تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن به ميل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826283059




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

با اشاره به اختلافات نتانیاهو و اوباما درباره ایران جورج فریدمن: آمریکا چاره‌ای جز تغییر استراتژی ندارد؛ اسرائیل از این موضوع می‌ترسد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: با اشاره به اختلافات نتانیاهو و اوباما درباره ایران
جورج فریدمن: آمریکا چاره‌ای جز تغییر استراتژی ندارد؛ اسرائیل از این موضوع می‌ترسد
تحلیلگر ارشد آمریکایی در گزارشی درباره سخنرانی نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کنگره علی رغم مخالفت‌های رئیس جمهور آمریکا، این موضوع را به آغاز تغییر استراتژی آمریکا در خاورمیانه مربوط دانست.

خبرگزاری فارس: جورج فریدمن: آمریکا چاره‌ای جز تغییر استراتژی ندارد؛ اسرائیل از این موضوع می‌ترسد



به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، یک تحلیلگر برجسته آمریکایی در یادداشتی تاکید کرد که مخالفت‌های نتانیاهو با مذاکرات هسته‌ای ایران، ریشه در نگرانی او از تغییر معادلات استراتژیک آمریکا در خاورمیانه است. «جورج فریدمن» در اندیشکده «استراتفورد» با عنوان «نتانیاهو،‌ اوباما و ژئوپلتیک سخنرانی‌ها» به ریشه واقعی اختلافات این دو در قبال مذاکرات هسته‌ای پرداخت. نویسنده آمریکایی با بررسی بستر تاریخی روابط واشنگتن-تل‌آویو، تعمیق این رابطه را به فضای دوقطبی جنگ سرد مرتبط می‌داند. وی با بیان اینکه با پایان جنگ سرد، رژیم صهیونیستی دیگر اهمیت استراتژیک خود را از دست داد، بر فروپاشی اساس رابطه این دو تاکید می‌کند. در بخش دیگری از این یادداشت، این تحلیلگر از رسیدن آمریکا به این نتیجه که دیگر نمی‌تواند مانند قبل جنگ‌های پرهزینه در خاورمیانه به راه اندازد، بر نداشتن چاره به جز تغییر استراتژی خود در قبال این منطقه تاکید کرد. در متن زیر یادداشت جورج فریدمن آورده شده است. بدیهی است که نظرات این تحلیلگر آمریکایی مورد تایید خبرگزاری فارس نیست. «نتانیاهو،‌ اوباما و ژئوپلتیک سخنرانی‌ها» اول اینکه نتانیاهو در سخنرانی خود بعید است بتواند چیز جدیدی درباره موضوع ایران بگوید چرا که او هرگز از صحبت درباره این موضوع دست برنداشته است. دوم آنهایی که در این موضوع دخیل بوده و دخالت دارند، در حال خودنمایی هستند. آنها سیاستمدار هستند و این کاری است که آنها می‌کنند. سوم این ایده که روابط آمریکا-اسرائیل با یک سخنرانی خودنمایانه قابل خرد شدن و از بین رفتن است، ایده مضحکی است. اگر اینطوری روابط خرد می‌شود پس روابط همین الان هم خرد است. شکی نیست که روابط آمریکا و اسرائیل از زمان آغاز پایان جنگ سرد به طور قابل توجهی در حال تغییر بوده است و این تغییر بین این دو فاصله و تنش درست کرده است. سخنرانی نتانیاهو تنها نشانه‌ای از یک واقعیت اساسی است. نمایش‌ها و خصومت‌های شخصی وجود دارند اما روسای جمهور و نخست‌وزیران می‌آیند و می‌روند اما آنچه مهم است منافعی است که کشورها را به هم وصل و یا آنها را جدا می‌کند و تا اندازه‌ای منافع اسرائیل و آمریکا از هم دور شده است. این واگرایی منافع است که ما باید به طور ویژه روی آن تمرکز کنیم چون درباره روابط آمریکا- اسرائیل اسطوره‌ و افسانه‌های زیادی از سوی حامیان نزدیکی روابط، مخالفان آن و دشمنان خارجی یکی یا هر دوی این دو کشور وجود داشته است. ایجاد روابط آمریکا-اسرائیل مهم است با این فهم شروع کنیم که آمریکا و اسرائیل همیشه رابطه‌ نزدیکی نداشتند. در حالی که آمریکا از ابتدا اسرائیل را به رسمیت شناخته، روابطش تا جنگ شش روزه 1967 خوب بود. وقتی اسرائیل به همراه انگلیس و فرانسه در سال 1956 به مصر حمله کردند، آمریکا خروج اسرائیل از سینا و غزه را خواستار شد و اسرائیلی‌ها تبعیت کردند. آمریکا با اسرائیل خصومت نداشت اما روابطش با آن را حساس و حیاتی هم نمی‌دید. این فرایند در منازعه 1967 به دنبال کودتاهای حزب بعث در سوریه و عراق که حامی شوروی بودند تغییر کرد. آمریکا در پاسخ به این تهدیدات، یک کمربند موشکی زمین به هوا از عربستان سعودی گرفته تا اردن و اسرائیل تشکیل داد. این اولین کمک نظامی به اسرائیل بود که بخشی از سیستم مورد نظر برای بستن و ممانعت از قدرت شوروی بود تا سال  1967 سلاح‌های اسرائیل ابتدا توسط فرانسه تامین می‌شد، جنگ شش روزه این موضوع را تغییر داد. پس از این جنگ، فرانسه خواستار بهبود روابط با عرب‌ها و قطع فروش سلاح به اسرائیل بود. آمریکا اینطور نگاه کرد که  مصر و سوریه به پایگاه دریایی و هوایی شوروی تبدیل شدند که این موضوع تهدید ناوگان ششم آمریکا و دیگر منافع آن در شرق مدیترانه بود. به طور خاص آمریکا نگران ترکیه بود چرا که در صورت دستیابی شوروی به بسفر، در به روی چالش مهم شوروی در مدیترانه و جنوب اروپا باز می‌شد. ترکیه نه تنها از شمال بلکه از سوی جنوب توسط سوریه و عراق هم تهدید می‌شد. بر همین اساس ایرانی‌ها متحدان آن وقت آمریکایی‌ها عراقی‌ها را که با توجه به شرق و نه شمال مجبور کردند و اسرائیلی‌ها سوری‌ها را به تمرکز به جنوب واداشتند. وقتی فرانسه روابطش با اسرائیل را کاهش داد و شوروی‌ها به دنبال جنگ شش روزه مواضعشان را در مصر و سوریه تحکیم کردند،‌ آمریکا مجبور به اتخاذ روابط متفاوت با اسرائیل شد. گفته شده که جنگ 1967 و حمایت آمریکا پس از آن از اسرائیل، حس ضد آمریکایی عرب‌ها را منجر شده است. بدون شک این موضوع احساسات ضدآمریکایی عرب‌ها را تعمیق کرد اما این موضوع دلیل و باعث آن نبود. با وجود مداخله آمریکا ضد اسرائیل در سال 1956،‌ مصر حامی شوروی شد در حالی که سوریه و عراق هم حامی شوروی شدند که پس از آن آمریکا شروع به ارسال کمک نظامی به اسرائیل کرد. اما پس از 1967 روابط استراتژیک آمریکا با اسرائیل مستحکم شد و آمریکا منبع اولیه کمک نظامی اسرائیل شد. این حمایت در جنگ 1973 اعراب و اسرائیل هم افزایش یافت و کمک آمریکا از 5 درصد تولید ناخالص داخلی اسرائیل به بیش از 20 درصد افزایش یافت. آمریکا از منظر استراتژیک برای حفظ توازن قدرت در شرق مدیترانه به اسرائیل وابسته بود اما در همین دوره هم آمریکا منافع استراتژیک در تقابل با این موضوع هم داشت. مثلا آمریکا در راستای تشویق برای تغییر کشورهای عضو اردوگاه این کشور پس از جنگ 1973،‌ برای خروج اسرائیل از سینا مذاکره کرد موضوعی که اسرائیلی‌ها بسیار به انجام آن بی‌میل بودند اما تحت فشار آمریکا نتوانستند از آن جلوگیری کنند. به طرز مشابهی رونالد ریگان رئیس‌جمهور آمریکا با حمله اسرائیل به لبنان که به بیروت هم کشیده شد، مخالفت کرد و مداخله اولیه آمریکا در لبنان علیه اعراب نبود بلکه به منظور متوقف کردن اسرائیل صورت گرفت. وابستگی استراتژیک به اسرائیل وجود داشت اما هرگز یک رابطه ساده نبود. نیازمندی‌های امنیت ملی اسرائیل همیشه فراتر از توانمندی‌ها و منابع آن بوده است آنها به ناچار باید یک رئیس خارجی داشته باشند. ابتدا این شوروی‌ها بودند که از طریق چکسلاواکی و سپس فرانسه و پس از آن آمریکا بودند (که رئیس خارجی اسرائیل شدند). آنها توان بیگانه کردن و دوری از آمریکا را به ویژه به دلایل امنیت ملی‌شان نداشتند. برای آمریکا، اسرائیل یک دارایی و سرمایه مهم بود اما این سرمایه با اینکه تنها سرمایه مهم  آمریکا باشد، فاصله زیادی داشت. برای مثال آمریکا باید بین حمایتش از اسرائیل با حمایتش از عربستان سعودی آشتی برقرار می‌کرد. اسرائیل و عربستان بخشی از ائتلاف ضد شوروی بودند اما آنها منافع رقابت‌آمیزی داشتند. روابط دوره پس از شوروی فروپاشی شوروی پایه رابطه آمریکا-اسرائیل را نابود کرد. هیچ دلیل اضطراری برای پایان دادن این رابطه وجود نداشت اما این رابطه رو به تکامل و واگرایی رفت. سقوط شوروی، سوریه و عراق را بدون رئیس(خارجی) گذاشت. ارتش مجهزشده مصر توسط آمریکا با یک منطقه سینای غیرنظامی و حضور حافظان صلح آمریکایی از اسرائیل جدا شد و هیچ تهدید نبود. اردن متحد کلیدی اسرائیل بود. آمریکا شروع به دیدن مدیترانه و خاورمیانه به روش‌هایی کاملا متفاوت کرد. اسرائیل برای اولین بار از زمان تاسیس، با هیچ تهدید حمله مستقیمی مواجه نبود. دو طرف به نسبت قبل، فضای بیشتری برای مانور داشتند و آنها دیگر روابطشان به هم چسبیده نبود و روابطشان بیشتر از منظر منفعت، به شکل عادت ادامه یافت. آمریکا هیچ نفعی از ایجا شهرک‌سازی‌های اسرائیل در کرانه باختری نداشت اما به آن اندازه علاقه نداشت که مانع آن شود چرا که می‌توانست رابطه این دو را به خطر بیاندازد. اسرائیلی‌ها هم دیگر آنچنان به آمریکا وابسته نبودند که نتوانند ریسک مخالفت با آن را بپذیرند. در ابتدای دوره پس از 11 سپتامبر آمریکا و اسرائیل به هم نزدیکتر شدند. از منظر اسرائیل،‌این حملات تروریستی ثابت کرد آمریکا و اسرائیل منفعت مشترکی علیه جهان اسلام دارند. پاسخ آمریکا یک شکل بسیار گسترده‌‌تری یافت بویژه پس از آنکه مشخص شد نیروهای آمریکایی حاضر در افغانستان و عراق سبب ایجاد صلح در هیچ کدام از این دو کشور(اشغال شده) نداشت. آمریکا به یک استراتژی نیاز داشت که بر مبنای آن از حملات به خاک این کشور جلوگیری کند که این بدان معنا بود که علاوه بر همکاری امنیتی با اسرائیل به همکاری با کشورهای اسلامی دشمن اسرائیل هم نیاز داشت. این یک مشکل قدیمی بود. اسرائیل از آمریکا می‌خواست به عنوان شریک مهم خود بر تل آویو متمرکز باشد اما آمریکا روابط یسیار گسترده‌تر و پیچیده‌تری داشت که باید در منطقه به آن می‌پرداخت. این ریشه واگرایی درباره ایران است. از نظر اسرائیل،‌ ایرانی‌ها  صرفنظر از آنکه تا کجا پیش بروند، برنامه هسته‌ای آنها تهدید ذاتی است. اسرائیل خواستار اتحاد آمریکا علیه ایران است. مشکل ایران از نظر آمریکایی، سوال اصلی آن است که فرض کنید این کشور تهدید است آیا می‌توان از راه نظامی آن را نابود کرد؟ ایرانی‌ها نادان نیستند آنها دیدند که اسرائیل به چه راحتی راکتور اتمی اوسیراک عراق را در سال 1981 نابود کرد. آنها تاسیسات هسته‌ای خود را زیر زمین مستقر کردند. در نتیجه این موضوع مشخص نیست که آمریکا قادر به تخریب آن از راه هوا باشد که برای این کار نوعی عملیات ویژه روی زمین نیاز است و در صورت شکست در انجام آن، هرگونه اقدام نظامی خارج از توانمندی‌های آمریکا است. مشخص نیست که حمله به سایت‌ها کارساز باشد. اسرائیلی‌ها هم به این مشکلات آگاه هستند و اگر امکان حمله وجود داشت و آنها به آنچه می‌گویند باور داشتند، اسرائیلیها حمله کرده بودند. موضع آمریکا این است که با توجه به نبود گزینه نظامی قابل اتکا و غیرمطمئن، تنها گزینه وادار کردن ایران به کاهش دادن برنامه هسته‌ای است. تنها حفظ دائمی تحریم‌ها این برنامه را پایان نمی‌دهد. تنها یک توافق با ایران که برنامه هسته‌ای آن را به پایان تحریم‌ها ارتباط می‌دهد، کارساز خواهد بود. موضع اسرائیل آن است که ایران قابل اعتماد نیست و موضع آمریکا هم این است که در این صورت، هیچ گزینه‌ای وجود ندارد. فراتر از این موضوع، یک مساله عمیق‌تر وجود دارد. اسرائیل البته که بحث و استدلال آمریکا را می‌فهمد اما آنچه آنها را می‌ترساند، استراتژی آمریکا است که در حال پیدایش می‌باشد. با شکست در آرام کردن افغانستان و عراق، آمریکا به این نتیجه رسیده که این جنگ‌های اشغالگرانه خارج از ظرفیت آمریکا است. این کشور آماده استفاده از قدرت نیروی هوایی و نیروهای زمینی محدود است اما خود را در وضعیتی نمی‌بیند که به گزینه توسل به نیروی نظامی قاطعانه متوسل شود. یک استراتژی پیچیده آمریکا در نتیجه آمریکا یک استراتژی دوگانه دارد که در حال پیدایش است. لایه اول آن است که فاصله خود را با تنش‌های مهم منطقه حفظ کند البته حمایت می‌کند اما تصریح می‌کند که تنها کشوری نخواهد بود که مسئولیت ابتدایی و اولیه را داشته باشد. وقتی وضعیت میدانی وخیم شود، آمریکا انتظار دارد این منازعات سرانجام قدرت‌های منطقه را به پذیرش مسئولیت وادار کند. برای مثال در موضوع سوریه و عراق  آشوب در مرز ترکیه است. بگذارید ترکیه با ان زندگی کند یا بگذارید ترکیه نظامیانش را بفرستد اگر این چنین شود، آمریکا نیروهای محدودی برای حمایت از آنها استفاده خواهد کرد. همین موضوع در موضوع اردن و شورای همکاری خلیج فارس هم صدق می‌کند که در آن عربستان سعودی به دنبال ایفای مسئولیت به دنبال منافع عرب‌های سنی در فضای توافق آمریکا-ایران است. این مصالحه (آمریکا) با ایران در قبال مقابله با داعش در حال حادث شدن است. مطمئن نیستم آنچه در حال اتفاق است را بتوانیم همکاری نام بنهیم. لایه دوم این استراتژی،‌ ایجاد توازن قوا است. آمریکا خواهان آن است که قدرت‌های منطقه‌ای با مسائلی که منافع آنها را بیش از منافع آمریکا تهدید می‌کند، مواجه شوند. در همان زمان آمریکا خواهان آن نیست که هیچ کشوری بر منطقه تسلط یابد. در نتیجه این به نفع آمریکا است که چندین قدرت همدیگر را موازنه کنند. چهار قدرت از این دست وجود دارند: ترکیه، ایران،‌ عربستان سعودی و اسرائیل. برخی از آنها همکاری می‌کنند برخی خصومت دارند و برخی به مروز زمان تغییر می‌یابند. آمریکا می‌خواهد از سلاح‌های اتمی ایران خلاص شود. این قلب مشکل اسرائیل است. در این استراتژی در حال ایجاد که در آن چندین بازیگر در برابر هم توازن ایجاد می‌کنند و آمریکا حداقل اقدام ممکن را برای حفظ تعادل انجام می‌دهد، اسرائیل خود را در یک رابطه پیچیده با سه کشوری می‌بیند که نمی‌تواند از مدیریت آن توسط خود مطمئن باشد. این موضوع هیچ ربطی به شخصیت باراک اوباما و بنیامین نتانیاهو ندارد. آمریکا نشان داده که نمی‌تواند کشورهای منطقه را با نیروهای کنونی خود آرام و ساکت کند. تعریف جنون آن است که یک کار را به صورت مکرر انجام داده و نتیجه متفاوت داشته باشند. اگر آمریکا در تحولات میدانی یک درگیری دخالت نکند، پس این مشکلی برای قدرت‌های منطقه‌ خواهد شد تا آن را مدیریت کنند. اگر قدرتهای منطقه‌ای نقشی که آنها می‌بایستی قبول کنند، بپذیرند آنها باید بدون ایجاد یک هژمون منطقه‌ای در مقابل هم موازنه برقرار کنند. اسرائیل نمی‌خواهد از سوی آمریکا یکی از بسیاری از قدرت‌های درنظر گرفته شود. اسرائیل روی موضوع ایران هسته‌ای متمرکز است اما می‌داند که هیچ قطعیتی وجود ندارد که تاسیسات هسته‌ای ایران قابل نابودی باشد و یا اینکه تحریم‌ها سبب شود ایرانی‌ها برنامه هسته‌ای را کنار بگذارد. اسرائیل از توافق(هسته‌ای) آمریکا و ایران و سیستم روابطی که در آن(برای اسرائیل) حمایت آمریکا به طور خودکار نباشد، می‌ترسد. خوب،‌ سخنرانی انجام خواهد شد. اینطور فرض شده که اوباما و نتانیاهو از هم خوششان نمی‌آید. سیاستمداران انتخاب می‌شوند و برای قدرت به حیله و فریب روی می‌آورند. همه اینها درست است اما هیچ کدام مهم نیست. آنچه مهم است آن است که صرفنظر از آنکه رئیس‌جمهور کیست،‌ آمریکا باید یک استراتژی جدیدی در منطقه بپروراند. این تنها گزینه‌ به جز اشغال سوریه و عراق است. صرفنظر از آنکه نخست‌وزیر اسرائیل چه کسی باشد نمی‌خواهد بخشی از این سیستم باشد در حالی که آمریکا به موازات اسرائیل روابطش با همه دیگر بازیگران را حفظ می‌کند. اسرائیل وزن و قدرت ایجاد ممانعت در برابر این استراتژی را ندارد و آمریکا جایگزین دیگری به جز دنبال کردن این استراتژی ندارد. این تنها به اوباما و نتانیاهو مربوط نیست و هر دوی آنها این را می‌دانند. این درباره پیکربندی و ترسیم دوباره منطقه‌ای است که آمریکا نمی‌تواند آن را  مطیع خود کرده و نیز نمی‌تواند آن را ترک کند. این اساس استراتژی قدرت بزرگ است: ایجاد موازنه قدرتی که در آن موازنه‌کنندگان در دام ایفای نقشی قرار می‌گیرند که آنها نمی‌خواهند. این یک استراتژی عالی نیست اما تنها استراتژی است که آمریکا دارد. اسرائیل در نخواستن این استراتژی تنها نیست. ترکیه، ایران و عربستان سعودی نیز آن را نمی‌خواهند اما ژئوپلتیک نسبت به تمایلات و خواسته‌ها بی تفاوت است. ژئوپلتیک تنها انگیزه‌ها و محدودیتها را را می‌فهمد». انتهای پیام/    

93/12/12 - 19:12





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن