تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804808706




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

از پای درافتادم و خون شد جگر من (عطار نیشابوری)


واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:



زندگینامه عطار نیشابوری,اشعار عطار نیشابوری
 فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است.   او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد.   وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است.   ای هم‌نفسان تا اجل آمد به سر من از پای درافتادم و خون شد جگر من رفتم نه چنان کامدنم روی بود نیز نه هست امیدم که کس آید به بر من آخر به سر خاک من آیید زمانی وز خاک بپرسید نشان و خبر من گر خاک زمین جمله به غربال ببیزند چه سود که یک ذره نیابند اثر من من دانم و من حال خود اندر لحد تنگ جز من که بداند که چه آمد به سر من بسیار ز من دردسر و رنج کشیدند رستند کنون از من و از دردسر من غمهای دلم بر که شمارم که نیاید تا روز شمار این همه غم در شمر من من دست تهی با دل پر درد برفتم بردند به تاراج همه سیم و زر من در ناز بسی شام و سحر خوردم و خفتم نه شام پدید است کنون نه سحر من از خواب و خور خیش چه گویم که نمانده است جز حسرت و تشویر ز خواب و ز خور من بسیار بکوشیدم و هم هیچ نکردم چون هیچ نکردم چه کند کس هنر من غافل منشینید چنین زانکه یکی روز بر بندد اجل نیز شما را کمر من جان در حذر افتاد ولی وقت شد آمد
 جانم شد و بی‌فایده آمد حذر من بر من همه درها چو فرو بست اجل سخت تا روز قیامت که در آید ز در من در بادیه ماندیم کنون تا به قیامت بی‌مرکب و بی‌زاد دریغا سفر من از بس که خطر هست درین راه مرا پیش دم می‌نتوان زد ز ره پرخطر من دی تازه تذروی به دم اندر چمن لطف از خون کفنم تر شد و از خاک تنم خشک این است کنون زیر زمین خشک و تر من من زیر لحد خفته و می باز نه استد باران دریغا همه شب از زبر من بر باد هوا نوحهٔ من می‌کند آغاز هر خاک که شد زیر قدم پی سپر من هرگاه که در ماتم و در نوحه گراید ماتم‌زده باید که بود نوحه گر من خواهم که درین واقعه از بس که بگریند پر گل شود از اشک همه رهگذر من دردا و دریغا که درین درد ندارند یک ذره خبر از من و از خیر و شر من امروز فرو ریخت همه بال و پر من دی در مقر جاه به صد ناز نشسته تابوت شد امروز مقام و مقر من دردا و دریغا که بسی ماحضرم بود
 امروز دریغ است همه ماحضر من دردا و دریغا که ندانم که کجا شد آن دیدهٔ بینا و دل راه بر من دردا و دریغا که ز آهنگ فروماند در پرده شد آواز خوش پرده‌در من دردا و دریغا که چو در شست فتادم از درج صدف ریخته شد سی گهر من دردا و دریغا که فرو ریخت به صد درد همچو گل سرخ آن لب همچون شکر من دردا و دریغا که مرا خار نهادند تا شد چو گل زرد رخ چون قمر من دردا و دریغا که به یک باد جهان‌سوز در خاک لحد ریخت همه برگ و بر من دردا و دریغا که ستردند به یک بار از دفتر عمر آیت عقل و بصر من دردا و دریغا که هم از خشک و تر ایام بر خاک فرو ریخت همه خشک و تر من عطار دلی دارد و آن نیز به خون غرق تا کی نگرد در دل من دادگر من گر حق به دلم یک نظر لطف رساند حقا که نیاید دو جهان در نظر من  
گرد آوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته  






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: بیتوته]
[مشاهده در: www.beytoote.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن