تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842309144




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حرف امام براي ما حجت و حضور در جبهه افتخار بود


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حرف امام براي ما حجت و حضور در جبهه افتخار بود
در دوران دفاع مقدس رزمندگان بسياري به صورت خانوادگي در جنگ شركت مي‌كردند.
پسر در كنار پدر پا به پا مي‌جنگيد و حضور همرزمانشان باعث دلگرمي يكديگر و ساير رزمندگان مي‌شد.«عارف صبوري» يكي از همين رزمندگان بود كه پس از اعزامش به جبهه، پسرش شهيد «آرش صبوري» نيز قدم در جاي قدم‌هاي پدر گذاشت و در مناطق عملياتي حضور يافت. پس از آرش ديگر پسر اين خانواده يعني مهدي هم در جبهه‌ها حاضر شد تا ادامه‌دهنده راه پدر و برادر باشد. براي آشنايي هرچه بيشتر با اين خانواده رزمنده، با عارف صبوري گفت‌‌وگويي انجام داده‌ايم كه ماحصل آن را پيش رو داريد. شما و پسرتان هر دو از رزمندگان دفاع مقدس بوديد. نحوه اعزامتان به جبهه‌هاي جنگ چگونه صورت گرفت؟ زمان جنگ من چهار يا پنج بار به جبهه اعزام شدم و هر بار چندين ماه در مناطق جنگي مي‌ماندم. بار اول و دوم تنها رفتم اما براي بار سوم آرش هم با من آمد. آرش بين سال‌هاي 63 و 64 در جبهه حضور داشت ولي من از سال 60 در جبهه حضور داشتم. پس از شهادت آرش دوباره در سال 64 به منطقه فكه رفتم. آخرين بار هم خودم و هم فرزندم در جبهه بوديم كه آرش در عمليات فاو به شهادت رسيد. پسرم زمان شهادت حدوداً 17 ساله بود. مدرسه را رها كرد و به صورت داوطلبانه عازم جبهه شد. از بسيج مسجد زينب كبري(س) در چهار راه كوكاكولا عازم جبهه شد و من و مادرش هم در جريان اعزامش بوديم. اينكه من و مادرش از حضور او در جبهه رضايت داشته باشيم برايش مهم بود. با وجود سن كمش رعايت مسائل اخلاقي و احترام به پدر و مادر برايش خيلي مهم بود و هميشه سعي در رعايتش داشت. پس از شهادت آرش من مجدداً به جبهه رفتم و تا جايي كه در توان داشتم سعي مي‌كردم حضورم در جبهه‌ها مفيد باشد. پسر ديگرم به نام مهدي در سال‌هاي آخر جنگ حضوري جدي و فعال در جبهه داشت. سال 67 پس از عمليات مرصاد دچار مشكلات تنفسي شد و بيمار شد و وقتي به خانه آمد مريض‌احوال بود و چند سالي با بيماري زندگي كرد و در آخر در تهران از دنيا رفت. مهدي هم داوطلبانه در جنگ شركت مي‌كرد. بعد از اينكه از جبهه مي‌آيد مريض مي‌شود و مشكلات تنفسي پيدا مي‌كند، كليه‌هايش آسيب مي‌بيند و در بيمارستان شهداي تجريش از دنيا مي‌رود و الان تنها يك پسر دارم. شهيد در كدام گردان و لشكر حضور داشت؟ آرش در گردان حمزه لشكر محمدرسول‌الله(ص) حضور داشت و در عمليات والفجر8 در منطقه فاو شركت كرد. روز 22 بهمن من به مرخصي آمده بودم كه همان روز خبر گرفتن فاو توسط نيروهاي ايراني را شنيدم. سه يا چهار روز بعد در پاتك‌هايي كه عراق به ايران مي‌زد آرش به شهادت مي‌رسد. آرش پيك فرمانده بود و بين خاك خودمان و عراق در تردد بوده است كه در پاتك‌هاي عراق به شهادت مي‌رسد. يك تير به قلب و گيجگاهش مي‌خورد و شهيد مي‌شود. مراسم تشييع جنازه‌اش خيلي باشكوه برگزار شد. شده بود در جبهه با پسرتان ملاقات داشته باشيد؟ يك بار به لشكر رفتم و قبل از عمليات آرش را ديدم. وقتي با او چند كلامي صحبت كردم خيلي از حضورش در جبهه راضي بود و اين حضور را عاشقانه مي‌ديد. آرش عاشق فضاي معنوي جبهه بود. چه زمينه‌هايي در خانواده‌تان حاكم بود كه تا اين اندازه به جنگ و انقلاب علاقه وجود داشت و سه نفر از يك اعضاي خانواده در جبهه حضور داشتند؟ آن روزها فضاي معنوي خاصي در خانواده‌ها حاكم بود. ما هم شور و حال خاصي براي عضويت در بسيج و جبهه داشتيم. شور و اشتياق اوليه از مسجد شروع شد و شب‌ها پس از نماز جماعت درباره مسائل مختلف صحبت مي‌كرديم و جلسه داشتيم. بعد از اينكه خودم عضو بسيج شدم پسرم هم به عضويت بسيج درآمد. فرمانده بسيج محل انسان با تدبيري بود و براي بچه‌ها برنامه‌هاي مختلفي داشت. بعد كه جنگ شروع شد همه آماده براي دفاع از نظام و كشور بوديم. حال و هواي خاصي بين همه حاكم بود. انگار در دروازه بهشت باز شده بود و همه براي ورود عجله داشتند. اينكه غير از خودتان دو پسر ديگرتان كه تنها دارايي‌تان از دنيا بودند در جنگ حضور داشتند چه احساسي را در شما ايجاد مي‌كرد؟ ارتباط با مسجد باعث مي‌شد كه همگي در جريان جبهه‌هاي جنگ و مظلوميت بچه‌هاي رزمنده باشيم. چون خودم در مسجد بسيجي بودم، آرش هم مي‌آمد و با بچه‌هاي بسيجي ارتباط برقرار مي‌كرد. وقتي كه چند تن از دوستانش در جنگ به شهادت رسيدند و از طرفي من هم براي چندمين بار به جبهه رفتم، آرش تصميمش را براي اعزام گرفت و داوطلبانه خودش را به منطقه رساند. چطور از نحوه شهادت آرش مطلع شديد؟ من آن زمان در جبهه حضور داشتم. وقتي كه به تهران براي مرخصي برگشتم، خبر شهادت آرش را شنيدم. آرش از طريق پايگاه مالك اشتر به جبهه رفت ولي قبل‌تر از آن عضو بسيج مسجد زينب كبري بود. شب‌ها با دوستانش مشغول نگهباني از محل مي‌شد و در زمان جنگ كه منافقين مي‌خواستند ناامني ايجاد كنند، او و دوستانش در جهت امنيت محله تلاش مي‌كردند. آرش علاقه زيادي به انقلاب و اسلام و فعاليت در بسيج داشت. فرمان امام براي حضور جوانان در جبهه را كه شنيد لحظه‌اي تعلل نكرد و خودش را به منطقه رساند. دوستان ديگر آرش هم همگي عازم جبهه شدند و به نوعي حرف امام برايشان يك حجت و حضور در جبهه يك افتخار بود. آرش وقتي پيام امام را شنيد خيلي براي رفتن بي‌قراري مي‌كرد و سعي داشت هر چه زودتر خودش را به منطقه برساند. همسرتان به عنوان مادر شهيد چه نظري درباره شهادت پسر بزرگش داشت؟ همسر بنده خواهر شهيد هم هست. برادرشان، منوچهر كريمي مؤيد در صداوسيما فيلمبردار بود كه در قصر شيرين به شهادت رسيد. وقتي قصر شيرين آزاد مي‌شود و دوباره به دست ايران مي‌افتد ايشان براي فيلمبرداري از اروند روي بيل لودر مي‌رود تا بتواند فضاي كلي را پوشش دهد كه در همان لحظه انفجاري رخ مي‌دهد و به شهادت مي‌رسد. همسرم الان هم مادر شهيد و هم خواهر شهيد است. اينكه مي‌گويند جوانان كم سن و سال از روي هيجان وارد جبهه مي‌شدند و كمتر بينش و آگاهي داشتند درست است ؟ اصلاً چنين چيزي درست نيست. آرش تصميمش براي حضور در جبهه را كاملاً از روي آگاهي انجام داد. وقتي حضرت امام حضور در جبهه را واجب كفايي دانست پسرم براي حضور تعلل نكرد. جبهه‌ها به حضور جواناني چون آرش نياز داشت و اين جوانان هم با تحليل و آگاهي به جبهه مي‌رفتند. مي‌دانستند در جبهه‌ها چه خبر است و آنها چه وظايفي دارند. بسيجي‌‌هايي كه به عنوان رزمنده در جبهه حاضر مي‌شدند از جان و دل مايه مي‌گذاشتند و با تمام توان از كشورشان دفاع مي‌كردند. آرش هم چنين اهدافي در سر داشت و مي‌دانست چه كار مي‌كند. خودم به عنوان رزمنده جوانان زيادي را مي‌ديدم كه با فهم و شعور بالايي به جبهه مي‌آمدند و هر لحظه آماده نبرد بودند. خاطره‌اي از پسرتان داريد كه برايمان بگوييد؟ دفعه آخر كه به خانه آمده بود حال و هوايش عوض شده بود. حتي از اقوامي كه رفت و آمد نداشتيم و كمتر همديگر را مي‌ديديم خداحافظي كرد. مي‌گفت من براي دفاع مي‌روم و اگر لياقت داشته باشم شهيد هم مي‌شوم. مي‌گفت يار و ياور ولايت باشيد. ما ناراحت شهادت پسرمان نيستيم. همين كه پسرمان در راه دين و كشور به شهادت رسيده باعث افتخارمان است. او در قطعه 53 بهشت زهرا كه قطعه شهداي فاو است به خاك سپرده شده است. از حضورش در جبهه خوشحال بود و وقتي به خانه مي‌آمد مي‌خواست سريع به جبهه برگردد. در پايان اگر حرف و درد دلي داريد با ما و خوانندگان روزنامه در ميان بگذاريد. پس از شهادت آرش و فوت فرزند ديگرم مهدي كه او هم در جبهه حضور يافته بود، الان تنها دلخوشي‌ام پسرمان محمد حسين است. او مهندسي معماري و شهرسازي خوانده و براي اشتغال او در وزارت راه و شهرسازي و شهرداري دوندگي‌هاي زيادي كرده‌ام ولي به نتيجه‌اي نرسيده‌ام. اميدوارم بتوانم وضعيت اشتغال تنها پسرم را بهبود ببخشم. محمد حسين تنها فرزند خانواده است و مشكل اشتغال دارد و از اينكه فارغ‌التحصيل شده و هنوز كاري پيدا نكرده ناراحت هستيم. تنها نگراني‌مان همين است.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن