واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد - نخستین یادداشتی که درباره«سازمان فرهنگی هنری شهرداری» نوشته شد، بازتاب های شفاهی گوناگونی داشت و همین، نشان داد که تا چه اندازه درباره مدیریت فرهنگی دغدغه و احساس مسئولیت همگانی داریم. در این مسیر، اجازه بدهید کمی روشن تر بنویسم و تلاش کنم میان سطح های گوناگون مدیری فرهنگی، تفاوتهایی محسوس شوند.نخست باید اشاره کنم که«مدیران فرهنگی» سازمان فرهنگی هنری شهرداری در سالهای گوناگون، تعریف های گوناگونی را بر خود و سازمان، هموار کرده اند و براساس همین تعریف ها امروز، بررسی موضوع، کمی دشوار می شود. گروهی از مدیران، به ذات خود، مدیری فرهنگی اند. «مدیران ذاتی» فرهنگی، پیش از دغدغه های مالی، ذهنشان بر طرح و برنامه متمرکز است و تلاش می کنند بی آن که برگهای تقویم و مناسبتها سراغشان آیند و بخشنامه های دست و پا گیر رسمی، آنان را«دچار» خود کنند، براساس وظیفه فرهنگی و با این نگرش که: فرصتها شریف اند و نباید از دست بروند، برنامه هایی را طراحی و درصورت امکان، اجرا کنند.مدیران ذاتی، اتاق هایی خلوت و دلباز دارند. درِ اتاقشان را که باز می کنید، انبوه تیر و تخته های ناساز و بدریخت و ناهمگون، روی سرتان هوار نمی شوند. دیوارها را مجموعه ای از تابلوهای ریز و درشت بی ربط پر نکرده اند. آثار خوشنویسی ناب را کنار گل و منظره های پوستری لاله زاری به دیوار نمی زنند. تقویم رومیزی شان اَجَق وَجَق و تولید فلان کارخانه صنعتی نیست که فقط به خاطر اهدای رایگان، آن را پذیرفته باشند... یا به خاطر عکسهای رنگی اش! مدیران ذاتی، آدمهای هنرمند و فرهنگی را پشت درِ اتاقشان نگه نمی دارند و اگر چنین بشود، بیش از ده- پانزده دقیقه نخواهد شد... ده- پانزده دقیقه ای که در میانش، از اتاق بیرون خواهند آمد و پوزشی موقت خواهند خواست.مدیران فرهنگی ذاتی،«پیش سلام»اند و وقتی مقابل هنرمند پیشکسوتی می نشینند، پایشان را روی پایشان نمی اندازند و مدام در میان سخن پیر نمی دوند و اجازه می دهند تا هرجا که می خواهد، درون سرشار از گلایه اش را که یادگار سالهاست، خالی کند و پس از آن، اگر حالی برایش بود، به سخن مدیر هم گوش بسپارد. مدیران ذاتی، اسیر راننده و باز کردن در خودروی اداری، به دست او نمی شوند و دست کم، هر بار که سوار یا پیاده می شوند، از او تشکر می کنند و این، یعنی می دانند که عمر مدیری شان طولانی نخواهد بود و از بازی روزگار، غریب نیست که روزی، جای راننده و مدیر، عوض شود.مدیران ذاتی، خرید خانه را به راننده و منشی و پیک اداره نمی سپارند و حواسشان جمع است که ممکن است در میان راه استفاده اختصاصی از آدمهای اداره، ظهور امام زمان(سلام خدا بر او) برسد و واویلا اگر حضرت بفهمند که کسی از کسی بهره کشی- حتی دوستانه- کرده است. مدیران ذاتی، روی میزشان را شلوغ و پلوغ نمی کنند و همیشه آماده اند اگر روزی حکم تغییر مسئولیتشان رسید، همه وسایل ریز و درشتشان در یک کیف دستی کوچک گردآیند. اگر دنیا را آب ببرد، با همه آنچه که دارند، سد می سازند و اگر نتوانند، تن به آب می زنند تا غریقی در آب نماند... و اگر باز هم نتوانند، چنان غصه می خورند که دق کنند. گاهی می توانید مدیران ذاتی را در صفهای نماز جماعت ببینید... اما اگر ندیدید، سری به اتاقشان بزنید!... حتمی برای رفع مشکل کسی که سرزده آمده، نماز را به تأخیر انداخته اند. پیشینه فرهنگی کشورشان را می شناسند و تلفیق آن را با فرهنگ اسلامی دانسته اند و تلاش می کنند دانسته ها را به زیباترین شیوه، به زیردستان شان منتقل کنند. مدیران ذاتی فرهنگی، به جای خرید انواع لوازم اداری و تشکیل اتاقهای سوپر لوکس، دورترین نیروهای فرهنگیِ صاحب نظرشان را می شناسند، دعوت به طراحی و ایده پردازی می کنند و سبب می شوند که با همه امیدشان، رو به کار آورند.مدیران ذاتی فرهنگی، می دانند که هزینه های مصرفی اتاقشان از جیب بیت المال پرداخت می شود و اگر بیش از اندازه لازم، با تلفن اداری گفتگوی شخصی کنند، پیش از اداره مخابرات، در جایی«دیگر» ثبت و ضبط خواهد شد. مدیران ذاتی، اسمهای مقدس خدا و اهل بیت و بزرگان دینی و ملی را وسیله هایی برای بیلان اداری یا ارتقای جایگاه خود نمی کنند و می دانند که اگر در کاری«نیت درست» نباشد، ارتقای پس از آن نیز قرین سقوطی در دوره بعد مدیری خواهد بود.وقتی یکی از مدیران فرهنگی، وقتی را به مطالعه اختصاص دهد و آن وقت را در میان روز و هنگام فرصتهای پراکنده بگذارد، معلوم است که مدیر ذاتی فرهنگی است. یکی از نخستین کارهای این جماعت، سر و سامان دادن به کتابخانه ها و آدمهای هنرمند و فرهنگی همکارشان است.مدیران ذاتی فرهنگی، پیش از اجرای برنامه های هنرمندان، به برآوردهای قطعی، شیوه درست و مؤدبانه پرداخت و زجرکُش نکردن هنرمندان در هنگام دریافت مزد زحمت می اندیشند و تلاش می کنند همان مزد را نیز به شیوه ای شایسته و همراه با هدیه ای غیرنقدی«تقدیم» کنند. مدیران ذاتی فرهنگی، پیش از برنامه های میدانیِ فرهنگی و پر سر و صدا که چیزی از آنها باقی نماند، به برنامه هایی فکر می کنند که نتیجه هایی ماندگار و«جریان ساز» داشته باشند... و اگر برنامه ای داشته باشند که نتیجه آن فقط در ذهن مردم ماندگار شود، همان را به شیوه ای اجرا می کنند که در آینده، کسی نداند که«آنان» مؤثر بوده اند.مدیران ذاتی فرهنگی، با آثار هنری شوخی نمی کنند... به جای این که به شاعران بگویند:«تا امروز، چندتا شعر نوشتین؟»، می گویند:«لطف کنین از اشعاری که سرودین برای من هم بخونین که استفاده کنم»... هنگام تماشای اثری تجسمی، مدام آن را لمس نمی کنند و جنس مواد تشکیل دهنده آن را نمی پرسند(دست کم از خود هنرمند و همان موقع نمی پرسند!)... برای بررسی فیلم ساخته شده، خمیازه نمی کشند... هنگام تماشای نمایش، سر و کمرشان را نمی خارانند و بازیگران مشهور را با دست نشان نمی دهند... از هنرپیشه های معروف، برای فرزندان شان امضا نمی گیرند... برای عکس گرفتن در کنار هنرمندان، جشنواره و همایش نمی گذارند... قربهً الی الله بخشنامه می دهند که در بیشتر همایش ها، به جای آنان، چهره های مشهور علمی و مربوط به آن رشته سخنرانی کنند یا جوایز برگزیدگان را بدهند... بیش از آن که حرف بزنند، با رفتار شخصی شان اخلاق اسلامی را آموزش می دهند... خوش مشرب و دلپذیرند... مدام حدیث و روایت را به رخ این و آن نمی کشند و آدمها را با هم مقایسه نمی کنند... برای سلیقه همکاران احترام قایل اند و کاری نمی کنند که همه در ظاهر شبیه هم باشند... محال است که«ریا» کنند...دست به نقد، همین قدر کافی است که همه از هم ناامید شویم!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 535]