واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: حدس و فهمیدن پایان یك قصه، یعنی مرگ راویاش. این كه بیننده دستمان را بخواند و مطمئن باشد همه چیز با معجزه و توبه ختم به خیر میشود، یعنی... دورخیز شبكههای مختلف تلویزیون برای ماه رمضان و خصوصا تولید سریالهایی مخصوص این ماه در این سالها، خود به خود به سریالسازی برای این مقطع زمانی اهمیت خاصی داده است. ضمن آن، كارهایی كه برای پخش در این ماه ساخته میشوند چه از نظر درونمایه و چه از نظر نوع تولید و ساخت شاخصههایی پیدا كردهاند كه هم سازندگان با آنها آشنا شدهاند و هم مخاطبی كه بعد افطار پای این ماراتن نفسگیر پای تلویزیون مینشیند. شاخصههایی كه به قانونهای نانوشته و البته لازمالاجرا تبدیل شدهاند و آنقدر بدیهیاند، كه دلیلی برای مكتوب شدنشان نیست. مثلا تهیه كنندهای كه كار ماه رمضانی را میپذیرد، میداند بناست در فرصت كوتاهی كه به این ماه مانده كارش را شروع كند و با عجله و شتابی فرساینده كارش را ادامه بدهد. او خوب میداند هیچ مشكلی از نبود یا كمبود متن و كمبود وقت بگیر تا باریدن سنگ از آسمان توجیه خوبی برای نرساندن خوراك به آنتن نیست؛ حتی اگر این وسط چیز قابل توجهی از كیفیت كار فدا شود. بیننده عزیز تلویزیون هم این قرارداد را كه قرار نیست كار بیعیب و نقصی ببیند، پذیرفته است، برای همین خیلی جاها خودش را قانع میكند و از كنار ماجرا میگذرد. همین طور قراردادها و قوانین نانوشتهای را كه فارغ از بحث تولید، حتی در وادی تم و نحوه روایت قصه از طرف نویسنده و كارگردان با او گذاشته شده است. یكی از این قراردادهای نانوشته، بحث «تحول» شخصیتهای سریال است. مخاطب پذیرفته كه قرار است در سریالی كه میبیند، شاهد یك تحول باشد؛ آخرهای سریال و درست در روزهای آخر ماه «آدم بده» متحول میشود و توبه میكند و خلاصه به شخصیت پاك و شریفی تغییر ماهیت میدهد تا كلاغ قصه صحیح و سالم به خانهاش برسد. میداند پیرمردی كه معركهگیری عشق سر پیری، هفتاد سال عبادتش را بر باد داده سر عقل میآید و بازنده اصلی جدال شیطانی كه با هیبت انسان پزشك حاذق قصه را از راه راست به در میكند، كسی جز خودش نیست. معتاد قصه در نهایت ترك میكند و پاك میشود و سر به راه و سربه زیر، میرود سراغ خانه و زندگی و زن و بچهاش، قاچاق فروشه هم از كردهاش پشیمان میشود و مثل آدم میچسبد به یك كار و كاسبی آبرومند و خداپسند. این البته به ویژگی اكثر كارهای تلویزیونی ما تبدیل شده و خیلی هم ربطی به سریالهای رمضانی ندارد. گرچه مطمئنا این شاخصه در كارهایی كه مخصوص این ماه تولید میشوند، پررنگتر است. بخصوص كه اغلب داستان سریال هم در ماه رمضان میگذرد و شرایط كاملا مهیاست. اما پخش هرشب سریالهای مناسبتی رمضان باعث میشود خوب و بد كار بیشتر به چشم بیاید و خودش را نشان میدهد. بنابراین به همان اندازه كه مخاطب با آن كنار میآید، درصد كمتری هم از كار و مضمونی كه قرار است به آن منتقل شود، تاثیر میگیرد. بخشی از حل این مشكل هم به عهده نهادهای نظارتی است كه با اما و اگر امكان خرق عادتها و جسارتها و امكان مانور و خلاقیت و طرح قصهها و مضمونهای جدید را محدود میكنند. نمونهاش اعتراضاتی است كه همان اول كار خودش را نشان داد. در شرایطی كه دسترسی به مواد مخدر از آب خوردن هم راحتتر شده و برای پیدا كردن جنس اعلا فقط كافی است دستت را دراز كنی، اعتراض به برخورد واقع بینانه با این موضوع در یك سریال كمدی كمی تا قسمتی عجولانه به نظر میرسد. آن هم وقتی بدانیم اساسا شان نزول كمدی به عنوان یك قالب دراماتیك، بیان چیزهایی است كه در قالبهای دیگر راحت نمیشود طرحشان كرد. پر بی راه نیست اگر بگوییم همین رویكرد باعث شده كارهای امسال به لحاظ تماتیك كم و بیش به هم شبیه باشند. حدس و فهمیدن پایان یك قصه، یعنی مرگ راویاش. این كه بیننده دستمان را بخواند و مطمئن باشد همه چیز با معجزه و توبه ختم به خیر میشود، یعنی همان اول كار، یك هیچ به نفع او. از دست ندادن این امتیاز ویژه هم كه خیلی وقتها تكلیف همراهی او تا آخر كار را روشن میكند، خیلی آسان نیست. این وسط كمترین كاری كه از ما برمیآید، این است كه لااقل زمینههای این تحول را درست بچینیم. گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ /culture منبع: جام جم آنلاين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]