محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1847269253
نامه یک جانباز به دوست تازه شهیدش حاج منصور! تو کُما بودی و ندیدی...
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نامه یک جانباز به دوست تازه شهیدش
حاج منصور! تو کُما بودی و ندیدی...
یه مسائلی هست که باید بهت بگم. چون تو گوش شنوا داری. آخه تو این شهر آبادان که بهش میگن «پایتخت مقاومت» تو مسؤولینش کمتر گوش شنوایی پیدا میکنی. گفتم بیام و با تو که در مقابلم دراز کشیدی درددل کنم. هرچند که...
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، آنچه پیش روی شماست نامه ایست از یک جانباز که برای دوست شهیدش نگاشته است. نگارش نامه مربوط به زمانی است که این شهید که خود نیز جانباز بوده است در بیمارستان به کما رفته و اکنون وقتی شما این نوشته را می خوانید او به دوستان شهید خود پیوسته است. سلام حاج منصور یه مسائلی هست که باید بهت بگم. چون تو گوش شنوا داری. آخه تو این شهر آبادان که بهش میگن «پایتخت مقاومت» تو مسؤولینش کمتر گوش شنوایی پیدا میکنی. گفتم بیام و با تو که در مقابلم دراز کشیدی درددل کنم. هرچند که... سه روزپیش صبح خانمت زنگ زد و با حال مضطربی گفت: «حال حاجی خراب شده، به سرعت خودتو برسون.» اومدم خونه تون. دیدم بیهوش هستی و به شدّت نفس نفس میزنی. به اورژانس زنگ زدیم. خوشبختانه به سرعت اومدن و بعد از معاینه و انجام کارهای اولیّه گفتن باید به بیمارستان اعزامت کنن. تو اورژانس بیمارستان شهید بهشتی دکتر و پرستارا دورتو گرفتن و کارای درمانی مختلفی برات انجام دادن. ولی حیف که تو کُما بودی! و متوجه زحماتشون نشدی... بعداز حدود یه ساعت (حدوداً 10صبح) دکتر اورژانس گفت: «بیمارتون باید به بخش آی سی یو منتقل بشه و سوپروایزر (معادل فارسیشو نشنیده ام!) پیگیر انتقال بیمار شماست. ولی درحال حاضر تو آبادان تخت خالی برای آی سی یو پیدا نمیشه!!» رفتم پیش سوپروایزر و گفتم: «چگار کنیم؟» گفت: «بیمارستان ما که بخش آی سی یو نداره و بیمارستان طالقانی هم جا نداره ولی من پیگیرم که از جایی براش پذیرش بگیرم.» حاج منصور! خوب شد تو کُما بودی! و حال زن و بچه هات رو که به شدّت نگران و گریان بودن، ندیدی!... با خودم گفتم که باید کاری کنم. به یکی از دوستام تلفن کردم. گفت به مسؤول دفتر فلان نماینده مجلس زنگ بزن تا کار حاجی رو پیگیری کنه. منم همین کارو کردم و اون مسؤول محترم دفتر گفت: پیگیری میکنم. چند دقیقه بعد تماس گرفت و گفت: از بیمارستان شرکت نفت آبادان پذیرش گرفتم. اونا یه تخت آی سی یو رو معمولاً برای کارکنان شرکت نگه میدارن و قرارشده همین تخت رو بدن. موضوع رو به سوپروایزر اورژانس بیمارستان شهید بهشتی گفتم. با بیمارستان شرکت نفت تماس گرفت و گفت: «قبول کردن، ولی گفتن که قبل از اعزام بیمار، یکی از همراهان او به صندوق بیمارستان مراجعه کنه!!» سوپروایزر اینو هم اضافه کرد که: «در حال حاضر با توجه به وضعیّت وخیم بیمار شما، امکان انتقالش وجود نداره! و باید وضعیّتش تثبیت بشه». حال تو هم که خوب نمیشد تا بتونیم منتقلت کنیم! الآن که دارم به این مسأله فکر میکنم، متوجه میشم که خودت علیرغم اینکه تو کُما بودی، نمیخواستی به اون بیمارستان بری!!... چونکه یه بیمارستان اختصاصی برای دیگران (و نه همهء مردم شهر)، نمیتونه جای تو باشه؛ حتّی برای نجات جونت!!! آخه بچه های «امام خمینی(ره)» تا آخرین لحظه های حیاتشون هم به راه امام وفادارن... شیفت اورژانس عوض شد. دکتر و پرستارای شیفت بعدی هم مثل قبلی ها، بهت رسیدگی کردن و دورت بودن. حیف حاجی تو کُما بودی! و زحمتاشون رو ندیدی.خلاصه کنم؛ ساعت یک و نیم بامداد روز بعد، سوپروایزر اورژانس شهید بهشتی گفت: «میخواهیم بیمارتون رو به بیمارستان شرکت نفت منتقل کنیم. سوپروایزر اونجا خانم... گفته قبل از اعزام بیمار!! یه نفر از همراهاش به صندوق بیمارستان مراجعه کنه!» منم رفتم بیمارستان شرکت. مسؤول محترم صندوق بهم گفت: «باید مبلغ سه میلیون تومان پول به عنوان امانی بدی تا بیمارت رو بستری کنیم!!!» پول رو دادم. بعد بهش گفتم: «این بیمار، اولاً جانباز چهل درصده؛ ثانیاً دفترچه بیمه درمانی نیروهای مسلّح با بیمه تکمیلی! هم داره؛ ثالثاً شام شهادت حضرت زهراء(س) که همه جا تعطیله، برای بیماری که باید در بخش آی سی یو بستری بشه و معلومه که وضعیّت حیاتی او خرابه، درخواست چنین پولی درسته؟!» گفت: «قانون بیمارستانه!!! اینجا مخصوص کارکنان شرکت نفته و من مأمورم و معذور!» میدونستم که اینطوری نیست. این بیمارستان به اسم کارکنان زحمتکش پالایشگاهه، ولی به کام صاحب منصبان و پولدارا. آره حاجی؛ خوب شد تو کُما بودی! و این صحنه رو ندیدی... رفتم دم در بیمارستان، تو تاریکی نشستم. آخه گریه ام گرفته بود. یاد محاصرهء یکسالهء آبادان افتادم. تو شهر مونده بودی و از اون دفاع میکردی. تازه، زنت رو هم داخل محاصره آورده بودی (یه نو عروس!) دو نفری کارای فرهنگی، تبلیغی، امدادی، و... برای رزمندگان و روستاییان «جزیره مینو» انجام میدادید. چه روزای خوبی بود! کسی نمیگفت «مأمورم و معذور!!!» همه با تمام وجودشون از شهر دفاع میکردن. اگه جایی از پالایشگاه گلوله باران میشد، گارگرا و کارمنداش زخمی میشدن، تأسیساتش آتیش میگرفت، خونه های شرکت نفتی ها بمباران میشد، «همه کمک میکردن» هم شرکتی ها و هم مردم شهر. زخمیا رو نجات میدادن، جسدها رو از زیر آوار در میاوردن، پیکرهای تکّه تکّه شده رو با دقّت تمام جمع میکردن، گونی ها رو خیس میکردن و روی سرشون میکشیدن تا بتونن به آتیش ناشی از سوختن مواد نفتی نزدیک بشن و به آتشنشانای شجاع پالایشگاه کمک کنن. اونوقتها کسی نمیگفت اینها اختصاصیه! و ادارات و خونه های شرکت نفته و به ما ربطی نداره! زنها و دخترای شهر مثل «شهیده مریم فرهانیان» به کمک پرستارای بیمارستان شرکت نفت رفته بودن و بی هیچ توقّعی و بدون دریافت حتّی یک ریال حقوق، به درمان مجروحین کمک میکردن و هیچ نمیگفتن... روزهای جنگ سریع و سخت میگذشت. تمام جنگ رو تو جبهه بودی. تابستون سال61 تو عملیّات رمضان، ماشین تبلیغات سپاه آبادان رو مین رفت و تو هم با اونا بودی. رفته بودی با دوربین عکّاسی ای که توی یه کیف برزنتی کهنهء سبزرنگ همیشه همراهت بود، از صحنه های رشادت و فداکاری رزمندگان عکس بگیری تا توی تاریخ ثبت و ضبط بشه؛ و همینطور هم شد. الآن نگاتیوهای عکسای تو در «انجمن عکّاسان انقلاب و دفاع مقدّس» موجوده و مشغول آماده سازی برای انتشار یک اثر به یادماندنی...سال64 تو عملیات والفجرهشت، فاو «شیمیایی» شدی؛ بازم جبهه رو ول نکردی! پنجم فروردین65 که همه به مرخصی تعطیلات عید رفته بودن، بازم تو جبهه بودی و در حال بردن فیلم برای نمایش دادن به رزمندگان تیپ زرهی 72محرم، که راننده ماشین لندکروزتون رو چپ کرد و تو جمجمه ات شکست و مغزت آسیب دید. اکثر دندونهای جلوت خورد شد و چندتا دنده و کتفت هم شکست. حیف شد که تو کُما رفتی! و زحمتای زنت رو ندیدی که با سه تا بچه کوچیک از این شهر به اون شهر، به دنبال دوا درمونت بود. تا خوب شدی و بازم به جبهه برگشتی... چندسال بعد «حبیب احمدزاده» برام تعریف کرد: «ما چقدر ظالم بودیم! وقتی خبر چپ شدن ماشین حاجی رو شنیدیم، دلمون هُری ریخت و گفتیم نکنه دستگاه نمایش فیلمشون هم آسیب دیده باشه... که خبر اُوردن که دستگاه سالمه و خودشون داغون شدن! یه نفس راحتی کشیدیم، آخه به جز اینا کسی نمی اومد برا رزمنده ها فیلم نمایش بده.» بگذریم! اینها قصّه و «أَسَاطِیرُالأوَّلِین» است. اگه کسی میخواد قصّه های عجیب و غریب زندگیتو بدونه، میتونه کتاب «گنجینهء رنج» که خاطرات همسرت از اون روزهاست رو بخونه... همینطور تو تاریکی نشسته بودم و منتظر که آمبولانس تو رو از بیمارستان شهید بهشتی بیاره. با خودم گفتم تو اوّلین فرصت باید تو اینترنت جستجو کنم ببینم «آی سی یو» یعنی چه؟! شاید تا حالا معنی اونو اشتباه فهمیدم. دیروز به «حامد» پسرت گفتم اینکار رو برام بکنه. آخه حالا حامد یه مرد شده، درست مثل باباش. هرکی به وبلاگ «مرد آبادانی» رجوع کنه اینو متوجّه میشه. حامد نتونست و پسر دوّمت «محمّد» اینکارو کرد. نتیجه این بود: «intensive care unit )ICU) بخش مراقبتهای ویژه از بخشهای تخصّصی در بیمارستانهایی است که خدمات مراقبتی و درمانی ویژه ارائه میدهند. در این بخش بیماران بطور لحظه ای و شبانه روزی تحت پایش (مراقبت) قرار داشته و درمانها به صورت تهاجمی و نیمه تهاجمی انجام میگیرد.» دیدم که نه! اشتباه نکرده بودم... از پسرات حامد و محمّد گفتم، یاد یکی دیگه از بچه هات افتادم: «احمد» جوانی 29ساله که در برخورد اوّل با هرکسی وقتی اوّلین کلمات رو میگه، آدما تعجب میکنن که چرا یه جوون مثل یه بچه 5ساله حرف میزنه؟! آخه اونا نمیدونن سال64 وقتی جبهه بودی، یه بیمارستان تو اهواز (مثل همین بیمارستان آبادان) احمد 15روزه رو که یرقان شدید داشت به بهانه نداشتن تخت خالی!! بستری نکردن و گفتن: «ببرینش خونه!! و یه لامپ مهتابی بالای سرش روشن کنین، خوب میشه!!!» و اون طفل معصوم تو خونه، زیر نور اون لامپ مهتابی کذایی «تب کرد و تشنّج کرد» و برای همیشه یه «کودک» موند... حاج منصور، راستی دیروز وقت کردم رفتم پیش یکی از مسؤولای بیمارستان شرکت و گفتم چرا برای پذیرش یه بیمار آی سی یویی، نصف شب، پول و... در جوابم گفت: «بنیادشهید که کاری به درمون جانبازانی که دفترچه نیروهای مسلّح دارن، نداره! خود خدمات درمانی نیروهای مسلّح هم وقتی هزینهء بیماراشونو طبق تعرفه دولتی براشون میفرستیم، همهء پول رو پرداخت نمیکنن؛ بودجهء فلان میلیاردی بیمارستان هم کفاف خرجشو نمیده؛ اگه ما این پولا رو نگیریم، همین بخش آی سی یو رو هم باید تعطیل کنیم.» و ادامه داد: «دانشگاه علوم پزشکی آبادان هیچ کمکی به ما نمیکنه؛ و در رتبه بندی بیمارستانها، رتبه خوبی به ما نمیده، در حالی که وقتی به ردهء بالاشون گزارش میدن، امکانات بیمارستان ما (تعداد تختها، اتاقهای عمل، بخشهای مختلف مراقبتی و تخصصی، آمبولانسهای مجهّز، اورژانس و ...) رو جزو امکانات درمانی شهر گزارش میکنن و پُزش رو میدن!! و نونشو میخورن» و گفت و گفت و گفت... حاجی؛ آبادان هرچیش کم باشه، سخنرانش زیاده. فوتبالیستای خوبی هم داره که توپو تو زمین حریف و با قدرت هرچه تمامتر شوت میکنن. بهش گفتم: گناه مردم این وسط چیه که دعواهای مسؤولین تمام نشدنیه و دودش به چشم اونا میره؟! حاج منصور، خوب میدونی که آبادان از نظر جغرافیایی بهش میگن «جزیره» ولی مسؤولین، اونو تبدیل کردن به «مجمع الجزایر»؛ هرچند نفر دور یه نفر! بکِش تا بکِشیم!... حاج منصور؛ سرتو درد اُوردم. باید برم. آخه به کاروان راهیان نور از کرج اومده گلزارشهدای آبادان و یادمان 177شهید گمنام شهر. باید براشون روایت این شهر و یکسال محاصره و هشت سال زیر آتیش مستقیم توپخانه ها و بمباران هواپیماها رو بگم. از مقاومت مردم و رزمنده ها، دفن شبانه شهداء، از مهاجرین مظلوم جنگ تحمیلی، مصائب اونا و ... حاجی لباستو میخوام مرتّب کنم و برم؛ چون آبادانیا باید ظاهرشون خوب باشه! کمبودای مختلف، مشکلات عدیده، بیکاری، آب شور و ... هم مهم نیست! مهم اینه که مسؤولین، ایّام عید مهمون دارن و شهر، باید گل و بلبل و سنبل به نظر برسه!! قبلاً تو راوی بودی و حالا باید یکی دیگه راهتو ادامه بده. پرچم جمهوری اسلامی روی قبرتو میبوسم و اونو مرتّب میکنم. دعا کن ما هم وفادار به راه شهداء بمونیم و پُست و مقام «غافل و پَست»مان نکنه... از طرف سعید سیّاح طاهری به دوست تازه شهیدش جانباز سرافراز «حاج منصور عطشانی» انتهای پیام/ب
94/01/15 - 11:34
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]
صفحات پیشنهادی
برنامه پخش دیدارهای دوستانه فوتبال از شبکه ورزش/ جمعه فرانسه - برزیل
فرانسه و برزیل در حساس ترین دیدارهای دوستانه روز پنجشنبه برابر هم به میدان خواهند رفت که این بازی از شبکه ورزش پخش خواهد شد به گزارش ایلنا تیم های ملی فوتبال جهان امشب و پنجشنبه شب در دیدارهایی دوستانه خود را محک میزنند تا برای رقابت های مهم پیش رو آماده شوند دیدار دو تیم آلماجانباز قزوینی به دیدار همرزمان شهیدش شتافت
جانباز قزوینی به دیدار همرزمان شهیدش شتافتجانباز 70 درصد زیادعلی محمدی پس از تحمل سالها درد و رنج ناشی از مجروحیت دار فانی را وداع گفت و به دیدار همرزمان شهیدش شتافت به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین به نقل از روابط عمومی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین جانبازواکنش تازه اوباما به نامه سناتورها
واکنش تازه اوباما به نامه سناتورها رئیسجمهور آمریکا میگوید در قبال آنهایی که در اقدامی تقریبا بیسابقه به مقامات ایرانی نامه نوشتند احساس شرمساری میکند تسنیم باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در مصاحبهای با شبکه وایسنیوز گفت که از نامه ۴۷ سناتور جمهوریخواهد به مقامات اچرا کلاه قرمزی و دوستانش به برنامه 90 نرفتند؟
چرا کلاه قرمزی و دوستانش به برنامه 90 نرفتند تاریخ انتشار جمعه 14 فروردین 1394 ساعت 14 24 | شماره خبر 1891802154599771783 تعداد بازدید 16 پ پ مجموعه کلاه قرمزی امسال هم یکی از پر بیننده ترین برنامه های سیماست بچه ها و بزرگترها دوستش دارند و خیلی از ستاره ها به خانه آقای مجبرنامههای منظمی را در سال 93 شاهد بودیم
معاونت فنی فدراسیون جانبازان و معلولین برنامههای منظمی را در سال 93 شاهد بودیم علی اصغر هادی زاده گفت مهمترین علل موفقیت بیشتر ورزشکاران در سال 93 مدیریت خوب فدارسیون و آمادگی بیشتر و کاملتر اعضای تیم بود علی اصغر هادی زاده معاون فنی هیات فدراسیون جانبازان و معلولین و رئیس انکل کل بهاره رهنما با مجری در برنامه تلویزیون / چرا آقایون قورمه سبزی دوست دارند؟
کل کل بهاره رهنما با مجری در برنامه تلویزیون چرا آقایون قورمه سبزی دوست دارند چند رسانهای > فیلم - در این ویدئو بخشی از مصاحبه با بهاره رهنما در برنامه گفتگو محور صندلی داغ که سال 82 از شبکه دو سیما پخش شد را ببینید لطفا منتظر بمانید &nتیزر سال 94 کلاه قرمزی و دوستانش / بنیامین بهادری مهمان برنامه کلاه قرمزی
تیزر سال 94 کلاه قرمزی و دوستانش بنیامین بهادری مهمان برنامه کلاه قرمزی چند رسانهای > فیلم - مجموعه جدید تلویزیونی کلاه قرمزی به کارگردانی ایرج طهماسب که بیش از ۲۰ سال است در اعیاد و مناسبتهای خاص میهمان خانوادههای ایرانی است از ششم فروردین ماه هر روز ساعت 21نامه تازه قانونگذاران آمریکایی و اروپایی به سران 1+5: از یک توافق بد بیمناکیم!
نامه تازه قانونگذاران آمریکایی و اروپایی به سران 1 5 از یک توافق بد بیمناکیم شماری از قانونگذاران آمریکایی و اروپایی در نامه ای خطاب به رهبران کشورهای خود درباره توافق با ایران هشدار دادند به گزارش نامه نیوز به نقل از المانیتور در متن این نامه خطاب به باراک اوباما رئیس جمهور آسرودههای تازه حاج غلامرضا سازگار «میثم»
در راه نمایشگاه کتاب سرودههای تازه حاج غلامرضا سازگار میثم حاج غلامرضا سازگار از انتشار دو اثر جدید از وی در بیست و هشتمین دوره نمایشگاه کتاب تهران با موضوع ائمه اطهار ع خبر داد به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز غلامرضا سازگار از انتشار دو اثر جدید از وی در بیست و هشتمین دورهتیم های سوم و صد و سوم جدول ردهبندی فیفا به مصاف هم میروند خوشحالی بحرینیها از دیدار دوستانه با کلمبیا/ برز
تیم های سوم و صد و سوم جدول ردهبندی فیفا به مصاف هم میروندخوشحالی بحرینیها از دیدار دوستانه با کلمبیا برزیل آرژانتین و رئال مادرید در راه منامه پنج شنبه دو تیم ملی فوتبال بحرین و کلمبیا در منامه به دیدار هم خواهند رفت به گزارش خبرگزاری فارس امیر علی خلیفه رئیس فدراسیون فودرخواست خانم تازهمسلمان آمریکایی از دوستان فیسبوکیاش
تاکید بر رعایت عفت و حیا درخواست خانم تازهمسلمان آمریکایی از دوستان فیسبوکیاش بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی این محیط را با آلبوم عکسهای خصوصی خود اشتباه میگیرند اما درخواست جالب یک خانم تازهمسلمان آمریکایی از دوستان اینترنتی خود حساسیت او را نسبت به حرمت و عفت زن مجانباز غلامرضا بوشته به یاران شهیدش پیوست
جانباز غلامرضا بوشته به یاران شهیدش پیوست بوشهر- ایرنا - پیکر جانبار غلامرضا بوشته که بعد از تحمل سالها رنج ناشی از جراحت های جنگ تحمیلی سرانجام به یاران شهیدش پیوست به گزارش روز دوشنبه خبرنگار ایرنا پیکر این جانباز 15درصد که مدت 50 ماه سابقه حضور در جبهه و شرکت در عملیاتچرا کلاه قرمزی و دوستان به برنامه 90 نرفتند؟
چرا کلاه قرمزی و دوستان به برنامه 90 نرفتند کارتون کلاه قرمزی امسال هم یکی از پر بیننده ترین برنامه های سیماست بچه ها و بزرگترها دوستش دارند و خیلی از ستاره ها به خانه آقای مجری می روند تا مهمان مردم باشند خبرآنلاین کارتون کلاه قرمزی امسال هم یکی از پر بیننده ترین برنامه هایچرا کلاه قرمزی و دوستان به برنامه 90 نرفتند و فردوسی پور به خانه آقای مجری!
چرا کلاه قرمزی و دوستان به برنامه 90 نرفتند و فردوسی پور به خانه آقای مجری ورزش > دیگر ورزشها - کارتون کلاه قرمزی امسال هم یکی از پر بیننده ترین برنامه های سیماست بچه ها و بزرگترها دوستش دارند و خیلی از ستاره ها به خانه آقای مجری می روند تا مهمان مردم باشند به گزاهشدار پلیس به رانندگانی كه تازه گواهینامه گرفته اند
در گفتگو با مهر عنوان شد هشدار پلیس به رانندگانی كه تازه گواهینامه گرفته اند شناسهٔ خبر 2521567 جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱ ۱۴ جامعه > انتظامی و حوادث رئیس مركز صدور گواهینامه پلیس راهور ناجا گفت رانندگانی كه امسال برای نخستین بار گواهینامه رانندگی پایه سوم در یافت كرده اند اجابرنامه مدون برای تقویت بخش خصوصی/ پاسخگوی انتظار مستندسازان بودیم
مصطفی رزاق کریمی مطرح کرد برنامه مدون برای تقویت بخش خصوصی پاسخگوی انتظار مستندسازان بودیم شناسهٔ خبر 2521233 پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱ ۳۶ هنر > سینمای ایران قائممقام و سرپرست معاونت فرهنگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی عنوان کرد در سال 94 برنامه ای مدون برای تقویت بخشجانبازی که اشک «ژیلا صادقی» را در برنامه زنده درآورد
جانبازی که اشک ژیلا صادقی را در برنامه زنده درآورد تاریخ انتشار یکشنبه 2 فروردین 1394 ساعت 20 10 | شماره خبر 1877044278376428042 تعداد بازدید 4 پ پ دل نوشته های دختر یک جانباز در ویژه برنامه تحویل سال شبکه پنج اشک مجری و مهمان این برنامه را درآورد ویژه برنامه تحویل سال ش-
گوناگون
پربازدیدترینها