تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819888824
زندگی تلخی که مرد بدگمان برای همسرش به وجود آورد
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: زندگی تلخی که مرد بدگمان برای همسرش به وجود آورد
آفتاب: فرناز زنی 29ساله است، وی که به خاطر مسائل اخلاقی توسط پلیس مازندران دستگیر شده است، سرنوشتی عجیب دارد از ازدواج اجباری تا زندانی شدن در خانه شوهر بدبین و وحشت از چاردیواری حمامیکه مدتها در آن باید میماند و ثانیه شماری میکرد تا قفل در آن باز شود. فرناز فرار کرد و در گرداب دیگری اسیر شد؛ اتفاقی که پای او را به بازداشتگاه پلیس کشاند.زن جوان در حالی که صدایش بغض داشت، گفت: 18 ساله بودم که به عقد پسرخالهام درآمدم. مدتی که از ازدواجمان گذشت، فهمیدم علی مردی بدبین است، مرا خیلی محدود کرده بود، من اجازه نداشتم بدون او جایی بروم وقتی هم میرفتم، همه روز را دعوا میکردیم. علی زندگی را برایم جهنم کرده بود. خانه ما بیشتر شبیه یک زندان بود.شوهرم در همه اتاقهایی که پنجره داشت را قفل کرد، همه پنجرهها نرده داشتند و شیشههای پنجرهها کاملاً رنگ شده بود، تلفن خانه همیشه قطع بود، موبایل نداشتم و حتی سیم آیفون را بریده بود.وقتی سر کار میرفت مرا در حمام زندانی میکرد و ارتباطمان با همه فامیل قطع شده بود، اگر روزی یک لیوان بیشتر دم دست بود، چنان دعوایی به راه میانداخت که چه کسی میهمان خانهمان بود. همه اتاقها را میگشت و مرا به باد کتک میگرفت و تصور میکرد کلید یدک دارم و در غیاب وی میهمانی داشتهام.
فرناز آهی کشید و ادامه داد: خسته شده بودم، یک روز تصمیم گرفتم از خانه شوهرم فرار کنم و به خانه پدرم بروم. وقتی به خانه آمد سعی کردم با مهربانی با او رفتار کنم تا حداقل در حمام زندانیام نکند. آن شب وقتی به او گفتم: دوستت دارم! مرموزانه نگاهم کرد و گفت: باز چه نقشهای در سر داری؟!فردای آن روز وقتی از خواب بیدار شدم در اتاق را به رویم قفل کرده بود. بلند بلند گریه کردم و به سمت پنجره رفتم و آن را باز کردم. متأسفانه نردههای حفاظ به قدری به هم نزدیک بودند که نمیشد فرار کرد. روی زمین نشستم و به دیوار تکیه دادم، زیر تخت یک لوله را دیدم، وقتی آن را بیرون کشیدم دیدم که تفنگ شکاری علی است! آن را برداشتم گلوله داشت، چند باری دیده بودم چگونه شلیک میکند، لباسهایم را پوشیدم مقداری پول در جیبهایم بود میتوانستم تا خانه پدرم بروم. منتظر شدم علی بیاید. زیر تخت پنهان شدم. وقتی آمد، دنبالم میگشت و عصبانی بود.
سراغ کمد دیواری رفت، وقتی دید آنجا نیستم بلند بلند نعره میکشید، از فرصت استفاده کردم و به سمت پاهایش شلیک کردم و از اتاق خواب بیرون دویدم و به سمت در ورودی هال رفتم، هنوز کلید روی در بود، در را باز کردم ناگهان علی مرا از پشت گرفت و به عقب کشید من جیغ میکشیدم، گلدانی فلزی را که روی جاکفشی برای دکور گذاشته بودم برداشتم و محکم به پشتش کوبیدم، علی نقش زمین شد، نمیدانستم مرده یا بیهوش شده است فقط میدانستم باید فرار کنم! به محض اینکه از خانه بیرون رفتم تاکسی دربست گرفتم و به خانه پدرم رفتم. وقتی مادرم در را باز کرد خودم را در آغوشش انداختم.زن جوان افزود: چند ماهی در بخش روانی بیمارستان بستری بودم. بعد از آن هم به توصیه پزشکم دارو مصرف میکردم.
روزهای سختی بود اما خوشحال بودم که از آن شکنجهگاه فرار کردهام. آوازه اختلافات ما در فامیل پیچیده بود. وقتی پدربزرگم درگذشت، من و خواهرزادهام به خانه عمهام رفتیم.
به گزارش ایران، پسرعمهام که تقریباً 40 ساله بود وارد شد، من او را بارها دیده بودم اما این بار نوع نگاه و کلامش متفاوت بود. یادم میآید یک شب که به خانه آنها دعوت بودیم به شوخی به همسرش گفت: تو به درد من نمیخوری! قدیمی شدهای باید به فکر خودم باشم و سمت مرا نگاه میکرد و بلند بلند خندید.آن شب احساس بدی داشتم دلم نمیخواست در آن میهمانی باشم به خاطر همین به مادرم گفتم میخواهم به خانه برگردم. وقتی پسر عمهام متوجه شد میخواهم بروم، به مادرم گفت اتفاقاً منم میخواستم بیرون بروم، دخترتان را میرسانم، گفتم ممنون تنها میروم. مادرم گفت: دختر این موقع شب تنها کجا میروی، پسرعمه شما را میرساند، چارهای نداشتم و پذیرفتم!آن شب وقتی مرا رساند به من ابراز علاقه کرد و گفت درباره اختلافاتم با همسرم خبرهایی به گوشش رسیده است! به من گفت اگر از همسرت طلاق بگیری من با تو ازدواج میکنم! من عصبانی شدم که تو جای پدرم هستی و محکم در خودرو را کوبیدم و پیاده شدم.او خیلی سمج بود، هر شب پیامکهایی میداد و تماس میگرفت اما من پاسخ نمیدادم. یک روز به صورت اتفاقی او را در خیابان دیدم! ترمز زد و از من خواست سوار شوم، من نپذیرفتم ناگهان همسرم علی را دیدم که در حال عبور از خیابان است و به سمت من میدوید، ترسیده بودم به ناچار سوار خودروی پسرعمهام شدم و به او گفتم با سرعت از آنجا دور شود.پسرعمهام از من دعوت کرد به خانهاش بروم. کمیفکر کردم و گفتم اگر الان به خانه پدرم بروم شوهرم حتماً همان اطراف پنهان شده است، بنابراین درخواست پسر عمهام را پذیرفتم، به مادرم زنگ زدم و موضوع را گفتم. مادرم گفت اشکالی ندارد شب پدرم را سراغم میفرستد.پسر عمهام گفت همسرش خانه است و خیالم راحت باشد. وقتی خانهاش رفتم همسرش نبود. گفت به من پیامک داده رفته است خانه خواهرش، تازه پیامش را دیدم.به سمت تلفن رفتم تا به برادرم زنگ بزنم که به دنبالم بیاید، پسرعمهام تلفن را از دستم گرفت و گفت نیم ساعت دیگر خودم تو را میرسانم! بعد از کمی صحبت یک هدیه به من داد، یک گردنبند بسیار زیبا!خیلی وقت بود که چنین هدیهای از کسی نگرفته بودم. پسر عمهام برایم یک لیوان شربت آورد، نمیدانستم چه نقشهای در سر دارد به او گفتم ببخشید من روزهام. روزه نبودم اما حدس میزدم نقشه شومی برایم کشیده باشد.
فرناز گریهکنان گفت: بلند شدم که بروم اما او مانع شد. خواهش کردم دست از سرم بردارد. ای کاش از همان لحظه نخست به او نه میگفتم و در خیابان میچرخیدم بهتر از آن بود که به خانهاش بروم. هنوز کلنجار میرفتم که همسرش در را باز کرد و داخل شد خواستم حرفی بزنم و بگویم بیگناهم اما من هم جای او بودم نمیپذیرفتم. وقتی آنجا را با چشمهای گریان ترک کردم دیگر روی رفتن به خانه پدرم را نداشتم و همین شد که سرگردان خیابانها شدم و حالا در منجلاب افتادهام.
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]
صفحات پیشنهادی
مرد بدگمان زندگی همسرش را سیاه کرد
مرد بدگمان زندگی همسرش را سیاه کرد فرناز زنی 29ساله است وی که به خاطر مسائل اخلاقی توسط پلیس مازندران دستگیر شده است سرنوشتی عجیب دارد از ازدواج اجباری تا زندانی شدن در خانه شوهر بدبین و وحشت از چاردیواری حمامیکه مدتها در آن باید میماند و ثانیه شماری میکرد تا قفل در آن بازمعاون فرماندار سوادکوه: شهدا بستر خدمت به مردم را برای مسئولان به وجود آوردند
معاون فرماندار سوادکوه شهدا بستر خدمت به مردم را برای مسئولان به وجود آوردندمعاون فرماندار سوادکوه با اشاره به مراسم تدفین شهدای گمنام در سوادکوه گفت شهدا بستر خدمت به مردم را برای ما بهوجود آوردند به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس از سوادکوه عینالله طالبی امشب در جلسهخانواده مرد معتاد بدرفتاری که توسط همسرش کشته شده بود، از خون او گذشتند
خانواده مرد معتاد بدرفتاری که توسط همسرش کشته شده بود از خون او گذشتند جامعه > حوادث - ایران نوشت زن جوان که پس از هشت ماه عذابوجدان تسلیم پلیس شده و قتل شوهرش را به گردن گرفته بود در دادگاه جنایی تهران محاکمه و آزاد شد ماجرای گمشدن مرموز یک مرد از 16«شهرآورد» برای تغییر سبک زندگی نوجوانان
شهرآورد برای تغییر سبک زندگی نوجوانان تاریخ انتشار پنج شنبه 30 بهمن 1393 ساعت 03 00 | شماره خبر 1837803680480198716 تعداد بازدید 12 پ پ شبکه یک عصر روزهای کوتاه پاییزی و زمستانی با برنامه ترکیبی شهرآورد پلی میسازد میان غروبهای دلگیر و شبهای بلند شهرآورد به شیوه طنز بفلوراید موجود در آب افسردگی میآورد!
فلوراید موجود در آب افسردگی میآورد دانشمندان دانشگاه کنت هشدار دادهاند فلوراید موجود در آب آشامیدنی میتواند منجر به افسردگی و چاقی شده و از این رو مقامات باید از افزودن مقادیر زیاد آن به آب برای جلوگیری از خرابی دندان جلوگیری کنند روز نو دانشمندان دانشگاه کنت هشدار دادهازندگی مردم روستای حسین آباد |اخبار ایران و جهان
زندگی مردم روستای حسین آباد مردم روستای حسین آباد از توابع شهرستان املش از وجود امکانات حداقلی پزشکی و کمک های نهاد های حمایتی محروم هستند کد خبر ۴۸۰۴۷۵ تاریخ انتشار ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳ ۳۱ - 03 March 2015مردی در بیمارستان قصد جان همسرش را کرد
شوهر حسود حادثه آفرید مردی در بیمارستان قصد جان همسرش را کرد شوهری که از سر حسادت قصد داشت همسرش را در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانی در ولز به قتل برساند به 15 سال زندان محکوم شد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران پلیس ولز «رویستون جونز» این مرد- آنفلوانزای خوکی در کشور وجود ندارد/مردم نگران نباشند
مدیرکل روابط عمومی وزارت بهداشت آنفلوانزای خوکی در کشور وجود ندارد مردم نگران نباشند تهران - ایرنا - مدیرکل روابط عمومی وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی با بیان اینکه آنفلوانزای خوکی در کشور وجود ندارد از مردم خواست در این زمینه نگرانی نداشته باشند دکتر عباس زارع نژاد روز شنبپتانسیلهای ارس برای منطقه رفاه میآورد/وجود۳۰۰۰منطقه آزاد دردنیا
تورنت پتانسیلهای ارس برای منطقه رفاه میآورد وجود۳۰۰۰منطقه آزاد دردنیا شناسهٔ خبر 2510730 سهشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴ ۱۶ استانها > آذربایجان شرقی تبریز - رئیس فدراسیون جهانی مناطق آزاد گفت وجود منطقه آزاد ارس و پتانسیل های آن برای این منطقه از ایران رفاه و توسعه اقتصادی و ص- فعالیت کشورها در زمینه محیط زیست بر کیفیت زندگی مردم تاثیر می گذارد
وزیر محیط زیست روسیه فعالیت کشورها در زمینه محیط زیست بر کیفیت زندگی مردم تاثیر می گذارد تهران-ایرنا-وزیر محیط زیست روسیه گفت فعالیت کشورها در زمینه محیط زیست بر کیفیت زندگی مردم تاثیر می گذارد به گزارش خبرنگار علمی ایرنا سرگئی دونسکوی در مراسم افتتاحیه چهاردهمین نمایشگاه بیناخبار ایران و جهان | - زندگی مردم روستای حسین آباد
زندگی مردم روستای حسین آباد مردم روستای حسین آباد از توابع شهرستان املش از وجود امکانات حداقلی پزشکی و کمک های نهاد های حمایتی محروم هستند امیر بهروزی ۱۳۹۳-۱۲-۱۲ ۱۱ ۰۵مردم با صدا و سيما زندگي ميكنند
۱۲ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱ ۱۱ق ظ محمدعلي كشاورز مردم با صدا و سيما زندگي ميكنند مديركل روابط عمومي سازمان صدا و سيما به نمايندگي از رئيس رسانه ملي به عيادت محمد علي كشاورز هنرمند پيشكسوت عرصه بازيگري رفت به گزارش خبرگزاري موج دکتر نعمتي در اين ديدار در گفتوگويي صميمي جوياي احومزاحم تلفنی، زندگی وحید و همسرش را از هم پاشید
وحید دستگیر شد مزاحم تلفنی زندگی وحید و همسرش را از هم پاشید مزاحمتهای مزاحم تلفنی باعث جدایی من و همسرم شد برای اینکه زوجهای دیگر هم به سرنوشت من دچار نشوند شبانه کابلهای تلفن را سرقت میکردم که در این راه با سارقی حرفهای همدست شدم به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نطلاق پایان زندگی مشترک دختر ۲۲ ساله با مرد ۴۸ ساله |اخبار ایران و جهان
طلاق پایان زندگی مشترک دختر ۲۲ ساله با مرد ۴۸ ساله کد خبر ۴۷۶۶۰۵ تاریخ انتشار ۳۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰ ۵۷ - 19 February 2015 زن جوان پس از یکسال زندگی مشترک با همسرش متوجه شد که نمیتواند در کنار وی زندگی کند به گزارش جوان چندی پیش زوج جوانی راهی دادگاه خانواده شدند و درخواست طلاق دمرد معتاد با کفگیر جان همسرش را گرفت
اين پرونده از سه سال قبل به جريان افتاد مرد معتاد با کفگیر جان همسرش را گرفت مرد افغان كه متهم است همسرش را با ضربه كفگير به قتل رسانده اتهام خودش را پذيرفت و درخواست گذشت كرد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از جوان اين پرونده از سه سال قبل به جريان افتاد روز حادثه كاركناعیاد مذهبی بهترین بهانه برای بوجود آوردن نشاط اجتماعی است
رنجکش اعیاد مذهبی بهترین بهانه برای بوجود آوردن نشاط اجتماعی است شناسهٔ خبر 2509292 یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۷ ۳۰ استانها > گیلان رشت - سرپرست اداره کل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری گیلان گفت اعیاد مذهبی بهترین بهانه برای بوجود آوردن نشاط اجتماعی است و هرچقدر از این ظرفیتاین مسئله اختلالات 2 قطبی را به وجود میآورد
این مسئله اختلالات 2 قطبی را به وجود میآورد اختلالات شدید هیجانی مادر مانند خشمهای شدید وی اختلال 2 قطبی را در فرد به وجود میآورد مژگان نیکنام روانشناس در گفتگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران گفت در اختلالات 2 قطبی فرد دورهای از افسردگی و شیدایی را تجربه میکن-
گوناگون
پربازدیدترینها