تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سه چیز از نشانه های یقین هستند: کوتاهی آرزو، اخلاص در عمل، بی رغبتی به دنیا
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805205339




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-آیت‌الله هاشمی می‌تواند پیروز این پرونده باشد


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح سه شنبه آیت‌الله هاشمی می‌تواند پیروز این پرونده باشد روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «سه رویداد مهم سال 94»،«توقع بیجا ممنوع!»،«معضل آب و طرحی که از هم اکنون شکست خورده است»،«این تهدید را جدّی بگیرید»،«یک اپسیلون دین!»،«داری خیلی دور می‌شوی، حواست هست؟!»،«3 اصل راهبردی»،«آیت‌الله هاشمی می‌تواند پیروز این پرونده باشد»،«چرخش معنا دار کاخ سفید»،«دستمزد در اقتصاد رفاقتی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

جام جم:سه رویداد مهم سال 94 «سه رویداد مهم سال 94» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می خوانید؛هر سال در چنین روزهایی از یک سو وقایع و رویدادهای سالی را که بسرعت سپری شده است را مرور می کنیم و از سوی دیگر نگاهی می اندازیم به روزهایی که در سالی نو پیش رو داریم.
روزهایی که گذشته اند مخلوطی از تلخی و شیرینی بوده اند و تلفیقی از هموار و ناهموار تا معلوم شود چه کسانی در شیرینی ها و همواری ها شاکر بوده اند و چه کسانی طغیان کرده اند و کدام ها در تلخی ها و ناهمواری ها عقب کشیده اند و کدام ها صبور بوده اند و همچنان امیدوار به حرکت ادامه داده اند؛ فرقی نمی کند کدام عرصه مدنظرمان باشد، فردی یا اجتماعی یا هر دو. انسان های مومن، متوکل و مجرب، در ناملایمات عنان بردباری از کف نمی دهند و مایوس نمی شوند همان طور که در ملایمات و خوشی ها افسار پاره نمی کنند و راه طغیان و هواپرستی در پیش نمی گیرند و بالعکس انسان های ضعیف النفس و ناآزموده، در سختی ها و مصائب ناشکیبا و سرخورده و در فرازها و آسانی ها سرمست و مغرور ظاهر می شوند. در رهگذر همین ایام و کامیابی و ناکامی هاست که عده ای قبول می شوند و ادامه راه می دهند و عده ای مردود شده، از راه باز می مانند. ایران اسلامی سال 93 را هم با نمره قابل قبولی به پایان می برد. روند روبه رشد در اقتدار و تاثیرگذاری منطقه ای، پیشرفت های چشمگیر در صنایع دفاعی و هوافضا، موفقیت های ورزشی در عرصه جهانی بویژه والیبال، به ثمر نشستن برخی پروژه های عمرانی بزرگ و ظهور جدی تر قوه قضاییه در عرصه مبارزه با مفسدان اقتصادی از جمله دستاوردهای ارزشمند در سالی است که واپسین روزهای آن را سپری می کنیم. موفقیت ها و دستاوردهایی که هر یک محصول تلاش های بی وقفه و خستگی ناپذیر مدیران یا افراد موثر با روحیات جهادی است. البته در سال 93 همه عرصه ها شاهد توفیقات و دستاوردهای بزرگ نبوده و درجازدن یا پسگرد هم داشته ایم که فعلا و برای پرهیز از تلخکامی آخر سال از آن می گذریم و فقط به یک جمله بسنده می کنیم و آن این که هر جا پسگرد یا درجا زدن بروز کرده است خلأ عنصر مهم مدیریت و روحیه جهادی را بوضوح می توان دید! اما سال 94 را با سه رویداد و موضوع مهم پیش رو داریم؛ نخست موضوع هسته ای که علی القاعده در سال جدید باید به نقطه تعیین کننده برسد و نتیجه یک سال و اندی تلاش و رفت و آمد و مذاکره دیپلمات های دلسوز و امین کشورمان، خود را نشان دهد؛مذاکراتی که با هزینه های زیاد و از جمله پذیرش گفت وگوی رودررو با مقامات فریبکار و زیاده خواه آمریکا همراه بود. این نتیجه اگر به توافق خوب یعنی توافقی که لغو یک جای تحریم ها و تامین حقوق هسته ای ملت ایران مطابق معاهده NPT را در بر داشته باشد، موفقیتی بزرگ برای ملت و دولت ایران محسوب می شود و اگر نه، هر چند پرهزینه بوده است و فرصت سوز، اما قوت دشمن شناسی ما و جهانیان را ارتقا خواهد داد و مسیر از قبل طراحی شده ما با قوت و انگیزه بیشتر دنبال خواهد شد و البته در هر حال باید مراقب نیرنگ و خدعه دشمن بود که سابقه طولانی در این باره دارد! موضوع مهم دیگر در سال 94، انتخابات همزمان مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی است که گرچه در ماه آخر سال و فصل سرما برگزار می شود، اما می شود پیش بینی کرد که گرمی آن تمام سال را دربرگیرد! با توجه به فضای انتخاباتی پیش رو، از اکنون باید مراقب بی اخلاقی ها و تحت الشعاع قرار گرفتن فعالیت ها و اولویت های اصلی کشور به عنوان دو آفت باشیم تا این رویداد به یک فرصت دوباره برای ظهور مردم سالاری دینی تبدیل شود. سومین و آخرین موضوع مهم در سال پیش رو، تدوین برنامه ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است. تدوین برنامه های پنج ساله توسعه از سال 68 و پس از پایان جنگ تحمیلی آغاز شد و اکنون با پشت سر گذاشتن چهار برنامه و با توجه به این که سال آینده، سال آخر برنامه پنجم است به زمان تدوین برنامه ششم رسیده ایم. نکته بسیار مهم برای تدوین برنامه ششم، ارزیابی از پنج برنامه به اجرا درآمده و میزان تحقق هر یک از آنها و چرایی ناکامی هاست که بدون چنین ارزیابی، تدوین برنامه جدید نمی تواند ما را به هدف موردنظر برساند بویژه این که همین برنامه هاست که اهداف چشم انداز بیست ساله کشور را که تقریبا ده سال آن سپری شده است، باید محقق کند. و کلام آخر؛ واپسین روزهای سال 93 با یاد و نام یادگار پیامبر(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) پیوند خورده است و سال جدید نیز آغاز و فرجامش چنین پیوندی دارد بنابراین هم سال 93 با نام این بانوی یگانه متبرک گردیده و هم سال 94 که باید آن را به فال نیک گرفت و در سال فاطمی چشم انتظار موفقیت ها و فتوحات بزرگ تر باشیم. ای کاش سال 94، سال ظهور هم باشد هر چند توشه ای برای آن ندارم! کیهان:توقع بیجا ممنوع! «توقع بیجا ممنوع!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛روزهای پایانی هرسال، روزهای محاسبه عملکرد یکساله و برنامه ریزی برای سال آینده است. این سنت درست و پسندیده، هم در افراد عادی جامعه جریان دارد و هم در رجال سیاسی و تصمیم گیران کشور. طبیعتا وقتی یک شخص معمولی، که رفتارش تنها بر جمع خاص و محدودی اثر می گذارد، در چنین ایامی به محاسبه گذشته و برنامه ریزی آینده اش می پردازد، ضرورتا یک مقام تصمیم ساز که آحاد جامعه از برنامه ها و رفتارهای او متاثر می شوند، باید بیشتر و بیشتر به این مهم بپردازد و در خلوت خود به این فکر کند که آنچه با مردم کردم درست بود؟ آیا بهترین تصمیمات را گرفتم؟ می توانستم بهتر از این باشم؟ و بالاخره برای سال آینده چه می خواهم بکنم؟ اینها و سوالاتی مشابه، باید دغدغه دائمی ذهن یک مسئول باشد و علی الدوام مانند نفس لوامه، او را نسبت به آنچه از مسئولیت خود به انجام رسانده و آنچه بر زمین مانده هشدار بدهد. اما با گسترده تر شدن دسترسی به شبکه های اجتماعی و فضای مجازی، برخی از رجال سیاسی ترجیح می دهند به جای اندیشه کردن در خلوت و تنهایی، مردم را مستقیما به داوری اعمالشان دعوت کنند و از آنها کارنامه سال قبل و برنامه سال بعد را بگیرند. به عنوان نمونه، چند روزی است که یکی از مشاوران محترم رئیس جمهور، از مردم برای پیام نوروزی جناب روحانی نظرخواهی کرده است. پاسخ مردم در آن شبکه اجتماعی، گویای بسیاری از مطالبات، گلایه ها و انتظاراتی است که از دولت وشخص رئیس جمهور دارند و می تواند نمایه کوچکی از وضعیت کنونی اقتصادی باشد. در آنجا اکثر مشارکت کنندگان در بحث، به زبان های مختلف نارضایتی خود را از عدم تحقق وعده های دولت وتمرکز بیش از حد و بی ثمر بر روی مذاکرات هسته ای و بی توجهی به ظرفیت های داخلی –و البته تند زبانی دولت با منتقدان- ابراز کرده اند. اگر کسی واقعا قصد داشته باشد از نظرات مردم استفاده کند و این حرکات را برای اقدامات نمایشی و نمادین در نظر نداشته باشد، حداقل پرسشی که باید ذهنش را به خود مشغول کند این خواهد بود که چرا علیرغم تلاش دولتمردان، گشایش چشمگیر وعده داده شده در وضع معیشتی مردم حاصل نشد و برعکس انتظارات مردم تشدید شده است؟ پاسخ این سوال از آن رو اهمیت دارد که هم به نوعی عملکرد یکسال گذشته دولت را مرور می کند و هم به آنها برای برنامه ریزی سال آتی و پرهیز از تکرار خطاهای پیشین مدد می رساند. صادقانه و بی هیچ تعارفی باید گفت با آنکه اقتصاد مقاومتی، مهمترین راهبرد سال جاری و در یک نگاه وسیع تر همه سال هاست، کم فروغ ترین رویکرد دولت و مجلس، همین موضوع بوده است و در مقابل تب تند «گشایش اقتصادی در صورت حصول توافق با غرب» خطی بود که روز به روز در قول و فعل مسئولان تراز اول دولت پررنگ و پررنگ تر شد و عملا کار به جایی رسید که این رویای خام - که روزگاری خاصیت جلب رای، تهییج افکار عمومی و انحراف اذهان از ضعف های مدیریتی را داشت- برای برخی مدیران هم به باوری قطعی تبدیل شد و آنها هم به این باور رسیدند که با توافق، همه چیز حل خواهد شد! بی هیچ تردیدی دامن زدن به این باور غلط در سالی که گذشت، یکی از خطاهای بزرگ و راهبردی دولتمردان بود که لازم است برای جبران آن کاری کنند و اجازه ندهند توهم و سراب، بیش از این بر حقیقت و واقعیت غالب شود. در اینجا ممکن است برخی خرده بگیرند اکنون که ما در آخرین مراحل مذاکره هستیم، بیان این سخنان چه معنایی دارد و چرا از اینکه گشایشی در کار مردم حاصل شود جلوگیری می کنید!؟ اما باید گفت این سخن نه از روی تعارض با دولت و سربازان میهن در جبهه دیپلماسی، که برعکس از سر شفقت و دلسوزی برای دولتی است که با شعار تدبیر و امید به مردم به سر کار آمد و مردم به آن امید بستند. افزون برآن، این سخن نه تنها حرف ما که تصریح بسیاری از کارشناسان اقتصادی بسیار نزدیک به دولت است و انصاف حکم می کند صرفنظر از گرایش سیاسی افراد به سخن حق آنها توجه شود. به این نمونه ها توجه کنید: چند روز قبل از دکترمسعود نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهور پرسیده شد: «در فضای عمومی این طور مطرح می شود که در صورت توافق هسته ای، شکوفایی در راه است. این گزاره را تا چه حدی درست می دانید؟» طبیعتا و با یادآوری جمله کلیدی و فراموش نا شدنی رئیس جمهور مبنی بر اینکه چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد و چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد، می توان حدس زد که پاسخ مشاور وی چه خواهد بود! اما پیش بینی ما درست نیست! نیلی با صراحت این خیال و رویا را نفی می کند و می گوید: «لغو تحریم ها هر چند امکاناتی را برای ما فراهم می کند اما معجزه نمی کند. شاید شکاف بزرگی میان آنچه انتظارات عمومی از اثر لغو تحریم ها تلقی می کند با آنچه واقعیت دارد، وجود داشته باشد. اگر این شکاف را درست مدیریت نکنیم، ممکن است شرایط، بدتر از شرایط فعلی که در تحریم هستیم، بشود. یعنی شکل گیری انتظارات فراتر از واقعیت برای شرایط پس از توافق این خطر را دارد که در صورت مواجهه با واقعیت، اعتماد عمومی خدشه دار شود... در حال حاضر نه تنها در میان عامه مردم که حتی برخی مدیران نیز تصور می کنند با توافق هسته ای، همه مسائل کشور حل می شود، در حالی که این موضوع صحت ندارد. دچار خوش بینی کاذب شدن ممکن است ظرفیت تحمل جامعه را سرریز کند... این موضوع می تواند بسیار خطرناک باشد...» بار دیگر این جملات را مرور کنید، مشاور رئیس جمهور نگران چه خطری است!؟ او به درستی معتقد است تکرار پر طنین توهم بزرگ «گشایش اقتصادی پس از توافق باغرب» می تواند به از دست رفتن بالاترین سرمایه دولت یعنی «اعتماد عمومی» منجر شود. سرمایه گرانبهایی که بارها و بارها در همین ستون نسبت به مخدوش شدن آن هشدار داده شد اما در اثر بی توجهی به آن، شاهد کاهش نگران کننده اعتماد به دولت در نظرسنجی موسسات معتبر داخلی و خارجی هستیم. یک نمونه دیگر از این دست اظهارات کارشناسانه را می توانیم از زبان دکتر راغفر بشنویم. وی ضمن تصریح براین واقعیت تلخ که دولت هنوز برنامه اقتصادی روشنی ندارد، می گوید: «سیاست های دولت در مورد اقتصاد، انفعالی است یک امیدواری به توافق وجود دارد اما این نکته در نظر گرفته نمی شود که اگر توافق هسته ای هم انجام شود،مشکلی حل نمی شود... من بعید می دانم دولت برای این موضوع برنامه ای داشته باشد هر وقت درآمد دولت بالاتر رفته گروه های ذینفع پر قدرت به وجود آمده اند و کار برای تخصیص های بعدی سخت تر شده است». این اظهارات و نمونه های فراوان مشابه آن، آشکارا درباره یک باور غلط و خطرناک و یک انتظار عمومی در عرصه اقتصاد که حاصل القائات غلط برخی از مسئولان محترم است حکایت می کند و نسبت به استمرار این باور ناصواب در جامعه هشدار می دهد. اکنون این پرسش مطرح است که آیا این هشدار ها به گوش مسئولان نرسیده است؟ و آیا آنها خبر ندارند که این سراب، بر بخش های زیادی از جامعه تاثیر گذاشته است؟! به یقین آنها هم از این موضوع خبر دارند و این نگرانی به آنها هم متتقل شده است اما چرا برای رفع آن و واقعی کردن فضای اقتصادی جامعه کاری نمی کنند؟ آیا بهتر نیست افرادی مثل مشاور رئیس جمهور محترم به جای اجرای حرکات نمایشی در شبکه های اجتماعی - که روزگاری پوپولیستی نامیده می شد و به سخت ترین شکل ممکن مورد حمله قرار می گرفت – به مردم صمیمانه و صادقانه دراین باره سخن بگویند؟ واقعیت این است که بیان این حقیقت نیازمند شجاعتی مثال زدنی است و از عهده هرکسی برنمی آید. یعنی باید کسانی که روزگاری وعده گشایش اقتصادی در اثر همراهی با کدخدا داده بودند، صمیمانه و صادقانه به مردم بگویند آنچه در این باره گفتند، اشتباه بوده و چنین چیزی رخ نخوهد داد. آزمون یکسال و نیم اخیر بر همگان روشن کرد که برای ما از آن سوی آب ها فرجی حاصل نمی شود و باید خودمان فکری به حال خودمان بکنیم. گفتن همین چند جمله شجاعتی تاریخی می خواهد. چرا که ممکن است تصور کنند این سخنان به دلخوری مردم و حرف های دیگر منجر شود. اما مردم نشان داده اند کسانی که با آنها صادق و صریح هستند، بیشتر دوست دارند و اگر کسی صادقانه در این باره با آنها سخن بگوید و حقیقت را بیان کند، از او می پذیرند. حتی اگر این کار در بدو امر به دل خوری منجر شود بهتر از ریزش اعتماد عمومی و از دست رفتن اصلی ترین سرمایه اجتماعی دولت است. اما متأسفانه برخی مشاوران دلسوز و حاذقی که باید این حرف ها را مشفقانه به دولتمردان بگویند، به سرگرمی و گردش در شبکه های اجتماعی و ژست رابطه مستقیم با مردم مشغولند! خراسان:معضل آب و طرحی که از هم اکنون شکست خورده است «معضل آب و طرحی که از هم اکنون شکست خورده است»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم
جواد غیاثی است که در آن می خوانید؛طی روزهای گذشته وزیر نیرو از شروع سهمیه بندی برداشت آب از دشت های کشور از سال 94 خبر داد. قبل از این نیز اخباری در مورد تجهیز چاه های آب به کنتور هوشمند و همچنین تقسیط هزینه خرید کنتور توسط وزارت نیرو برای کمک به کشاورزان رسیده بود. به نظر می رسد تمام این اخبار به طرح 15 پروژه ای "احیا و تعادل بخشی آب های زیرزمینی" مصوب شورای عالی آب اشاره دارد. طرحی که دو محور مهم آن مربوط به شناسایی چاه های غیرمجاز و همچنین، تعبیه کنتور هوشمند روی تمامی چاه موتورهاست. چند حلقه چاه داریم؟ چقدر چاه موتور داریم؟ طبق آمار اعلام شده توسط شرکت مدیریت منابع آب ایران(وابسته به وزارت نیرو) هم اکنون ( اسفند1393) 463 هزار حلقه چاه مجاز در کشور داریم که پروانه بهره برداری دارند. از سوی دیگر وزیر جهاد کشاورزی در مورد چاه های غیرمجاز در کشور، تعداد آن را 170 هزار حلقه اعلام کرده است که قطعا این رقم تخمینی است. قبل از این نیز در برخی از استانها مثل خراسان رضوی که بحران آب را به طور جدی تر لمس کرده اند عملیات شناسایی و نصب کنتور را اجرایی کرده بودند. در این شرایط با توجه به اهمیت موضوع آب دو سوال مهم مطرح است: اول اینکه آیا طرح موفق خواهد بود؟ و دیگر اینکه در صورت موفقیت طرح (یعنی رسیدن به اهداف مشخص شده؛ مثلا جبران 6 میلیارد متر مکعب اضافه برداشت از چاه های کشور) چه تبعات اجتماعی- اقتصادی در پی خواهد داشت؟ آیا طرح موفق می شود؟ شناسایی چاه های غیرمجاز و برخورد با آنها در اولین گام نیازمند یک کار مطالعاتی و آمارگیری قوی است که انجام این کار در روستاها کار آسانی نیست. بسیاری از چاه های غیر مجاز هم اکنون در داخل باغ ویلاها حفر شده است که هیچ کس از آن اطلاعی ندارد. با توجه به تجهیزات موجود هم اکنون امکان اینکه شبانه یک چاه حفر شود وجود دارد. یکی دیگر از مشکلات مهم پیش روی طرح، نبود جدیت کافی در میان مدیران میانی است که در کنار اقدامات خلاف قانون برخی مسئولین مثل دریافت رشوه می تواند به مانع جدی برای ایجاد طرح تبدیل شود. در صورت اجرای طرح چه تبعاتی برای آن متصور است؟ اولین نکته این است که هم اکنون هزینه های زیادی به چاه های مجاز تحمیل می شود؛ اولین هزینه تامین کنتور هوشمند است و هزینه مهم دیگر ممنوعیت برداشت آب بیش از مقدار مصوب است و در این شرایط انگیزه برای برداشت غیرقانونی (که بستر آن هم در نواحی روستایی و همچنین باغ ویلاهای اطراف شهرها وجود دارد) بیشتر خواهد شد. این موضوع می تواند کمک کند تا طرحی که موفق شده است در طول زمان کارایی خود را از دست بدهد.اما تبعات طرح به این موضوع محدود نمی شود، کشاورزانی که برای تامین معاش خود به برداشت آب وابسته شده اند چه راهی در پیش خواهند گرفت؟ چند پاسخ محتمل است: 1- رها کردن کشاورزی و مهاجرت به شهر و دامن زدن به بحران بیکاری و حاشیه نشینی 2- روی آوردن به برداشت غیرمجاز 3- تغییر روش کشت و استفاده از روش های نوین آبیاری 4- احتراز از کشت های آب بر و بدون صرفه اقتصادی خاص و برنامه ریزی بهتر برای سبد کشت خود با توجه به محدودیت ایجاد شده. مثلا کشاورزان می توانند از کشت های جالیزی آب بر یا کشت هندوانه که معمولا در کنار کشت های اصلی انجام می شود صرف نظر کنند.قطعا دو مورد اخیر در صورت وقوع، اثرات مثبتی بر اقتصاد کشاورزی و منابع آب خواهد داشت اما دو مورد اول تبعاتی ویرانگر است. نتیجه گیری در مورد اینکه کدام مورد غالب خواهد بود آسان نیست اما نگاهی به تاریخچه کشاورزی نشان می دهد با وجود تلاش های فراوان تغییر الگوی کشت و همچنین تجهیز کشاورزی به فناوری های نوین با کندی بسیاری رخ داده است لذا دو نتیجه اخیر محتمل تر به نظر می رسد. چه کنیم؟ نکته مهم این است که برخورد قهری در مواجهه با موارد محدود هنجارشکن ممکن و البته لازم است اما در مورد یک موضوع شایع جای سوال و تامل دارد؛ مسدودکردن مسیر یک نهر آسان است اما وقتی که با یک رود بزرگ مواجهیم این کار آسانی نیست؛ وجود 170 هزار چاه غیرمجاز نشان از بزرگی این رود دارد. رفتار قهری در ظاهر آسان ترین کار است اما طراحان آن باید توجه کنند که پشت این رود که "در پای کوه" قصد متوقف کردن آن را دارند نیروهای زیادی قرار دارند که کار را سخت می کند. درحالی که متمایل کردن جهت رود در سرچشمه بسیار آسان تر است؛ لذا یک اقدام مهم که در ظاهر سخت تر است و گویا در طرح ها مغفول مانده است و سال ها فقط شعار آن وجود داشته است، جهت دهی به رفتار کشاورزان به سمت الگوی کشت متناسب با شرایط آبی منطقه و همچنین فناوری های نوین است. نکته مهم این است که در شرایط فعلی چنانچه در کنار ابزارهای قهری فوق، ابزارهای تشویقی برای جهت دهی به رفتار اقتصادی بهینه ایجاد نشود، قطعا تصمیماتی مثل مهاجرت یا برداشت غیرمجاز محتمل تر خواهد بود. لذا این رفتار منسجم قهری، یک شمشیر دولبه است که با تکمیل می تواند اثرات مثبت اما با ساده انگاری اثرات ویرانگر داشته باشد. جمهوری اسلامی:این تهدید را جدّی بگیرید «این تهدید را جدّی بگیرید»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛با اینکه ارتش و نیروهای مردمی عراق، پیروزی های مهمی در جنگ با داعش به دست آورده اند و از سوریه نیز مشابه همین پیروزی ها گزارش می شود، نباید از خطر این گروه تروریست غافل شد. در خبرها خواندیم که دانشگاه الازهر مصر، بیانیه ای منتشر کرده و در آن براین نکته انحرافی تاکید نموده که شیعیان عراق برای گرفتن انتقام از اهل سنت درحال کشتن داعشی ها هستند. این بیانیه البته با واکنش های زیادی مواجه شد ولی نکته مهم اینست که رئیس دانشگاه الازهر علیرغم موضعگیری هائی که علیه داعش داشت اینبار به سفارش ژنرال عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور کودتاچی مصر این بیانیه را صادر کرده و اطلاعات پشت پرده نشان می دهند این ژنرال کودتاچی با دریافت سه میلیارد دلار از عربستان سعودی، رئیس الازهر را وادار به صادر کردن این بیانیه نموده است. این واقعه هر چند وابستگی الازهر به قدرت سیاسی را نشان می دهد ولی در عین حال از پیچیدگی های ماجرای داعش نیز خبر می دهد. اخبار و اطلاعات مربوط به داعش و اقداماتی که این گروه تروریستی – تکفیری انجام می دهد، پشت پرده ای از این جریان خطرناک را نشان می دهد که برای این مقطع از تاریخ بشر بسیار سرنوشت ساز است. اکنون داعش، در سوریه، عراق، لیبی، پاکستان، افغانستان و تا حدودی در لبنان فعال است. مردم را به صورت انفرادی یا دستجمعی سر می برد، می سوزاند و با شیوه های دیگر به قتل می رساند. بدون اینکه پای بند به قانون و به مقررات مورد توافق ملت ها و مکتب ها و ادیان توحیدی باشد، هر اقدامی که لازم بداند انجام می دهد و به اعتراضات نیز اعتنا نمی کند. هیچ حقی برای هیچکس در هیچ زمینه ای قائل نیست و فقط خود را میزان و معیار و ضابطه و قانون می داند. قابل تامل تر اینکه روز به روز بر ثروت، نیروها و امکانات این گروه تروریستی افزوده می شود و آمریکا هم که ادعا کرده بود یک ائتلاف بزرگ بین المللی برای مقابله با داعش ایجاد کرده و می خواهد با بمباران از طریق هوا داعش را نابود کند، به جای آنکه بمب بر سر این تروریست ها بریزد برای آنها از هوا سلاح فرو می ریزد و بیش از پیش تقویتشان می کند و حتی سربازان ارتش عراق و مردم عادی را بمباران می کند و به قتل می رساند! حکام مرتجع منطقه نیز دلارهای بادآورده نفتی را بدون حساب و کتاب در اختیار داعش می گذارند و دولت مثلاً اسلام گرای اردوغان هم کشور ترکیه را به پناهگاهی برای این تروریست های وحشی تبدیل کرده است. پول فراوان و هیجان آفرینی های داعش، جاذبه هائی ایجاد کرده که موجب می شود از سراسر جهان حتی از اروپا و آمریکا نیز نوجوانان و جوانان اعم از دختر و پسر به این گروه تروریستی بپیوندند و هر روز بر تعداد آنها افزوده شود. آنها از آسیای میانه، آسیای جنوب شرقی، خاورمیانه عربی و غیرعربی و آفریقا هم نیرو جذب می کنند و دولت های انگلیس و فرانسه هر چند اعلام می کنند فلان دختر و فلان پسر بدون آنکه ما مطلع شویم به ترکیه رفته اند تا از آنجا به داعش بپیوندند ولی دروغ می گویند زیرا این دولت ها اگر بخواهند به راحتی می توانند مانع خروج اتباع خود شوند و این ظاهرسازی ها برای رد گم کردن است و کاملاً مشخص است که خود این دولت ها به داعش برای جذب نیرو کمک می کنند. آمریکا و بطور کلی غربی ها و صهیونیست ها برای داعش، مشابه سازی هم کرده اند و در قلب آفریقا «بوکوحرام» را پدید آورده اند که آنهم خود یک داعش است و همان جنایاتی را مرتکب می شود که داعش انجام می دهد. تصادفی هم نیست که این هر دو تمام جنایاتشان را به نام اسلام مرتکب می شوند و اصرار دارند نام اسلام را در کنار هر جنایتی که می کنند بیاورند. نکته مهم تر اینکه آمریکا و سایر قدرت های غربی در ظاهر، داعش و بوکوحرام را محکوم می کنند و از تشکیل ائتلاف علیه آنها خبر می دهند ولی به دستگاه های تبلیغاتی خود دستور داده اند جنایات آنها را با برجستگی ویژه اطلاع رسانی کنند. علاوه بر این، تازه ترین اطلاعات نشان می دهد خود آمریکائی ها طراح جنایات این گروه های تروریستی هستند و همه چیز با هدایت و برنامه ریزی و کارگردانی آنها انجام می شود. گزارشی که کانال ماهواره ای مصری «المحور» در مورد اسرار پشت پرده بریده شدن سر 21 قبطی مصری توسط داعش در لیبی منتشر کرده این واقعیت را فاش می کند. خلاصه این گزارش چنین است: «احمد سماره، هکر مصری که سایت «المنبرالاعلامی الجهادی» (سایت رسمی داعش) را هک و به فایل های مختلف این سایت دسترسی پیدا کرده بود در گفتگو با کانال ماهواره ای المحور گفت: من توانستم به فایل های خام و غیرقابل نشری دست پیدا کنم که نشان می دهند جنایات تروریستی داعش در مقابل دوربین با کارگردانی متخصصین آمریکائی صورت می گیرد و حتی صدا و تصویر این عوامل خارجی در فایل های قبل از مونتاژ این فیلم ها را دیدم و شنیدم. وی می افزاید: سِرِور داعش در آمریکا قرار دارد و این سایت ها قبلاً محل انتشار اطلاعیه ها، اخبار، تصاویر وکلیپ های تروریستی داعش و سایر گروه های تروریستی بوده است. اینکه چنین سایتی در این سال ها فیلتر نشده بسیار شک برانگیز است. چرا که اگر گروهی غیر از داعش بخواهد صحنه های تروریستی شبیه صحنه های تروریستی در کلیپ های داعش را بر روی شبکه جهانی اینترنت قرار دهد ظرف 24 ساعت سایت این گروه حذف خواهد شد ولی آمریکا این برخورد را با سایت رسمی داعش نکرده است.» روزنامه جمهوری اسلامی یکشنبه 3 اسفند 1393 صفحه 2 ستون جهت اطلاع. با افشا شدن این واقعیت، که نشان می دهد حتی پشتیبانی های فنی و برنامه ریزی های تبلیغاتی جنایات داعش نیز توسط آمریکا صورت می گیرد، هیچ تردیدی باقی نمی ماند که دولت آمریکا با ایجاد گروه های تروریستی تکفیری و فعال ساختن آنها در کشورهای اسلامی، برنامه بسیار خطرناکی را برای مقابله با اسلام و امت اسلامی تدارک دیده است. این اقدام آمریکا یکبار دیگر صحت و اتقان نظر امام خمینی را که آمریکا را «شیطان بزرگ» نامید به اثبات می رساند. بدین ترتیب اکنون این سران کشورهای اسلامی، علمای مسلمان، نویسندگان، نخبگان و سایر افراد صاحب نفوذ در جهان اسلام هستند که باید برای مقابله موثر با خطری که با شیطنت جدید آمریکا امت اسلامی را تهدید می کند برنامه ریزی و اقدام نمایند. این برنامه باید شامل روشنگری در سرتاسر جهان اسلام درباره داعش و سایر گروه های تکفیری – تروریستی باشد و علاوه بر این، تصمیماتی در زمینه وادار ساختن دولت ها و جریان هائی که از این گروه ها پشتیبانی مالی، تبلیغاتی و سیاسی می کنند گرفته و به اجرا گذاشته شود. تجربه ماه های گذشته نشان داده است که ادعای قدرت های غربی مبنی بر تصمیم برای مبارزه علیه داعش، دروغ است و تنها درصورتی می توان این گروه تروریستی را از پا در آورد که تمام مجاری تدارکاتی آنها سد شود. این اقدام نه تنها تاکنون صورت نگرفته، بلکه درست عکس آن عمل شده است. آمریکا و دولت های اروپائی همواره با داعش و سایر گروه های تکفیری – تروریستی درحال تعامل و تبادل هستند و تاکنون نه تنها حاضر نشده اند رگ های حیاتی آنها را قطع نمایند بلکه همواره به این رگ ها خون تازه تزریق می کنند و آنها نیز با قدرت و قوتی که از این طریق می گیرند اقدام به ریختن خون بی گناهان می کنند. سران کشورهای اسلامی، علما و سایر افراد ذی نفوذ در جهان اسلام باید حساسیت موضوع و اهمیت این مقطع تاریخی و تهدید بزرگی که برای امت اسلامی در راه است را به درستی درک کنند و با جدیت و اراده ای قوی هرچه سریع تر برای مقابله با آن و خنثی کردن آن اقدام نمایند و مطمئن باشند که فردا برای این اقدام بسیار دیر است. رسالت:یک اپسیلون دین! «یک اپسیلون دین!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر بهزاد حمیدیه است که در آن می خوانید؛حضرت آیت الله العظمی سید علی حسینی خامنه ای، در دیدار اعضای مجلس خبرگان، تحقق «اسلام کامل» را خواست پروردگار متعال و هدف اصلی نظام جمهوری اسلامی خواندند... و تأکید کردند: در معارف اسلامی، چیزی به نام دین حداقلی نداریم و باید تحقق همه اجزاء اسلام و تحقق کامل دین مبین را هدف قرار داد و در این مسیر تلاش و حرکتِ رو به پیشرفت انجام داد. حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ضرورت حفظ و تقویت همه ابعاد اسلام در «صورت و سیرت» آن افزودند: حفظ «سیرت اسلام» یعنی در همه ظرفیتهایی که حرکت عمومی کشور، مردم و مسئولان را شکل
می دهد، اسلام، هدف و آرمان قرار گیرد و برای رسیدن به آن برنامه ریزی رو به کمال بشود و همه در این مسیر حرکت کنند. سابقه بحث درباره دین حداقلی و نقدهای وارد بر آن، مقالات و کتبی تدوین شده است که خوانندگان محترم می توانند بدانها مراجعه کنند. در این نوشتار با نظری کوتاه به معنا و پیشینه می خواهیم از زاویه ای نو به مسئله بنگریم. دین حداقلی، به عبارتی ساده یعنی دینی که حداقلی از انتظارات بشر را برآورده می سازد. حوزه تخصصی دین حداقلی، رابطه خصوصی انسان و خداوند است و چنین دینی به حوزه های دنیوی نظیر سیاست، اقتصاد، نهاد آموزش و پرورش، هنر و مانند آن نمی پردازد. چنین نگاهی در غرب، ریشه در رنسانس و دوره روشنگری دارد. جنبش های اجتماعی در کنار مکتبهای فکری فلسفی در قرن 18 و 19 منتهی به سکولاریسم شد که یکی از معانیش حاشیه ای شدن دین و از دست رفتن بسیاری از کارکردهای آن است. اما در میان متفکران مسلمان نیز می توان سرآغازهایی از بحث دین حداقلی و تجربه دینی را در آرای اقبال لاهوری در سخنرانی هایش مشاهده نمود (رک. احیاء فکر دینی در اسلام ، ترجمه احمد آرام، رسالت قلم ، ص 189). مهندس مهدی بازرگان نیز در مرحله دوم حیات فکری قلمرو دین را به مسائل معنوی و تنظیم رابطه انسان با خدا محدود دانست و مدخلیت دین در تدبیر رابطه انسان با انسان و انسان با طبیعت را نفی نمود (خدا و آخرت، هدف بعثت انبیا، تهران : انتشارات رسا ، 1377). از نظر ایشان پیامبران برای حل مسائل و مشکلات دنیوی انسانها نیامدند و حل مسائل دنیوی آنها را به خودشان واگذار نمودند. ما نباید انتظار داشته باشیم پیامبران، سیستم و نظام کاملی از حکومت، اقتصاد، پزشکی، آشپزی، خیاطی و سایر فنون زندگی ارائه دهند یا به دشواری و تکلف بخواهیم چنین سیستمهایی از بیانات آنان استخراج کنیم. از نظر بازرگان، اصولا شایسته خدای خالق و پیام آوران او نیست که به تعلیم اموری بپردازند که بشر خود می تواند آنها را دریابد. خداوند باید اطلاعاتی به انسان دهد که انسانها ذاتا و فطرتا از درک آنها عاجز و قاصر هستند (همان، ص. 36). ما نباید مقام پیامبران را به حدود مارکس‏ها، پاستورها و گاندی‏ها یا جمشید و بزرگمهر و حمورابی تنزل دهیم. هدف رسالت انبیا دو چیز است: انقلاب عظیم و فراگیر علیه خود محوری انسانها، برای سوق دادن آنها به سوی آفریدگار جهان و اعلام دنیای آینده جاودان بی‏نهایت بزرگتر از دنیای فعلی. دین حداقلی را در میان روشنفکران ایران، از همه روشنتر، نزد دکتر عبدالکریم سروش می توان دید. تلقی دکتر سروش آن است که تمام آموزه های دینی اولا و بالذات برای آباد ساختن آخرت ما بیان شده و هدف دیگری از جمله توصیه های بهداشتی ، روانی ، نیازهای اقتصادی فرهنگی و ... ندارد (بسط تجربه نبوی، مقالات «دین اقلی و اکثری» و «ذاتی و عرضی دین»، تهران: صراط، 1377). شرع در این موارد (یعنی مواردی که داخل در دایره رسالت شرع است) حداقل لازم را به ما آموخته است، نه بیش از آن را (همان، ص. 84). رویکرد انتقادی امام خمینی (ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خویش می نویسند: «قرآن کریم و سنت رسول ‏الله صلی‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله، آن قدر که در حکومت و سیاست، احکام دارند، در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی - سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبت‏ها را به بار آورده است. پیغمبر اسلام صلی‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان، لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته‏اند و حکومت علی بن ابی طالب علیه‏السلام نیز با همان انگیزه به طور وسیع‏تر و گسترده‏تر از واضحات تاریخ است». استاد شهید، مرتضی مطهری در آثار خود از جمله در مقدمه‏ای بر جهان‏بینی اسلامی، و نیز نبوت مطالبی دارند به نقد دین حداقلی مرتبط است. ایشان از آیه شریفه 25سوره حدید، «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» برداشت می کنند که هدف از بعثت فقط شناخت خدا نیست بلکه ایجاد عدالت یک هدف مهم و دارای اصالت برای بعثت است. قرآن، وجود پیغمبران را برای برقراری عدالت لازم و ضروری می‏داند (نبوت، تهران: انتشارات صدرا، 1373، ص. 17). طرفداران دین حداقلی گریزی ندارند از اینکه دستورات فراوان شریعت که به حوزه های مختلف زندگی دنیوی انسانها مربوط است را کنار بگذارند. آنها نمی توانند انکار کنند که شارع مقدس، چنین احکامی را صادر کرده است (زیرا نمی توان همه آیات الاحکام را تاویل نمود و روایات بسیاری را که در ابواب مختلف فقه گرد آوری شده اند از صدر تا ذیل، ساختگی و جعلی شمرد و درک و فتوای این همه فقیه دین شناس در طول تاریخ را مخدوش دانست)؛ تنها راه آن است که در عین اذعان به اینکه این بنای عظیم فقهی جزء دین است، آن را مخصوص زمان صدر اسلام بشماریم و امروزه منسوخ و بی اعتبار بشماریمش. در واقع، حامیان دین حداقلی، با بالعرض و قشر دانستن فقه معاملات در همین راستا گام برداشته اند. از نظر آنان برای رسیدن به لب و هسته مرکزی دین، باید از پوسته و قشر گذر کنیم و دین را به حداقل آن که همان واقعیت و جوهره آن است تحویل نماییم. حال می توان پرسید این جوهره و هسته مرکزی چیست؟ پوسته و قشر دین تا کجا امتداد دارد و در کدام مرحله از «پوست کندن از دین» به گوهر آن می رسیم؟ شاید ساده ترین جواب آن باشد که روشنفکری دینی دهه هفتاد ایران را دلخوش و راضی می کرد: گوهر دین، تنظیم رابطه فردی با خداوند و تضمین سعادت اخروی فرد است. بر این اساس، از فقه اسلامی، فقط فقه عبادات را باید نگاه داشت ... اما در دهه هشتاد، مصطفی ملکیان با جایگزین ساختن معنویت به جای دین، تار و پود این نگرش را در هم ریخت. در «معنویت» ملکیان، نه پیامبر قداست دارد و نه هیچ انسانی دیگر. تعبد نسبت به خداوند نیز در اینگونه معنویت معنادار نیست و در نتیجه، اثری از فقه حتی فقه عبادات باقی نمی ماند. تا اینجا دستکم دلخوشیم به تجربه دینی که هنوز باقی مانده است: تجربه زیستن با اعتقاد به خداوند و عشق ورزی با او. این تجربت به انسان آرامش و قوت قلب می دهد، انسان را امیدوار و با نشاط نگاه می دارد، پشتیبان اخلاق در انسان است و موجب نظم فکری و رفتاری در آدمی می گردد. اما پروسه «پوست کندن از دین» همچنان ادامه می یابد. در غرب، پس از پایان جنگ جهانی دوم معنویت و دین از هم جدا شدند و معنویت بیشتر به سمت تجربه سوبژکتیو (خویشتن محور) رفت. جریان فکری جدیدی پدیدار شد که در آن، روانشناسی اومانیستی با سنتهای عرفانی و باطن گرا و ادیان شرق مخلوط شدند تا انسان را به «خویشتن حقیقی» خود برسانند و موجب خودشکوفایی شوند. جنبش «نیوایج» بدین ترتیب رشد کرد. اصطلاح SBNR عبارت مخفف است برای این جمله «من معنوی هستم اما دیندار، خیر». روزنامه USA Today در صفحه اول خود در آوریل 2010 آمار 72درصد از این افراد ارائه کرد. چارلز یک مدیر ارشد اجرایی که دنتون و میتروف (1999) با او مصاحبه کرده اند می گوید: اگر دینی نباشید برای داشتن معنویت رشد یافته که بخش عمده زندگی ما باشد بهتر است (رستگار، عباس علی، معنویت در سازمان، قم: انتشارات ادیان و مذاهب، ص. 74). تجربه غرب نشان می دهد که حداقلی دیدن دین، سر از ناکجاآباد «معنویت» درمی آورد. اگر بتوان احکام قصاص و دیات، خرید و فروش و اجاره، قضا و جهاد و ... را از دین به راحتی کنار نهاد و آنها را فروعات و حواشی و قشریات دانست (قشریاتی که همانند پوست گردو دورافکندنی است!)، چرا نماز و روزه را نتوان کنار نهاد؟! اگر نماز برای ذکر و یاد الهی است (اقم الصلاه لذکری) چرا نمی توان به جای نماز، از یوگا برای تمرکز استفاده کرد و در حال مراقبه به خداوند فکر کرد؟ چرا باید به وضو، طهارت و نجاست، قبله و مانند آن پایبند ماند؟ آیا نمی توان ادعا نمود این تمهیدات مربوط به 1400 سال پیش است و امروزه راههایی بهتر برای تطهیر و بهداشت، دعا و نیایش و ارتباط با خداوند پیدا شده است (برگرفته از تکنیکهای شرقی مراقبه و نیز موج جدید روانشناسی و سالیوتو جنسیس)؟ دین حداقلی حتی نمی تواند از اعتقاد به خداوند (خدای زنده شخصوار که با او می توان رابطه من و تو برقرار کرد، از او خائف شد و بدو عاشق گردید) دفاع کند و مجبور است در برابر حملات کانتی و شلایرماخری، با عقب نشینی آشکار، خود را به یک قدرت فراتر (sublime power) یا متعالی (transcendent) قانع کند، چیزی شبیه انرژی کیهانی و مانند آن. زمانی که خوره حداقلی شدن به جان دین افتاد، نمی توان حد و مرزی برای آن معین کرد. این خوره با همان منطقی که فقه معاملات و احکام اجتماعی و سیاسی شریعت را از میان می برد، به فقه عبادات و بلکه اعتقادات پایه ای دین همچون نبوت و خداشناسی یورش می برد. نتیجه ای که مآلا از حداقلی شدن دین به دست می آید، چیزی جز یک اپسیلون دین نیست: انرژی کیهانی به علاوه رعایت برخی اخلاقیات عام. این یک اپسیلون آنقدر نادیده گرفتنی است که اثباتش با حذفش چندان فرقی ندارد، چرا که اخلاقیات عام را عقل و فطرت بشردرمی یابد و انرژی کیهانی نیز یک سرگرمی ساده بیش نیست. پایبندی به دین را نمی توان به طریقه «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» انجام داد. دین تمامیت خواه است، زیرا ابعاد مختلف بشر از بعد مادی گرفته تا بعد فکری و معنوی، به شدت وابستگی دوسویه و یکپارچگی تام دارند و تفکیک آنها موجب از خودبیگانگی انسان می شود. دین نمی تواند به برخی از این اندام یکپارچه رسیدگی کند و برخی دیگر را وانهد. بنابر این یا باید دین را به کلیتش پذیرفت یا آن را به کلیتش رد کرد. دین حداقلی بسی گمراه کننده تر از بی دینی به نظر می رسد. سیاست روز:داری خیلی دور می شوی، حواست هست؟! «داری خیلی دور می شوی، حواست هست؟!»غعنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن می خوانید؛هفته گذشته یک اتفاق ناخوشایند رخ داد که البته عجیب نبوده و مسبوق به سابقه است. برخورد هتاکانه با یکی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی در هر لباسی زیبنده نیست. اما متاسفانه اگر کمی به همین چند سال اخیر رجوع کنیم، اتفاقاتی نظیر توهین به سیدحسن خمینی در سالگرد رحلت امام (که اتفاقا با واکنش زیبای رهبری همراه بود)، توهین به رئیس مجلس شورای اسلامی در آن حادثه کذایی قم، اهانت به حجت الاسلام ناطق نوری در شب های قدر ماه مبارک رمضان و... جزو اولین هایی است که در ذهن متبادر می شود. آنچه برای نماینده مردم تهران در شهر فرهنگ و ادب رخ داد، قطعا محکوم است و لازم است مسئولان مربوطه به جد و باسرعت پیگیر آن باشند و ضمن بررسی زوایای پیدا و پنهان آن، گزارشی دقیق را اراده دهند و با مسببان آن به شدت و طبق قانون برخورد کنند. اما در این میان چند نکته مغفول مانده است که باید با دقت بیشتری به آنها نگریست، اما مجال کنونی تنها به اشارتی قناعت می کند و موشکافی و مداقه در آن را به اهلش می سپارد. 1. پس از اتفاقات تلخ شیراز، نماینده ای که مورد تعرض قرار گرفته بود، طی یادداشتی که در اغلب خبرگزاری ها و پایگاه های اینترنتی منتشر شد به ارائه گزارشی از ماوقع پرداخته بود. اما در میان این تنویر افکار عمومی! اتهاماتی نهفته است که به عنوان نمونه می توان به این جمله اشاره کرد: «نتیجه بده و بستان در معرفی وزیر کشور به مجلس بهتر از این نمی شود و این حوادث نتیجه آن تصمیم غلط است»
آقای نماینده به راحتی در این جمله هم دولت و هم مجلس را متهم به «بده و بستان» می کند. یعنی وزیر فعلی کشور لیاقت یا امکان لازم برای کسب رای اعتماد را نداشته و مثلا دولت برای آنکه با مجلس زدو بندی صورت دهد و رای بقیه وزرا را به دست بیاورد، رضایت داده است که وزیر کشور را مجلسی ها انتخاب کنند. آیا چنین اتهامی پیگرد قانونی ندارد؟ البته اظهاراتی از این دست را می توان در نامه همین نماینده به دولت نیز مشاهده کرد. آنجا که ضمن تهدید شخص اول اجرایی کشور نوشته بود: «قرائن نشان می دهد که به هر دلیلی اراده ای برای محاکمه متهمان فتنه ۸۸ و طبعا بازخوانی آن با حضور طرف های قضیه وجود ندارد و فتنه ۸۸ در ایران حکم هولوکاست در اروپا و آمریکا را پیدا کرده است که فقط یک سخن باید گفته شود و کسی حق تحلیل متفاوت و تحقیق درباره ریشه ها و عوامل گوناگون آن را ندارد. لذا پیشنهاد می کنم که جناب عالی به عنوان رئیس جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی، در اجرای قانون اساسی به تنها راه باقی مانده یعنی آزادی سه محصور مورد نظر عمل نمایید. قانون اساسی برای اجرا کردن است نه یک سند ملی که صرفا در ویترین قرار گیرد. عید غدیر نزدیک است و چه بهتر این کار در این ایام صورت گیرد و وحدت ملی ما که به شدت به آن نیازمندیم بیشتر و استوارتر گردد. بدیهی است که اگر همچنان مسامحه نمایید این قضیه در قالب سؤال از رئیس جمهور در مجلس پیگیری و البته برخی سؤالات فرهنگی نیز اضافه خواهد شد.» وی در این ادبیات دور از انصاف و منطق خود بحث حصر سران فتنه ۸۸ را با هولوکاست صهیونیست ها مقایسه می کند و جالب تر آنکه رئیس جمهور را تهدید به طرح سوال با چاشنی مسائل فرهنگی می کند. اما جالب تر این است که دولت محترم نه تنها پاسخ محکمی به وی نمی دهد بلکه در موضعی منفعلانه توسط سخنگوی خود چنین اعلام می کند که: «آقای ... نماینده محترم، شجاع، متدین و صریح اللهجه هستند و براساس آنچه وظیفه قانونی خود است اظهارنظر می کند اما قطعا همه اطلاعات پیش ایشان نیست، دولت در پاره ای موارد که ضروری نمی داند، موضوعی را رسانه ای نمی کند. دولت قطعا نسبت به این موضوع بی تفاوت نیست و ما بر خود فرض می دانیم تعهداتی که جناب آقای رئیس جمهور فرمودند را انجام دهیم.» حال سوال این است که آیا مسئولان قوه مجریه از طرح سوال در صحن علنی مجلس ترسیده اند و چنین واکنشی نشان داده اند یا موضوع چیز دیگری است. وقتی رهبری نظام، پاسخ برخی سر در برف فرو برده را می دهند و تکلیف را روشن می کنند، وقتی در این مملکت دستگاه قضایی مستقل از دولت فعالیت می کند، چرا دولت پای خود را به این باتلاق باز می کند؟ در ماجرای شیراز هم متاسفانه مسئولان دولت به جای پاسخگویی به اتهامات، سعی در دلجویی دارد. کسی در محکومیت اتفاقات هفته اخیر بحثی ندارد، اما چه اتفاقی رخ می دهد که رئیس جمهور، برادر خود را به عنوان نماینده ویژه به منزل آقای نماینده می فرستد، وزیر کشور و قائم مقامش خیلی سریع واکنش نشان می دهند و...
اما از همه جالب تر نامه ای است که به امضای رئیس دفتر رئیس جمهور منتشر می شود و در آن خطاب به وزرای کشور و اطلاعات به سبک گزارش های رپرتاژی چنین می آید که: «گزارش پیوست از طرف جناب آقای دکتر ...، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی که در دلسوزی، آزادی بیان و دفاع از منافع و مصالح کشور، یکی از نمایندگان نمونه و مورد علاقه و حمایت شدید مردم است» گویی ستاد تبلیغاتی آقای نماینده بیانیه صادر کرده است! بعد هم با لحنی آمرانه که طبیعی هم هست عنوان می دارد که «این ماجرا نشان از برنامه ریزی جدید افراطیون منحرف و منفور علیه امنیت، آزادی، اخلاق محمدی و فرهنگ اسلامی است که برای ملت بزرگ ایران و دولت خدمتگزار قابل تحمل نمی باشد. فورا دستور دهید هر دو وزارتخانه فورا عوامل شرور، ناقض قانون و دشمن شاد کن و همچنین نیروهای حامی و آمر پشت پرده شناسایی و جهت اجرای عدالت به قوه قضائیه سپرده شوند.» قطعا مسئولان دولتی به خوبی می دانند و واقفند که در جمهوری اسلامی همه مردم از حقوق یکسان برخوردارند و شهروند درجه یک و دو نداریم. خون هیچ کس هم از دیگری رنگین تر نیست. اما چرا به ماجراهای مشابه همین اتفاق تلخ هیچ واکنشی نشان داده نمی شود. در روز دانشجو در همین تهران، بیخِ گوش خودمان و در یکی از دانشکده ها چند دانشجوی منتقد مورد حمله و ضرب و شتم عده ای قرار می گیرند که اتفاقا خود را حامی دولت می دانند. عجیب تر آنکه همین آقای نماینده سخنران همان جلسه است. بدتر آنکه در آن جلسه انواع و اقسام اهانت ها به ارکان نظام اسلامی صورت می گیرد و عکس بنیانگذار جمهوری اسلامی هم مورد اهانت قرار می گیرد. اما نه کسی مامور رسیدگی می شود و نه کسی را «افراطیون منحرف و منفور» معرفی می کنند.
درست چهار روز قبل از حمله به آقای نماینده، در شهر کرمان اتفاقاتی رخ می دهد. برخی اصلاح طلبان رادیکال و کارگزارانی ها دور هم جمع می شوند تا نظام اسلامی را مورد حمله قرار دهند. در میان صحبت های وزیر اسبق کشور یک نفر (که گفته می شود از جانبازان سرافراز بوده) از جا بلند می شود و یک سو





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن