محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827738591
سقای آب و ادب
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: "سقای آب و ادب"گفتوگو با سید مهدی شجاعی درباره "سقای آب و ادب"
سیدمهدیشجاعی اگر چه پیش از اینها توفیق عرض ارادت به آستان بیهمانند و باشکوه چند تن از آسمانیان را یافته بود اما گویی زمان زیادی نیاز داشت تا بتواند دست و قلمش را درباره آن مصداق تام و تمام «لا تکرار فی التجلی» بچرخاند. «سقای آب و ادب» در زمان کوتاهی به چاپ دوم رسید. این اقبال از آخرین اثر سیدمهدیشجاعی نشان میدهد که او در اجرای آنچه در ذهن و ضمیر داشته موفق بودهاست.- ارادت و عشق به ائمه اطهار(ع) و اصحاب ایشان از دیرباز در ادبیات کهن ما انعکاس داشته است. اما در ادبیات معاصر فارسی و در قالب رمان این سیر دقیقا از کجا شروع شد؟این دو مقدمه یا دو اصل، مسلم و تشکیکناپذیر است: یکی عشق و ارادت مردم ما به اهل بیت(ع) و دیگری تجلی این عشق و ارادت، در ادبیات ما اعم از کهن و معاصر. اما نکته ظریف و حائز اهمیت این است که ما شاکله ادبیات را یک بنای منسجم و به هم پیوسته ببینیم که دارای یک هارمونی و هماهنگی است، نه اجزای منفصلی که هر کدام در هر مقطع از زمان، ساز و نوایی مستقل از دیگری دارند.اگر ادبیات کشورمان ـ از گذشته تاکنون- را به مثابه عمارتی عظیم و با شکوه ببینیم که از اجزا و عناصر مختلف و متفاوت تشکیل شده، به این واقعیت میرسیم که همه عناصر تشکیلدهنده این ساختمان در ایستایی و استحکام یکدیگر نقش دارند حتی اگر در جنس و ماهیت، تفاوتی میان خشت و آهن داشته باشند.شما در مقطعی از تاریخ به یک اثر زیبای داستانی در قالب نثر برمیخورید که کاملا بدیع و بیسابقه به نظر میرسد و کنکاش تاریخی هم نشان میدهد که پیش از این اثر و این نویسنده، اثر مشابهی خلق نشده. پس طبیعی است که او را در آن زمینه، مبدع و مبتکر تلقی کنید. اما کمی که بیشتر کنکاش کنید به ردپای شعرای پیشین یا معاصر آن نویسنده در اثر بدیع داستانیاش میرسید.اگر ادبیات کشورمان ـ از گذشته تاکنون- را به مثابه عمارتی عظیم و با شکوه ببینیم که از اجزا و عناصر مختلف و متفاوت تشکیل شده، به این واقعیت میرسیم که همه عناصر تشکیلدهنده این ساختمان در ایستایی و استحکام یکدیگر نقش دارند حتی اگر در جنس و ماهیت، تفاوتی میان خشت و آهن داشته باشند.این ماجرا به هیچوجه از ارزش کار آن نویسنده کم نمیکند بلکه به عکس نشان میدهد که خشت ساخته و پرداخته شده توسط آن نویسنده بر خشت محکم و استوار پیشین قرار گرفته و در فضا معلق نمانده. این از مختصات ذاتی علم و دانش و هنر است که بنای آن به مرور زمان تکامل بیابد و هر خشت بر خشت پیش نهاده، قرار بگیرد.این مقدمه را برای بیان این نکته عرض کردم که شما در ادبیات معاصر ممکن است به شخص معینی به عنوان بنیانگذار یا آغازگر رمان تاریخی- مذهبی نرسید ولی نقش شعرا و نویسندگان و ادبا و فضلای پیشین یا معاصر را در رمانی که امروز خلق شده نمیتوانید ندیده بگیرید.حتی ممکن است نقش کسی که مستقیما در قالب رمان قلم نزده، خیلی بیشتر از کسی باشد که مستقیما رمان تاریخی- مذهبی نوشته. به عنوان مثال شما ممکن است در آثار ادبی امروز، نقش مرحوم شریعتی را – که در عرصه ادبیات مدعی هم نبوده- خیلی پررنگتر از نقش مرحوم جواد فاضل ببینید که مستقیما اثر داستانیای در مورد اهل بیت(ع) پدید آورده. یا نقش فلان کتاب تاریخی متعلق به 200 سال پیش یا فلان مقتل متعلق به 800 سال پیش را در رمان امروز- حتی به لحاظ تکنیکی- پررنگتر ببینید از آثار داستانیای که در چند دهه اخیر به رشته تحریر درآمده. اینها که به لحاظ موضوع و محتوا از یک سنخ هستند؛ حتی ممکن است در یک رمان مذهبی امروز، نقش تاریخ بیهقی، چهار مقاله عروضی و نثر سعدی خیلی پررنگتر باشد از نثر نویسندگان معاصر.خلاصه اینکه در ادبیات معاصر به گمان من از فرد یا اثر مشخصی بهعنوان آغازگر رمان مذهبی نمیتوان نام برد، در عین حال که نقش تکتک ادبا و فضلای معاصر و کهن را هم در شکلگیری رمان مذهبی امروز نمیتوان نادیده گرفت یا منکر شد.- به تازگی از سوی نشر نیستان اعلام شد که فروش کتاب «کشتی پهلو گرفته» از مرز نیم میلیون نسخه گذشته. این رقم در جامعه کممطالعه ما اعجاببرانگیز است و جا دارد به شما تبریک بگوییم. اما راز موفقیت شما در چیست و دلیل این استقبال از آثار خود را در چه میبینید؟ برای رسیدن به بیان خاص و سبک شخصیتان چه راههایی را طی کردید؟بله. به لطف خدا این تیراژ هم واقعی است و هم طبیعی. تاکیدم بر هر دو وجه صحت و سلامت به این جهت است که متاسفانه اخیرا بعضی از سازمانها و مراکزی که کار نشر هم میکنند، از تیراژ برخی کتابها گزارشها و آمارهایی میدهند که هم دروغ است و هم غیرطبیعی. دروغ است به این معنا که نه تعداد دفعات چاپ، نه تیراژ مورد ادعا و نه خرید و استقبال مردم، هیچکدام اتفاق نیفتاده. غیرطبیعی است به این معنا که همان رشد محدود هم به ضرب و زور کود شیمیایی و تزریق هورمون و صدور بخشنامههای گوناگون و اختصاص بنها و بودجههای ویژه و اجرای سیاستهای حمایتی و خریدهای عمده و... صورت گرفته؛ یعنی همان تیراژ محدود هم در سیستم طبیعی نشر ـ یعنی عرضه توسط ناشر و خرید توسط مشتری ـ محقق نشده.چون مردم سازوکار نشر را نمیشناسند، این آمار و ارقام غیرواقعی را باور میکنند و آن سازمانها هم این فریفته شدن عوام را موفقیت در کار فرهنگی به شمار میآورند و جالب اینجاست که وقتی به آنها اعتراض میکنی و این شیوه را مورد نکوهش قرار میدهی، با دفاع و مقاومت مواجه میشوی و میفهمی که باید بحث را از اثبات وجود خدا و قبر و قیامت شروع کنی و... .بگذریم و به اصل سوال و مساله برگردیم. راز و رمز استقبال از «کشتی پهلو گرفته» را در قلم من نباید جستوجو کرد. در اعتقادات و باورها و عواطف مردم، در پیوند عمیق و فطری میان مردم ما و اهل بیت علیهم السلام و به خصوص حضرت زهرا سلام الله علیها باید جستوجو کرد.استقبال از کشتی پهلو گرفته نشان میدهد که عطش و نیاز و اشتیاق برای کسب معارف اهل بیت(ع) در میان مردم ما عمیق و گسترده است و اگر زبان آشنا و قالب متناسبی برای بیان این حقایق پیدا شود، مردم از کنار آن بیتفاوت نمیگذرند.عبور از تیراژ 500هزار نسخه در این شرایط فلاکتبار نشر و در شرایطی که فرهنگ و ادب و هنر و متعلقاتشان در غربت و مظلومیت به سر میبرد، میتواند توجه برانگیز باشد اما همین عدد اگر مقایسه شود با آنچه باید باشد یا آنچه میتوانسته باشد، چیزی جز تاسف و تاثر برجا نمیگذارد.- سبک نوشتاری شما بین شعر و نثر در نوسان است. گاهی به شعر نزدیکتر میشود؛ مثل «کشتی پهلو گرفته» و گاهی به نثر داستانگو؛ مثل «از دیار حبیب»؛ اما هیچگاه کاملا شعر نمیشود. دلیل این همه علاقهمندی به شعر و در عین حال حرکت در جهان داستان و نثر چیست؟من تلاش میکنم که از همه قابلیتهای نثر برای انتقال مفاهیم و ارتباط با مخاطب استفاده کنم. وقتی شما به این قابلیتها عنصر ایجاز را هم اضافه کنید، طبیعتا به شعر نزدیک میشوید، ولی فقط نزدیک میشوید. وارد عرصه نمیشوید به این دلیل که بنا دارید در افق تفصیل حرکت کنید و افق شعر، افق اجمال است. برای اینکه کلمه و ترکیب و جمله و عبارت، به اوج شکوه خود برسد، باید از منابع شعری تغذیه بشود، به این دلیل که استعداد بالقوه کلمات در شعر به فعلیت میرسد. وقتی کلمات و جملات، به حد ارجمندی از غنا و قابلیت برسد و در عین حال به خاطر رسالت داستانگوییاش از ورود به عرصه شعر پرهیز داشته باشد، نثری پدید میآید که از شکوه و ظرافت و زیبایی شعر بهرهمند و برخوردار است ولی بنا ندارد که در عرصه شعر متوقف شود. بناست که به سمت اهداف از پیش تعیین شده، حرکت کند. - در فرم ساختاری آثار شما چند ویژگی عمده دیده میشود؛ بندهای کوتاه و بعضا قافیهدار؛ تغییرات مکرر و ناگهانی راوی؛ روایت در دل روایت. جمع شدن همه اینها در متنی که نمیتوان آن را شعر نامید اما شاعرانه است آدم را به یاد بعضی وجوه ساختاری کلام قرآن میاندازد. آیا میتوان گفت شما تحت تاثیر نثر قرآن قرار دارید؟اسباب خوشحالی و افتخار است اگر چنین تاثیری ملموس و محسوس باشد. و اگر «سقای آب و ادب»، مزیتی بر آثار پیشین داشته باشد، در همین وجه است. این نوع نگاه و شیوه روایت که اشاره فرمودید، به طور ناخودآگاه در «سقای آب و ادب» عینیت بیشتری یافته است. تاکیدم بر کلمه ناخودآگاه به این دلیل است که نه قصد تقلید از سبک و شیوه قرآن وجود داشته و نه اصولا تقلید از معجزه امری محققشدنی است. آنچه آرمان و آرزو به شمار میرود همین است که انسان در وجوه مختلف، به صبغه الله مفتخر شود و رنگ خدایی بگیرد. اگرچه فاصله ما با این قله زیاد است اما همینقدر که رسیدن به آن در نهایت محال نیست؛ اسباب امیدواری و دلخوشی هم هست. - عاشوراییهای شما از جمله «آفتاب در حجاب»، «پدر عشق پسر»، «از دیار حبیب» و اثر جدیدتان «سقای آب و ادب» تفاوتهای بارزی با هم دارند. آفتاب در حجاب به شدت لطیف و احساسی نگاشته شده و تا حدی یادآور کشتی پهلو گرفته است. از دیار حبیب بسیار توصیفی و به اصطلاح داستانیتر است و سقای آب و ادب جدی و تا حدی خشک و عبوس است. این تغییرات را آگاهانه اعمال میکنید یا شخصیتها فرم بیانی مناسب به خود را به اثر تحمیل میکنند؟ اساسا شما تا چه اندازه به هماهنگی ساختار و محتوا توجه میکنید؟قبلا هم عرض کردهام که در یک اثر ادبی و هنری، ساختار و محتوا را دو عنصر مستقل و مجزا نمیبینم که بتوانم کیفیت پیوند یا ترکیب یا هماهنگی میان آن دو را ارزیابی کنم. در یک اثر ادبی مقبول، ساختار و محتوا با هم متولد میشوند و در دل هم رشد میکنند و قوام میپذیرند و چنان درهم تنیده میشوند که به مخاطب امکان تجزیه و انفکاک آن دو را از یکدیگر نمیدهند. - بیاییم سراغ کتاب جدیدتان؛« سقای آب و ادب». در جایی از کتاب گفتهاید منابع مستند درباره زندگی حضرت عباس(ع) بسیار اندک است و حتی به دو برگه هم نمیرسد. در این صورت این سوال پیش میآید که مبنای شما برای نوشتن کتابی با این حجم چه بوده است. به عبارت دیگر میخواهم بدانم سهم تخیل در این کتاب چقدر است و سهم تاریخ چقدر؟همچنانکه مستحضرید در یک کار ادبی و هنری این سهمها را نمیشود به طور دقیق تفکیک و مرزبندی کرد؛ یعنی اگر گفته میشود که در مورد زندگی حضرت عباس(ع) بیش از چند صفحه در تاریخ وجود ندارد، حالا از یک کتاب 250 صفحهای نمیشود آن چند صفحه را تفکیک کرد و عنوان تاریخ یا واقعیت بر آن گذاشت و مابقی را تخیل صرف قلمداد کرد. حرفهای زیادی در کتاب هست که نه در آن چند صفحه تاریخ مستقیم پیرامون حضرت آمده و نه ماهیتا میتواند عنوان تخیل به خود بگیرد. اینگونه حرفها که عینا نقل تاریخند و نه تخیل، میتوانند هر کدام جنس و ماهیت خاص خودشان را داشته باشند.گاهی از تضارب دو واقعیت تاریخی در دو مقطع زمانی، واقعیت یا حقیقت سومی به دست میآید که هیچکدام از آن دو نیست و در عین حال واقعی است. جای پای این حقیقت سوم را در تاریخ نمیتوان پیدا کرد ولی نام تخیل هم بر آن نمیتوان گذاشت. این یک جنس در کتب مقاتل و مراثی ما یک قالب ادبی هست که به آن زبان حال میگویند. این زبان حال هم باز چیزی است بین واقعیت و تخیل. ولی متفاوت با جنس قبلی. واقعیت تاریخی محض نیست، برای اینکه عین آن جملات و عبارات در تاریخ نیامده. تخیل محض هم نیست برای اینکه ریشهاش و گاهی تنه اصلیاش در تاریخ وجود دارد و توسط نویسنده یا گوینده، شاخ و برگهایی به آن افزوده شده و جالب اینجاست که خیلی از اوقات، نویسنده یا سراینده به زبان حال بودن مطلب تصریح میکرده که بعدها به عنوان نص تاریخ، نقل و روایت نشود. مثل: «زبان حال پدر بر سر نعش پسر». یا «زبان حال خواهر بر سر نعش برادر». این هم یک جنس.گاهی ممکن است یک واقعیت تاریخی – که همگان آن را دیده و نقل کردهاند – با یک نگاه تازه دیده شود و از یک منظر متفاوت مورد توجه و تدقیق قرار بگیرد. گاهی ممکن است یک واقعیت تاریخی، با زبان متفاوت و بدیعی بیان شود. اینها هر کدام در طیف گسترده میان واقعیت و تخیل، جایگاه خودشان را دارند. و علاوه بر اینها شما برای پرداختن به یک قهرمان تاریخی، نیازمند شناختن و شناساندن بستر جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی آن شخصیت هستید. بهعلاوه آداب و رسوم و ساختارها و عادتها و توتمها و تابوها و قواعد و قوانینی که بر زمان و مکان آن قهرمان حاکم است. اینها چیزهایی هستند که در کتب تاریخی، در صفحات مربوط به آن شخصیت، ذکر نشده و نویسنده باید با ظرافت هوشمندانهای آن اجزاء پراکنده را در کتب مختلف تاریخی، شناسایی و استخراج کند و کنار هم بچیند یا در هم بیامیزد و ممزوج کند. حالا برای این آمیختگی و امتزاج قطعا نیازمند مادهای به نام تخیل است که به این پدیده جدید، استحکام و زیبایی و ماندگاری ببخشد. و نهایتا به اعتقاد من یک اثر هنری مبتنی بر تاریخ، زمانی به کمال میرسد که شما نتوانید سهم واقعیت و تخیل را در آن، شناسایی و تفکیک کنید. - در سقای آب و ادب چرا تا این حد روی ویژگی ادب در شخصیت حضرت عباس(ع) تاکید شده است تا جایی که متن اثر حالتی دست به سینه پیدا کرده. جسارتا میپرسم آیا به نظر شما این مساله اندکی به شخصیت آن حضرت حالتی تکبعدی نداده؟ آیا شخصیت حضرت عباس(ع) را میتوان تنها در ادب ایشان خلاصه کرد؟اولا اگر متن به واقع، در مقابل حضرت عباس(ع) حالت دست به سینه پیدا کرده باشد، من خدا را شکر میکنم از اینکه تا حدودی به مقصودم نزدیک شدهام. و خوشحالتر میشدم اگر میشنیدم که متن در مقابل حضرتش زانو زده و توفیق و افتخار آستانبوسی پیدا کرده.ثانیا: مقوله ادب، مقولهای ظریف و در عین حال اساسی و بنیادی است و دو وجه خاص و عام یا به تعبیر دقیقتر، ظرف و مظروف دارد.اولین سر مشقی که قدما برای خوشنویسی میدادند این بود که ادب آداب دارد. و خیلیها گمان میکردند که ارزش این جمله به تعداد و ترکیب الف و دال و ب است برای خوشنویسی. در حالی که اصل حرف و هدف جدیتر از این بوده است و بعید نیست که اشارهاش به همین تعریفی باشد که عرض کردم.ادب به یک تعبیر یا از یک منظر، ظرف است و از منظر دیگر مظروف. به عبارت دیگر؛ یک تعریف عام دارد و یک تعریف خاص. ما در عرف، کسی را مودب میدانیم که در رفتار اجتماعی و تعاملات و ارتباطات با دیگران براساس قواعد اخلاقی عمل کند. در حالی که ادب، تنها این نیست و این، همه ادب نیست. ادب در تعریف حقیقی خود، شامل همه شئون زندگی و مناسبات بشری میشود. به جامعه امروزی ما نگاه نکنید که ادب مغفولترین و مهجورترین اصل در قواعد و ضوابط و مناسبات ماست.به اعتقاد من این انحطاط اخلاقی که دامن همه سطوح جامعه را گرفته، مشخصا معلول فقدان ادب با مفهوم عام و گسترده آن است. در جامعه امروز ما تعریف حقیقی ادب، مطلقا ناشناخته است. در حالی که سابقا ادب برای مردم ما نه فقط یک فضیلت که یک ضرورت به شمار میرفت. اصولی که مردم خود را ملزم به آموختن و به کار بستن آن میدیدند و هرکس لااقل در صنف و طیف و سنخ خود تلاش میکرد که آدابش را بیاموزد.آداب پهلوانی، آداب رفاقت، آداب کاسبی، آداب درویشی، آداب میزبانی، آداب استاد و شاگردی، آداب زناشویی، آداب خواب و بیداری، آداب همسایهداری و صدها ادب و آداب دیگر که اسلام، تمام ابعاد و قواعد آن را تبیین و ترسیم کرده است.آنچه صفت بارز و ویژه حضرت عباس(ع) محسوب میشود و ایشان را نسبت به دیگران ممتاز میسازد، تأدّب به چنین ادبی است با همه وسعت و عمق و وجوه مختلف و متنوع آن. به این ترتیب، هیچ شأنی از شؤون زندگی نیست که از ادب، تهی و فارغ باشد. و کتاب در تلاش برای تبیین این معناست که حضرت عباس(ع) نه تنها خود مودب و متخلق به این آداب است که در این باب، از شأن و جایگاه سقایت برخوردار است.- چه چیز باعث شده هشت فصل ابتدایی شما را راضی نکند؟ آیا واقعا این اطناب برای کتاب ضروری بوده؟تشخیص یا به تعبیر درستتر قضاوت در مورد اینکه آیا رمان، در دو- سه فصل آخر دچار اطناب شده یا نه، با شمای مخاطب است. با عنایت به اینکه اضافه توصیفی مملّ را هم علیالقاعده از سر لطف و ملاحظه حذف کردهاید. چرا که احساس اطناب اصولا از ظهور ملالت، ناشی میشود وگرنه واژه اطناب به ذهن متبادر نمیشود. اینکه عرض میکنم با شمای مخاطب - و نمیگویم مخاطب به مفهوم مطلق، با همه احترامی که برای یکایک مخاطبانم قائلم- به دلیل تاکیدم بر دو وجه اشراف و انصاف در مطالعه اثر و اظهارنظر است. چنین مخاطبی و چنان نظری برای نویسنده حکم کیمیا را دارد و میتواند بیشترین نقش را در رشد نویسنده و اعتلای اثرش داشته باشد. متاسفانه در جامعه ادبی با نقد و نظری که مبتنی بر این هر دو رکن استوار باشد، کمتر دیده میشود.اغلب کسانی که متولیان رسمی این عرصه محسوب میشوند، مجهز به این هر دو بال نیستند. یا در وجه سواد و احاطه و اشراف به مقوله میلنگند یا میانهای با انصاف و سلامت نفس ندارند و در این میان البته نوع سومی هم وجود دارد که اصطلاحا به مدل رهگذری شهرت یافته و از هر دو وجه- اشراف و انصاف- بری است. و متاسفانه این جنس از تعدد نگاه در جامعه امروز ما جنس متداولتری است و در مسندهای رسمی قضاوت و داوری این جنس سوم بهتر به عمل میآید. این پرانتز بیربط را ببندم و به اصل مطلب برگردم.خلاصه عرضم این است که چون رهرو عرصه ادب و هنر پیوسته در حال آزمون و خطاست، نقد و نظر مخاطب فهیم و فرهیخته میتواند بیشترین سهم و نقش را در تصحیح مسیر او داشته باشد. پس این شمایید که باید تشخیص دهید و قضاوت کنید که آیا اثر در فصول آخر دچار اطناب شده یا نه!؟ولی اگر بخواهید حس و نگاه و نظر مرا بدانید، شاید در قالب یک مثال بتوانم نگاهم را ترسیم و حسم را منتقل کنم. وقتی هواپیما روی باند قرار میگیرد و آماده پرواز میشود، همزمان با افزایش دور موتور، مسافتی را با چرخهایش بر زمین طی میکند و لحظه به لحظه بر سرعت و شتابش میافزاید؛ تا زمانی که دور موتور و سرعت حرکت به نقطهای برسد که بتواند از زمین کنده شود و به تعبیر مصطلح take off کند.حالا تصور کنید که خلبان همه تمهیدات لازم را برای پرواز به کار ببندد، اما در منطقه پایانی باند، لحظهای که هواپیما باید از زمین کنده شود، به هر دلیل take off اتفاق نیفتد و تصور کنید که این اتفاق، شش- هفت بار، پیوسته و متناوب بیفتد، یعنی خلبان بارها با باند و هواپیما و جاذبه و سرعت و اصطکاک و دهها عنصر دیگر، دست و پنجه نرم کند اما در لحظه مورد توقع یا پیشبینیاش، کندن از زمین و صعود به سمت آسمان اتفاق نیفتد. حس من در مورد شش- هفت فصل اولیه کتاب- که قبلا نوشته شده- شبیه همین مثالی است که عرض کردم.برای نوشتن رمانی حول شخصیت حضرت عباس(ع) تصور یا پیشبینی یا توقع من این بوده که قلم در همان فصل اول از زمین کنده شود و به سیر و صعود در آسمان بپردازد. به زعم من علیرغم تلاشهای مکرر، این اتفاق نیفتاده و این ناکامیهای چند باره مرا به این نتیجه رسانده که مدتی از باند فاصله بگیرم تا زمان صعود قلم فرا برسد.احساس یا تلقی من این بوده که در آخرین رجوع به کار- پس از چند سال- اتفاقکی افتاده و از فصل هفت، کندن قلم از زمین و صعود در آسمان آغاز شده. اگر این اتفاق در وجود مخاطب نیفتد یا به چشم مخاطب نیاید، پیداست که تصور و تلقی بنده اشتباه بوده و انتشار اثر، دستخوش شتابزدگی شده. - در اینجا ممکن است که در ذهن خواننده این گفتوگو، یک سوال شکل بگیرد و آن اینکه: اگر شش فصل اول کتاب از منظر نویسنده تلاشهایی ناموفق محسوب میشود، چرا همچنان در کتاب جاخوش کرده و باقی مانده است؟اگر پاسخم این باشد که: «پس از اتمام کار، فهمیدم یا به این نتیجه رسیدم که آن تلاشها که به صعود نینجامیده ناکام نبوده؛ بلکه مقدمهای لازم و ضروری برای حرکتهای آتی به شمار میآمده» قانعکننده است؟اصلا من چهکارهام؟! کتاب باید خودش پاسخگوی سوالات و شبهات در مورد خودش باشد؛ اگر پاسخی برای گفتن دارد. - به نظر میرسد فصل عباس و فرشتگان را اندکی با احتیاط نگاشتهاید، به عبارت دیگر لرزش قلم شما به وضوح در توضیحات طولانیای که برای فصل آوردهاید دیده میشود. ضمن اینکه به شما به دلیل حساسیت موضوع حق میدهم اما دوست دارم بدانم این لرزش قلم از ترس حساسیت نشان دادن مخاطب یا جریحهدار کردن احساسات مذهبی اوست یا از نگرانی درباره نسل نوجوان و جوانی است که ممکن است دچار برداشتهای التقاطی در زمینه مقدسات شوند؟هیچ کدام. آن احتیاط یا ترس و نگرانیای که به درستی دریافت کردهاید، به نفس آن عرصه مربوط میشود و از خود آن وادی نشأت میگیرد. تا به حال در جادهای لغزنده و مهآلود و ناآشنا رانندگی کردهاید؟من بارها به طور عینی و ملموس چنین شرایطی را تجربه کردهام. تمام هوش و حواس و تمرکز انسان معطوف میشود به اینکه با سلامت و بیضایعه و خسارت از این فضای ملتهب بگذرد. کوه و دره را پیش از اصابت کردن و سقوط کردن ببیند. نسبت به ماشینهای پیش رو و پشت سر احاطه و اشراف پیدا کند و... خلاصه اینکه خودش و اتومبیلش و فضای پیرامونش را به بهترین نحو مدیریت کند. در چنین موقعیت خطیری خیلی بعید است که کسی بتواند به چگونگی تعریف کردن ماجرا فکر کند و به بررسی حواشی و تبعات نقل حادثه بپردازد.این ملاحظاتی که شما اشاره کردید، در مورد یک انسان واصل صدق میکند؛ در حالی که من خودم سالک این مسیرم، نه کسی که به مقصد و منتهای راه رسیده و امکان و بضاعت یک ارزیابی و مقایسه همهجانبه را پیداکرده.بخش ادبیات تبیانمنبع: کتاب همشهری - شماره هفتم - گفت و گو از : مریم گودرزی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]
صفحات پیشنهادی
سقای آب و ادب
کتاب - کتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی از سوی نشر کتاب نیستان منتشر شد. به گزارش خبرآنلاین، «سقای آب و ادب»، اثری است متفاوت از سید مهدی ...
کتاب - کتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی از سوی نشر کتاب نیستان منتشر شد. به گزارش خبرآنلاین، «سقای آب و ادب»، اثری است متفاوت از سید مهدی ...
سقای آب و ادب
سقای آب و ادبکتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی از سوی نشر کتاب نیستان منتشر شد.به گزارش خبرآنلاین، «سقای آب و ادب»، اثری است متفاوت از سید مهدی ...
سقای آب و ادبکتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی از سوی نشر کتاب نیستان منتشر شد.به گزارش خبرآنلاین، «سقای آب و ادب»، اثری است متفاوت از سید مهدی ...
سقای آب و ادب
سقای آب و ادب گفتوگو با سید مهدی شجاعی درباره سقای آب و ادب سیدمهدیشجاعی اگر چه پیش از اینها توفیق عرض ارادت به آستان بیهمانند و باشکوه چند تن از آسمانیان را ...
سقای آب و ادب گفتوگو با سید مهدی شجاعی درباره سقای آب و ادب سیدمهدیشجاعی اگر چه پیش از اینها توفیق عرض ارادت به آستان بیهمانند و باشکوه چند تن از آسمانیان را ...
برپايي كارگاه تصويرسازي كتاب «سقاي آب و ادب»
برپايي كارگاه تصويرسازي كتاب «سقاي آب و ادب» برپايي كارگاه تصويرسازي كتاب «سقاي آب و ادب» كارگاه تصويرسازي كتاب «سقاي آب و ادب» در فرهنگسراي ...
برپايي كارگاه تصويرسازي كتاب «سقاي آب و ادب» برپايي كارگاه تصويرسازي كتاب «سقاي آب و ادب» كارگاه تصويرسازي كتاب «سقاي آب و ادب» در فرهنگسراي ...
تصويرسازي كتاب سقاي آب و ادب در ارسباران
تصويرسازي كتاب سقاي آب و ادب در ارسباران كارگاه تصويرسازي كتاب «سقاي آب و ادب»، آخرين رمان سيدمهدي شجاعي با مشاركت و همكاري فرهنگسراي ارسباران و ...
تصويرسازي كتاب سقاي آب و ادب در ارسباران كارگاه تصويرسازي كتاب «سقاي آب و ادب»، آخرين رمان سيدمهدي شجاعي با مشاركت و همكاري فرهنگسراي ارسباران و ...
سقای آب و ادب
سقای آب و ادبعباسِ عباس...ماه، روشنیاش را، گرمیاش را، هستیاش را و هویتش را از خورشید میگیرد. و ماه، بدون خورشید به سکهای سیاه میماند که فاقد هویت و ارزش و خاصیت ...
سقای آب و ادبعباسِ عباس...ماه، روشنیاش را، گرمیاش را، هستیاش را و هویتش را از خورشید میگیرد. و ماه، بدون خورشید به سکهای سیاه میماند که فاقد هویت و ارزش و خاصیت ...
اخبار تجسمي/كارگاه تصويرسازي كتاب سقاي آب و ادب و معرفي ...
اخبار تجسمي/كارگاه تصويرسازي كتاب سقاي آب و ادب و معرفي برگزيدگان دوسالانه نقاشي كارگاه تصويرسازي كتاب سقاي آب و ادب و معرفي برگزيدگان دوسالانه ...
اخبار تجسمي/كارگاه تصويرسازي كتاب سقاي آب و ادب و معرفي برگزيدگان دوسالانه نقاشي كارگاه تصويرسازي كتاب سقاي آب و ادب و معرفي برگزيدگان دوسالانه ...
«مهارتهای زناشویی» در لیست پرفروشترینها قرار گرفت
کتاب - «سقای آب و ادب» و «مهارتهای زناشویی» که به ترتیب از سوی انتشارات نیستان و رسال منتشر شدهاند در هفته دوم آذرماه در لیست پرفروشهای سامانه اشتراک ...
کتاب - «سقای آب و ادب» و «مهارتهای زناشویی» که به ترتیب از سوی انتشارات نیستان و رسال منتشر شدهاند در هفته دوم آذرماه در لیست پرفروشهای سامانه اشتراک ...
یادداشتهای اسدالله علم در لیست پرفروشها
یادداشتهای اسدالله علم در لیست پرفروشها-کتاب - «سقای آب و ادب» و «یادداشتهای ... به گزارش خبرآنلاین، کتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی که انتشارات ...
یادداشتهای اسدالله علم در لیست پرفروشها-کتاب - «سقای آب و ادب» و «یادداشتهای ... به گزارش خبرآنلاین، کتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی که انتشارات ...
آثار جدید مهدي شجاعي
سیدمهدی شجاعی كه به تازگی اثر داستانی جدیدش با نام «سقای آب و ادب» از چاپخانه ... «سقای آب و ادب» كه زندگینامه داستانی حضرت عباس(ع) است نیز از تازهترین آثار ...
سیدمهدی شجاعی كه به تازگی اثر داستانی جدیدش با نام «سقای آب و ادب» از چاپخانه ... «سقای آب و ادب» كه زندگینامه داستانی حضرت عباس(ع) است نیز از تازهترین آثار ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها