تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 26 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مردى را ديدند كه موهاى ژوليده و جامه‏اى چركين و سر و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806611433




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آخرین خواسته حمید از خدا +عکس


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


شهید حمید مریدی؛
آخرین خواسته حمید از خدا +عکس
حمید مریدی هفت روز قبل از شهادتش نوشت: «خدایا ما را راضی به قضای خود گردان».



  به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، وبلاگ رهسپار قدیمی نوشت: حمید در خانواده‌ای که ایمان و اعتقاد به خداوند متعال در آن موج می‌زند، متولد می‌شود؛ خانواده‌اش از نظر مالی ضعیف و مرحوم پدرش کارگری ساده است که با توکل به خدا و این اعتقاد که رزق و روزی کارگری برکت خاص خودش را دارد، امورات زندگی را می‌چرخاند.
این خانواده دو شهید تقدیم راه خدا می‌کند، رحمن برادر بزرگتر حمید که در اوایل جنگ و در کسوت سربازی در منطقه دب طرفتر و چند سال بعد به او ملحق می‌شود؛ محمد از همرزمان حمید می‌گوید: حمید را از دوران کودکی و قبل از انقلاب، زمانی که در مسجد و در حلقه جلسه قرائت قرآن همراه شهید عزیز امینی خواه بودیم، می‌شناختم.
 دوره آموزشی ذخیره سپاه را با هم و قبل از جنگ تحمیلی در پادگان کرخه دزفول گذراندیم؛ با شروع جنگ و تشکیل ستاد ذخیره سپاه دزفول، حمید جزء نخستین کسانی بود که در آنجا حضور پیدا کرد و در تمامی فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی و رزمی ستاد حضور فعالانه‌ای داشت؛ صوت دلنشین او در قرائت قرآن و دعا هنوز در گوشم طنین انداز است، او در امورات شخصی بسیار منظم بود.
در عملیات بیت المقدس، وقتی در اردوگاه دارخوین بودیم، یک روز حمید که با تجهیزات نظامی برای قرائت قرآن سر صبحگاه حاضر شد، پس از تلاوت قرآنش، آقای چاییده، معاون گردان از او خواست تا همانجا روبروی بچه‌ها بایستد و حمید تا پایان مراسم صبحگاه آنجا ماند. بعد از صبحگاه آقای چاییده با نشان دادن حمید، خطاب به نیروها گفت: همه شما باید حمایل و تجهیزات خود را مثل او ببندید من دقت کردیم دیدم، حمید چقدر منظم  همه تجهیزات خود را جاسازی کرده و با کش محکم کرده است.  

شهید حمید مریدی نفر اول سمت راست   حمیدرضا دیگر همرزمش می‌گوید: بعد از اتمام عملیات فتح المبین به اتفاق برادران ناصر صندوق ساز و حمید مریدی تصمیم گرفتیم برای زیارت حضرت احمد بن موسی (ع) (شاه چراغ) به شیراز برویم تا هم زیارتی کرده باشیم و هوایمان عوض شده باشد.
 وقتی به شیراز رسیدیم هوا به شدت سرد بود، برف شدیدی می‌بارید. برای اسکان و استراحت به سپاه شیراز رفتیم و وقتی خود را معرفی کردیم و دانستند رزمنده و بسیجی هستیم ما در نمازخانه جا دادند. از شدت سرما به بخاری نمازخانه پناه آوردیم و جرأت نمی‌کردیم از کنار بخاری دور شویم! شب هم همان کنار بخاری خوابیدیم. نیمه‌های شب از خواب بیدار شدم متوجه شدم که حمید و ناصر نیستند، نگاه کردم دیدم هر کدام گوشه‌ای از نماز خانه بی‌خیال سرما مشغول عبادت و نماز شب هستند.
2-3 روز بعد قرار شد به اصفهان برویم و سری به یکی از دوستان طلبه (شهید حسین رئوفی ) بزنیم. وقتی به اصفهان رسیدیم، دیدیم حسین آماده بیرون رفتن است، مردد شده بود بین رفتن و ماندن.
گفتیم اگر مزاحمیم می‌رویم! گفت نه یکی از طلبه‌ها بیمارستان است و نیاز فوری به خون دارد می‌روم ببینم چه کار می‌توانم برایش بکنم، وقتی گروه خونی‌اش را گفت، حمید مریدی خندید و گفت نگران نباش من همراه تو می‌آیم چون گروه خونی من همین است! حمید علی‌رغم خستگی راه، بدون معطلی با حسین راهی بیمارستان شد و خون خودش را به آن طلبه‌ای که نمی‌شناخت اهداء کرد.
حمید در مدت زمان کوتاهی بعد از پیوستنش به نیروهای اطلاعات عملیات لشکر، پله‌های ترقی را طی کرد بطوری که در زمان شهادت، جانشین معاونت اطلاعات عملیات تیپ 2 لشکر 7 ولی عصر (عج) شد. سرانجام در سحرگاه نهم اسفند 1362 در حال بازگشت از مأموریت شناسایی به اتفاق چند نفر از همرزمان، براثر انفجار خمپاره‌ای که نزدیک خودروی ایشان اصابت می‌کند از میان سرنشینان فقط حمید  انتخاب و مسافر بهشت می‌شود.  

آخرین دست نوشته شهید «حمید مریدی» قبل از عملیات خیبر   حمید مریدی، ستاره‌ای دیگر از آسمان ذخیره سپاه دزفول، در سحرگاه نهم اسفند 1362 به فیض شهادت نائل شد.     خبرگزاری دفاع مقدس  



۱۹/۱۲/۱۳۹۳ - ۱۰:۴۷




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن