واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: معنای امامت در قرآن
با آگاهی از فضای خاص آیه تطهیر روشن شد که خداوند در قرآن عنایت داشته تا این مطلب یعنی فضائل و مناقب اهل بیت در لفافه بیان شود. اما برای روشن تر شدن مسئله ، نمونه دیگری نیز ارائه می شود. آیه "الیوم أکملتُ ..." نمونه دیگرقبل از این آیه همه اش صحبت از یک مسائل خیلی فرعی و عادی است . گوشت چهارپایان ... یک دفعه می گوید : الیوم یئس الذین کفروا من دینکم ... بعد دوباره می رود دنبال همان مسائلی که قبلاً می گفت. رمز مسأله در میان تمام دستورات اسلامی هیچ دستوری نبوده است مثل امامت امیرالمؤمنین و خصوصیات خاندان پیغمبر که این همه کم ، شانس اجرا داشته باشد. به این معنا که به دلیل تعصباتی که در عمق روح مردم عرب وجود داشت آمادگی بسیار کمی برای این مطلب به چشم می خورد... حضرت رسول همیشه این بیم و نگرانی را داشت که اگر بگوید منافقین می گویند : دارد برای خودش نان می پزد. در صورتی که رسم و شیوه پیغمبر صلی الله علیه و آله در زندگی این بود که در هیچ موردی برای خودش اختصاص قائل نمی شد و اخلاقش اینگونه بود..این مسئله امر و دستور خدا بود ، اما پیغمبر می دانست که اگر آن را بیان کند عده ای ضعیف الایمان که همیشه بوده اند ، خواهند گفت : دارد برای خودش امتیاز درست می کند. شاید سر اینکه قرآن این آیات را با قرائن و دلائل ذکر کرده این است که هر آدم بی غرضی مطلب را بفهمد ولی نخواسته مطلب را به صورتی در آورد که آنهایی که می خواهند تمرد کنند ، تمرد در مقابل قرآن و اسلام باشد . تمرّدشان به شکلی نباشد که به معنی طرد قرآن در کمال صراحت باشد ؛ اقلّاً یک پرده ای بتوانند برایش درست کنند.(امامت و رهبری، ص120 تا 125) امامت در شیعه مفهومی است نظیر نبوتامامت در شیعه مسئله ای است تالی تلو نبوت و بلکه از بعضی از درجاتِ نبوت بالاتر است یعنی انبیای اولوالعزم آنهایی هستند که امام هم می باشند . خیلی از انبیا اصلاً امام نبوده اند اما انبیای اولوالعزم ، در آخر کار به امامت رسیده اند. (همان، ص 127)امامت یعنی انسان در حدی قراربگیرد که به اصطلاح یک انسان کامل باشد که این انسان کامل ، به تمام وجودش می تواند پیشوای دیگران باشد... لا ینال عهدی الظالمین در اینجا مسئله امامت " عهد خدا " نامیده شده است مسئله امامت در آیه "و إذ ابتلی إبراهیمَ ربُّه..."
شیعه می گوید : از این آیه استفاده می شود که یک حقیقت دیگری وجود دارد به نام امامت که نه فقط بعد از پیغمبراکرم بلکه از زمانی که پیامبران ظهور کردند وجود داشته است . آیه در سوره بقره است: و إذ ابتلی إبراهیم ربّه ... و آنگاه که خدا ابراهیم را با فرمانهایی آزمایش کرد و او این آزمایشها را به حد کمال و اتمام رساند . قرآن راجع به آّزمایشهای ابراهیم مطالبی ذکر کرده است . از مقاومتش در مقابل نمرود که حاضر شد در آتش برود تا جریانهای دیگر ... دستور می رسد که از شام باید بروی به منطقه حجاز این زن و بچه را بگذاری و خودت هم از آنجا بروی . این اصلاً با هیچ منطقی جز منطق تسلیم مطلق جور در نمی آید . از اینها بالاتر قضیه ذبح فرزند است... مطلب را با فرزندش در میان می گذارد . فرزند هم بدون چون و چرا می گوید : هر چه به تو فرمان رسیده است انجام بده... فلمّا اسلما چون این دو تسلیم شدند ... و نادیناه أن یا إبراهیم ... وحی کردیم که ابراهیم ! تو رؤیا را به حقیقت رساندی یعنی هدف سر بریدن نبود... گفت عملی کردی تمام شد ؛ چون آن چیزی که ما می خواستیم ظهور اسلام و تسلیم شما پدر و فرزند بود که انجام شد . ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام به نص قرآن در پیری خداوند به او فرزند داد... پس تاجوان بود بچه نداشت . او هنگامی فرزنددار شد که پیغمبر شده بود . آیه و إذ ابتلی ابراهیم ربّه ... می گوید : خدا ابراهیم را مورد آزمایش ها قرار داد... آنگاه خدا به او گفت : من تو را امام قرار می دهم ... این آیات مربوط به چه زمانی است ؟ مسلّماً مربوط به دوره قبل از نبوت نیست چون صحبت وحی است . آیا اوایل دوره نبوت است ؟ نه ، اواخر به دو دلیل : یکی اینکه می گوید : بعد از آزمایشها بود . آزمایشهای ابراهیم همه در طول دوره نبوت بوده و مهمترین آنها در اواخر عمر ابراهیم بوده است و از اینکه گفته است : و مِن ذریتی معلوم می شود که بچه داشته است . ابراهیم پیغمبر بوده ، رسول بوده است این مراحل را طی کرده بوده ولی یک مرحله دیگر بوده که هنوز ابراهیم به آن نرسیده بوده است و بعد از پایان دادن تمام آزمایشها نرسید ... که نامش امامت است. (همان، ص 127 تا 131)قرآن می گوید: آنها که سابقه ظلم دارند نه . عهد من به ستمگران نمی رسد . بنابراین قرآن نفی می کند که امامت به کسی برسد که سابقه اش بد باشدمعنی امامت در آیه " و إذ ابتلی" امامت یعنی انسان در حدی قراربگیرد که به اصطلاح یک انسان کامل باشد که این انسان کامل ، به تمام وجودش می تواند پیشوای دیگران باشد... لا ینال عهدی الظالمین در اینجا مسئله امامت " عهد خدا " نامیده شده است . این است که شیعه می گوید امامتی که ما می گوییم، با خداست و لهذا قرآن هم می گوید: عهدی یعنی عهد من نه عهد مردم ... امامت عهد من است و عهد من به ستمگران فرزندان تو نمی رسد... این آیه نشان می دهد که در نسل ابراهیم امامت اجمالاً وجود دارد. (همان، ص 131) مقصود از ظالم در آیه "و إذ ابتلی" از نظر قرآن هر کسی که به نفس خود یا به غیر ظلم کند ، ظالم است . ابراهیم اگر تقاضا کرده باشد برای فرزندان خویش تقاضا کرده است . خوبها دو قسمند: خوب هایی که از اول تا آخر عمر همیشه خوب بوده اند و خوبهایی که اول بد بوده اند و حالا خوب شده اند وقتی که مورد تقاضای ابراهیم مشخص شد پس شامل کسانی می شود که اگر چه اکنون ظالم نیستند ولی در گذشته آلودگی داشتند... قرآن می گوید: آنها که سابقه ظلم دارند نه . عهد من به ستمگران نمی رسد . بنابراین قرآن نفی می کند که امامت به کسی برسد که سابقه اش بد باشد . این است که شیعه بر این اساس استدلال می کنند که امکان ندارد امامت به کسانی برسد که دورانی از عمرشان را مشرک بوده اند . (همان، ص 132 و 133)سید روح الله علوی – کارشناس گروه دین و اندیشه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 450]