تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826066301




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انگار شب دراز است


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: چه نتیجه‌ای می‌خواهم بگیرم معلوم نیست ... آیا اگر یک کار را تا ابد تکرار کنی، جزو خدایان خواهی شد؟ اگر فقط دوام بیاوری، حق آب و گل خواهی داشت؟ اگر فکر کنی حقت را خورده‌اند...   انگار شب درازتر از این حرف‌هاست! همین چند شب پیش، در راه فیروزکوه به تهران، وسط جاده، بین ماشین‌هایی که کُند کرده بودند و پیاده‌های کنجکاو و چراغ گردان‌های پلیس، ...  نیمة پایین پیکانی را دیدم که هنوز دو جنازة تازه و داغ در آن نشسته بودند به انتظار نعش کش. منتظرم حالم خراب شود و به هم بریزم.***چند وقت پیش در همین «تندیس» جان، مطلبی به قلم یکی از دوستان درج شد که نوشته بود: نسل قبلی، گلی به سر هنر ایران نزده. این فرصت را بهانه کرده ام تا دنبالة کَل کَلی را که ده سال است با خودم دارم، روی کاغذ بیاورم. اگر وقت تان محدود است، چند پاراگراف اول را نخوانید!***من و امثال من از اولش کاری به این کارها نداشتیم. نه ایستادیم و نه فرار کردیم. نه وقتی گفتند، ماستت را بخور، تشکر کردیم و نه وقتی گفتند، به جای ماست چیز دیگری بخور، به حرف شان گوش دادیم. نه این که نبودیم ... هر وقت گرگی به گله زد، ما هم آن وسط‌ها می‌گشتیم.  بودیم ... ولی نه شاخ زدیم و نه خوراک شاخ دیگران شدیم! نه باختیم و نه بردیم! نه گاو بودیم و نه ماست بند ... فقط می‌خواستیم ماست مان را بخوریم! نه خواستیم دنیا را عوض کنیم و نه دنیا بر وفق مرادمان عوض شد. دروغ چرا، بعضاً، برای قاپیدن ماه هم خیز برداشتیم، ولی فقط از جوب پریدیم. از روز اول هم این جور نبودیم؛ هم نابغه بودیم و هم امیدوار و هم پرانرژی. به مرور، آنها که شاخ شدند، شکستند و رفتند. آنها که عنصرشان سست بود، حل شدند و نیستند ... و امروز، از آن آدم‌های غیر استاندارد (که به جای ساختمان سازی و وزارت و وکالت یا بچه‌داری و مهاجرت)، ... عشق هنر داشتند، بیشتر از چندنفری نمانده! همانها هم هنوز در سوراخ‌های خودشان خزیده اند و کاری به کار جنگ امروز و دیروز دیگران ندارند. اما، اینها از خون جگر خودشان ماست زده اند و بابت شیرش مدیون هیچ گاوی نیستند. روی پاهای باریک و لغزان خود ایستاده اند و دُلا دُلا و زیگزاگ به سمت و مسیر خودشان می‌روند. اینها، هر کدام برای خودشان چرخ را از اول و دوباره اختراع کرده اند. حالا گیرم که چرخ خیلی‌ها به جای گرد، زاویه دار باشد! فراموش نشود که در دورة ما اینترنت و ماهواره نبود تا حداقل ساعت مان را به وقت جهانی تنظیم کنیم. مجله هنری (لنگه همین تندیس خودمان) نبود ... (آقا، کتاب نبود! کسی که کتابخانه هنری داشت و قرض می‌داد، حکم ساقی محله را داشت و صدبرابرش احترام)! امروز را نگاه نکنیم که در چهارصد نقطه جهان برای هنر ایران پرپر می‌زنند و دوستانی موفق در ابعاد انترناسیونال داریم ... در دوران ما، همه هنوز مجبور بودیم مشغول موضوعات بدوی، مثل رسالت هنرمند، هنر ایرانی و نه شرقی و نه غربی هنری باشیم. دورة ما، مد لباس از ترکیه می‌آمد، تیر سیگار بود و به پیکان می‌گفتند ماشین! ... عرض می‌کنم، مالی نبود! آن روزها من و امثال من هم پشت سر اساتید شکلک درمی‌آوردیم و به نظرمان نسل قدیمی‌تر کُند، کم محصول و پرمدعا می‌آمد ... و امروز، خودمان هم با عوارض میان سالی حرفه ای طرف هستیم.***به آنهایی که فکر می‌کنند همه  این حرف‌ها، بخارات آدم‌های نیمه بازنشسته طلبکار و ازخودمتشکر و حرام شده است، می‌گویم می‌دانم! اما می‌نویسم به چند دلیل. اول آن که، عقده ای نشوم! دوم آن که، خودم گفته باشم و تصور نرود که عقلم نرسیده. سوم - و از همه مهم تر- آن که، یادآوری کنم، انگار زمان، شما دوستان (و سایر معاصرین را هم)، از همین مسیر خواهد آورد. عوارض سن و سال فقط کچلی و چین وچروک نیست. احتمالاً شما هم مثل خیلی‌ها، حق به جانب می‌شوید. فکر خواهید کرد تجربیات چنددهه ای و دود چراغ خوردن نوعی ارزش است. و با عصا دنبال بچه‌های کوچه خواهید کرد و بابت سروصدا کردن شان ناسزا خواهید گفت. منظور این که، اگر بعد از عمری در حرفة خودتان، هنوز چشم و دل تان باز ماند و درگیر حقارت‌های روزمره نشدید ... نذرتان را ادا کنید!***گفتند، بنویس کار چه کسی را، و چرا دوست داری؟! دوست داشتن یا نداشتن، مثل عشق و نفرت، معقوله حسی است. هر کس برای خودش سلیقه و گرایشی دارد! نه قابل اندازه گیری است و نه چندان اهمیتی دارد که مثلاً منِ نوعی از چه چیزی خوشم می‌آید. اما درست و غلط کاملاً قابل اندازه گیری است. فاکتورهایی در آن دخیل اند که سلیقة بیننده را بی اهمیت می‌کند ... یا سر جایش به آن بها می‌دهد!***شخصاً عادت کرده ام تا با بیرحمی ‌تمام کارم را اوراق و سرهم کنم ... شاید برای همین است که شش ماه یک بار نمایشگاه نمی‌گذارم! قضاوتم در مورد کار دیگران را هم فقط بر مبنای سلیقه و ذائقة شخصی نمی‌گذارم و برای این که در چاله بخل و حسادت و حقارت شخصی نیفتم، کلاً در مورد تک اثر یا نمایشگاه‌های فصلی سایرین نظر نمی‌دهم. سعی می‌کنم کل مسیر حرکت و ذهنیت هنرمند را ببینم. با همین طرز فکر، کار علاقه مندان تازه کار را خیلی جدی نمی‌گیرم؛ چون فردا ممکن است دلال تیرآهن از آب دربیایند. به  آنهایی که کمر تکنیک را نشکسته اند اطمینان نمی‌کنم؛ چون پس فردا ادعای امامت عالم مینیمالیستی یا آبستره خواهند کرد. به منظره کش هم دل نمی‌بندم؛ چون اصولاً به دنیای واقعی دوروبرشان بی اعتنایی می‌کنند. همین را بگیرید و بیایید جلو تا آخر لیست! نهایتاً، بعد از حذف و بگیروببندی که در کلة خودم دارم، چند نفر هنرمند قابل تأمل بیشتر نمی‌مانند و هر کدام به دلیلی. در این میان دو نفر را به عنوان نمونه انتخاب کرده ام. اگر قرار بود نقاش بمانم، دلم می‌خواست مناظر شهری شهره مهران، و بخصوص مجموعه نقاشی‌های دیواری شهدای جنگش، کار من بود. چرایش پیچیده است. اول از همه موضوع کلی است که برایم معنی دارد. جنگ، مرگ، ازخودگذشتگی اجباری- انتخابی و نهایتاً از موجودی جاندار تبدیل به رنگ و شعار دیوار شدن! دوم، ثبت دوران! آن سال‌ها که خیابان‌ها بوی مرگ و ناامنی و گوگرد می‌داد، تقریباً هیچ‌کس هیچ چیز را نگاه نمی‌کرد. نه زشتی و نه زیبایی را. همه ترجیح می‌دادند در چاردیواری نسبتاً امنی بخزند تا با بولدوزر واقعیت دماغ به دماغ نشوند. مهران در این میانه با دوربین در سطح شهر می‌گشت، عکس می‌گرفت و از روی عکس‌ها آنچه را می‌دید، نقاشی می‌کرد. سوم، ترکیب عجیب موضوع و اجرای کارها. کارهای شهره، علی رغم موضوعات خشن و زمخت، اجرایی لطیف دارند؛ انگار که با زانوی زخمی ‌به خانه آمدی و مادرت در حین پانسمان و دواگلی زدن به زخم، نوازشت می‌کند! چهارم، ... که دنبالة بحث اصلی است ... مهران نزدیک به سی سال است که شهرش را نقاشی می‌کند. هم سی سال دوام آورده و هم این که مثل ترشیِ جاافتاده همه چیزش سرِ جاست و هنوز هم جاافتاده تر می‌شود. ناگفته نماند، اگر من بودم جور دیگری کار می‌کردم ... ولی آن می‌شد کار من و نه شهره مهران!***از طرف دیگر، اما منتظرم ببینم محمود بخشی چه می‌شود. سلیقه و ذهنیتش را هم می‌پسندم و هم می‌فهم. هم طنز و شیطنت دارد و هم تیزهوشی، گیر تعاریف کلاسیک هنر نیست و کانال  کولرساز و شاگرد آهنگر دستیار تولیدش هستند ... و نتیجة کارش با بیننده حرف می‌زند. خوشبختانه امروز موفق است و ظاهراً حالا حالا هم خواهد ماند و کار خواهد کرد. ولی آیا کارش، تاب محمود بخشی بودن را می‌آورد؟... آیا سی سال دیگر، که او هم خسته و کچل شده، هنوز طراوت حرفه ای‌اش را حفظ خواهد کرد؟ البته، منظورم محمود نیست. محمود بخشی بهانه است ... همة آنهایی را می‌گویم که امروز پرانرژی کار می‌کنند ... یا کار نمی‌کنند و فقط پرانرژی نظر می‌دهند! فرق مهران و بخشی در همینجاست. نیمی ‌از سریال مهران را دیده ام و با آن آشنا هستم ... سریال بخشی تازه شروع شده. تا اینجایش را دیده ام، اما تا وسط و آخر کار خیلی مانده. با شناختی که از این محیط دارم به فردا صبح بی شر و زلزلة خودم هم اطمینانی نیست، چه برسد به بیست سال دیگر. خداوکیلی امیدوارم کنف شوم. ***در یک جمله مؤدب ... مهران و بخشی نمونه‌های مناسبی از هنرمندان دوران خودشان هستند. میزان و شیوة برداشت از محیط، تکنیک، ... و از همه مهم تر میزان حضور تیزبین هر یک در تقابل با اجتماع و آنچه در محیط شان می‌گذرد، کاملاً مشخص است و انگار هر دو، مدام مشغول اوراق و سرهم کردن خود و کارشان هستند ... جزییات تک کار امسال و پارسال چندان مهم نیست؛ چون خودبه خود و به مرور تصحیح می‌شود و تغییر می‌کند. پس بقیه اش واقعاً مهم نیست.***چه نتیجه ای می‌خواهم بگیرم معلوم نیست ... آیا اگر یک کار را تا ابد تکرار کنی، جزو خدایان خواهی شد؟ اگر فقط دوام بیاوری، حق آب وگل خواهی داشت؟ اگر فکر کنی حقت را خورده اند، اجازة طلبکاری خواهی داشت؟ آیا فقط یکی دو نفر الگوی دوران خود هستند؟ البته که نه! بولدوزر واقعیت به حق و سر کچل و پایداری و اُلگومُلگو کاری ندارد و از روی همه، یکسان رد می‌شود. فقط باید صبر کرد. ولی امروز، منی که وسطِ عمر مفید هنری ام هستم، ترجیح می‌دهم کلاهم را برای کسانی مثل پروانه اعتمادی، آو، آغداشلو، زنده رودی و تناولیِ نوعی بردارم، که با سماجتی بیمارگونه  در این اجتماع دریده و رمیده، این همه سال است که ماست خودشان را می‌خورند. حالا من بگویم که ماست فلانی ترش است! به جهنم که سلیقة من چیست!***ضمناً ... آن حال خرابی که قرار بود بابت دیدن جنازه عارض شود، در حد سوء‌هاضمه ای خفیف ماند. پوستم یک سانت کلفت تر شد.     تهیه شده توسط: مجله تندیس/ هومن مرتضوی/ گرافیست /culture اختصاصی   مطالب پیشنهادی: نگاهی به رویدادهای هنرهای تجسمی‌در سال 1388 طلیعه کامران؛ از افسرده‌ترین نقاشان معاصر ایران معرفی هنرمندان معاصر ایران؛ محمد احصایی  كاریكاتورهایی كه گُم نمی‌شوند!  بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر (+تصاویر آثار)  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 580]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن