واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وظیفهشناسی؛ حس گمشده
میگویند، صادر کردن سخنان زیبا بسی ساده است اما عمل کردن به آنها بسیار مشکل. در واقع انسانها چندی است به آنچه میگویند عمل نمیکنند. وظیفه و کارکرد آنها گمشده و کسی وظیفه و حدود اختیاراتش را نمیداند. افراد نه وظیفهای برای خود تعیین میکنند و نه احساس مسئولیتی دارند. همه طلبکار هستند و وظیفه و احساس مسئولیت را حق دیگری قلمداد میکنند. در این میان سؤال این است که ما مسئولیتپذیر نیستیم یا اینکه مسئولیتپذیری را یاد نگرفتهایم؟ در کتاب «نابرده رنج» نوشته جلال ملکی آمده است: تنبلی و تلاش دو کفه مسئولیتپذیری است. فردلاابالی مسئولیتپذیر نیست و راحتطلبی، فرد را مصرفی بار میآورد و در مقابل به افراد وظیفهشناس بیشتر فایده میرساند. نکته مهم اینجا است که فرد مسئولیتپذیر از کسی انتظار ندارد و بهخود میگوید: «فرض کن کسی نباشد به تو کمک کند خودت باید یاد بگیری که نیازهایت را برآورده کنی و کارهایت را انجام دهی». از این جا است که انسان نه تنها از راه ناچاری کار می کند، بلکه از این جهت که انسان است فعالیت های گوناگون از خود بروز می دهد و برای این که با شعور انسانی خود درک می کند که از هر راه که هست باید سعادت و خوشی زندگی خود را تأمین کند، به کار و کوشش می پردازد و در راه خواسته های خود قدم برمی دارد و هم از این جا است که انسان در هر محیطی و با هر روشی زندگی نماید - دینی یا غیردینی، قانونی یا استبدادی و شهری و یا بیابانگردی - برای خود یک رشته تکالیف و وظایفی (کارهایی که انجام دادن آن در زندگی لازم است) حس می کند که انجام دادن آن ها آرزوهای واقعی انسانیت را بر می آورد و برای وی زندگی خوش و آسوده و سعادتمندانه ای را مهیا می سازد. و البته ارزش این تکالیف و وظایف - که تنها طریق سعادتمندی است- قیمت و ارزش خود انسانیت است که ما پرارزش تر و گرانبهاتر از آن کالایی تصور نمی نماییم و آن را با هیچ کالای دیگری عوض نمی کنیم. بنابراین، «وظیفه شناسی» و انجام آن، مهم ترین مسأله عملی (ای) است که انسان در زندگی خود با آن رو به رو است، زیرا اهمیتش همان اهمیت خود انسان می باشد و کسی که از انجام وظایف مسلمه خود سرباز می زند یا گاهی کوتاه می آید، به همان اندازه از مقام والای انسانیت سقوط می نماید و طبعا به پستی و بی ارزشی خود اعتراف می کند و با هر تخلفی که می ورزد، ضربت تازه ای به پیکر جامعه خود و در حقیقت، به پیکر خود وارد می سازد. خدای متعال در کلام خود می فرماید: ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر؛ انسان ها همه در زیانند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند و یک دیگر را به حق سفارش کرده و یک دیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند. (1). و نیز می فرماید: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس؛ فساد، در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است. (2). جوهره و ذات وجود بشری با مسئولیت و تعهد انسانی رقم خورده است. شخصیت انسانی بدون مسئولیت غیرقابل درک است. متأسفانه در دوران ما، اساسیترین شکست انسانیت، به شوخی گرفتن و بیاعتنایی به تعهد و وظیفه است. در واقع نکته مهم این است که خیانت به وظیفه و تعهد، خیانت به شخصیت است. ایفای آن نیز احترام به شخصیت است.
محمد رضا دژکام، روانشناس در این خصوص میگوید: در هر جامعهای و در هر قشری که زندگی میکنیم باید انسانهای مسئولیتپذیری باشیم. اگر کاری را به دیگران محول میکنیم، تواناییهای فرد را نیز باید بسنجیم. چرا که اگر فرد توانایی انجام کار را در خود ببیند آن امر را به نحو شایسته انجام خواهد داد و در موارد مختلف و در حیطه تواناییهایش به خیلی از امور جواب مثبت خواهد داد.این روان شناس میگوید: «سرباز وظیفه بودن؛ یعنی آنچه را دستور میدهند باید انجام دهیم. در واقع اگر از انجام آن خواسته سرپیچی شود تنبیه در پی دارد، یا اینکه اگر دانشآموز درس نمیخواند آن فرد به نوعی در قبال درس نخواندنش پاسخگو خواهدبود. مسئولیت پذیری یک دفعه در انسان خلق نمیشود، گذشت زمان و کسب تجربه سبب میشود انسان پله پله حس مسئولیت پذیریاش بیشتر شود و ثابت بماند. هدف، انگیزه و اعتماد به نفس و اراده در کنار برنامهریزی دقیق در زندگی حس مسئولیتپذیری را در فرد بالا میبرد.» سید خلیل سیدزاده، کارشناس مسائل تربیتی درخصوص وظیفه و چگونگی پرورش حس مسئولیت پذیری میگوید: «وظیفه و وظیفه شناسی برمیگردد به آنچه به ما محول شده است. اما در احساس مسئولیت شاید چیزی از ما خواسته نشود و ما بر حسب اینکه احساس وظیفه میکنیم آن امر را انجام میدهیم. میتوان گفت، احساس مسئولیت مرحله بعد از وظیفه است». وی ادامه میدهد: «وظیفه را یک جورهایی مراجع قدرت تعیین میکنند. در مدرسه مدیران و معلمان برای دانشآموزان، در خانه، پدر و مادر برای فرزندان و در اداره مدیران برای کارمندان تعیین وظیفه کرده. و با تعامل با آنها تعیین مقررات میکنند و حدود و وظیفه را برای هرکسی تعیین میکنند تا هر فردی بداند باید چه کاری انجام دهد.»اولین کسانی که حس مسئولیت پذیری را در افراد پرورش میدهند، اول مادر بعد پدر و در سنین بالاتر معلمین از عاملان اصلی این ماجرا هستندسیدزاده عنوان میکند: «مسئولیت پذیری وقتی است که فرد با اراده و تصمیم خودش کاری را انجام دهد، مثلا اینکه از کودک یا از دانشآموز بخواهیم از دستورات بدون «چون و چرا» پیروی بکند. ما آن را مسئولیت پذیری نمیدانیم. مسئولیتپذیری؛ یعنی اینکه کودک با توجه به اراده و تجربهخودش و آگاهیهایی که دارد انتظاراتی که والدین و مربیان دارند در موقعیتهای مختلف ارزیابی کند، بسنجد و بعد بهطور مستقیم تصمیم بگیرد. به نوعی میتوان گفت، قابلیت پذیرش پاسخگویی به آنچه بهعهده گرفته است، مسئولیت پذیری و انجام وظیفه میشود.» وی درخصوص واکنش به فردی که به وظایفش عمل نمیکند، میگوید: «این واکنش غیرقابل اجتناب است. برای اینکه ببینیم چه واکنشی باید دقیقا انجام شود بر میگردد به شرایط و موقعیتهای متفاوت و این امر ما را بر آن میدارد که انعطاف داشته باشیم. چه بسا ممکن است یک حرکتی برای یک دانشآموز مناسب باشد و همین حرکت برای دیگری مضر و تخریبگر.» علی کارمند یکی از ادارات میگوید: در اداره هیچ گاه نباید وظایفی را که در حیطه اختیارات نیست انجام داد چراکه سریع این امر جا میافتد که این کارها جزء وظایف است و این امر در نظر گرفته نمیشود که اگر شما کاری انجام دادهاید از روی خیر خواهی بوده است. وی در پاسخ به سؤال ما که چه موقع حس مسئولیتپذیری و وظیفه شناسی در فرد کمرنگ میشود، میگوید: «اگر آن کاری را که میخواهند انجام دهند به آنها تحمیل کنیم حس مسئولیتپذیری را در آنها از بین میبرد و مسئولیتپذیری در آنها رشد نمیکند.»
نکته مهمی که وجود دارد این است که اولین کسانی که حس مسئولیت پذیری را در افراد پرورش میدهند، اول مادر بعد پدر و در سنین بالاتر معلمین از عاملان اصلی این ماجرا هستند. این فرایند مسئولیتپذیری، یک تبادل دوطرفه است باید به فرد بیاموزیم تا آموختههایش را در یک زمان مناسب به ما نشان دهد. «ما باید با شناخت مخاطب خودمان حرکت کنیم. به جای فرد کار مربوطه را انجام ندهیم. از همان ابتدا که نوزاد سعی دارد شیشهاش را خودش بگیرد باید اجازه دهیم این کار را انجام دهد چرا که از همان زمان حس مسئولیت پذیری در فرد شکل میگیرد. سعی کنیم عزت نفس بچهها را بالا ببریم چون عزت نفس محصول احساس مسئولیت است.» حس مسئولیت پذیری از کودکی شکل میگیرد، وقتی والدین و مراجع قدرت در تعیین وظیفه به خاطر صرفهجویی در وقت و هزینه و کیفیت کار بهتر، به نوعی فرد را غیرمستقیم و ناخودآگاه حمایت کرده و فرد را بهخودشان وابسته میکنند، حس مسئولیتپذیری را از فرد سلب میکنند. برای نهادینه کردن حس مسئولیت پذیری، باید مخاطب خودش بخواهد تا کاری را وظیفه خویش بداند. چه پدر، چه مادر، چه رئیس، چه معلم، چه شاگرد، چه کارمند نباید از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند. کسانی که احساس مسئولیت نمیکنند و هیچ گاه برای خودشان وظایفی را تعیین نمیکنند، مصرفکننده صرف هستند و به نوعی همیشه دیگران را بدهکار خویش میدانند.ما نیز بد نیست که در زندگی خود دقت کنیم. ببینیم آیا در زندگی، جایی که چشم به کمک کسی دوختهایم موفق بودهایم یا آنجا که نجات دادن خویش از مهلکه را وظیفه خود دانستیم؟ در کل وظیفهها را نباید به گردن یکدیگر بیندازیم. چرا که همه ما در مقابل هم وظیفه داریم و اینکه هر کس وظیفه را چگونه برای خود تعریف میکند و چگونه احساس مسئولیت میکند، بستگی به انصاف و منطق و آنچه از کودکی آموخته است دارد. فرآوری: نسرین صفریمنبع: همشهری آنلاینسایت طهور پی نوشت ها:1-سوره عصر آیه 2و32- سوره روم آیه 41 اگر در این زمینه سوالی دارید اینجا را کلیک کنید. :همدیگر را دوست داشته باشیم بچه ها مسوولیت پذیرند اما نه با امر و نهیهمسرانی که کودک مانده اندمسئولش کنید تا بزرگ شودپرورش مسئولیت در كودكان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]