واضح آرشیو وب فارسی:سافتستان:
دمی ین شزلِ ۳۰ ساله کارگردان فیلم ویپلش از آن جهت کار بزرگی کرده است که داستانی کاملا مبتنی بر موسیقی جاز را طوری تعریف و اجرا می کند که مخاطب نا آشنا با موسیقی هم جذب قصه می شود آن هم چه قصه ای ؟داستانی که می شود در یک خط خلاصه اش کرد :تلاش موزیسینی جوان برای رسیدن به موفقیت ،اگر به همین اکتفا کنیم فیلم هیچ جذابیتی نخواهد داشت، اما ویپلش چند برگ برنده دارد که موفق می شود داستانی ظاهرا کسل کننده و تخت را مهیج و جذاب کند اما برگ های برنده ی کارگردان جوان و فیلم” ویپلش “چیست ؟
داستان خودت را تعریف کن ! شزل داستان خودش را تعریف می کند: اودر دبیرستان عضو گروه موسیقی بوده است و البته درامر بوده و از قضا گرفتار معلم سختگیری می شود، این همان موقعیت و چالش شخصیت نوجوان ویپلش است :(مایلز تلر- آندرو) و خب معلم سختگیر هم که همان کاراکتر( فلچر) است، با بازی جی کی سیمونز ،شزل چون داستان خودش را تعریف می کند با جزییات آشناست پس طبیعی است که همه چی تا حد زیادی واقعی به نظر برسد: از حسادت دو نوازنده ی رقیب، تا پرداخت دغدغه های یک درامر که فقط و فقط به موسیقی فکر می کند حتی عشق را هم از سر راه بر می دارد اگر که مانعی برای تحقق اهدافش باشد ، این ویژگی از کارگردان به بازیگران فیلم هم تعمیم داده شده است جی کی سیمونز سابقه ی رهبری ارکستر داشته و مایلز تلر هم که نزدیک به نیمی از سکانس های مربوط به نواختن درام را واقعن اجرا می کند، یعنی نیمی از موسیقی جاز فیلم را خود تلر نواخته است در کنار اینها اضافه کنید گروه موسیقی که در فیلم به نام فیشر می شناسیم و جمعی ازموزیسین های نابازیگر است ،پس شرایط برای پردازش یک داستان واقعی فراهم است. وفاداری به ژانر و سینمای داستان گو ویپلش راه خودش را می رود و به ژانر وفادار است، شزل فیلمی در باره ی موسیقی را در ژانری شبه ورزشی تعریف می کند چندین و چند نما ی نزدیک روی صورت استاد و شاگرد که با تاکید بر تصمیم آنها برای رسیدف به اهدافشان است را در فیلم مشاهده میکنیم، اندرو وقتی که تصمیم می گیرد به روی سن اجرا برود به مانند یک بوکسور که به رینگ باز می گردد با چشمانی مصمم و صورتی ملتهب نقش خود را اجرا می کند، همین حالت در مورد استاد بی رحم اتفاق می افتد رگ های متورم شقیقه ی او و لباس های سراپا مشکی اش در هماهنگی کامل قرار دارند و تصویری بی رحم و فاشیستی از یک استاد کمال گرا ارائه می دهند،
فیلم خیلی راحت می توانست به بازی های بین ژانری بیفتد و دراماتیک جلوه کند، اما حتی در پردازش داستانک فرعی درگیری عشقی اندرو تا حدی که به شخصیت پردازی کمک کند ورود می کند نه بیشتر، به نوعی تمرکز خود را حفظ می کند در ضمن فیلم می توانست به مانند خیلی از فیلم های مشابه به دوگانه ی عذاب آوری بیفتد :یا آنقدر تخصصی شود که تماشاچی نا آشنا با موزیک را دلزده کند یا آنقدر سطحی به موسیقی بپردازد که از اعتبار بیفتد،ایرادی که برخی منتقدین امسال به بازی تقلید می گرفتند ،به نقل قولی از شزل برای پایان دادن به این پاراگراف و توضیح جهان ذهنی او اشاره می کنم:((در سینما اغلب این باور اشتباه وجود دارد که آدم باید بفهمد که شخصیت ها دارند چه کار می کنند ،اگر ان ها مشغول کار هستند باید برای تماشاگر توضیح داد که دارند چه کار می کنند در حالی که این موضوع اصلا اهمیت ندارد ،تنها وظیفه ی فیلمساز این است که تماشاگر را متقاعد کند که شخصیت های روی پرده می دانند که دارند چه کار می کنند ))
ساده سازی نه ساده انگاری… آیا می توان ویپلش را محدود به دنیای موسیقی و موزیسین ها دانست ؟یعنی تمام حرف ویپلش مساله ی کمال در هنر و چگونگی رسیدن به کمال است؟ پاسخ منفی است،کاراکتر فلچر مملو از استبداد و فاشیسم است او با هر توجیهی بی رحمانه عمل می کند حتی اگر برای خلق یک اثر هنری و پیدا کردن استعدادی در دنیای موزیک باشد رفتار او تبعات و دامنه ای دارد که منجر به آسیب های غیر قابل جبران می شود خشونت هیچگاه با لباس خودش ظاهر نمی شود بی رحم ترین افراد دنیا هم برای اقدامات خود نیتی پاک و توجیهی انسانی در جیب دارند فلچر با بددهنی و سو استفاده از تخلیه ای اطلاعاتی که در راهرو هنرستان از اندرو می کند سیطره ی خود را پر رنگ تر می کند او به بی ر حمانه ترین شکل انتقام می گیرد بر روی سن و در جهت تخریب آینده ی هنری یک نوجوان ۱۹ ساله ی عاشق موسیقی ،اوبه مرگ شاگرد سابقش وجهی رمانتیک می بخشد و نقش خودش در ویرانی اش را انکار می کند و بدین وسیله تصویری انسانی از خودش ارائه می دهد ،لحظه ای دیکتاتور ها را مرور کنید ابزار استبداد چقدر مشترک وشبیه به هم است و ارتباطی به جغرافیا و حوزه ی استبداد ندارد خواه پادشاه یک مملکت باشد خواه رهبر یک گروه موسیقی..
فرم را استتار کن ! شزل در هالیوود فیلمی کم هزینه وساده ساخته است، مدت هاست در هالیوود و یا حتی سینمای وطنی فیلمهای ساده از لحاظ فرمی در اقلیت هستند، اما فیلم ساده ی شزل در عین اینکه به فرم گرایی فخرفروشانه نیفتاده اما از لحاظ غنای کار قوی می نماید به عبارت ساده تر: ساده بودن فیلم به دلیل ضعف فیلمساز نیست بلکه یک انتخاب است ،شیوه ی داستان گویی کلاسیک فیلم باعث می شود با خیال راحت به تماشای ویپلش بنشینیم، حرکات دوربین در سکانس هایی که نیاز به تنش است با حرکت روی دست به خوبی همنشین شده است همچنین انتخاب تلر با آن صورت معصومانه که تصویری بکر از یک نوجوان عاشق موسیقی ارائه می کند، در مورد سیمونز گریم و طراحی لباس تا حد زیادی خشونت او را پر رنگ می کند برای اینکه متوجه غنای تصویری بالای فیلم شویم کافیست نگاهی به سکانس های درام زدن دیوانه وار اندرو توجه کنیم بخش هایی که قطرات عرق بر روی ساز می افتند و خون از انگشتان اندرو جاری می شود و نماهایی که به شکل اریب از میان ساز و از پایین روی صورت جنون زده ی اندرو تاکید دارد و آن سکانس درخشان خون در یخ گوشه هایی از کیفیت بالای
فیلمبرداری ویپلش است .
۱۸ فروردین, ۱۳۹۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سافتستان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]