واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

مناسبات تجاري و سياسي ايران و فرانسه در دوران زنديه(1) نويسنده: دکتر غلامعلي رجائي چکيده از مباحث مهم مرتبط با تاريخ ايران در دوره سلطنت کوتاه و حساس کريم خان زند (1163-1193ق)، تحولات تجاري و اقتصادي به ويژه در تعامل گروههاي تجاري و حاکمان ايران با شرکت هاي تجاري هلند،فرانسه و انگلستان است که با عنوان کمپاني هند شرقي در ايران فعاليت مي کردند. اگرچه ساختار اقتصادي و تجاري ايران در دوره زند با دوره نادرشاه افشار تفاوتي نداشت، به دليل گسترش روابط گروه هاي تجاري ايران با شرکت هاي تجاري خارجي و رقابت و کشمکش اين شرکت ها با يکديگر بر سر رسيدن به موقعيت برتر تجاري در ايران، تحولاتي در زمينه هاي مختلف سياسي و اقتصادي پديد آمد که در اين مقاله با توجه به تيرگي روابط کريم خان با کمپاني هند شرقي انگليس و تمايل وي به تعامل تجاري با کمپاني هند شرقي فرانسه، به چگونگي روابط تجاري و سياسي ايران با اين کمپاني پرداخته مي شود. واژگان کليدي: کريم خان زند، کمپاني هند شرقي فرانسه، کمپاني هند شرقي انگليس، خليج فارس، بصره. مقدمه کشور فرانسه از کشورهاي مطرح اروپايي است که در سده هاي هفدهم و هجدهم ميلادي به تجارت با شرق از راه به دست آوردن پايگاه هاي تجاري علاقه نشان داد. وجه اشتراک فرانسه با ديگر کشورهاي اروپايي، دسترسي به اقيانوس اطلس براي معادلات تجاري دريايي است. فرانسه که از ديگر کشورهاي اروپايي همسايه خود ديرتر وارد رقابت هاي تجاري در شرق شد، از اوضاع منطقه خليج فارس درک درستي نداشت و نتوانست پا به پاي رقيبان جدي خود همچون هلند و انگليس در اين مسير گام بردارد. فعاليت هاي تجاري دريايي فرانسه با روي کارآمدن هانري چهارم و با تأسيس سلسله بوربون ها در 1598 م آغاز شد. هانري با صدور فرمان معروف نانت مبني بر آزادي مذهبي پروتستان هاي فرانسه به اختلاف شديد مذهبي ميان مردم فرانسه پايان داد. اين امر يکي از عوامل اساسي تشويق بازرگانان فرانسوي به کشف جغرافيايي و تجارت دريايي با شرق و غرب بود و در همين دوران با تشکيل شرکتي تجاري که يک افسر نيروي دريايي به نام ساموئل شامپلن (پري، بي تا، ص532 و 536) آن را اداره مي کرد اين اهداف عملي شد. شامپلن نخستين کسي بود که سرزمين کانادا و حوزه مونترال را شناسايي و شهر کبک کنوني را پايه گذاري کرد. با مرگ هانري چهارم و روي کارآمد لويي سيزدهم، ريشيليو، صدراعظم او که طراح اصلي ايده سلطنت مطلقه در فرانسه بود، در اين زمينه جديت بيشتري از خود نشان داد. او معتقد بود که فرانسه بايد نقش اسپانيا را در اروپا به عهده بگيرد و اين امر جز با تقويت بنيه نظامي و گسترش نيروي دريايي فرانسه امکان پذير نخواهد بود. در دوران سلطنت لوئي چهاردهم و صدراعظم او مازارن و مسئول امور مالي حکومتش که کلبر نام داشت، افکار و کارهاي ريشيليو به صورت جدي تري و در قالب حرکت هاي استعماري در شرق و غرب ادامه داشت. کلبر، وزير دارايي و مالي لويي چهاردهم، در 1660 م؛ يعني کمابيش شش دهه پس از تأسيس کمپاني هندشرقي انگليس با سرمايه پانزده ميليون فرانک، شرکت هند شرقي فرانسه را تأسيس کرد. اين شرکت به زودي به پايگاه تجاري مهمي در هند تبديل شد و با فعاليت افرادي ديگر مانند دوبلکس، قلمرو آن از بندر پونديشري هند گسترش يافت و به تدريج با ايران نيز ارتباط برقرار کرد که در اين زمينه ميان کمپاني و آخرين شاه صفوي،سلطان حسين، سفيراني رفت و آمد کردند (حائري، ص155). اين رويکرد تجاري در زمان لويي پانزدهم همانند دوران لويي چهاردهم دنبال نشد و به همين دليل فرانسه در حوزه شرق و غرب در زمينه رقابت هاي تجاري و سياسي با ديگر کشورهاي اروپايي استعمارگر به ويژه انگلستان، ناتوان ظاهر شد و عرصه را به رقيبان جدي خود واگذار کرد. در اين دوران برخلاف دوران گذشته، اختلاف مذهبي ميان دو فرقه کاتوليک و پروتستان دوباره اوج گرفت و مانع سرمايه گذاري تجاري فرانسه و توفيق کمپاني هند شرقي آن دربه دست آوردن منافع و گسترش ظرفيت هاي تجاري در شرق و خليج فارس شد. تا آنجا که در ماجراي جنگ هاي هفت ساله انگلستان و فرانسه (1756 تا 1763 م)، انگلستان براساس قرارداد و معاهده پاريس در 1763 م همه مستعمره هاي شرقي و غربي فرانسه را در زمان لويي پانزدهم گرفت و به تدريج به صورت بزرگ ترين کشوراستعماري در حوزه غرب و شرق در آمد. دوران لويي پانزدهم (1714- 1774 م)، دوران افول حکومت فرانسه در شرق و غرب به ويژه در زمينه تجارت در خليج فارس بود. در دوران شصت ساله حاکميت وي که با اواخر حکومت صفويه و سلسله هاي افشاريه و زنديه در ايران همزمان است- لويي پانزدهم پنج سال قبل از مرگ کريم خان از دنيا رفت- هند و انگليس رقابت کند. به روشني مي توان گفت که چون دولت فرانسه درک درستي از اوضاع سياسي ايران نداشت، سياست هايش در دوران صفويه، افشاريه و زنديه موفقيت آميز نبود. مناسبات سياسي، اقتصادي فرانسه و ايران را در دوران زند مي توان به سه مرحله تقسيم کرد: مرحله اول اين روابط در دوره لويي پانزدهم بود؛ در اين مرحله سفارت سيور سيمون در 1165 ق/1751 م به ايران و عثماني به صورت همزمان انجام شد. سيور سيمون در 1165 ق نخست به عثماني وارد شد و سپس به ياران آمد و در همدان به صورت مصلحتي مسلمان شد و نام محمدرضا را برگزيد و در نامه هاي خود به فرانسه، تاريخ هجرت پيامبر اکرم (ص) را مي نوشت. هدف حکومت فرانسه از فرستادن وي اين بود که شايد بتواند با اتحاد دو کشور ايران و عثماني، آنها را بر ضد روسيه تحريک کند؛ زيرا اين کشور تهديدي جدي براي مستعمره هاي فرانسه در اروپا بود. سيمون در نامه هاي خود از قسطنطنيه به پاريس نوشته است: بايد سعي کرد ايران را با عثماني (ترکيه) آشتي داد و اين دو کشور را عليه روسيه که قصد تصرف مناطق شمالي ما را دارد متحد نمود (هدايتي، ص238). سيور سيمون پزشکي بود که در ظاهر براي مطالعات علمي در رشته تاريخ طبيعي به ايران مسافرت کرد، اما در واقع مأموري سياسي بود که مطالعات علمي را پوشش کار خود قرار داده بود. او در 20 سپتامبر 1751 در نامه اي نوشته است که سفرنامه هاي قديم و جديد را خوانده و سرافراز است اگر بتواند واسطه خوبي براي ايجاد صلح ميان ايران و عثماني باشد. در دستورالعملي هم که به او داده شده بود، افزون برآوردن واژه تحصيل، به جمع آوري اطلاعات درباره ايران و مطالعه تاريخي طبيعي آن اشاره شده است. در مذاکره هايي که پيش از حرکت با سيمون شده به خوبي موضوع مسافرت و وظايف او مشخص شده است و اين امر ماهيت سياسي سفر او را به ايران نشان مي دهد (نوايي، ص599). جمله هاي سفير فرانسه در قسطنطنيه در يادداشت 28 ژوئن 1752 درباره ماهيت سفير سيور سيمون نيز اين مطالب را تأييد مي کند: تصور مي کنم مناسب باشد آقاي سيمون به آشناياني که در ايران خواهد يافت پادشاه فرانسه را با همه صفات و خصايل بزرگي که دارد بشناساند و قدرت نظامي وي را که چهارصد هزار تن سرباز در درياها و خشکي ها دارد معرفي نمايد و در مورد بستگي اعليحضرت با دربار عثماني و دوستي وي با روسوئه که او نيز دوست عثماني است مطالبي اظهار دارد و اين مطلب را تفهيم کند که اختيار روسيه در دست اوست و ايران مي تواند براي باز پس گرفتن سرزمين هاي خود از اين وضع استفاده کند. بديهي است بايد سعي نمود ايران و عثماني به هم نزديک شوند زيرا بدبختانه آنچه موجب جدايي آنهاست نه دعاوي ارضي نسبت به يکديگر است نه از روي سياست بلکه هرچه هست اختلاف مذهبي است و طرفين شديداً در اين مسايل تعصب مي ورزند (حسام معزي، ص153-154). آن گونه که از اين سخنان بر مي آيد فرانسه مي خواسته با جلب ايران و عثماني به سوي خود از آنها همانند سدي در برابر روسيه استفاده کند؛ به عبارت بهتر روسيه را درگير دشمنان منطقه اي کند تا از پيشروي در اروپا باز ماند. سفير فرانسه در قسطنطنيه در نامه اي به تاريخ فوريه 1753 درباره مذاکره خود با افسري سوئدي که از ايران بازگشته و اطلاعاتي همراه آورده بود اين گونه مي نويسد: از جواب هاي اين افسر سوئدي دو نکته استنباط مي شود. اول اين که روسيه امروز تنها حکومتي است که با ايران تجارت مي کند و چون اخيراً طلا در ايران زياد شده و ارزشي ندارد روسيه بزودي ثروتمند مي شود و از اين رو تصميم آن مي رود که روسها به سرعت نيرومندتر شوند. حال براي جلوگيري از قدرت بيشتر روسها چه بايد کرد؟ ترکها را به جانب خود جلب کنيم؟ يا خود از راه درياي سياه دست به تجارت با ايران بزنيم يا روسها را از تجارت با ايران منع نماييم؟ دوم: آن که با فرستادن افرادي شايسته و مبلغيني کارآزموده مي توان دشمناني خطرناک و نزديک تر از ايران براي روسها بسازيم (همان، ص154-155). با اندکي تأمل در جمله هاي سفير فرانسه در قسطنطنيه مي توان به جايگاه مهم ايران در اين دوران از نظر سياسي و تجاري و تأثير آن بر معادلات سياسي و جنگ هاي ميان حکومت هاي فرانسه و روسيه و فرانسه و انگليس در سال هاي بعد پي برد. سيمون در ربيع الاول 1166/ ژانويه 1752 به قسطنطنيه رسيد و به دستور سفير فرانسه براي يادگيري زبان عربي به ازمير رفت و سپس رهسپار ايران شد. وي در نامه اي در 20 محرم 1168 /9 اکتبر 1754 از همدان نوشته که به مذهب اسلام گرويده است. از سرنوشت سيمون در ايران و نتيجه کارهايش پس از آخرين نامه اي که در عثماني نوشت و بر ضد روسيه به صراحت سخن گفت، خبري در دست نيست، به احتمال وي يا به مرگ طبيعي از دنيا رفته و يا بر اثر جنگ هاي داخلي در ايران کشته شده است (نوايي، ص 600). بر همين اساس معلوم نيست در دوران حضور سيمون در ايران داعيه داران قدرت فراوان بودند، او موفق شد چه کارهايي انجام دهد و با چه کساني ارتباط برقرار کنند. اين سفارت و سياست آن به سبب جديت نداشتن حکومت و دربار لويي پانزدهم که زنان و معشوقه هايش آن را اداره مي کردند و نيز تيرگي نسبي روابط ايران و عثماني راه به جايي نبرد و پيشنهادها و نامه نگاري هاي پيوسته سيمون بي نتيجه ماند. در اين دوران،فرانسه از رهگذر منابع خود در هندوستان به خليج فارس مي نگريست و به رقابت تجاري با کمپاني هلند و انگليس تمايلي نداشت و به همين سبب در دوران لويي پانزدهم پيمان اقتصادي شايان توجهي با ايران بسته نشد؛پس مي توان گفت که سفر سيمون به ايران انجام شد تا فرانسه بهتر بتواند با جلب اتحاد و همکاري ايران و عثماني در جهت ايجاد موازنه قدرت در اروپا حرکت کند. اگرچه فرانسه در عثماني (بغداد) کنسول داشت و مستمري او را از بندر پونديشري هند حواله مي کرد،سياست در اولويت بودن هند براي فرانسه دامنگير دولت عثماني هم شد تا جايي که کنسول ناچار شد کارش را رها کند و بدتر آنکه جانشيني هم براي او از هند به عثماني فرستاده نشد. کريم خان با اين رويکرد نمي توانست با وجود کدورت هايي که از انگليسي ها به سبب کمک نکردن به وي در سرکوبي، ميرمهنا داشت، به پيشنهاد همکاري کمپاني فرانسه توجه داشته باشد. منبع:نشريه پايگاه نور،شماره23. ادامه دارد... /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4828]