تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش روشنى بخش انديشه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844125208




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جام جم: «خبرگان رقابتي متفاوت» «خبرگان رقابتي متفاوت» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي خوانيد: در يكي دو هفته و بخصوص روزهاي اخير، نهمين اجلاس رسمي مجلس خبرگان رهبري كه روزهاي 17‌و ‌18 اسفند در تهران برگزار مي‌شود، مهم‌ترين موضوع سياسي داخلي بوده است. اين اهميت از آنجا ناشي مي‌شود كه طبق آيين‌نامه داخلي مجلس خبرگان ، در اين اجلاس قرار است درباره رياست اين مجلس انتخابات برگزار شود و علاوه بر آيت‌الله هاشمي رفسنجاني، آيت‌الله مهدوي‌كني نيز اعلام كرده‌اند در اين انتخابات نامزد خواهند شد.درباره اين موضوع و برخي نكات حاشيه‌اي آن مطالب ذيل در خور توجه است. 1ـ چنانچه بارها گفته و نوشته شده است، آيت‌الله هاشمي رفسنجاني از چهره‌ها و شخصيت‌هاي موثر، باسابقه، كم‌نظير و بعضا بي‌مانند قبل و بعد از انقلاب است. اما مروري بر وضعيت و جايگاه ايشان اين واقعيت تلخ را به نمايش مي‌گذارد كه بعد از دوران اوج كه تا ابتداي دهه هفتاد ادامه داشت، همواره شاهد تنزل جايگاه آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در افكار عمومي و حتي نزد خواص بوده‌ايم. كاهش شديد آراي ايشان در دور دوم رياست جمهوري، آراي پايين در انتخابات دور ششم مجلس شوراي اسلامي و قرار گرفتن در رتبه بيستم نمايندگان تهران كه منجر به انصراف ايشان شد و عدم موفقيت در انتخابات رياست جمهوري سال 84. انتخاب ايشان در انتخابات خبرگان رهبري در سال 85 نيز مرهون شرايط خاصي بود كه اين نوشتار درصدد پرداختن به آن نيست و براي خود جناب هاشمي و بسياري از تحليلگران سياسي دلايل آن روشن است. در اين مقطع نيز نفس ترديد در تداوم رياست ايشان در مجلس خبرگان رهبري و آمادگي آيت‌الله مهدوي كني براي حضور در اين ميدان را بايد جديدترين موردي دانست كه حكايت از تنزل نقش و جايگاه جناب آقاي هاشمي رفسنجاني دارد ؛ شخصيتي كه در دوران اوج در هر ميداني وارد مي‌شد، بلامنازع بود. حال اين پرسش مطرح است كه اين فروكاهش از كجا ناشي مي‌شود؟ ممكن است آقاي هاشمي و هواداران سرسخت اما اندك ايشان فضاسازي‌ها، بداخلاقي‌هاي عده‌اي يا بي‌انصافي را عامل اين شكست‌هاي پي‌درپي بدانند اما اين ساده‌ترين و دم‌دست‌ترين پاسخ و نه الزاما صحيح‌ترين يا كامل‌ترين پاسخ است. حتي اگر بخشي از اين روند نزولي ناشي از فضاسازي‌ها و تبليغات ناروا باشد، بخش عمده‌اي از آن را بايد در رفتار و مواضع شخص آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و برخي منسوبين ايشان جستجو كرد. فراموش نمي‌كنيم شعار «مخالف هاشمي، دشمن پيغمبر است» را كه نيروهاي اصولگرا در دفاع از ايشان و در مقابله با اصلاح‌طلبان افراطي در سال‌هاي پرالتهاب دوم خرداد سر مي‌دادند و عجيب اين‌كه سال‌هاست كه مجددا همان اصلاح‌طلبان افراطي دور ايشان جمع شده و آقاي هاشمي نه تنها آنها را طرد نكرده بلكه مورد حمايت قرار داده است. 2ـ در همين ايام شاهد رفتارهاي غيراخلاقي و حريم‌شكنانه‌اي نسبت به آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و برخي اعضاي خانواده ايشان بوديم. اسف‌انگيزتر اين كه اين رفتارها به نام اصولگرايي و عدالتخواهي انجام شد. همه بايد بدانيم جريان اصولگرايي يعني جرياني كه سياستش عين ديانتش است و ديانت مجموعه‌اي است مركب از اعتقادات و باورهاي صحيح، عمل به احكام و پايبندي به اخلاق. بنابراين هر كس به نام اصولگرايي و حتي اگر از اعتقادات صحيح برخوردار باشد و عامل به احكام، اما از اخلاق فاصله داشته باشد به همين ميزان از دايره اصولگرايي فاصله گرفته است. هر چند برخي اين رفتارها علاوه بر غيراخلاقي بودن در دايره احكام نيز غيرقابل دفاع است. مروري بر رفتار پيشوايان ديني و در دوران خود ما رفتار بنيانگذار جمهوري اسلامي و رهبر معظم انقلاب موردي كه حتي نسبت به دشمنان قسم‌خورده نظام و مردم متضمن افترا و توهيني باشد، نمي‌توان يافت. مراقب باشيم بحث نقد مواضع سياسي آقاي هاشمي رفسنجاني يا اعتراض به برخي رفتارهاي خانواده ايشان هيچ گاه توجيهي براي اهانت و رفتارهاي غيرشرعي و غيراخلاقي نمي‌شود. ما از بزرگان خود ياد گرفته‌ايم كه امر به معروف و نهي از منكر هر دو بايد به شيوه معروف باشد. 3ـ به ميدان آمدن آيت‌الله مهدوي‌كني موجب شد فرصت‌طلبان آن را به «جدال بين آيت‌الله‌ها» تعبير و القاي جنگ قدرت كنند. اين تلاش تازگي ندارد و در زمان امام خميني (ره) نيز وانمود مي‌كردند كه ارتحال امام چنين شرايطي را فراهم خواهد آورد. حال آن كه ديديم خبرگان برگزيده ملت پس از ارتحال امام نه‌تنها بر سر قدرت رقابت و نزاعي نداشتند بلكه در اندك زماني جانشين ايشان را انتخاب كردند آن هم در شرايطي كه منتخب خبرگان يعني حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مد ظله العالي از اين امر امتناع داشتند. امروز نيز همه كساني كه آيت‌الله مهدوي‌كني را مي‌شناسند، تصديق مي‌كنند كه ورود ايشان از باب رقابت براي تصاحب جايگاهي نيست و اگر ايشان احساس تكليف نمي‌كردند، پا به اين عرصه نمي‌گذاشتند. آينده نزديك نشان خواهد داد كه در جريان انتخاب رياست مجلس خبرگان يا نهايتا رقابتي شكل نمي‌گيرد يا اگر هم رقابتي باشد، جنس آن با رقابت در عرصه‌هاي ديگر متفاوت خواهد بود. كيهان: «مهر اسرائيل بر پيشاني سران فتنه» «مهر اسرائيل بر پيشاني سران فتنه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد:سياستگذاري امنيتي آمريكا درباره ايران پس از 25 بهمن 1388 مراحلي چنان جديد را تجربه مي كند كه مي توان آن را حقيقتا ورود به فازي نو خواند. تغيير فاز پي در پي، از اين شاخ به آن شاخ پريدن و خود را در گرداب اظهارنظرها و راهبردهاي متناقض افكندن البته خصلت ثابت و دائمي سياستگذاري آمريكا درباره ايران بويژه در دو سال گذشته بوده و از اين حيث هيچ تعجبي ندارد اگر دوباره مسير خود را عوض كرده باشند. آنچه اهميت دارد اين است كه ظاهرا آمريكايي ها اين بار درباره چگونگي رويارويي با تحولات داخلي ايران، تصميم هايي «واقعا» جديد گرفته اند و اگر اينطور باشد -كه اين يادداشت استدلال خواهد كرد هست- بسيار ضروري است در اين موضوع تامل كنيم كه علت اين امر و نتيجه آن چيست. ابتدا اجازه بدهيد ببينيم در 25 بهمن دقيقا چه اتفاقي افتاد و آمريكايي ها از «سفارش مستقيم بيانيه تجمع» به موسوي و كروبي چه هدفي را تعقيب مي كردند. اهداف آمريكايي ها از كليد زدن پروژه 25 بهمن به طور خلاصه چنين بوده است: 1- ويژگي اول اين پروژه اين بود كه براي آمريكايي ها روشن شده بود براي متوقف كردن حركت سيل آساي مردم منطقه هيچ راهي كوتاه تر و بهينه تر از به هم ريختن وضعيت داخلي ايران نيست و موسوي و كروبي هم اين آمادگي را دارند كه در چنين پروژه اي مشاركت كنند. 2- ويژگي دوم اين بود كه طرف خارجي از حدود يك هفته قبل از 25 بهمن يك عمليات رسانه اي بسيار سنگين براي به خيابان كشاندن تعداد هرچه بيشتري از افراد انجام داد. در اينجا نكته مهم اين است كه توجه كنيم آمريكايي ها و گروهك هاي مرتبط با آنها به خوبي مي دانند كه تعداد افرادي كه همچنان ممكن است انگيزه اي براي حمله به سطل هاي آشغال در خيابان هاي تهران داشته باشند، يك «عدد ثابت» است كه هر بار ناآرامي شكل مي گيرد بخشي از آنها دستگير مي شوند و از آن عدد ثابت يك «مقدار جايگزين ناپذير» كاسته مي شود. جلوگيري از گسترش بيشتر انقلاب هاي ضدآمريكايي منطقه كه به نحوي بي سابقه منافع حياتي آمريكا را به خطر انداخته آن قدر براي كاخ سفيد ضروري بود -و هست- كه حتي ريسك از دست رفتن برخي از كليدي ترين مهره هاي عملياتي خود در كف خيابان هاي تهران را هم پذيرفت. 3- و ويژگي آخر اين بود كه طرف خارجي نشان داد انتظار خود از آشوب خياباني در ايران را به «هدف گذاري هاي صرفا رسانه اي» تقليل داده و فعلا از جريان سبز در ايران جز «روشن نگهداشتن آتش اعتراضات» از طريق «ايجاد ناآرامي كاريكاتوري در چند خيابان تهران كاري ساخته نيست. تنها كاري كه گماشتگان آمريكا در داخل ايران بايد مي كردند اين بود كه تئاتري بازي كنند، از آن فيلم و عكس بگيرند و به عنوان مواد اوليه براي كارخانه دروغ سازي رسانه هاي غربي -كه البته ظاهرا مدتي است بدون مواد اوليه هم كار مي كند! - ارسال كنند. همين. بسيار مهم است كه در اينجا توجه كنيم آمريكايي ها بدون ترديد مي دانستند درخواست آنها از موسوي و كروبي براي راه انداختن راهپيمايي «نجات اسراييل» در تهران، نوعي انتحار سياسي غيرقابل جبران از جانب اين دو نفر است و احتمالا به مرگ هميشگي و ابدي آنها در ذهن جامعه ايراني منجر خواهد شد اما باز هم به همان دليل آشنا يعني اضطرار كشنده ناشي از ضرورت متوقف شدن حركت هاي ضدآمريكايي در منطقه حاضر شدند اين هزينه را هم بپردازند. وقتي آقاي نتانياهو كه زماني گفته بود موسوي و كروبي بزرگترين سرمايه هاي اسراييل در ايران هستند راضي به آتش افكندن در اين سرمايه ها مي شود ديگر بايد فهميدكه عمق كار تا كجاست و قصه چقدر بيخ پيدا كرده است. اما اين پايان كار نيست. بعد از 25 بهمن يك سلسله اتفاقات تقريبا پي درپي رخ داد كه توجه به آنها هم براي فراهم شدن امكان فهم «آنچه تغيير فاز واقعي در سياستگذاري امنيتي آمريكا درباره ايران» خوانديم، لازم است. اولا، نظام توانست با استفاده از فضاي بوجود آمده بعد از 25 بهمن، يك اجماع تقريبا كامل از خواص عليه جريان فتنه و سران آن بوجود بياورد. بعد از 25 بهمن براي اولين بار مطالبه برخورد با موسوي و كروبي علاوه بر توده هاي مردم به سطح خواص منتقل و در آن فراگير شد و بويژه با موضع گيري مجلس در روز 26 بهمن و همچنين مصاحبه هاي پي درپي چهره هاي بعضا داراي سابقه همراهي با فتنه عليه موسوي و كروبي در روزهاي بعد از آن، عمق قابل توجهي پيدا كرد. اين فرايند كه مي توان آن را «موج بازگشت خواص» و «يك دست شدن فضاي سياسي كشور عليه جريان فتنه» ناميد، داراي پيام هاي بسيار خطرناكي براي آمريكايي ها بود چرا كه آنها به خوبي مي دانستند و بارها در تحليل هاي راهبردي خود درباره اوضاع ايران بر آن تاكيد كرده اند كه اگر نظام بتواند ترك هاي موجود در ميان خواص را رفو كند ، آن وقت بسيار آسان تر آنچه حتي فكرش را بتوان كرد قادر به كنترل كامل ابعاد سياسي و امنيت فتنه و مجازات قاطع عاملان آن خواهد بود. ثانياً، خبر بد بعدي براي آمريكايي ها اين بود كه فضاي بوجود آمده بعد از 25 بهمن آخرين گردوغبارهاي فتنه را براي ديرباورترين افراد هم فرو نشاند و فضا را كاملاً شفاف كرد. فتنه تا زماني عمر مي كند كه بتوان حق و باطل را به هم آميخت و ملغمه اي گيج كننده از آن فراهم كرد. اما وقتي حق يك طرف ايستاد و باطل طرف ديگر و وقتي جبهه ها شفاف شد ديگر سخن گفتن از فتنه بي معني است. فضايي كه در آن خواص مسئله (وسابقه) دار يك طرف ايستاده باشند و وفاداران به نظام طرف ديگر شايد فضاي فتنه باشد و در مقطعي واقعا بود، اما عرصه اي كه يك سوي آن منافقين اسلحه به دست و اسراييلي هاي كف بردهان آورده ايستاده اند و سوي ديگرش فرزندان خميني و خامنه اي ديگر به هيچ معنايي فضاي فتنه نيست. اينجا همه چيز روشن است واگر كسي اشتباه كرد اين دفعه مشكل از چشم و دل اوست نه گردوغبار فضا و لذا تكليف او هم روشن است. ضمن اينكه در اينجا ديگر اساساً كسي نمي تواند بهانه بياورد كه نفهميده و اشتباه كرده است. اينجا تنها جمله اي كه واقعا معنادار است اين است كه گفته شود فلاني و بهماني «تصميم گرفتند» اين سو يا آن سوي جبهه بايستند و وقتي تصميم مي گرفتند مي دانستند چه مي كنند پس تبعات آن را هم بي كم وكاست بايد بپذيرند. و ثالثاً، در اثر اين دو عامل، نظام پس از 25 بهمن به سادگي و با هزينه اجتماعي صفر گام اول برخورد با موسوي و كروبي را برداشت و آنها را در خانه شان محدود كرد. تعبير درست تر البته اين است كه بگوييم آنچه رخ داده قطع دسترسي هاي سرويس هاي اطلاعاتي و عوامل آنها به موسوي و كروبي است كه هر روز با استفاده از آنها توطئه اي جديد طراحي مي كردند و اكنون مجال اين كار به طور كامل از آنها سلب شده است. دقيقا در اينجا بود كه تغيير فاز اساسي كه روشن كردن ماهيت آن هدف اين يادداشت است رخ داد. آمريكايي ها يكي دو روز بعد از 25 بهمن كاملا متوجه شدند كه كار موسوي و كروبي تمام است: مهر اسراييل بر پيشاني آنها خورده، خواص عليه آنها بسيج شده اند، تنفر مردم و مطالبه مجازات هر لحظه شدت بيشتري مي گيرد و حصر خانگي هم هيچ واكنش منفي از جانب مردم در پي نداشته سهل است از آن به عنوان قدم اول در مجازات اين دو استقبال كرده اند و خواستار برداشته شدن هر چه زودتر قدم هاي بعدي هستند. نتيجه اين بود كه تغيير فاز بنيادين رخ داد و سناريويي كه برخي شواهد مي گويد از مدت ها پيش طراحي شده بود كليد خورد و آن سناريو هم اين بود كه موسوي و كروبي را كاملا به حال خود رها كنند و «هسته توليد بحران» را تا هر ميزان كه مي توانند به خارج از ايران منتقل نمايند. اينجا بود كه به سرعت چند اتفاق رخ داد: 1- تشكلي موسوم به شوراي هماهنگي راه سبز اميد با محوريت سازمان منافقين در اروپا اعلام موجوديت كرد2- مانيفست جديد فتنه به امضاي اين به اصطلاح شورا نوشته و منتشر شد3 - آمريكايي ها و اسراييلي ها همه ملاحظه هاي خود را كنار گذاشتند و به بي سابقه ترين شكل ممكن به حمايت از اين سازوكار جديد پرداختند4- با امضاي اين شوراي كذايي بيانيه هايي منتشر شد كه مردم را به مزمن كردن تجمعات در ايران فرا مي خواند؛ و اين يعني پايان كار سران فتنه در داخل مرزهاي ايران و منتقل شدن كل پروژه به بيرون مرزها. براي اينكه مسئله بي جهت پيچيده نشود اجازه بدهيد اينطور جمع بندي كنيم. سرويس هاي غربي دريافته اند كه تمام ظرفيت هاي فتنه گري در داخل مرزهاي ايران در اثر تدبير حقيقتا هوشمندانه رهبري سوخته و هيچ ظرفيت قابل احيا يا سرمايه گذاري وجود ندارد. آخرين تير در تركش اين است كه تلاش كنند كاركردهاي موسوي و كروبي را به يك هسته جديد در بيرون از ايران منتقل كنند تا از اين به بعد آن هسته به جاي اين دو موضع بگيرد، بيانيه بدهد و... مثل هميشه منافقين جلو افتاده و عهده دار حمالي پروژه شده اند. انتقال به بيرون يعني نااميدي كامل از داخل و اين يعني آخر كار. تجربه 32 سال گذشته نشان مي دهد اتكا به گروهك هاي بيرون مرزها براي ايجاد ناآرامي در ايران ايده اي است كه فقط به درد تفريح مي خورد. منافقين اگر مي توانستند آب دماغشان را بالا بكشند در همان دهه 60 كاري از پيش مي بردند و به دريوزگي در اين مجلس و آن دربار، و آوارگي در اين بيابان و آن بيغوله نمي افتادند. آمريكا به جايي بازگشته كه در سراسر 32 سال گذشته قرار داشته است يعني اميد به براندازي از جانب موجوداتي بي مصرف در كشورهاي غربي كه فقط پشت ميكروفون يا هنگام گدايي مبارزند! رسالت: «نقش ايران در نبرد نرم امت اسلامي» «نقش ايران در نبرد نرم امت اسلامي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دكتر امير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد:فرآيند موسوم به جنگ نرم از پيچيدگي هاي خاص خود برخوردار است زيرا  در مورد ذهن انسان که موضوع و هدف عمليات جنگ نرم است ؛ شناخت ما چندان زياد نيست و پيش بيني پذيري رفتارها همواره درصدي از نسبيت را با خود دارد و هيچ ادعاي قطعيت در مورد پيش بيني پذيري رفتارها از لحاظ علمي پذيرفتني نيست.به عبارتي عمليات رواني در محيط پيش بيني پذير کارآمدي داشته و در محيط هايي که پيش بيني دشوار است؛ از کارآمدي آن کاسته مي شود. يکي از پژوهشگران نبرد ادراکي بنام هنريک فريمن[1] در مقاله اي تحت عنوان جنگ ادراکي (رواني - ادراکي): چشم اندازي براي آينده[2] نوشته است:آنچه سبب متمايز شدن يک بازيکن حرفه اي شطرنج از بازيکني ناشي مي شود،توانايي مشاهده الگوها در موقعيت هايي است که ساختارهاي شناخته شده را دنبال مي کند اما اگر ساختاري وجود نداشته باشد بازيکن حرفه اي هيچ مزيتي نسبت به بازيکن ناشي ندارد.مشابه اين وضعيت در مورد نبردهاي رواني صدق مي کند؛حمله به درک و ادراک در واقع حمله به قابليت فرمانده در يافتن ساختارهايي به تناسب نگرش خود به موقعيت است.با از دست دادن ساختار ؛فرمانده توانايي مشاهده الگوهاي منطقي را ندارد. وقايعي که اخيرا در شمال آفريقا و در ميان کشورهاي عرب رخ مي دهد مصداق وضعيتي است که طراحان نبرد نرم غرب در آن گرفتار شده اند.بروز دومينوي سقوط و بحران در کشورهايي که مدعي ثبات کامل سياسي بودند از الگوهاي شناخته شده در غرب تبعيت نمي کنند.شوک وارده به تحليلگران و تصميم گيران غرب و بويژه آمريکا آنها را به سياست صبر و انتظار که ذاتا سياستي انفعالي است کشانده است.اما آيا سياست خارجي ما نيز بايد سياست صبر و انتظار را پيش گيرد؟ مسلما خير؛ آنچه که در حال رخ دادن است براي طراحان استراتژيک سياست ايران نبايد امري غير قابل پيش بيني بشمار رود. بيش از سي سال پيش بذرهاي انديشه هايي در مورد استبداد ستيزي و نبرد براي کسب استقلال در چارچوب باورهاي ديني  با پيروزي انقلاب اسلامي در اذهان امت اسلامي کاشته شد که امروزه در حال ثمر دادن است. تا چندي پيش تصور مي شد که غرب در موضعي بالاتر در پي بهره گيري از آموزه هاي جنگ نرم عليه ايران است؛ اين تصور غلط نبود در همان زمان هم صاحب اين قلم تاکيد کرد که ظرفيت هاي نظام اسلامي براي ورود به نبردي نرم با دشمنان امت اسلامي آنچنان بالاست که مي تواند ما را در موضع برتر قرار دهد.اکنون شرايط کاملا نشان دهنده آن است که غرب در برابر الگوهاي ناشناخته براي خود در موقعيتي کاملا نامطمئن قرار گرفته است کنترل موقعيت حداقل تا کنون از دست آنان خارج شده است.بر اساس آموزه هاي نبرد نرم معناي اين وضعيت غرب، پيدايش ظرفيت ها و فرصت هاي طلايي براي پيروزي طرف مقابل است. اين فرصت هاي طلايي هميشگي نيست و تا زماني که غرب در اين موقعيت متزلزل در تحليل شرايط قرار گرفته است بايد مهره ها را به گونه اي حرکت داد که در ثبات پس از تحرکات فعلي، صحنه بازي پيروزي مطمئني را براي جريان اسلامخواه رقم زند. اما آنچه وزارت خارجه و دستگاه تصميم ساز جمهوري اسلامي در حوزه سياست خارجي شايسته است در نظر گيرد:1. مدل هاي مرسوم و عادي ديپلماتيک در شرايط فعلي پاسخگو نيست؛ الگوهاي سريع العمل و پيچيده که بتواند بر اساس مدل ادراکي مردم کشورهاي اسلامي عمل نمايد بايد به کار گرفته شود تا در نقاط عطف به اين جريانات که گاه بدون برنامه قبلي جاري است مسير هاي درست را اعلام نمايد. 2.هر حرکتي که فعلا به اعلام موضع برتر و خط دهي سياسي جمهوري اسلامي منجرشود و شائبه دخالت خارجي رادر اذهان توده هاي آن کشورها القاء کند؛نادرست بوده و ممکن است به واکنش ناخواسته آنها و بسته شدن باب تاثير گذاري بينجامد. 3.حرکت طبيعي اين جريانات، ماهيت ضد صهيونيستي و استقلال خواهانه دارد که موقعيت غربي ها را سست مي کند.همين وضعيت تا کنون براي سياست خارجي نظام اسلامي ايران فرصتي طلايي است.اما اداره ظريف ادراک ملل منطقه در چارچوب تمايلات و علايقشان با ظرافت لازم، هنري است که در کنارآموزه هاي علمي آينده ساز خواهد بود. 4.طراحي ادبيات مقبول بر حسب باورها و ارزشهاي مشترک با ملل قيام کرده که در عين حال شائبه خروج از مرزهاي ديپلماتيک را القاء نکرده و در همين حال الهام بخش باشد؛ ضرورتي انکار ناپذير دارد که با توجه به سرعت تحولات سريعا بايد انجام پذيرد. در پايان ذکر اين نکته ضروري است که فرصت هاي طلايي از اين دست براي شکل دهي ذهنيت مشترک در ميان اجزاي توده هاي کشورهاي اسلامي که لازمه شکل گيري هويت امت اسلامي است، شايد تکرار ناشدني باشد به همين دليل بايد منتظر سرعت عمل و عملکرد تاريخي وزارت خارجه در بهره گيري از اين فرصت باشيم ، عملکردي که آيندگان حتي با آن نقش ايران در آينده امت اسلامي را خواهند سنجيد. پي نوشتها:[1] Henrik Friman[2] Perception Warfare: a perspective for the future مردم سالاري: «گلچين آيات الظالمين» «گلچين آيات الظالمين»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ مردم سالاري به قلم سيدرضا اکرمي است كه در آن مي‌خوانيد: 1- صبح روز پنجشنبه 12 اسفند 1389 مشغول مطالعه کتاب ارزشمند «نقش علما در سياست از مشروطيت تا قاجار» بودم، رسيدم به مرحوم آيت الله «سيدعبدالحسين لا ري» که از طرف مرحوم آيت الله شيرازي مرجع بزرگ سامرا به لا ر آمد و کار خود را شروع کرد.  وي پس از ورود به لا ر نخست به ايجاد مدرسه علوم ديني -حوزه علميه- همت گماشت و در مرحله بعد به اقامه نماز جمعه پرداخت و آن را واجب تعييني اعلا م کرد و خود اقامه کرد و سپس به تاليف رسانه اي تحت عنوان «آيات الظالمين» پرداخت.  اين عنوان  براي حقير، جرقه اي شد تادر اوضاع و احوال جاري که خيزش اسلا مي و مردمي در بيش از ده کشور اسلا مي و عربي به وجود آمده، به معرفي ظالمين براساس قرآن کريم و روايات اهل بيت، اين دو گنجينه ارزشمند و وصيت پيامبر اعظم بپردازم.2- به معجم قرآن «معجم المفهرس» مراجعه کردم و يافتم که 297 بار از ماده «ظلم» در قرآن سخن به ميان آمده و واژه «ظالمون» 33 بار و کلمه «ظالمين» 91 بار مطرح شده که خود کتاب مستقلي مي طلبد.فراواني آيات مربوط به «ظالمين» گواه وسيع بودن ميدان ظلم و ستم از جهت عقيدتي، فکري،علمي، سياسي، فردي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، خانوادگي، حکومتي، حاکميتي و قانون گذاري است و بايد رهنمودهاي قرآن در شناخت «ظالمين» را دريافت کرد و با چراغ روشن «قدجائکم من الله نور و کتاب مبين» بر حکومتها و حاکمان و حاميان و مبلغان و ظلم پذيران تطبيق نمود. 3- بي شک در همه تاريخ حيات بشري، شاهد ظلم و ستم بوده ايم و کارنامه بشريت پر است از اين مقوله جانکاه و دل خراش و روسياهي ساز «وکان الا نسان ظلوما جهولا » که در هيچ مخلوقي اين کارنامه قطور را نداريم و در دنياي امروز که قدرت و زور، ثروت وزر، تزوير و استثمار، صنعت و رسانه در حال افزايش و توسعه است، ستمگريها گسترش يافته و بايد چاره کارسازي براي برخورد با ستم و ستمگري و حمايت از ستمگران و تبليغ آن، انديشيد که در اين «وجيزه» به آن مي پردازم. 4- از موارد واژه «ظالمون» گوساله پرستي قوم موسي و به تعبير ديگر «بت پرستي» است که روزي فرعون ادعاي معبود بودن «ما علمت لکن من اله غيري» مي کند و خود را برترين خدا «اناربکم الا علي» معرفي مي نمايد و خدا پرستان را تهديد مي کند و حتي ساحران که به خدا ايمان آوردند، آنان را از پاي در ميآورد و همسر مومنه خود را چهارميخه از بين «وفرعون ذي الا وتاد» مي برد و روزگاري قوم موسي گوساله را معبود خود «ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون، بقره 51» قرار دادند و اکنون غرب زدگان، آمريکا و اروپا را معبود خودساخته و هرآنچه آنان بگويند و بخواهند به کارمي بندند. مورد ديگر رعايت نکردن حدود و مقررات الهي «ومن يتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون، آل عمران 94» است که برخي از روي علم و يقين «وجحدوابها و استيقتها انفسهم ظلما و علوا، نحل 14» ستم مي کنند و برخي از روي جهل و تقليد کورکورانه حرص و طمع و حسد و خود برتر بيني وارد زمين ستم و ستمگري مي شوند. مورد ديگر تولي و ولا يت پدران و برادران غيرمومن و غيرموحد «و من يتولهم منکم فاولئک هم الظالمون، توبه 23» است، پدري و برادري يک مطلب است و عقيده و ايمان و ولا يت پذيري مطلب ديگر است که مومن و موحد نمي تواند ولا يت پدران و برادران کافر را «لا تتخذوا آبائکم و اخوانکم اوليا» آن  ستحبوا الکفر علي الا يمان، توبه 23» پذيرا گردد، پذيرش کفر ستم است و پذيرش ولا يت کافر ستم ديگري مي باشد. داوري  و قضاوت خداوند و رسول وي در  رفع  اختلا فات را نپذيرفتن  مورد ديگري  از ستم است، گويا دل هاي آنان بيمار است، يا شک و شبهه در داوري آنان دارند و يا نگران ضايع شدن حقوق خود از جانب خدا و پيامبر  وي است که با صراحت اعلا م مي گردد «بل اولئک هم الظالمون، نور، 50 و 49» اينان ستمگران اند. 5- از جمله موارد مهم  و سنگين «ظلم و ظالمين» نپذيرفتن قوانين الهي  و «آيات الله» به ويژه در زمينه صاحبان مقام  و سلا ح  وشهرت  و شراب و ثروت، است حال آيات تکويني  خداوند باشد يا آيات تشريعي «فانهم لا يکذبونک و لکن الظالمين بايات الله يجحدون، انعام 33» که با اين نگاه خود را بيازمائيم و وروح و جان خود را در محک قرار دهيم. 6- اکنون در جهان شاهد قوانين ظالمانه و حاکمان ظالم و حاکميت  ظالمانه مي باشيم، آمريکا به جهانيان و حتي مردم خود، ظلم مي کند ومتوليان  ظالم را بر مردم «مصر و يمن و تونس و بحرين و ليبي» تحميل مي کند و آنان «استبداد و خودکامگي» مي کنند و حريت و عزت و شهامت را از مردم مي گيرند و بردگي را براي آنان مي خواهند. آمريکا در اوج خيزش  جهان عرب، ممنوعيت شهرک سازي در فلسطين  اشغالي  را وتو مي کند، سخن از دموکراسي مي گويد، ولي از حاکمان ديکتاتور «مبارک و بن علي و قذافي و علي عبدالله صالح و آل خليفه» تا آخرين  لحظه برقراري منافع  خود حمايت مي کند. خواسته هاي به حق  و عدل و منصفانه مردم مصر «که 365 شهيد دادند و 5 هزار  مجروح» و مردم ليبي «که تا حال چند هزار شهيد دادند و چند هزار  مجروح» و مردم يمن  را پذيرا نمي باشد. آمريکا ابر نمونه ظلم و ستم، جور و جفا، جنايت و جرم مي باشد. 7- النهايه «آيات الظالمين» به وضوح اعلا م  مي دارند که «ظالمين» نتيجه ظلم خود را در روزي «تري الظالمين مشفقين مما کسبوا و هو واقع بهم، شوري 22» که بن علي فرار کرد  و مبارک  گريخت و «علي عبدالله  صالح،  قذافي و آل  حمد و آل سعود» در آستانه  سوار شدن بر قطار  فرار هستند; مي بينند بيچاره «بن علي» سوار بر هواپيماي در حال فرار،  سارکوزي فرانسه  وي را نمي پذيرد و ناگزير به سعودي مي رود، آن هم به عنوان «مهمان» نه رئيس جمهور و به وضوح مي بينيم  که ظالمان، انصاري «و ماللظالمين من انصار، بقره 27» ندارند و مطرود استکبار  و مردم و دوستان خود مي شوند. خداوند نيز، ظالمين رادوست نمي دارد «والله لا يحب الظالمين» و مشمول هدايت خداوندي «والله لا يهدي القوم الظالمين» نمي گردند و صد البته دوزخ گرم الهي  در انتظار  آنان است.   تهران امروز: «بايد اميد داشت؟» «بايد اميد داشت؟»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن مي‌خوانيد:اكثر كارشناسان بر اين نكته اتفاق‌نظر دارند كه كلانشهر تهران با چالش‌‌ها و مشكلات كلاني نيز دست و پنجه نرم مي‌كند. از اين‌رو برطرف كردن اين مشكلات و تبديل آنها به فرصت‌هاي بهينه براي ارتقاي زندگي شهروندان نيازمند اراده، نظم و انضباط ملي در پيشبرد اهداف مديران پايتخت است. همچنان‌كه تهران شهري مثل ساير شهرها نيست، چالش‌هايش نيز از ساير شهرها بيشتر است لذا ضرورت دارد كه همواره با نگاه و نظر ويژه‌اي از سوي دستگاه‌هاي تصميم‌گير و نهادهاي تصميم‌ساز به آن نگريسته شود. درست يا نادرست، حداقل زندگي 8 ميليون نفر از شهروندان در اين كلانشهر سپري مي‌شود و به‌طور روزانه با مصائب آن مواجه مي‌شوند. اين شهر براي اينكه بتواند فضاي مناسب‌تري براي شهروندان مهيا سازد نيازمند آن است كه همه دستگاه‌ها وظايف قانوني خود را نسبت به آن انجام دهند. بزرگ‌ترين وظيفه بر زمين مانده در طول چند سال گذشته مربوط به تكاليف دولت و دولتمردان است. تكاليفي كه انجام آن براي تمامي آحاد جامعه مفيد و نتايج آن براي نظام اسلامي باعث افتخار خواهد بود چرا كه به رونق پايتخت و افزايش سطح زندگي شهروندان خواهد انجاميد. اكنون و متعاقب ديدار روز گذشته رئيس‌جمهور با شهردار تهران بسياري از كارشناسان با اين پرسش مواجه هستند كه آيا مي‌توان اميد داشت نتيجه ملاقات‌هاي اينچنيني به كام شهروندان شيرين شود و مطالبات قانوني شهر تهران از سوي دولتمردان پرداخت شود؟ شكي نيست كه بهترين كمك به مردمي كه روزانه در مترو، اتوبوس و ترافيك‌هاي سنگين پايتخت با مشكل مواجه مي‌شوند همانا گشودن گره‌هاي اعتباري براي مديراني است كه خدمت‌رساني و تلاش خستگي‌ناپذيرشان براي رفع مشكلات پايتخت براي همه مردم و مسئولان مشخص شده است. تهران نيازمند هماهنگي و همكاري همه دستگاه‌هاست تا بتواند محيطي متعالي،با نشاط، پويا، سرزنده، سازنده، پيش‌رو و اميدبخش باشد. از ياد نبريم كه به فرموده مقام معظم رهبري دهه چهارم انقلاب بايد دهه پيشرفت و عدالت باشد، پيشرفت و عدالتي كه لازم و ملزوم يكديگرند و هر يك بدون ديگري از اعتبار چنداني برخوردار نيست. پس ضروري است براي آنكه بتوانيم به اين هدف بلند نايل آييم اراده‌ها را معطوف به پيشرفت و عدالت كنيم و هر آن چيزي را كه سبب‌ساز تاخير يا تخريب چنين آرمان‌هايي است به دور اندازيم. شهر تهران نيز نيازمند پيشرفت بيشتر و عدالت گسترده‌تر است، مقوله‌اي كه همه در آن سهيم و همه نسبت به آن مكلف‌اند ولي آيا هر كس به قدر سهم خود به اين تكليف عمل خواهد كرد؟ بايد منتظر و اميدوار بود چرا كه به قول «تاگور» شاعر هندي «اميد نان روزانه آدمي است.» آرمان: «استعفاي محسن ‌هاشمي و درخت‌دوستي»  «استعفاي محسن ‌هاشمي و درخت‌دوستي» عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم نعمت‌احمدي است كه در آن مي خوانيد:هنوز 2روز از استعفاي محسن هاشمي، مديرعامل مترو نگذشته است که دو خبر روي خروجي خبرگزاري‌ها در رابطه با مترو جلب توجه مي‌کند؛ نخست انتخاب «وهاب درويش» به عنوان مديرعامل جديد مترو، فردي که تاکنون مسئوليتي درشرکت راه آهن شهري يا همان مترو نداشته است. دومين خبرمرتبط با مترو، حضور رئيس‌جمهور در  کنارشهردارتهران درنخستين روزازهفته منابع طبيعي به عنوان روزدرختکاري است، شهردار تهران که بعد از پنجمين استعفاي محسن هاشمي، استعفاي او را پذيرفت، به همراه محموداحمدي‌نژاد درختي نشاندند که اصولاً درختکاري نشانه دوستي است. سرعت درانتخاب مديرعامل جديد و تشکيل جلسه معارفه در روز 15 اسفند 1389 و توديع مديرعاملي که 17 سال سکان يکي‌‌ از شرکت‌هاي پرمسئوليت را برعهده داشت ،گمانه زني‌ها درخصوص مخالفت پيدا و پنهان مربوط به مترو با تکيه بر حضور محسن هاشمي دراين پست را پررنگ تر کرد؛ حال پرسش اين است آيا مديريت افراد بايد تحت الشعاع مسائل جانبي قرارگيرد؟ محسن هاشمي که متولد 1340 است يکي ازجوان‌ترين مديراني است که مي‌بايد به هرطريق شده او را حفظ  کرد، فردي که توانست در زمان 3 رئيس‌جمهور، اکبرهاشمي رفسنجاني ، سيد محمد خاتمي و محمود احمدي‌نژاد، گمنام ترين شرکت را به مطرح‌ترين شرکت تبديل و به دورازجنجال‌هاي که دراين نوع خدمات و عملکردها ازناحيه دست اندرکاران آن بيان مي‌شود، اولين پايتخت خاورميانه را صاحب مترو نمايد. قصد آن ندارم به تاريخچه مترو بپردازم و اينکه چگونه با مديريت محسن هاشمي، تهران صاحب 125 کيلومتر مترو در5 خط گرديد تا جايي که شهرتهران و شهردارآن به عنوان يکي از 5 شهردارموفق درتوسعه حمل‌ونقل عمومي انتخاب شود ، انتخابي که حضور شهردار تهران را در واشنگتن و اعطاي جايزه لازم مي‌دانست  اما به شهردار اجازه مسافرت به آمريکا داده نشد. حضوري که مي‌توانست کارنامه توفيقات جمهوري اسلامي درساخت و سازو ارائه خدمات عمومي به مردم را موفق نشان دهد. دو حادثه اي که پس از استعفاي محسن هاشمي درشهرداري تهران و دولت اتفاق افتاد را بايد با ديد ديگري مورد واکاوي قرارداد. نگاهي به عکس‌هاي روز درختکاري و خوش و بشي که بين شهردار و رئيس‌جمهور در اين عکس‌ها ديده مي‌شود نشان ازدور جديدي از تعامل شهرداري و رياست جمهوري را مي‌رساند؛ تعاملي که ديگرکسي شک ندارد که حضورمحسن هاشمي مانع عمده اي دربه وجود آمدن آن بود. کم حاشيه ترين فرزند هاشمي رفسنجاني که اتفاقاً پرکارترين آنان بود، درحالي ازمديريت مترو کناررفت که دراولين استعفاي خود هم با قاطعيت اعلام کرده بود که اگررفتن وي ازمترو باعث مي‌شود رونق بيشتري به کارمتروداده شود، ترجيح مي‌دهد که ازاين مديريت کناره گيري کند. محسن هاشمي دراستعفانامه خود به‌درستي تشخيص داده بود که؛ «... اکثرمشکلات پيش آمده به دليل تغييرات درعوامل سياسي مديريتي کشورايجاد شد، دولت شايد به دليل حضور اينجانب درمديريت شرکت ازکمک خود به اين پديده مهم با مزاياي اقتصادي و اجتماعي قابل ملاحظه خودداري مي‌کند» (رسانه‌ها) چه عواملي باعث شد تا اين بار شهردار تهران نه اينکه به سرعت استعفاي محسن هاشمي را بپذيرد بلکه جانشين اورا هم ظرف 2 روز تعيين کند و مهمتراينکه حدفاصل استعفا و انتخاب مديرعامل جديد فرصت را غنيمت شمرده و دراولين روزهفته منابع طبيعي با رئيس‌جمهورهمراه شود. نگارنده براين باوراست که رفتن هاشمي ازمترو هرچندکه شهرداري و رياست جمهوري را به تعامل نزديک کرد و شايد مطالب گفته شده دراستعفاي محسن هاشمي؛«... متأسفانه با وجود حمايت مجلس شوراي اسلامي، شوراي اسلامي شهر و شهرداري تهران براي تأمين نقدينگي ازطرق مختلف ازجمله بودجه ساليانه فاينانس بين المللي، حساب ذخيره ارزي و اوراق مشارکت به دلايل مختلف ازجمله تحريم خارجي و مشکلات داخلي امکان استفاده از اعتبارات قانوني فراهم نمي‌شود و با وجود درآمد ارزي درسال‌هاي اخير، برنامه‌هاي مختلف مترو درامرتوسعه خطوط با عدم همکاري دولت دچارتأخيردرتجهيزمي شود ...» ( ازمتن استعفاي محسن هاشمي ) لبخند شهردارتهران و سخن رئيس‌جمهورکه مترو انصافاً پيشرفت کرده است، نويد حمايت دولت از مترو را مي‌دهد. اما پرسش ديگري باقي مي‌گذارد و آن، اين است؛ آيا با مديري که ظرف 17 سال توانست کاري کند که روزانه نزديک به 1.5 ميليون سفرشهري با هزينه کم درشهري همانند تهران که ضابطه خاصي در ساخت و ساز اين شهر از بدو تأسيس تا امروز نداشته است را ميسرگرداند، آنگونه که شايسته زحمات او بود، برخورد کرديم. باشد درخت کاشته شده بوسيله شهردار و رئيس‌جمهور به درخت دوستي تبديل و با رفتن يکي ازموفق‌ترين مديران کشور سرنوشت متروي تهران روشن‌تر گردد. مردمسالاري: «گلچين آيات الظالمين» «گلچين آيات الظالمين» سرمقاله روزنامه مردمسالاري به قلم سيد رضا اکرمي است كه در آن مي خوانيد: 1- صبح روز پنجشنبه 12 اسفند 1389 مشغول مطالعه کتاب ارزشمند «نقش علما در سياست از مشروطيت تا قاجار» بودم، رسيدم به مرحوم آيت الله «سيد عبدالحسين لا ري» که از طرف مرحوم آيت الله شيرازي مرجع بزرگ سامرا به لا ر آمد و کار خود را شروع کرد.  وي پس از ورود به لا ر نخست به ايجاد مدرسه علوم ديني -حوزه علميه- همت گماشت و در مرحله بعد به اقامه نماز جمعه پرداخت و آن را واجب تعييني اعلا م کرد و خود اقامه کرد و سپس به تاليف رسانه اي تحت عنوان «آيات الظالمين» پرداخت.  اين عنوان  براي حقير، جرقه اي شد تادر اوضاع و احوال جاري که خيزش اسلا مي و مردمي در بيش از ده کشور اسلا مي و عربي به وجود آمده، به معرفي ظالمين براساس قرآن کريم و روايات اهل بيت، اين دو گنجينه ارزشمند و وصيت پيامبر اعظم بپردازم. 2- به معجم قرآن «معجم المفهرس» مراجعه کردم و يافتم که 297 بار از ماده «ظلم» در قرآن سخن به ميان آمده و واژه «ظالمون» 33 بار و کلمه «ظالمين» 91 بار مطرح شده که خود کتاب مستقلي مي طلبد.فراواني آيات مربوط به «ظالمين» گواه وسيع بودن ميدان ظلم و ستم از جهت عقيدتي، فکري،علمي، سياسي، فردي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، خانوادگي، حکومتي، حاکميتي و قانون گذاري است و بايد رهنمودهاي قرآن در شناخت «ظالمين» را دريافت کرد و با چراغ روشن «قدجائکم من الله نور و کتاب مبين» بر حکومتها و حاکمان و حاميان و مبلغان و ظلم پذيران تطبيق نمود. 3- بي شک در همه تاريخ حيات بشري، شاهد ظلم و ستم بوده ايم و کارنامه بشريت پر است از اين مقوله جانکاه و دل خراش و روسياهي ساز «وکان الا نسان ظلوما جهولا » که در هيچ مخلوقي اين کارنامه قطور را نداريم و در دنياي امروز که قدرت و زور، ثروت وزر، تزوير و استثمار، صنعت و رسانه در حال افزايش و توسعه است، ستمگريها گسترش يافته و بايد چاره کارسازي براي برخورد با ستم و ستمگري و حمايت از ستمگران و تبليغ آن، انديشيد که در اين «وجيزه» به آن مي پردازم. 4- از موارد واژه «ظالمون» گوساله پرستي قوم موسي و به تعبير ديگر «بت پرستي» است که روزي فرعون ادعاي معبود بودن «ما علمت لکن من اله غيري» مي کند و خود را برترين خدا «اناربکم الا علي» معرفي مي نمايد و خدا پرستان را تهديد مي کند و حتي ساحران که به خدا ايمان آوردند، آنان را از پاي در ميآورد و همسر مومنه خود را چهارميخه از بين «وفرعون ذي الا وتاد» مي برد و روزگاري قوم موسي گوساله را معبود خود «ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون، بقره 51» قرار دادند و اکنون غرب زدگان، آمريکا و اروپا را معبود خودساخته و هرآنچه آنان بگويند و بخواهند به کارمي بندند. مورد ديگر رعايت نکردن حدود و مقررات الهي «ومن يتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون، آل عمران 94» است که برخي از روي علم و يقين «وجحدوابها و استيقتها انفسهم ظلما و علوا، نحل 14» ستم مي کنند و برخي از روي جهل و تقليد کورکورانه حرص و طمع و حسد و خود برتر بيني وارد زمين ستم و ستمگري مي شوند. مورد ديگر تولي و ولا يت پدران و برادران غيرمومن و غيرموحد «و من يتولهم منکم فاولئک هم الظالمون، توبه 23» است، پدري و برادري يک مطلب است و عقيده و ايمان و ولا يت پذيري مطلب ديگر است که مومن و موحد نمي تواند ولا يت پدران و برادران کافر را «لا تتخذوا آبائکم و اخوانکم اوليا» آن  ستحبوا الکفر علي الا يمان، توبه 23» پذيرا گردد، پذيرش کفر ستم است و پذيرش ولا يت کافر ستم ديگري مي باشد. داوري  و قضاوت خداوند و رسول وي در  رفع  اختلا فات را نپذيرفتن  مورد ديگري  از ستم است، گويا دل هاي آنان بيمار است، يا شک و شبهه در داوري آنان دارند و يا نگران ضايع شدن حقوق خود از جانب خدا و پيامبر  وي است که با صراحت اعلا م مي گردد «بل اولئک هم الظالمون، نور، 50 و 49» اينان ستمگران اند. 5- از جمله موارد مهم  و سنگين «ظلم و ظالمين» نپذيرفتن قوانين الهي  و «آيات الله» به ويژه در زمينه صاحبان مقام  و سلا ح  وشهرت  و شراب و ثروت، است حال آيات تکويني  خداوند باشد يا آيات تشريعي «فانهم لا يکذبونک و لکن الظالمين بايات الله يجحدون، انعام 33» که با اين نگاه خود را بيازمائيم و وروح و جان خود را در محک قرار دهيم. 6- اکنون در جهان شاهد قوانين ظالمانه و حاکمان ظالم و حاکميت  ظالمانه مي باشيم، آمريکا به جهانيان و حتي مردم خود، ظلم مي کند ومتوليان  ظالم را بر مردم «مصر و يمن و تونس و بحرين و ليبي» تحميل مي کند و آنان «استبداد و خودکامگي» مي کنند و حريت و عزت و شهامت را از مردم مي گيرند و بردگي را براي آنان مي خواهند. آمريکا در اوج خيزش  جهان عرب، ممنوعيت شهرک سازي در فلسطين  اشغالي  را وتو مي کند، سخن از دموکراسي مي گويد، ولي از حاکمان ديکتاتور «مبارک و بن علي و قذافي و علي عبدالله صالح و آل خليفه» تا آخرين  لحظه برقراري منافع  خود حمايت مي کند. خواسته هاي به حق  و عدل و منصفانه مردم مصر «که 365 شهيد دادند و 5 هزار  مجروح» و مردم ليبي «که تا حال چند هزار شهيد دادند و چند هزار  مجروح» و مردم يمن  را پذيرا نمي باشد. آمريکا ابر نمونه ظلم و ستم، جور و جفا، جنايت و جرم مي باشد. 7- النهايه «آيات الظالمين» به وضوح اعلا م  مي دارند که «ظالمين» نتيجه ظلم خود را در روزي «تري الظالمين مشفقين مما کسبوا و هو واقع بهم، شوري 22» که بن علي فرار کرد  و مبارک  گريخت و «علي عبدالله  صالح،  قذافي و آل  حمد و آل سعود» در آستانه  سوار شدن بر قطار  فرار هستند; مي بينند بيچاره «بن علي» سوار بر هواپيماي در حال فرار،  سارکوزي فرانسه  وي را نمي پذيرد و ناگزير به سعودي مي رود، آن هم به عنوان «مهمان» نه رئيس جمهور و به وضوح مي بينيم  که ظالمان، انصاري «و ماللظالمين من انصار، بقره 27» ندارند و مطرود استکبار  و مردم و دوستان خود مي شوند. خداوند نيز، ظالمين رادوست نمي دارد «والله لا يحب الظالمين» و مشمول هدايت خداوندي «والله لا يهدي القوم الظالمين» نمي گردند و صد البته دوزخ گرم الهي  در انتظار  آنان است. قدس:«اعداد و ارقام بودجه 90 بايد منطقي تر باشد» «اعداد و ارقام بودجه 90 بايد منطقي تر باشد» عنوان يادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر جعفر قادري است كه در آن مي خوانيد:بودجه کشور در سال 90 معادل 536 هزار ميليارد تومان برآورد شده است؛ رقمي که شامل 362 هزار ميليارد تومان بودجه شرکتهاي دولتي و 177 هزار ميليارد تومان بودجه عمومي است. در سال 1389 بودجه عمراني کشور 24 هزار ميليارد تومان بود که در لايحه بودجه سال 90 ، اين رقم تقريباً به دو برابر افزايش يافته و به 47 هزار و 500 ميليارد تومان رسيده است.مرکز پژوهشها، تخصيص اعتبارات عمراني طي سال جاري را 19 هزار ميليارد تومان دانسته است، اما دولت اين رقم را 22 هزار ميليارد مي داند لذا، اگر نظر مرکز پژوهشها را ملاک قرار دهيم، بودجه عمراني سال آينده بيش از 5.2 برابر شده است و اگر نظر دولت را در نظر بگيريم، اين افزايش 102 درصد خواهد بود.اگر چه افزايش بودجه عمراني مي تواند تأثير خوبي بر روند عمران کشور داشته باشد، نکته اي که نبايد فراموش شود، توان دولت براي تخصيص اين بودجه است؛ چنان که در سال 89 هم دولت تنها حدود 70 درصد بودجه را به نهادها اختصاص داده است. در واقع، بسيار اتفاق مي افتد که دولت براي جبران کسري بودجه جاري خود به سراغ بودجه عمراني رفته و آن را هزينه مي کند. افزايش بودجه عمراني، در واقع قرار دادن نمايندگان مجلس در شرايط خاص است؛ زيرا از يک سو نمايندگان مايل به سرعت گرفتن پروژه هاي عمراني در مناطق مختلف کشور و حوزه انتخابيه خود هستند و از سوي ديگر، با اين چالش مواجه مي شوند که ممکن است بازهم دولت کسري بودجه جاري خود را از محل کاهش اعتبارات عمراني در ماه هاي پاياني سال جبران کند. بودجه عمراني در سال جاري، کمتر از 20 هزار ميليارد تومان اختصاص مي يابد. لذا اين سؤال مطرح است که بر اساس چه معياري اين رقم به 47.5 هزار ميليارد تومان افزايش يافته است. عملکرد بودجه جاري در 4 سال گذشته نشان مي دهد بودجه عمراني کشور به ترتيب 16 ، 18 ، 20 و 22 هزار ميليارد تومان بوده است. اين عملکرد در چهار سال گذشته نشان مي دهد، ميانگين رشد بودجه عمراني 10 درصد بوده، در حالي که به اعتقاد برخي افزايش 50 درصدي بودجه عمراني در سال آينده ممکن است براي جبران بودجه جاري باشد. بايد توجه داشت، چون حجم پروژه هاي عمراني ما بالاست، قابليت تزريق اعتبارات، به سادگي وجود دارد و مي توان به سرعت بخش عمراني را فعال کرد، اما تخصيص بودجه ذکر شده در لايحه ارائه شده، بعيد است. و متأسفانه به دليل ايجاد رديف و بودجه براي دستگاه هاي مختلف، ممکن است آنها در پايان سال به دليل عقد قرار داد و تخصيص نيافتن بودجه، با بدهي زيادي به پيمانکاران پروژه ها مواجه شوند. البته در بودجه سال 90 با يک افزايش کلي مواجهيم که بخشي از آن به بودجه عمراني مربوط است و در واقع رقم کل بودجه 90 نسبت به بودجه سال گذشته، رشد 49 درصدي داشته است، ضمن اينکه به برداشت از صندوق ذخيره ارزي هم اجازه داده شده است که البته بايد دو سوم رأي نمايندگان مجلس را به خود اختصاص دهد. به دلايل فوق، بسيار محتمل است که نمايندگان ارقام بودجه را واقعي تر کرده در بودجه تغيير ايجاد کنند. در برنامه ريزي و تعيين قيمت نفت براي بودجه کشور، رويکرد منطقي تر اين است که به جاي انتخاب قيمت 80 دلاري براي نفت در آغاز تدوين بودجه، قيمت پايين تري انتخاب کنيم و چنانچه در طول سال با افزايش قيمت نفت رو به رو بوديم و درآمدهاي پيش بيني شده محقق شد، مي توان با استفاده از متمم و اصلاحيه، اين درآمدها را هزينه کرد، نه اين که پيش از کسب درآمد، براي آن برنامه ريزي کنيم. آفرينش: «حمايت از حقوق مصرف‌کنندگان» «حمايت از حقوق مصرف‌کنندگان» سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي خوانيد:در واقع مصرف کنندگان در هر اقتصاد جايگاه مهمي داشته و عملا اين بخش مهم از اقتصاد همانند بخش توليد کنندگان از اهميت بالايي براي هر جامعه و کش




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 910]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن