچ يك از شروط خود را تحقق يافته ديده باشند ارشد ديپلمات خود در امور ايران را به جلسه اي مي فرستند كه عالي رتبه ترين مقام امنيتي ايران در آن حضور دارد و علاوه بر آن از تصميم جدي خود براي گشايش يك دفتر نمايندگي با حضور ديپلمات هاي آمريكايي در تهران خبر مي دهند و حتي ابا ندارند كه بگويند درخواست خود را داده اند و در انتظار جواب ايران هستند. ديگر چه چيز لازم است تا اسرائيلي ها متقاعد شوند كه پس پرده خبري است و آمريكا ديگر آن يار هميشه وفادار ديرين نيست. نكته بسيار مهم تر در اينجا اين است كه نبايد تصور كرد پيام هاي سازش طلبانه آمريكا به همين مقدار خلاصه مي شود. اصل قصه- كه صهيونيست ها را سخت نگران كرده- اتفاقاتي است كه در محتواي مذاكرات هسته اي ايران و غرب در حال رخ دادن است و اهميت آنها با مواردي مانند اعزام چند ديپلمات آمريكايي به تهران يا ژنو اساساً قابل مقايسه نيست. بزرگترين وادادگي ها از جانب غرب درون مذاكرات رخ داده است آنجا كه فرمول «تعليق در مقابل تعليق» بي سر و صدا كنار گذاشته شده و گزينه «فريز در مقابل فريز»- كه دربرگيرنده غني سازي در خاك ايران است- روي ميز قرار گرفته و تازه علائمي در دست است كه همين گزينه هم چندان جدي نيست و مي توان تا حد زيادي تعديل و بلكه اساساً منتفي شود. صهيونيست ها آشكارا مي بينند كه خط قرمزهاي آمريكا يكي پس از ديگري دود مي شود و به هوا مي رود و ايران در مقابل نه تنها امتيازي نداده بلكه در حال مطالبه امتيازهاي بيشتر است و بدتر از همه اين كه راهي جز كنار آمدن با آن نيست.
به وجود آمدن اين شرايط در حالي كه صهيونيست ها يكي از بدترين دوران هاي خود را به لحاظ شرايط سياست داخلي مي گذرانند و به تعبير برخي از محققان اين حوزه رژيم جعلي اسرائيل براي نخستين بار از 1948 تاكنون «براي بقا» نيازمند كمك شده است، كل داستان را به هيئت كابوسي هولناك درآورده است. صهيونيست ها اكنون به دنبال آن هستند كه ببينند ابعاد اين آب رفته تا كجاست و چه ميزان از آن را مي توان به جوي بازگرداند. آنچه از ظاهر اخبار مي توان دريافت- و بايد منتظر ماند و ديد گزارش هاي دقيق تر بعدي تا چه حد آن را تاييد مي كند- اين است كه مقام هاي اسرائيلي در واشنگتن 3درخواست از طرف هاي اسرائيلي خود مطالبه كرده اند: 1- درخواست براي حفظ همه گزينه ها روي ميز، 2- حل و فصل اختلافات اطلاعاتي كه بعد از انتشار NIE سال گذشته ظهور كرد و احياناً تاثيرگذاري بر برآورد امسال دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا و 3- دريافت تضمين هايي براي مرحله مابعد معامله احتمالي به گونه اي كه سر اسرائيل مطلقاً بي كلاه نماند. درباره مورد اول، اگرچه آمريكايي ها لطف كردند و چند قلم لفاظي درباره «موجود بودن همه گزينه ها روي ميز» تحويل طرف مقابل خود دادند اما ديگر براي كسي ترديد نمانده كه گزينه نظامي ديگر يك «گزينه واقعا موجود» نيست سهل است حتي ارزش تبليغاتي خود را هم از دست داده است. كار اكنون به جايي رسيده است كه حتي پنتاگون هم از لزوم به كار گرفتن ديپلماسي و روش هاي اقتصادي سخن مي گويد و جف مورل سخنگوي آن برخلاف هميشه اين تاكيدات را در پاسخ مستقيم به درخواست هاي وزير دفاع صهيونيست ها مبني بر حفظ همه گزينه ها بر زبان آورده است.
مورد دوم ظاهراً اختلافي بنيادين درباره ميزان دسترسي هاي اطلاعاتي دو طرف، وثاقت منابع آنها و نهايتاً دقت روش هاي تحليل اطلاعاتي است كه به اين سادگي ها قابل رفع نيست. اسرائيلي ها همچنان تاكيد مي كنند كه NIE 2007، در ارزيابي هاي كليدي خود دچار خطا شده و بايد آن را اصلاح كند و در مقابل طبيعي است كه آمريكا علاقه اي به بي حيثيت كردن دوباره سيستم اطلاعاتي خود بعد از افتضاح عراق نداشته باشد. و اما مورد سوم ظاهراً مورد استقبال آمريكا قرار گرفته و كاخ سفيد حاضر شده است با هدف كاهش يافتن مخالف�